● معنای کلمه «ننسها»
106) کلمه «ننسها» از مصدر انسا است، که به معناى از یاد دیگران بردن است. و میتواند دو معنا داشته باشد: 1-اگر کلمه به صورت نون مضمومه و سین به صداى کسره قرائت شود مشتق از انسا خواهد بود که به معناى بردن چیزى از خزینه علم و خاطر کسى است.2- این کلمه میتواند به معنای «انساء» (نُنسِها) یا «نسیئ» (نَنسأها) باشد که مطالب بعدی ما طبق قرائت «نُنسها» است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 377 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای نسخ
106) نسخ دو معنا دارد:
1- زایل کردن.
2- نقل یک نسخه کتاب به نسخهاى دیگر.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1- وقتى می گویند: «نسخت الشمس الظل»، معنایش این است که آفتاب سایه را زایل کرد و از بین برد. در آیه «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ» (حج/52) به همین معنا استعمال شده است.
2- این عمل را از این جهت نسخ می گویند که گویى کتاب اولى را از بین برده و کتابى دیگر به جایش آورده اند و به همین جهت در آیه «وَ إِذا بَدَّلْنا آیَةً مَکانَ آیَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ» (نحل/101) به جاى کلمه نسخ کلمه تبدیل آمده است، مى فرماید: چون آیتى را به جاى آیتى دیگر تبدیل مى کنیم، با اینکه خدا داناتر است به اینکه چه نازل مى کند می گویند: تو دروغ مى بندى ولى بیشترشان نمی دانند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 377 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : نسخ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مفهوم نسخ یک آیت
106) با نسخ، اثر آن آیت (که یا تکلیف است یا هر چیز دیگر) از بین مىرود، اما خود آن باقى میماند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : پس نسخ باعث نمی شود که خود آیت نسخ شده به کلى از عالم هستى نابود گردد، بلکه خود حکم عمرش کوتاه است، چون به وضعى وابسته است که با نسخ، آن صفت از بین مى رود. آن صفت صفت آیت و علامت بودن است، پس خود این صفت به ضمیمه تعلیل ذیلش که مى فرماید: «مگر نمی دانى که خداوند بر هر چیز قادر است» به ما مى فهماند که مراد از نسخ از بین بردن اثر آیت، از جهت آیت بودنش می باشد، یعنى از بین بردن علامت بودنش با حفظ اصلش.
این معنا از پهلوى هم قرار گرفتن نسخ و نسیان به خوبى استفاده می شود، چون کلمه «ننسها» از مصدر انسا است که به معناى از یاد دیگران بردن است، همچنانکه نسخ به معناى از بین بردن عین چیزی است. پس معناى آیه چنین می شود که ما عین یک آیت را به کلى از بین نمى بریم و یا آنکه یادش را از دل هاى شما نمى بریم، مگر آنکه آیتى بهتر از آن و یا مثل آن مىآوریم.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 377 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نسخ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مفهوم «آیت»
106) کلمه آیت مفهومى دارد که داراى شدت و ضعف است. بعضى از آیات در آیت بودن اثر بیشترى دارند و بعضى اثر کمترى. همچنانکه از آیه «لَقَدْ رَأى مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْرى» (نجم/18) نیز بر مىآید که بعضى آیات از بعضى دیگر در آیت بودن بزرگ تر است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اما اینکه آیت بودن یک آیت به چیست؟ در جواب مى گوییم: آیت ها مختلف و حیثیات نیز مختلف و جهات نیز مختلف است. چون بعضى از قرآن آیتى است براى خداى سبحان، به اعتبار
اینکه بشر از آوردن مثل آن عاجز است و بعضى دیگرش که احکام و تکالیف الهیه را بیان مى کند، آیات اویند به آن جهت که در انسان ها ایجاد تقوى نموده و آنان را به خداوند نزدیک مى کند. نیز موجودات خارجى آیات او هستند به آن جهت که با هستى خود، وجود صانع خود را با خصوصیات وجودیشان از خصوصیات صفات و اسمای حسناى صانعشان حکایت مى کنند. انبیای خدا و اولیائش نیز آیات او هستند به آن جهت که هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را به سوى خداوند دعوت مى کنند و همچنین چیزهایى دیگر.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 377 و 378 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : آیه- آیات |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انواع نسخ از جهت آیت بودن آیه
106) بعضى از آیات در آیت بودن تنها یک جهت دارند، یعنى از یک جهت نمایشگر و یاد آورنده صانع خویشند و بعضى از آیات داراى جهات بسیارند و چون چنین است نسخ آیت نیز دو جور است:
1- نسخ آیت به همان یک جهتى که دارد و مثل اینکه به کلى آن را نابود کند.
2- آیتى را که از چند جهت آیت است از یک جهت نسخ کند و جهات دیگرش را به آیت بودن باقى بگذارد. مانند آیات قرآنى که هم از نظر بلاغت، آیت و معجزه است و هم از نظر حکم، آن گاه جهت حکمى آن را نسخ کند و جهت دیگرش همچنان آیت باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 378 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نسخ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عدم تنافی نسخ با علم و قدرت الهی
106) درباره نسخ آیات قرآنی دو شبهه وارد است:
1- آیت اگر از ناحیه خداى تعالى باشد حتما مشتمل بر مصلحتى است که چیزى به غیر آن آیت آن مصلحت را تامین نمى کند و با این حال اگر آیت نسخ شود، لازمه اش قوت آن مصلحت است. چیزى هم که کار آیت را بکند و آن مصلحت را حفظ کند نیست، چون گفتیم هیچ چیزى در حفظ مصلحت کار آیت را نمى کند و نمی تواند فائده خلقت را- اگر آیت تکوینى باشد- و مصلحت بندگان را- اگر آیت تشریعى باشد- تدارک و تلافى نماید. شان خداوند هم مانند شان بندگان نیست. علم او نیز مانند علم آنان نیست که به خاطر دگرگونگى عوامل خارجى دگرگون شود. یک روز علم به مصلحتى پیدا کند و بر طبق آن حکمى بکند، روز دیگر علمش به مصلحتى دیگر متعلق شود که دیروز تعلق نگرفته بود و در نتیجه به حکم دیگرى حکم کند و حکم سابقش باطل شود و در نتیجه هر روز حکم جدیدی براند و رنگ تازه اى بریزد، همانطور که بندگان او به خاطر اینکه احاطه علمى به جهات صلاح اشیا ندارند، اینچنین هستند، احکام و اوضاعشان با دگرگونگى علمشان به مصالح و مفاسد و کم و زیادى و حدوث و بقا آن، دگرگون می شود که مرجع و خلاصه این وجه این است که نسخ، مستلزم نفى عموم و اطلاق قدرت است که در خداوند راه ندارد.
2- قدرت هر چند مطلقه باشد الا اینکه با فرض تحقق ایجاد و فعلیت وجود، دیگر تغییر و دگرگونگى محال است، چون چیزى که موجود شد دیگر از آن وضعى که بر آن هستى پذیرفته است دگرگون نمی شود و این مسئله ای است ضرورى. مانند انسان در فعل اختیاری اش، مادامى که از او سر نزده اختیارى او است، یعنى مى تواند آن را انجام دهد و مى تواند انجام ندهد، اما بعد از انجام دادن دیگر این اختیار از کف او رفته و دیگر فعل، ضرورى الثبوت شده است. برگشت این وجه به این است که نسخ مستلزم این است که ملکیت خداى را مطلق ندانیم و جواز تصرف او را منحصر در بعضى امور بدانیم، یعنى مانند یهود بگوئیم: «او نیز مانند انسان ها وقتى کارى را کرد دیگر زمام اختیارش نسبت به آن فعل از دستش مى رود». یهود گفتند: «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ».
پاسخ:
1- آیه مورد بحث در جواب از شبهه اول پاسخ مى گوید به اینکه «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ». یعنى مگر نمى دانى که خدا بر همه چیز قادر است و مثلا مى تواند به جاى هر چیزى که فوت شده است، بهتر از آن را و یا مثل آن را بیاورد؟.
2- از شبهه دوم به طور اشاره پاسخ گفته است به اینکه «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ». یعنى وقتى ملک آسمان ها و زمین از آن خداى سبحان بود، پس او مى تواند به هر جور که بخواهد در ملکش تصرف کند و غیر خداوند هیچ سهمى از مالکیت ندارد تا باعث شود جلو یک قسم از تصرفات خداى سبحان را بگیرد و سد باب آن کند. پس هیچ کس مالک هیچ چیز نیست نه ابتدا و نه با تملیک خداى تعالى. براى اینکه آنچه را هم که خدا به غیر خود تملیک کند باز مالک است به خلاف تملیکى که ما به یکدیگر مى کنیم که وقتى من خانه خود را به دیگرى تملیک مى کنم در حقیقت خانه ام را از ملکیتم بیرون کرده ام و دیگر مالک آن نیستم. اما خداى تعالى هر چه را که به دیگران تملیک کند در عین مالکیت دیگران خودش نیز مالک است نه اینکه مانند ما مالکیت خود را باطل کرده باشد. پس اگر به حقیقت امر بنگریم مى بینیم که ملک مطلق و تصرف مطلق تنها از آن او (خدا) است و اگر به ملکى که به ما تملیک کرده بنگریم و متوجه باشیم که ما استقلالى در آن نداریم، مى بینیم که او ولىّ ما در آن نعمت است و چون به استقلال ظاهرى خود که او به ما تفضل کرده بنگریم- با اینکه در حقیقت استقلال نیست بلکه عین فقر است به صورت غنى و عین تبعیت است به صورت استقلال- مع ذلک مى بینیم با داشتن این استقلال بدون اعانت و یارى او نمی توانیم امور خود را تدبیر کنیم. آن وقت درک مى کنیم که او یاور ما است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این معنا که در اینجا خاطر نشان شد نکته ای است که از حصر در آیه استفاده می شود، حصرى که از ظاهر «أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» بر مى آید. پس می توان گفت دو جمله «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» و «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» دو جمله مرتب هستند، مرتب به آن ترتیبى که میانه دو اعتراض هست.
دلیل بر اینکه اعتراض بر مسئله نسخ دو اعتراض است و آیه شریفه پاسخ از هر دو است این است که آیه شریفه بین دو جمله فصل انداخته و بدون وصل آورده است. یعنى بین آن دو واو عاطفه نیاورده است.
جمله «وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» مشتمل بر پاسخ دیگرى از هر دو اعتراض است. البته پاسخ جداگانه اى نیست بلکه به منزله متمم پاسخ هاى گذشته است. مى فرماید: و اگر نخواهید ملک مطلق خدا را در نظر بگیرید بلکه تنها ملک عاریتى خود را در نظر مى گیرید که خدا به شما رحمت کرده است، همین ملک نیز از آنجا که بخشش اوست و جدا از او و مستقل از او نیست پس باز خدا به تنهایى ولىّ شما است و در نتیجه می تواند در شما و در ما یملک شما هر قسم تصرفى که بخواهد بکند. و نیز اگر نخواهید به عدم استقلال خودتان در ملک بنگرید بلکه تنها ملک و استقلال ظاهرى خود را در نظر گرفته و در آن جمود بخرج دهید، باز هم خواهید دید که همین استقلال ظاهرى و ملک و قدرت عاریتى شما خود به خود براى شما تامین نمی شود و نمی تواند خواسته شما را برآورد و مقاصد شما را رام شما کند و به تنهایى مقصود و مراد شما را رام و مطیع قصد و اراده شما کند بلکه با داشتن آن ملک و قدرت مع ذلک محتاج اعانت و نصرت خداوند هستید. پس تنها یاور شما خدا است و در نتیجه او می تواند از این طریق، یعنى از طریق یارى، هر رقم تصرفى که خواست بکند. پس خداوند در امر شما از هر راهى که طى کنید می تواند تصرف کند (دقت فرمائید).
در جمله «وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ)»به جاى ضمیر، اسم ظاهر آمده است، یعنى بجاى اینکه بفرماید: «دونه» فرموده است «دون اللَّه». این به آن جهت بود که جمله مورد بحث به منزله جمله مستقل و جدا از ما قبل بود. چون جملات ما قبل در دادن پاسخ از اعتراضات تمام بوده و احتیاجى به آن نداشته است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 378 تا 381 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نسخ |
گوینده : علامه طباطبایی |
1)
هادیزاده : در خصوص شبهه اول ، به نظر این حقیر اصلا این چنین ایرادی وارد نیست چرا که خداوند عالم و حکیم و بری از رشد و پیرشفت است ، اما تمامی موجودات ، چه انسان و چه دیگر موجودات به دلیل نوع خلقتی که خداوند در آنها قرار داده در حال رشد و پیرشفت هستند و مدام در حال تغییر و تکامل بهترین مثال تغییر و دگرگونی ، گونه های حیوانی و یا رشد بشر چه از نظر علمی و چه از نظر ژنتیکی پس خداوند نیز بلاتشبیه مانند یک معلم که در هر سال از آموزش خود بنا به فهم و ادراک دانش آموز به وی علم می آموزد ، احکام و آیات را به نسبت رشد بشر و تکامل وی نازل فرموده و بدیهی است که زمانی که خداوند برای بندگان در عصری آیتی که تکامل بیشتری دارد نازل می فرماید ، آیه ی قبلی دیگر تاثیر و اثر خود را از دست خواهد داد و این نشان دهنده کمال مطلق خداوند است که بنا به رشد بشر و در هر زمان آیتی برای هدایت وی قرار داده
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پنج نکته پیرامون نسخ
106) 1- نسخ تنها مربوط به احکام شرعى نیست بلکه در تکوینیات نیز هست.
2- نسخ همواره دو طرف می خواهد، یکى ناسخ و یکى منسوخ و با یک طرف فرض ندارد.
3- ناسخ آنچه را که منسوخ از کمال و یا مصلحت دارد واجد است.
4- ناسخ از نظر صورت با منسوخ تنافى دارد نه از نظر مصلحت. چون ناسخ نیز مصلحتى دارد که جا پر کن مصلحت منسوخ است پس تنافى و تناقض که در ظاهر آن دو است با همین مصلحت مشترک که در آن دو است برطرف می شود.
5- آن نسبت که میان ناسخ و منسوخ است، غیر آن نسبتى است که میان عام و خاص و مطلق و مقید و مجمل و مبین است. براى اینکه تنافى میان ناسخ و منسوخ بعد از انعقاد ظهور لفظ است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : توضیح نکته چهارم: پس اگر پیغمبرى از دنیا برود و پیغمبرى دیگر مبعوث شود، دو مصداق از آیت خدا هستند که یکى ناسخ دیگرى است. اما از دنیا رفتن پیغمبر اول که خود بر طبق جریان ناموس طبیعت است که افرادى به دنیا آیند و در مدتى معین روزى بخورند و سپس هنگام فرا رسیدن اجل از دنیا بروند و اما آمدن پیغمبرى دیگر و نسخ احکام دینى آن پیغمبر، این نیز بر طبق مقتضاى اختلافى است که در دوره هاى بشریت است. چون بشر رو به تکامل است و بنابراین وقتى یک حکم دینى به وسیله حکمى دیگر نسخ می شود، از آنجا که هر دو مشتمل بر مصلحت است و علاوه بر این حکم پیامبر دوم براى مردم پیامبر اول صلاحیت ندارد، بلکه براى آنان حکم پیغمبر خودشان صالح تر است و براى مردم دوران دوم حکم پیامبر دوم صالح تر است، لذا هیچ تناقضى میان این احکام نیست. همچنین اگر ما ناسخ و منسوخ را نسبت به احکام یک پیغمبر بسنجیم مانند حکم عفو در ابتداى دعوت اسلام که مسلمانان عده اى داشتند و عده اى نداشتند و چاره اى جز این نبود که ظلم و جفاى کفار را نادیده بگیرند و ایشان را عفو کنند. حکم جهاد بعد از شوکت و قوت یافتن اسلام و پیدایش رعب در دل کفار و مشرکین که حکم عفو در آن روز به خاطر آن شرائط مصلحت داشت و در زمان دوم مصلحت نداشت و حکم جهاد در زمان دوم مصلحت داشت ولى در زمان اول نداشت.
از همه این ها که بگذریم آیات منسوخه نوعا لحنى دارند که به طور اشاره مى فهمانند که به زودى نسخ خواهند شد و حکم در آن براى ابد دوام ندارد مانند آیه «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» (بقره/109) که به روشنى مى فهماند که حکم عفو و گذشت دائمى نیست و به زودى حکمى دیگر مى آید که بعدها به صورت حکم جهاد آمد.
و مانند حکم زنان بدکاره که فرموده است: «فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا» (نسا/15) که باز به وضوح مى فهماند حکم حبس موقتى است و همین طور هم شد و آیه شریفه با آیه تازیانه زدن به زناکاران نسخ گردید. پس جمله (حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ) در آیه اول و جمله (أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا) در آیه دوم خالى از این اشعار نیستند که حکم آیه موقتى است و به زودى دستخوش نسخ خواهند شد.
توضیح نکته پنجم: تنافى میان ناسخ و منسوخ بعد از انعقاد ظهور لفظ است به این معنا که ظهور دلیل ناسخ در مدلول خودش تمام است و با این حال دلیل دیگر بر ضد آن مى رسد که آن هم ظهورش در ضدّیت دلیل منسوخ تمام است. آن گاه رافع این تضاد و تنافى همانطور که گفتیم حکمت و مصلحتى است که در هر دو هست. به خلاف عام و خاص و مطلق و مقید و مجمل و مبین که ظهور دلیل عام و مطلق و مجمل، قبل از جستجو از دلیل مخصص و مقید و مبین ظهورى تمام نیست. وقتى دلیل مخصص پیدا شد با قوتى که در ظهور لفظى آن هست دلیل عام را تخصیص مى زند و همچنین وقتى دلیل مقید پیدا شد با قوت ظهور لفظی اش دلیل مطلق را تفسیر مى کند. نیز وقتى دلیل مبین پیدا شد با قوت ظهورش بیانگر دلیل مجمل می شود که تفصیل آن در فن اصول فقه بیان شده است و همچنین است تنافى میانه دو آیه اى که یکى محکم است و یکى متشابه که ان شاء اللَّه بحث از آن در ذیل آیه «مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ ... وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ» (آل عمران/7) از نظر خواننده عزیز خواهد گذشت.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 381 و 382 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نسخ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نفی فراموشی از پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله)
106) کلمه «ننسها» به صورت نون مضمومه و سین به صداى کسره قرائت شده است که بنابراین مشتق از انسا خواهد بود که به معناى بردن چیزى از خزینه علم و خاطر کسى است. این خود کلامى است مطلق و بدون قید و یا به عنایتى دیگر عام و بدون مخصص که اختصاصى به رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) ندارد و بلکه می توان گفت اصلا شامل آن جناب نمی شود براى اینکه آیه «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى، إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ» (اعلی/7) که از آیات مکى است و قبل از آیه نسخ مورد بحث که مدنى است نازل شده است، فراموشى را از رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) نفى مى کند و می فرماید: «تو دیگر هیچ آیه اى را فراموش نمی کنى». با این حال دیگر چگونه انسای آیه اى از آیات شامل رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) می شود؟.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : خواهى گفت در آخر آیه هفتم از سوره اعلى جمله «إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ» آمده است و از آن فهمیده مى شود که اگر خداوند بخواهد، رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) نیز فراموش می کند.
در پاسخ مى گوئیم که این استثناء مانند استثنا در آیه «خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ» (هود/108) مىباشد که در آیهاى قرار گرفته است که سه بار جاودانگى بهشتیان را تکرار کرده است، هم با کلمه «خالدین» و هم با جمله «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ)» و هم با جمله «عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ».
پس مى فهمیم که این استثنا براى این نیست که بفهماند یک روزى اهل بهشت از بهشت بیرون می شوند، بلکه تنها به این منظور آمده است که بفهماند خداوند مانند شما انسان ها نیست که وقتى کارى از شما سرزد دیگر قدرت و اختیار قبل از انجام آن از دستتان بیرون مى شود، بلکه خداوند بعد از انجام هر کار باز قدرت قبل از انجام را دارد. در آیه مورد بحث هم استثنا براى همین معنا آمده است نه اینکه بخواهد بگوید تو آیات قرآن را فراموش نمى کنى مگر آن آیاتى را که خداوند بخواهد، چون اگر منظور این بود دیگر جمله «فلا تنسى» معنا نداشت. چون از این جمله برمى آید که فراموش نکردن یک عنایتى است که خداوند به شخص آن جناب کرده است و منتى است که بر آن جناب نهاده است. اگر مراد این بود که بفرماید هر چه را فراموش کنى به مشیت خداوند فراموش کرده اى، اختصاصى براى رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآله) نمی شد، چون هر صاحب حافظه اى از انسان و سایر حیوانات هر چه را به یاد داشته باشند و هر چه را از یاد ببرند همه اش مشیت خداوند است.
رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) هم قبل از نزول این آیه و این اقرای امتنانى که آیه «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى» وعده آن را مى دهد، هر چه به یاد می داشت و یا از یاد مى برد به مشیت خداى تعالى بود و آیه نامبرده هیچ عنایت زائدى براى آن جناب اثبات نمى کند، درحالیکه می دانیم در مقام اثبات چنین عنایتى است. پس استثنای در آن جز اثبات اطلاق قدرت هیچ منظورى ندارد. مى خواهد بفرماید ما قدرت خواندن به تو می دهیم و تو دیگر تا ابد آن را از یاد نمی برى و خداوند با این حال قدرت آن را دارد که آن را از یادت ببرد (دقت فرمائید).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 382 تا 384 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تصرف الهی در موجودات بر اساس مصلحت و کمال
106) بعضى از قاریان جمله «او ننسها» را با فتحه نون و با همزه خوانده اند که بنابراین قرائت کلمه مورد بحث از ماده (ن- سین- ء) گرفته شده است و (نسىء) به معناى تاخیر انداختن است و معناى آیه بنابراین قرائت چنین مى شود که ما هیچ آیتى را با از بین بردن نسخش نمى کنیم و با تاخیر اظهار آن عقبش نمى اندازیم، مگر آنکه آیتى بهتر از آن یا مانند آن را مى آوریم و تصرف الهى با تقدیم و تاخیر در آیات خود باعث فوت کمال و یا فوت مصلحتى نمى شود. دلیل بر اینکه مراد بیان این نکته است که تصرف الهى همواره بر طبق کمال و مصلحت است جمله «بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها» است. چون خیریت همیشه با کمال موجود و یا مصلحت حکم مجعول ملازم است و در ظرف وجود است که موجودى در خیریت مماثل موجودى دیگر و یا بهتر از آن می شود (دقت فرمائید).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 384 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : افعال خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نسخ آیهای که هدف خلقت انسان را بیان میکند
106) امیر المؤمنین (علیهالسلام) بعد از معرفى عدهاى از آیات منسوخ و آیاتى که آن ها را نسخ کرده است فرمودند: و آیه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) با آیه «وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» (هود/119- 118) نسخ شده است. چون در اولى غرض از خلقت را عبادت معرفى مىکرد و در این آیه می فرماید براى اینکه رحمشان کند خلقشان کرده است.
علامه طباطبایی: این روایت دلالت دارد بر اینکه امام نسخ در آیه را اعم از نسخ قرآنى یعنى نسخ حکم شرعى دانسته است و بنا به فرمایش امام آیه دومى حقیقتى را اثبات مى کند که باعث مى شود حقیقت مورد اثبات آیه اولى تحدید شود. به عبارتى روشن تر اینکه آیه اولى غرض از خلقت را پرستش خداوند معرفى مى کرد درحالیکه مى بینیم که بسیارى از مردم از عبادت او سر باز مى زنند و از سوى دیگر خداى تعالى هیچگاه در غرض هایش مغلوب نمى شود، پس چرا در این آیه غرض از خلقت همگى را عبادت دانسته است؟. آیه دوم توضیح مى دهد که خداوند بندگان را بر اساس امکان اختلاف آفریده است و در نتیجه لایزال در مسئله هدایت یافتن و گمراه شدن مختلف خواهند بود. این اختلاف دامن گیر همه آنان مى شود مگر آن عده اى که عنایت خاصه خدایى دستگیرشان شود و رحمت هدایتش شامل حالشان گردد. براى همین رحمت هدایت خلقشان کرده بود. پس آیه دوم براى خلقت غایت و غرضى اثبات مى کند و آن عبارت است از رحمت مقارن با عبادت و اهتدا و معلوم است که این غرض تنها در بعضى از بندگان حاصل است نه در همه با اینکه آیه اول عبادت را غایت و غرض از خلقت همه مى دانست. در نتیجه جمع بین دو آیه به این مى شود که غایت خلقت همه مردم به این جهت عبادت است که خلقت بعضى از بندگان به خاطر خلقت بعضى دیگر است، باز آن بعض هم خلقتش براى بعض دیگر است تا آنکه به اهل عبادت منتهى شود، یعنى آن هایى که براى عبادت خلق شده اند. پس این صحیح است که بگوئیم عبادت غرض از خلقت همه است همچنانکه یک مؤسسه کشت و صنعت به این غرض تاسیس مى شود که از میوه و فائده آن استفاده شود و در این مؤسسه کشت، گیاه هم هست اما براى اینکه آذوقه مرغ و گوسفند شود و کود مرغ و گوسفند عاید درخت گردد و رشد درخت هم وسیله بار آوردن میوه بیشتر و بهترى شود. پس همانطور که صحیح است بگوئیم کشت علوفه براى سیب و گلابى است و نگهدارى دام هم براى سیب و گلابى است در خلقت عالم نیز صحیح است بگوئیم خلقت همه آن براى عبادت است. و به همین اعتبار است که امام (علیهالسلام) فرمودند آیه دوم ناسخ آیه اول است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 384 و 385 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : نسخ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نسخ آیه 71 سوره مریم
106) امام علی (علیهالسلام) فرمودند: آیه «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا» (مریم/71) به وسیله «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ» (انبیا/ 103- 101) نسخ شده است، چون در آیه اول مى فرماید احدى از شما نیست مگر آنکه به دوزخ وارد مى شود و در آیه دوم مى فرماید کسانى که از ما بر ایشان احسان تقدیر شده است، آنان از دوزخ به دور هستند و حتى صداى آن را هم نمی شنوند و ایشان در آنچه دوست بدارند جاودانه اند و فزع اکبر هم اندوهناکشان نمى کند.
علامه طباطبایی: ممکن است کسى خیال کند که این دو آیه از باب عام و خاص است. آیه اولى به طور عموم همه را محکوم مى داند به این که داخل دوزخ شوند و آیه دوم این عموم را تخصیص مى زند و حکم آن را مخصوص کسانى می کند که قلم تقدیر برایشان احسان ننوشته است. لکن این توهم صحیح نیست براى اینکه آیه اولى حکم خود را قضای حتمى خداوند مى داند و قضای حتمى قابل رفع نیست و نمى شود ابطالش کرد، حال چطور با دلیل مخصص نمى شود ابطالش کرد ولى با دلیل ناسخ مى شود ان شاء اللَّه در تفسیر آیه «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ» توضیحش خواهد آمد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 385 و 386 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : نسخ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بدا یکی از اقسام نسخ است
106) امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: یک قسم از نسخ بدا است که آیه «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ» (رعد/39) مشتمل بر آن است و نیز داستان نجات قوم یونس از این قرار است.
علامه طباطبایی: وجه آن واضح است (چون در سابق هم گفتیم که نسخ هم در تشریعیات و احکام هست و هم در تکوینیات و نسخ در تکوینیات همان بدا است که امام فرمود نجات قوم یونس یکى از مصادیق آن است). و در بعضى اخبار از ائمه اهل بیت (علیهالسلام) رسیده است که مرگ امام قبلى و قیام امام بعدى در جاى او را نسخ خوانده اند.
بیان اینگونه اخبار گذشت و اخبار در این باره یکى دو تا نیست بلکه از کثرت به حد استفاضه رسیده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 55 حدیث 77) روایت کرده است.
و در تفسیر الدر المنثور (ج 1 ص 105) است که عبد بن حمید و ابو داود در کتاب ناسخ و ابن جریر از قتاده روایت کرده است که گفت: رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) آیه و یا سوره و یا هر چه را از سوره که خداوند مىخواست قرائت مى کرد. بعدا برداشته مى شد و خداوند از یاد پیغمبرش مى برد و خداى تعالى در این باره به پیامبرش فرمود: «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها» الخ. قتاده سپس در معناى آیه گفته است: «خداوند می فرماید در این نسخ و انسا، تخفیف، رخصت، امر و نهى است.
علامه طباطبایی: در تفسیر الدر المنثور در معناى انسا روایات زیاد دیگرى نیز آورده است که از نظر ما همه اش دور ریختنى است براى خاطر اینکه مخالف با کتاب خداست که بیانش در ذیل کلمه (ننسها) الخ گذشت.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 386 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : نسخ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تغییر احکام -
مهدي شريف رضويان
106) مراد از مثلها اینست که اثر و فواید حکم دوم در شرایط جدید مثل آثار حکم قدیم در زمان خودش است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : خلاصه تفسیر-عباس پورسیف |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نسخ |
گوینده : مهدی شریف رضویان |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نسخ -
سيد علي بهبهاني
106) این آیه در مقام پاسخ به تبلیغات سوء یهود است. آنان سؤال مىکردند چرا در اسلام برخى قوانین تغییر پیدا مىکند؟ چرا قبله از بیتالمقدّس به کعبه تغییر یافت؟ اگر اوّلى درست بود پس دستور دوّم چیست؟ و اگر دستور دوّم درست است پس اعمال قبلى شما باطل است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : ویژگی های قرآن |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نسخ -
سيد علي بهبهاني
106) انسان همراه با نیازهاى فطرى و ثابت خویش، گاهى در شرایط خاصّ اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى نیز قرار مىگیرد. در این موارد در کنار قوانین و مقررات واحکام ثابت، باید دستورالعملهاى متغیر داشته باشد که از طریق نسخ یا فرمان پیامبر وجانشینان او به مردم ابلاغ شود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : قرآن کریم |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جانشین امام -
سيد محمد مهدي منصوري
106) یکی از مصادیق ایه استمرار امامت در جامعه وجانشینی هر امام به جای امام قبلی است چنانکه در حد یثی ذیل این ایه میخوانیم هر امامی از دنیا میرود امام دیگر جانشین او میشود
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : نخبه التفاسیر |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اهل بیت (علیهم السلام) |
گوینده : سید محمد مهدی منصوری |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کلمه «آیه» -
محمدامين احمدي فقيه
106) بسم الله الرحمن الرحیم
کلمهی ﴿آیه﴾ در این آیه اوّلین، تکرار از 84 تکرار این کلمه است و حقایق و اعجاز عددی بیکرانی دارد. در سورهی بقره نیز 7 مرتبه تکرار شده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تحقیقات اینجانب |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : آیات خاص |
گوینده : محمدامین احمدی فقیه |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آیا نسخ در احکام جایز است ؟ -
مسعود ورزيده
106) ((نسخ )) از نظر لغت به معنى از بین بردن و زائل نمودن است ، و در منطق شرع ، تغییر دادن حکمى و جانشین ساختن حکمى دیگر بجاى آن است ، به عنوان مثال :
1 مسلمانان بعد از هجرت به مدینه مدت شانزده ماه به سوى بیت المقدس نماز مى خواندند، پس از آن دستور تغییر قبله صادر شد، و موظف شدند هنگام نماز رو به سوى کعبه کنند
2 در سوره نساء آیه 15 درباره مجازات زنان زناکار دستور داده شده که در صورت شهادت چهار شاهد، آنها را در خانه حبس کنند تا زمانى که مرگشان فرا رسد، یا خداوند راه دیگرى براى آنان مقرر دارد.
این آیه بوسیله آیه 2 سوره نور نسخ شد و در آن آیه مجازاتشان تبدیل به یکصد تازیانه شده است .
در اینجا ایراد معروفى است که به این صورت مطرح مى شود: اگر حکم اول داراى مصلحتى بوده پس چرا نسخ شده ؟ و اگر نبوده چرا از آغاز تشریع گردیده ؟ و به تعبیر دیگر: چه مى شد از آغاز حکم چنان تشریع مى گشت که احتیاجى به نسخ و تغییر نداشت ؟
پاسخ این سؤ ال را دانشمندان اسلام از قدیم در کتب خود آورده اند و حاصل آن با توضیحى از ما چنین است :
مى دانیم نیازهاى انسان گاه با تغییر زمان و شرائط محیط دگرگون مى شود و گاه ثابت و بر قرار است ، یک روز برنامهاى ضامن سعادت او است ولى روز دیگر ممکن است بر اثر دگرگونى شرائط همان برنامه سنگ راه او باشد.
یک روز داروئى براى بیمار فوق العاده مفید است و طبیب به آن دستور
مى دهد، اما روز دیگر به خاطر بهبودى نسبى بیمار ممکن است این دارو حتى زیانبار باشد، لذا دستور قطع آن و جانشین ساختن داروى دیگر را مى دهد.
ممکن است درسى امسال براى دانش آموزى سازنده باشد، اما همین درس براى سال آینده بى فایده باشد، معلم آگاه باید برنامه را آنچنان تنظیم کند که سال به سال دروس مورد نیاز شاگردان تدریس شود.
این مساءله مخصوصا با توجه به قانون تکامل انسان و جامعه ها روشنتر مى گردد که در روند تکاملى انسانها گاه برنامهاى مفید و سازنده است و گاه زیانبار و لازم التغییر، به خصوص در هنگام شروع انقلابهاى اجتماعى و عقیدتى ، لزوم دگرگونى برنامه ها در مقطعهاى مختلف زمانى روشنتر به نظر مى رسد.
البته نباید فراموش کرد که اصول احکام الهى که پایه هاى اساسى را تشکیل مى دهد در همه جا یکسان است هرگز اصل توحید یا عدالت اجتماعى و صدها حکم مانند آن دگرگون نمى شود، تغییر در مسائل کوچکتر و دست دوم است .
این نکته را نیز نباید فراموش کرد که ممکن است تکامل مذاهب به جائى برسد که آخرین مذهب به عنوان خاتم ادیان نازل گردد به طورى که دگرگونى در احکام آن بعدا راه نیابد (شرح کامل این موضوع را در ذیل آیه 40 احزاب در بحث خاتمیت به خواست خدا مى آوریم ).
گر چه معروف است که یهود نسخ را به کلى منکرند و به همین دلیل دگرگونى قبله را به مسلمانان ایراد مى گرفتند ولى طبق منابع مذهبیشان ناچارند نسخ را بپذیرند.
چرا که طبق گفته تورات هنگامى که نوح (علیه السلام ) از کشتى پیاده شد خداوند همه حیوانات را بر او حلال کرد، ولى این حکم در شریعت موسى (علیه السلام ) نسخ شد و قسمتى از حیوانات تحریم گشت .
در تورات سفر تکوین فصل 9 شماره 3 مى خوانیم :((و هر جنبندهاى که
زندگى نماید براى تو طعام خواهد بود و همه را چون علف سبزه به شما دادم ولى عمومیت این حکم بعدا نسخ گردید.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ویژگی های قرآن |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● منظور از ((آیه )) چیست ؟ -
مسعود ورزيده
106) ((آیه )) در لغت به معنى نشانه و علامت است و در قرآن در معانى گوناگونى به کار رفته از جمله :
1 فرازهاى قرآن که با نشانه هاى خاصى از هم تفکیک شده و به آیه معروف است چنانکه در خود قرآن مى خوانیم : ((تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق )) (بقره 252).
2 معجزات نیز به عنوان آیه معرفى شده است ، چنانکه در مورد معجزه معروف موسى (علیه السلام ) ید بیضاء مى خوانیم : و اضمم یدک الى جناحک تخرج بیضاء من غیر سوء آیة اخرى : ((دستت را در گریبان تا زیر بغل فرو بر، به هنگامى که خارج مى شود سفیدى و درخشندگى بى عیب و نقصى دارد و این معجزه دیگر است )) (طه 22).
3 به معنى دلیل و نشانه خداشناسى و یا معاد نیز آمده است ، چنانکه مى خوانیم : و جعلنا اللیل و النهار آیتین :((ما شب و روز را دو دلیل (براى شناسائى خدا) قرار دادیم )) (سوره اسراء12).
و در مورد استدلال براى معاد مى فرماید: و من آیاته انک ترى الارض خاشعة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت ان الذى احیاها لمحیى الموتى انه على کل شى ء قدیر:((از نشانه هاى او این است که زمین را پژمرده و خاموش میبینى اما هنگامى که آب (باران ) بر آن فرو مى ریزیم به جنبش مى آید و گیاهان آن مى روید، همان کسى که زمین را زنده کرد مردگان را نیز زنده مى کند، او بر همه چیز قادر است )) (فصلت 39).
4 به معنى اشیاء چشمگیر مانند بناهاى مرتفع و عالى ، نیز آمده است ، چنانکه مى خوانیم : اتبنون بکل ریع آیة تعبثون : ((آیا در هر مکان مرتفعى بنائى مى سازید و در آن سر گرم مى شوید)) (شعراء 128).
ولى روشن است که این معانى گوناگون در واقع همه به یک قدر مشترک باز گشت مى کند و آن مفهوم ((نشانه )) است .
اما در آیات مورد بحث که قرآن مى گوید اگر آیه اى را نسخ کنیم همانند آن و یا بهتر از آن را خواهیم آورد، اشاره به احکام مى باشد، که اگر یکى نسخ گردد بهتر از آن نازل مى شود، و یا اگر معجزه یکى از پیامبران منسوخ گردد به پیامبر بعد معجزهاى گویاتر داده مى شود.
قابل توجه اینکه : در بعضى از روایات که در تفسیر آیه فوق وارد شده مى بینیم که نسخ آیه به مرگ امام و جانشین شدن امام دیگر تفسیر شده است که البته به عنوان بیان یک مصداق است ، نه براى محدود کردن مفهوم وسیع آیه .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : آیا در هر مکان مرتفعى بنائى مى سازید و در آن سر گرم مى شوید
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : قرآن کریم |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تفسیر جمله ((ننسها)) -
مسعود ورزيده
106) جمله ((ننسها)) که در آیات مورد بحث بر جمله ((ننسخ )) عطف شده در اصل از ماده ((انساء)) به معنى تاخیر انداختن و یا حذف کردن و از اذهان بردن است .
اکنون این سؤ ال پیش مى آید که مفهوم این جمله با در نظر گرفتن جمله ((ننسخ )) چیست ؟
در پاسخ مى گوئیم : منظور در اینجا این است که اگر ما آیهاى را نسخ کنیم و یا نسخ آن را طبق مصالحى به تاخیر بیندازیم در هر صورت بهتر از آن یا
همانند آن را مى آوریم ، بنا بر این جمله ((ننسخ )) اشاره به نسخ در کوتاه مدت است و جمله ننسها نسخ در دراز مدت (دقت کنید).
در اینجا بعضى احتمالات دیگر داده اند که در مقایسه با تفسیرى که گفتیم چندان قابل ملاحظه نیست .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : آیات خاص |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تفسیر ((او مثلها)) -
مسعود ورزيده
106) سؤ ال دیگرى مطرح مى شود که منظور از ((او مثلها)) چیست ؟ اگر حکمى همانند حکم گذشته باشد که تغییر اولى بیهوده به نظر میرسد، چه لزومى دارد چیزى را نسخ کنند و همانندش را جانشین آن سازند؟ باید ناسخ از منسوخ بهتر باشد تا نسخ قابل قبول گردد.
در پاسخ این سؤ ال باید گفت : منظور از مثل این است که حکم و قانونى را مى آوریم که در زمان بعد اثرش همانند قانون قبل در زمان گذشته باشد.
توضیح اینکه : ممکن است حکمى امروز داراى آثار و فوائدى باشد ولى فردا این آثار را از دست بدهد، در این صورت باید این حکم نسخ گردد و حکم جدیدى بجاى آن بنشیند که اگر از آن بهتر نباشد، لااقل آثارى را که حکم سابق در زمان گذشته داشت حکم جدید در این زمان داشته باشد، و به این ترتیب هیچگونه ایرادى باقى نمى ماند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : گر حکمى همانند حکم گذشته باشد که تغییر اولى بیهوده به نظر میرسد
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : آیات خاص |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تبلیغات سوء یهود -
اميد شيرواني آزاد
106) این آیه در مقام پاسخ به تبلیغات سوء یهود است. آنان سؤال مىکردند چرا در اسلام برخى قوانین تغییر پیدا مىکند؟ چرا قبله از بیتالمقدّس به کعبه تغییر یافت؟ اگر اوّلى درست بود پس دستور دوّم چیست؟ و اگر دستور دوّم درست است پس اعمال قبلى شما باطل است.
قرآن به این ایرادها پاسخ مىگوید: ما هیچ حکمى را نسخ نمىکنیم یا آنرا به تأخیر نمىاندازیم مگر بهتر از آن یا همانندش را جانشین آن مىسازیم. آنان از اهداف و آثار تربیتى، اجتماعى و سیاسى احکام غافل هستند. همانگونه که پزشک براى بیمار در یک مرحله دارویى تجویز مىکند، ولى وقتى حال مریض کمى بهبود یافت، برنامه دارویى و درمان او را تغییر مىدهد. یا معلّم با پیشرفت درس دانشآموز، برنامه درسى او را تغییر مىدهد، خداوند نیز در زمانها و شرایط مختلف و متفاوت، برنامههاى تکاملى بشر را تغییر مىدهد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : حجت الاسلام قرائتی |
قالب : تاریخی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : امید شیروانی آزاد |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● استمرار امامت در جامعه -
اميد شيرواني آزاد
106) یکى از مصادیق آیه، استمرار امامت در جامعه و جانشینى هر امام به جاى امام قبلى است، چنانکه در حدیثى ذیل این آیه مىخوانیم: هر امامى از دنیا مىرود، امام دیگر جانشین او مىشود
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : حجت الاسلام قرائتی |
قالب : اجتماعی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : امید شیروانی آزاد |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.