از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
108) (ام تریدون ان تسئلوا رسولکم کما سئل موسی من قبل ): (و یامی خواهید از پیامبر خود همان پرسشهایی را بکنید که قبلا از موسی (ع )کردند؟)،یعنی ای مسلمانان آیا می خواهید از پیامبر اسلام (ص ) هم همان معجزات و خوارقی را بخواهید که یهود از موسی (ع ) طلب کردند ،ماننددرخواست دیدن خدا و معجزات دیگر که همانا خداوند آنها را به این سبب سرزنش نمود،(و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل سواء السبیل ):(و هرکس کفر را با ایمان عوض کند براستی راه راست را گم کرده است )،( سواء السبیل )یعنی وسط راه ، یعنی چنین کسی راه مستقیم و درست را گم می کند، همچنانکه بنی اسرائیل گمراه شدندو کفر ورزیدند و می خواستند امر مسملین هم به همانجامنتهی شود ،یعنی گمراه گردند. [ نظرات / امتیازها ]
109) (ود کثیر من اهل الکتاب ):(دوست داشتند بیشتر اهل کتاب ...)نقل شده که این عده عبارت بودند از حی بن اخطب و بعضی ازاطرافیان اوازمتعصبین یهود،(لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا):(ای کاش می توانستند شمارا بعد از آنکه مؤمن شدید کافر گردانند)و همانطور که خودشان گمراه بودند شمارا نیز گمراه کنند،(حسدا من عند انفسهم ):(و این آرزو را از روی حسد در دل داشته اند)و کراهت داشتند از اینکه شما دارای چیزی باشید که آنان ندارند،(من بعد ما تبین لهم الحق ): (بعد از آنکه حق برای آنان روشن گشته است )یعنی حقانیت اسلام و رسالت محمد(ص ) را به خوبی می شناختند،(فاعفواواصفحوا):(پس فعلا آنها را عفو کنید و نادیده بگیرید)، و با کینه آنها مقابله نکنید و شر آن ها را باشر پاسخ ندهید که گفته می شود این آیه با آیه قتال نسخ شده ، یعنی منسوخ است ،(حتی یاتی الله بامره ):(تازمانی که خدا امر خود رابفرستد)یعنی تازمانی که آیه ناسخ آن که آیه جهاد و قتال با کفار باشد نازل شود واشاره است به اینکه حکم خدابزودی در حق آنها تشریع خواهد شد،(ان الله علی کل شی ء قدیر): (همانا خدا بر هر چیز تواناست )،و به قدرت مطلقه خود قضاوت و حکم می کند. [ نظرات / امتیازها ]
110) (و اقیموا الصلوه و اتواالزکوه و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله ):(و نماز را به پای دارید و زکات بدهید و آنچه از خیر برای خودتان پیش فرستید آن را در نزد خدا خواهید یافت )، یعنی اعمال شما درنزد خدابرایتان محفوظ است و خدا اعمال شما را باطل نمی کند،(ان الله بما تعملون بصیر):(همانا خداوند به آنچه می کنید بینا است )پس از عمل برای خودتان کوتاهی ننمائید، چون خدانسبت به همه آنها آگاهی و بینایی دارد. [ نظرات / امتیازها ]
  اسمعيل شيخ محمد - کتاب خلاصه تفاسیر
108) پس از تغییر قبله عده ای از مسلمانان در اثر وسوسه یهود از رسول ( ص ) سوالهای بی پایه می کردند همانند آنچه یهود از موسی (ع ) می خواستند. خدا ایشان را از این پرسشها نهی می کند چون این پرسشها با هدف کشف حقیقت صورت نمی گرفت بلکه به جهت بهانه جویی و فرار از ایمان آوردن بود. لذا فرمود : شما شما با این کار کفر را با ایمان مبادله می کنید و هر کس چنین کند محققا راه راست را گم کرده است. [ نظرات / امتیازها ]
  سيد علي بهبهاني - تفسیر نور
108) بازگویى مشکلات و تاریخ انبیا، براى دلدارى دادن به پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله است، که اگر افرادى از تو سؤال و درخواست نامعقول دارند، از انبیاى پیشین نیز از همین قبیل درخواست‏ها مى‏کردند. [ نظرات / امتیازها ]
109) دشمن که در دل آرزوى کفر شما را دارد، در عمل از هیچ توطئه و نقشه‏اى خوددارى نخواهد کرد. روشهاى اقدام آنها همان طرح سؤالات بى‏جا، وسوسه‏ها، القاى شبهات و... مى‏باشد که باید نسبت بدانها هشیار بود. [ نظرات / امتیازها ]
  بهناز سادات متولي - از قرآن حکیم و شرح آیات منتخب با ترجمه آیت الله مکارم شیرازی ص17
108) 108. معجزه؛ وسیله ای برای اثبات نبوت:
قرآن در جا های متعدد این مطلب را بیان فرموده که قوم حضرت موسی (ع) از او تقاضاهایی می کردند که یا محال بوده یا وقوع آنها به مصلحت نبوده است؛ چنان که در آیه 55 سوره ی بقره از قول آنها آمده است: " و به ( یاد آورید ) هنگامی که گفتید: ای موسی، ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه خدا را آشکارا ( با چشم خود ) ببینیم ..." در آیه 53 سوره ی زخرف نیز از قول فرعون آمده است: " اگر ( موسی ) راست می گوید، چرا دست بند های طلا به او داده نشده یا اینکه چرا فرشتگان دوشادوش او نیامده اند؟ " خدا نیز آنها را به دلیل همین بهانه جویی ها و تقاضاهای بی مورد که سبب شده بود زیر بار حق نروند، به شدت عذاب کرد. مشرکین قریش و یهود زمان پیامبر (ص) نیز از او چنین تقاضاهایی داشتند؛ چنان که در آیات 90 تا 93 سوره ی اسراء از قول آنها چنین می خوانیم: " و گفتند ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم نا اینکه چشمه ای از این سرزمین (خشک و سوزان) برای ما خارج سازی یا باغی از خرما و انگور برای تو باشد و نهرها را در لابه لای آن جاری کنی یا قطعات (سنگ ها) آسمان را – آن چنان که می پنداری – بر سر ما فرود آوری یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاوری یا برای تو خانه ای پر نقش و نگار از طلا باشد یا به آسمان بالا روی. حتی اگر به آسمان بروی، ایمان نمی آوریم مگر این که نامه ای بر ما فرود آوری که آن را بخوانیم." واقعیت اما این است که پیامبران برای اثبات ادعای خود و این که خداوند آنها را فرستاده است، به فرمان و اجازه ی خدا و به اندازه ی فهم و شعور مردم زمانشان، اموری را به مردم نشان می دادند که آنها از انجام آن عاجز بودند و بدین دلیل، آن امور، معجزه نامیده شده است. این آیه مخالفان پیامبر اسلام (ص) را سرزنش و توبیخ می کند که تقاضاهای بی مورد مطرح نکنند؛ وگرنه مانند قوم موسی (ع) گرفتار عذاب الهی خواهند شد. اصولاً معجزه برای اثبات نبوت انبیا بود؛ نه برای این که پیامبران هر آنچه که افراد بر اساس هوای نفسشان تقاضا می کردند، بیاورند و دامنه ی رسالت الهی آنان به تماشاحانه و مجلس بازی مردم تبدیل شود.
اقتباس از اطیب البیان،ج2،ص145
[ نظرات / امتیازها ]
  مرضيه اسدي - ابولفضل بهرامپور- نسیم حیات
109) تفسیر: توطئه خطرناک اهل کتاب ایجاب می کرد که مسلمین با آن ها برخورد کنند . ولی این آیه فرمان می دهد که به آن ها مهلت دهید و برخوردی نکنید تا این که حکمی در این مورد از جانب خدا برسد ، و بدین گونه حکم جهاد با آنان تا زمانی که مسلمانان آمادگی نظامی پیدا کنند به تأخیر افتاد. لذا فرمود فعلاً با آن ها مدارا کنید وبسازید (فَاعفُوا وَاصفَحُوا) تا خدا فرمانش را صادر کند که خدا بر هر چیزی قادر است(حَتّی یَأتِیَ اللهُ بِاَمرِهِ اِنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ)
علت دیگر مسامحۀ موقت با یهود این است که مسلمانان باید به جای سرگرم شدن به مشاجرات لفظی با کفار، به تحکیم مبانی معنوی و عقیدتی و بنیۀ مالی خود بپردازند تا زمینۀ جهاد فراهم شود . از طرفی بحث با کفار ، موجب مطرح شدن آنان در جامعه می شود. لذا فرمود: فعلاً به جای برخورد با آن ها ، رابطۀ معنوی خود را به وسیلۀ نماز وزکات با خدا قوی کنید؛ زیرا پشتوانۀ جهاد، همان ایمان به خدا و معاد است . به همین جهت آیات بعدی با دستورات عبادی مثل امر به نماز و زکات آغاز شده (وَاَقیمُوا الصَّلوةَ وَاتُواالزَّکوةَ) و به روز قیامت توجه می دهد. و هر چه از صالحات پیش فرستید آن را پیش خدا خواهید یافت و خدا به آن چه می کنید بصیر است. ( وَما تُقَدِّمُوا لِاَنفُسِکُم مِن خَیرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللهِ اِنَّ اللهَ بِما تَعمَلُونَ بَصیرٌ)



[ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
108) In this Ayah, Allah forbade the believers from asking the Prophet numerous questions about matters that did not occur yet. Similarly, Allah said,


﴿یأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَآءَ إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْءَانُ تُبْدَ لَکُمْ﴾


(O you who believe! Ask not about things which, if made plain to you, may cause you trouble. But if you ask about them while the Qur'an is being revealed, they will be made plain to you) (5:101).


This Ayah means, "If you ask about a matter after it is revealed, it shall be duly explained to you. Therefore, do not ask about matters that have not occurred yet, for they might become prohibited, due to your questions.'' This is why the Sahih narrated,


«إِنَّ أَعْظَمَ الْمُسْلِمِینَ جُرْمًا مَنْ سَأَلَ عَنْ شَیْءٍ لَمْ یُحَرَّمْ، فَحُرِّمَ مِنْ أَجْلِ مَسْأَلَتِه»


(The greatest criminal among the Muslims is the one who asks if a thing is prohibited, which is not prohibited, and it becomes prohibited because of his asking about it.)


This is why when the Messenger of Allah was asked about a husband who finds another man with his wife; if he exposes the adultery, he will be exposing a major incident; if he is quiet about it, he will be quiet about a major matter. The Messenger of Allah did not like such questions. Later on, Allah revealed the ruling of Mula`anah ﴿Refer to Nur 24:6-9 in the Qur'an﴾. The Two Sahihs recorded that Al-Mughirah bin Shu`bah said that the Messenger of Allah "Forbade saying, `It was said' and `He said,' and wasting money and asking many questions.'' Muslim recorded that the Prophet said,


«ذَرُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِکَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَإِنْ نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَاجْتَنِبُوه»


(Leave me as I leave you; those before you were only destroyed because of their excessive questioning and disputing with their Prophets. Therefore, when I command you with a matter, adhere to it as much as you can, and when I forbid from something, avoid it.)


The Prophet only said this after he told the Companions that Allah has ordered them to perform Hajj. A man asked, "Every year, O Messenger of Allah'' The Prophet did not answer him, but he repeated his question three times. Then the Prophet said,


«لَا، وَلَوْ قُلْتُ: نَعَمْ، لَوَجَبَتْ وَلَوْ وَجَبَتْ لَمَا اسْتَطَعْتُم»


(No. Had I said yes, it would have been ordained, and you would not have been able to implement it.)


This is why Anas bin Malik said, "We were forbidden from asking the Messenger of Allah about things. So we were delighted when a bedouin man would come and ask him while we listened.''


Muhammad bin Ishaq said that Muhammad bin Abi Muhammad told him that `Ikrimah or Sa`id said that Ibn `Abbas said that Rafi` bin Huraymilah or Wahb bin Zayd said, "O Muhammad! Bring us a Book sent down from heaven and which we could read, and make some rivers flow for us, then we will follow you and believe in you.'' Allah sent down the answer to this challenge,


﴿أَمْ تُرِیدُونَ أَن تَسْـَلُواْ رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالإِیمَـنِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِیلِ ﴾


(Or do you want to ask your Messenger (Muhammad ) as Musa was asked before (i.e. show us openly our Lord) And he who changes faith for disbelief, verily, he has gone astray from the right way).


Allah criticized those who ask the Messenger of Allah about a certain matter just for the purpose of being difficult, just as the Children of Israel asked Musa out of stubbornness, rejection and rebellion. Allah said,


﴿وَمَن یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالإِیمَـنِ﴾


(And he who changes faith for disbelief) meaning, whoever prefers disbelief to faith,


﴿فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِیلِ﴾


(verily, he has gone astray from the right way) meaning, he has strayed from the straight path, to the path of ignorance and misguidance. This is the case of those who deviated from accepting the Prophets and obeying them and those who kept asking their Prophets unnecessary questions in defiance and disbelief, just as Allah said,


﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ - جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ ﴾


(Have you not seen those who have changed the blessings of Allah into disbelief (by denying Prophet Muhammad and his Message of Islam), and caused their people to dwell in the house of destruction Hell, in which they will burn and what an evil place to settle in!) (14:28-29).


Abu Al-`Aliyah commented, "They exchanged comfort for hardship.''

[ نظرات / امتیازها ]
109) Allah warned His believing servants against following the ways of the People of Book, who publicly and secretly harbor emnity and hatred for the believers, and who envy the believers, while they recognize the virtue of the believers and their Prophet . Allah also commanded His believing servants to forgive them and to be patient with them, until Allah delivers His aid and victory to them. Allah commanded the believers to perform the prayer perfectly, to pay the Zakah and He encouraged them to preserve the practice of these righteous deeds.


Ibn Abi Hatim recorded that `Abdullah bin Ka`b bin Malik said that Ka`b bin Al-Ashraf, who was a Jew and a poet, used to criticize the Prophet in his poems, so Allah revealed,


﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَـبِ لَوْ یَرُدُّونَکُم﴾


(Many of the People of the Scripture (Jews and Christians) wish that they could turn you away..) regarding his matter.


Also, Ad-Dahhak said that Ibn `Abbas said, "An unlettered Messenger came to the People of the Scriptures confirming what they have in their own Books about the Messengers and the Ayat of Allah. He also believes in all of this, just as they believe in it. Yet, they rejected the Prophet out of disbelief, envy and transgression. This is why Allah said,


﴿کُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ﴾


(out of envy from their own selves, even after the truth (that Muhammad is Allah's Messenger) has become manifest unto them).


Allah said that after He illuminated the truth for them, such that they were not ignorant of any of it, yet their envy made them deny the Prophet . Thus Allah criticized, chastised and denounced them.'' Allah legislated the characteristics that His Prophet and the believers should adhere to: belief, faith and accepting what Allah revealed to them and to those before them out of His generosity and tremendous kindness.


Ar-Rabi` bin Anas said that,


﴿مِّنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ﴾


(from their own selves) means, "of their making.'' Also, Abu Al-`Aliyah said that,


﴿مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ﴾


(even after the truth (that Muhammad is Allah's Messenger) has become manifest unto them) means, "After it became clear that Muhammad is the Messenger of Allah whom they find written of in the Torah and the Injil. They denied him in disbelief and transgression because he was not one of them.'' Qatadah and Ar-Rabi` bin Anas said similarly. Allah said,


﴿فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى یَأْتِىَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ﴾


(But forgive and overlook, till Allah brings His command.) this is similar to His saying;


﴿وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَـبَ مِن قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ أَذًى کَثِیراً﴾


(And you shall certainly hear much that will grieve you from those who received the Scripture before you (Jews and Christians) and from those who ascribe partners to Allah) (3: 186).


`Ali bin Abi Talhah said that Ibn `Abbas said that Allah's statement,


﴿فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى یَأْتِىَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ﴾


(But forgive and overlook, till Allah brings His command.) was abrogated by the Ayah,


﴿فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾


(Then kill the Mushrikin wherever you find them) (9:5), and,


﴿قَـتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الاٌّخِرِ﴾


(Fight against those who believe not in Allah, nor in the Last Day) (9:29) until,


﴿وَهُمْ صَـغِرُونَ﴾


(And feel themselves subdued) (9:29).


Allah's pardon for the disbelievers was repealed.'' Abu Al-`Aliyah, Ar-Rabi` bin Anas, Qatadah and As-Suddi said similarly: It was abrogated by the Ayah of the sword." (Mentioned above). The Ayah,


﴿حَتَّى یَأْتِىَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ﴾


(till Allah brings His command.) gives further support for this view.


Ibn Abi Hatim recorded Usamah bin Zayd saying that the Messenger of Allah and his Companions used to forgive the disbelievers and the People of the Book, just as Allah commanded in His statement,


﴿فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى یَأْتِىَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ﴾


(But forgive and overlook, till Allah brings His command. Verily, Allah is able to do all things).


The Messenger of Allah used to forgive them and was patient with them as Allah ordered him, until Allah allowed fighting them. Then Allah destroyed those who He decreed to be killed among the strong men of Quraysh, by the Prophet's forces. The chain of narration for this text is Sahih, but I did not see its wordings in the six collections of Hadith, although the basis of it is in the Two Sahihs, narrated from Usamah bin Zayd.



[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر راهنما
108)
1 - برخى از مسلمانان صدر اسلام در صدد درخواست تغییر و تبدیل بعضى از احکام اسلام بودند.

أم تریدون أن تسئلوا رسولکم

کلمه «سؤال» و مشتقات آن، هرگاه با واسطه حرف جر [همانند «عن»] به مفعول دوم متعدّى گردد، به معناى پرسش کردن و در غیر این صورت به معناى درخواست کردن مى باشد. از آن جا که در آیه شریفه مفعول دوم ذکر نشده، هر دو معنا محتمل است; بر این احتمال که «أن تسئلوا» به معناى درخواست باشد، مورد تقاضا به قرینه آیه قبل، نسخ برخى احکام است.

2 - امکان نسخ و تبدیل احکام، ترغیب کننده برخى از مسلمانها به درخواست تغییر و تبدیل برخى از آن احکام

ما ننسخ من ءایة ... أم تریدون أن تسئلوا رسولکم

با توجّه به آیه قبل، مى توان گفت: منشأ گرایش مسلمانان به درخواست نسخ برخى از احکام، طرح مسأله نسخ و امکان آن بوده است.

3 - نسخ ادیان و نیز نسخ برخى از آیات و احکام قرآن، برانگیزنده مسلمانان به طرح پرسشهایى نا به جا از پیامبر(ص)

أم تریدون أن تسئلوا رسولکم

برداشت فوق بر این مبناست که «أن تسئلوا» به معناى پرسش کردن باشد. از آن جا که لحن آیه گویاى مذمت است، از آن پرسشها به پرسشهاى نا به جا تعبیر شده است.

4 - مسلمانانى که در صدد درخواست نسخ و تبدیل برخى از احکام بودند، مورد نکوهش شدید خداوند قرار گرفتند.

أم تریدون أن تسئلوا رسولکم

در اینکه مخاطب «أن تسئلوا» مسلمانان هستند یا اهل کتاب، دو نظر ابراز شده است. «کما سئل موسى» تأیید کننده این نظر است که مخاطب مسلمانان هستند و گرنه در عبارت بعد گفته مى شد: «کما سألتم موسى». جمله «أم تریدون» (آیا مى خواهید) دلالت مى کند که درخواست یا پرسش، انجام نشده بود و لذا در برداشت گفته شد: «در صدد درخواست ...».

5 - موسى(ع)، پیامبرى مبعوث شده پیش از پیامبر اسلام (ص)

کما سئل موسى من قبل

6 - بنى اسرائیل، پرسشها و درخواستهایى نابه جا از موسى(ع) داشتند.

کما سئل موسى من قبل

7 - وجود زمینه انحرافاتى، همانند انحرافات بنى اسرائیل در بین مسلمانان

أم تریدون أن تسئلوا رسولکم کما سئل موسى من قبل

8 - قوم موسى، نمونه اى بارز از اقوام بهانه جو در برخورد با پیامبران و داراى توقعات و خواسته هاى بى جا از آنان

أم تریدون أن تسئلوا رسولکم کما سئل موسى من قبل

چون بعید به نظر مى رسد که در میان امتهاى گذشته، تنها قوم موسى پرسشها و درخواستهاى نا به جا از پیامبرشان داشتتند، مى توان به این نتیجه رسید که: یاد کردن از قوم موسى، به خاطر رواج بیشتر این خصیصه در میان آنان بوده است.

9 - درخواست نسخ و تبدیل برخى از احکام، زمینه ساز از دست دادن ایمان و گرایش به کفر است.

أم تریدون أن تسئلوا ... و من یتبدل الکفر بالإیمن

10 - درخواستها و پرسشهاى نابه جاى قوم موسى از وى، آنان را به کفر ورزى کشانید و از ایمان به دور ساخت.

و من یتبدل الکفر بالأیمن

11 - ایمان به آیات الهى و احکام دین، طریق درست و راه اعتدال است.

و من یتبدل الکفر بالإیمن فقد ضل سواء السبیل

12 - کفرورزى پس از ایمان، منحرف شدن از طریق درست و گرایش به راه ناصواب است.

و من یتبدل الکفر بالإیمن فقد ضل سواء السبیل

[ نظرات / امتیازها ]
109)
1 - بسیارى از اهل کتاب، مشتاق ارتداد و بازگشت مسلمانان به شرک بودند.

ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردونکم من بعد إیمنکم کفاراً

جمله «یردونکم» به وسیله حرف مصدرى (لو) تبدیل به مفرد مى شود و در نتیجه مفعول براى «ودّ» قرار مى گیرد. «کفاراً» جمع کافر و مفعول دوم براى «یردونکم» مى باشد. مراد از کافر، به دلیل کلمه «یردون» مشرک است نه یهودى و یا نصرانى; زیرا مسلمانان صدر اسلام پیش از انتخاب اسلام، مشرک بودند.

2 - تلاش پى گیر اهل کتاب براى مرتد ساختن مسلمانان

ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردونکم من بعد إیمنکم کفاراً

«ودّ» به معناى علاقه داشتن است، ولى به دلیل جمله «فاعفوا ...» معلوم مى شود: اهل کتاب براى تحقق بخشیدن به آرزوى خود (مرتد ساختن اهل ایمان) به تلاشهاى توطئه گرانه نیز روى آورده بودند.

3 - آرزوى یهود و نصارا براى مرتد ساختن مسلمانان صدر اسلام آرزویى خام و تلاش آنان در این زمینه، تلاشى ناموفق بود.

ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردونکم

به کارگیرى فعل ماضى «ودّ» (دوست داشتند) به جاى فعل مضارع (دوست مى دارند) اشاره به این نکته دارد که: تلاش آنان بى ثمر است، به گونه اى که باید علاقه و تلاش آنان را سپرى شده دانست.

4 - یهودیان و نصاراى عصر بعثت، بر ایمان مسلمانان رشک برده به آنان حسادت مىورزیدند.

ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردونکم من بعد إیمنکم کفاراً حسداً

مقصود از «اهل الکتاب» به دلیل «و قالوا لن یدخل ...» در آیه 111، یهود و نصاراست.

5 - حسادت یهود و نصارا، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ایمان از اسلام بود.

ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردونکم من بعد إیمنکم کفاراً حسداً

«حسداً» مفعولٌ له براى «ودّ کثیر ...» مى باشد; یعنى، علاقه و تلاش اهل کتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ایشان بود.

6 - حسادت اهل کتاب بر مسلمانان، ریشه در اعماق جان ایشان داشت.

حسداً من عند أنفسهم

7 - حسد از عوامل انکار حق و عاملى براى مبارزه با آن

لو یردونکم من بعد إیمنکم کفاراً حسداً

8 - ایمان و عقاید دینى، در گستره حسدورزى انسان

ودّ کثیر من أهل الکتب ... حسداً من عند أنفسهم

9 - تلاش تبلیغاتى یهود و نصارا علیه اسلام و قرآن

ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردونکم من بعد إیمنکم کفاراً


10 - تلاش تبلیغاتى اهل کتاب علیه اسلام و مسلمانان، حتى دردیدگاه خودشان نیز ریشه مکتبى و دینى نداشت.*

ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردونکم ... من عند أنفسهم

برداشت فوق مبتنى بر این است که «من عند أنفسهم» متعلق به «ودّ کثیر» باشد; یعنى، اهل کتاب از پیش خود و نه از روى احساس مسؤولیت دینى، در صدد بازگرداندن مسلمانان از اسلام بودند.

11 - ایمان به پیامبر (ص) حتى در دیدگاه اهل کتاب ارزشمند بوده و کمال محسوب مى شده است.

ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردونکم من بعد إیمنکم کفاراً حسداً

برانگیخته شدن حسد در انسان به هنگامى است که محسود را برخوردار از نعمتى مادى یا کمالات انسانى ببیند. بنابراین در نظر اهل کتاب - که بر ایمان مسلمانان به پیامبر(ص) رشک مى بردند - باید ایمان، نعمت و کمالى ارجمند مى بود.

12 - یهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ ادیان و نسخ برخى از آیات قرآن، در صدد ایجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند.

ما ننسخ من ءایة ... أم تریدون أن تسئلوا رسولکم ... ودّ کثیر من أهل الکتب

بیان تلاش اهل کتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بیان اثر سوء آن در خواستها (تبدیل شدن ایمان به کفر)، گویاى این است که: اهل کتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ایمانشان به پیامبر(ص) دچار تردید کنند.

13 - یهود و نصارا ترغیب کننده مسلمانان به پرسشها و درخواستهاى نابه جا از پیامبر(ص)

أم تریدون أن تسئلوا ... ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردونکم

14 - حقانیت اسلام، حتى در نظر یهودیان و مسیحیان امرى روشن و تردیدناپذیر بود.

من بعد ما تبین لهم الحق

15 - خداوند، مسلمانان عصر بعثت را به عفو و گذشت از توطئه گران اهل کتاب فرا خواند.

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره

«عفو» و «صفح» به معناى گذشت از خطا و گناه است. گفته شده «صفح» علاوه بر آن، دلالت بر سرزنش نکردن نیز دارد.

16 - ضرورت نادیده انگاشتن توطئه هاى اهل کتاب و پرهیز از درگیرى با آنان، حکمى موقت بود.

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره

17 - خداوند، مسلمانان را به آمدن حکمى جدید درباره توطئه گران اهل کتاب (مبارزه با آنان) نوید داد.

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره

مراد از «حتى یأتى اللّه بأمره» (تا آن گاه که خدا فرمان خویش را صادر کند)، به قرینه مقابله آن با عفو و گذشت، فرمان جهاد و مبارزه است.

18 - ضرورت کنترل احساسات در برخورد با دشمنان تا فراهم شدن شرایط لازم

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره

19 - ایجاد زمینه براى پذیرش قوانین و رهنمودها، از روشهاى قرآن در بیان احکام

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره

بیان مقطعى بودن حکم عفو و گذشت از توطئه گران، داراى اهدافى است. از جمله آنهاست ایجاد زمینه پذیرش آن حکم; زیرا مسلمانان اگر نمى دانستند که حکم مذکور موقتى است، انتظار مى رفت که آن حکم را درست نپندارند و از پذیرش آن سرباز زنند.

20 - نادیده گرفتن توطئه دشمنان و گذشت کردن از آزارهاى ایشان، مرحله ى تاکتیکى در مبارزه با آنان است.

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره

21 - لزوم برخورد مرحله به مرحله با دشمنان توطئه گر

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره

22 - قدرت و توانایى خداوند، قدرتى فراگیر و همه جانبه است.

إن اللّه على کل شىء قدیر

23 - خداوند بر اثبات حکمى و برداشتن آن در زمانى مناسب، و نیز جایگزین کردن آن با دستورى دیگر، تواناست.

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره إن اللّه على کل شىء قدیر

جمله «إن اللّه ....» را مى توان با هر یک از حقایق مطرح شده در آیه ملاحظه کرد و به مناسبت آن، هدف از توجّه دادن مخاطبان را به قدرت فراگیر خداوند، دریافت. دربرداشت فوق جمله «إن اللّه ...» در ارتباط با فرمان به عفو و گذشت و نسخ آن در آینده لحاظ شده است.

24 - هشدار خداوند به توطئه گران اهل کتاب و تهدید آنان به پاسخى مناسب

حتى یأتى اللّه بأمره إن اللّه على کل شىء قدیر

در برداشت فوق، جمله «إن اللّه ....» در ارتباط با حکم جهاد - که از «یأتى اللّه بأمره» استفاده مى شود - ملاحظه شده است.

25 - فرمان خدا بر مدارا کردن با توطئه گران اهل کتاب، هرگز از سرناتوانى او بر یارى مسلمانان صدر اسلام نبوده است.

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره إن اللّه على کل شىء قدیر

در برداشت فوق، جمله «إن اللّه ...» در ارتباط با جمله «فاعفوا و اصفحوا» ملاحظه شده است; یعنى، گمان نشود که فرمان به عفو و گذشت و ترک مقابله، از سر ناتوانى خداست، بلکه مصلحت مسلمانان در آن است.

26 - اهل کتاب با جامعه مسلمانان صدر اسلام برخورد و حشر و نشر نداشتند.

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره إن اللّه على کل شىء قدیر

[ نظرات / امتیازها ]
110)
1 - ضرورت اقامه نماز و پرداخت زکات

و أقیموا الصلوة و ءاتوا الزکوة

2 - برپاداشتن نماز و پرداخت زکات، داراى نقشى بسزا در آماده سازى مسلمانان براى برخورد با دشمنان

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره ... و أقیموا الصلوة و ءاتوا الزکوة

چون وجوب نماز و زکات، پیش از نزول این آیه براى مسلمانان بیان شده بود; معلوم مى شود: تأکید بر آن در این آیه، ارائه رهنمودى است براى تحقق امر یاد شده در آیه پیش (فاعفوا و اصفحوا) و نیز فراهم آمدن زمینه جهاد و مبارزه که فراز «حتى یأتى اللّه بأمره» بدان اشاره دارد. در برداشت فوق «أقیموا الصلاة ...» در ارتباط با «حتى یأتى ...» معنا شده است.

3 - اقامه نماز و اداى زکات، عامل شکیبایى بر آزارهاى دشمنان و زمینه ساز مدارا کردن با ایشان است.

فاعفوا و اصفحوا ... و أقیموا الصلوة و ءاتوا الزکوة

در برداشت فوق، جمله «أقیموا الصلاة ...» در ارتباط با «فاعفوا واصفحوا» ملاحظه شده است. در این لحاظ هدف از تأکید بر اقامه نماز و پرداخت زکات، ایجاد توان براى اطاعت امر خداوند (لزوم عفو و گذشت و مدارا کردن با دشمنان) است.

4 - مسلمانان صدر اسلام، موظف به تقویت بنیه اعتقادى و اقتصادى خویش با برپا کردن نماز و پرداخت زکات (براى مهیّا شدن زمینه هاى جهاد و مبارزه)

حتى یأتى اللّه بأمره ... و أقیموا الصلوة و ءاتوا الزکوة

5 - ارتباط اهل ایمان با خدا و تأمین نیازهاى جامعه، فراهم کننده شرایط و زمینه هاى وعده خداوند (فرمان به مبارزه با توطئه گران)

فاعفوا و اصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره ... و أقیموا الصلوة و ءاتوا الزکوة

6 - انجام کارهاى خیر، توشه انسان براى سراى آخرت است.

و ما تقدموا لأنفسکم من خیر تجدوه عنداللّه

7 - اقامه نماز و پرداخت زکات، بهترین کار نیک و ارجمندترین توشه براى سراى آخرت

أقیموا الصلوة و ءاتوا الزکوة و ما تقدموا لأنفسکم من خیر تجدوه عنداللّه

«خیر» (کار نیک و پسندیده) شامل نماز نیز مى شود. بنابراین نام بردن از آنها براى رساندن این معناست که: این دو فریضه، از بهترین کارهاى نیک و سودمندترین توشه ها براى آخرت است.

8 - اعمال خیر آدمى، هرگز فانى نمى شود و در نزد خداوند باقى مى ماند.

و ما تقدموا لأنفسکم من خیر تجدوه عنداللّه

9 - خداوند، خزانه دار اعمال نیک آدمى است.

تجدوه عنداللّه

10 - قیامت، صحنه بروز و ظهور اعمال پسندیده اى است که آدمى در دنیا انجام داده است.

و ما تقدموا لأنفسکم من خیر تجدوه عنداللّه

ضمیر مفعولى در «تجدوه» (مى یابید آن را) به کلمه «خیر» بر مى گردد و مقتضایش آن است که: آدمى با همان عمل نیکى که انجام داده، روبه رو خواهد شد; یعنى، اعمال نیک آدمى در قیامت، به گونه اى بروز و ظهور دارند.

11 - تجسم اعمال آدمى در قیامت

و ما تقدموا ... تجدوه عنداللّه

12 - پاداش کارهاى نیک، تضمین شده از سوى خداوند، بدون کمترین کاستى

و ما تقدموا لأنفسکم من خیر تجدوه عنداللّه

در برداشت فوق «تجدوه» - چنانچه بسیارى از مفسّران گفته اند - به یافتن پاداش عمل تفسیر شده است. تعبیر کردن از «یافتن پاداش عمل» به «یافتن خود عمل» حاوى این نکته است که: پاداش اعمال نیک بدون کمترین کاستى، به انسانها اعطا مى شود; به گونه اى که گویا همان عمل را مى یابند.

13 - خداوند، بى نیاز از اعمال خیر بندگان (اقامه نماز، پرداخت زکات و ...)

و ما تقدموا لأنفسکم من خیر تجدوه عنداللّه

هدف از آوردن قید «لأنفسکم» (براى خودتان) توجّه دادن انسانها به این حقیقت است که: آنچه انجام مى دهید خود از آن بهره مى گیرید. مبادا خیال کنید که خداوند به آنها نیازمند است و سودى عاید او مى شود.

14 - خداوند، آگاه به اعمال و رفتار نیک آدمیان است.

إن اللّه بما تعملون بصیر

15 - باور و توجّه آدمى به نظارت خداوند بر اعمال نیک، زمینه ساز آن اعمال است.

إن اللّه بما تعملون بصیر

ایجاد زمینه براى انجام کارهاى نیک، از اهداف بیان نظارت خداوند بر اعمال انسانهاست.
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر ص‍ف‍ی‌ ع‍ل‍ی ش‍اه‌
108) میکنید آیا اراده‌ ‌که‌ سؤال‌ ‌از‌ ‌رسول‌ ‌خود‌ نمائید ‌از‌ جدال‌

‌هم‌ چنان‌ ‌که‌ قوم‌ موسی‌ ‌از‌ محال‌ مینمودند ‌از‌ نبی‌ّ ‌خود‌ سؤال‌

‌از‌ پیمبر خواست‌ شخصی‌ بیهنر یک‌ درختی‌ کو دهد ‌هر‌ گونه‌ ‌بر‌

‌ یا ‌ کند ‌از‌ خاره ‌هر‌ سو روان‌ چشمه شیر و عسل‌ بهر نشان‌

‌تا‌ ‌بر‌ ‌او‌ زین‌ آیت‌ ایمان‌ آورد ‌در‌ ره‌ تصدیق‌ ‌او‌ جان‌ آورد

آمد ‌اینکه‌ آیت‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ نوع‌ ‌از‌ سؤال‌ هست‌ ز اسرائیلیان‌ ‌یعنی‌ محال‌

و آنکه‌ گیرد کفر ‌بر‌ ایمان‌ بدل‌ مانده‌ ‌در‌ ره‌ بیدلیل‌ و بس‌ اضل‌ [ نظرات / امتیازها ]
109) دوست‌ میدارند آیا ز ارتیاب‌ اکثری‌ کاهل‌ بیانند و کتاب‌

‌که‌ بگردانندتان‌ ‌از‌ راه‌ دین‌ ‌بعد‌ ایمان‌ سوی‌ کفر ‌از‌ حقد و کین‌

میکنند ‌اینکه‌ مردگان‌ ذی‌ جسد ‌اینکه‌ گمان‌ ‌از‌ نفسهای‌ پر حسد

‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ حق‌ ‌بر‌ ‌ایشان‌ شد پدید احمد آمد ‌با‌ کتابی‌ بس‌ مفید

‌پس‌ بعفو و صفح‌ بگذاریدشان‌ وقت‌ نبود ‌که‌ بجنگ‌ آریدشان‌

‌تا‌ ‌که‌ آرد حق‌ ‌تعالی‌ امر خویش‌ وقت‌ قهر و کارزار آید بپیش‌

‌تا‌ نپنداری‌ ‌که‌ ‌از‌ عجز ‌است‌ ‌اینکه‌ حق‌ بهر چیزیست‌ قادر بالیقین‌

‌اینکه‌ تعلل‌ هست‌ بهر مصلحت‌ نی‌ ‌که‌ نبود ‌با‌ ‌رسول‌ ‌اینکه‌ مقدرت‌

بد قرابت‌ مسلمین‌ ‌را‌ ‌با‌ یهود ‌اینکه‌ مدارا بدو امر ‌از‌ حزم‌ ‌بود‌

ذکر قدرت‌ بهر حق‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ مقام‌ ‌بر‌ سه‌ معنی‌ ‌باشد‌ ار دانی‌ کلام‌

اول‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌بر‌ اسلامشان‌ هست‌ قدرت‌ کآورد ز اکرامشان‌

ثانی‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌با‌ کفار جنگ‌ هست‌ مشکل‌ قادر ‌است‌ و بیدرنگ‌

سیم‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌در‌ یوم الحساب‌ قادر اندر انتقام‌ ‌است‌ و عذاب‌

اندر ‌اینکه‌ آیت‌ ‌بر‌ ارباب‌ عقول‌ هست‌ ‌بر‌ جا ذکری‌ ‌از‌ شأن‌ نزول‌

آمد ‌آن‌ حی‌ّ ‌إبن‌ اخطب‌ ‌از‌ یهود ‌بر‌ پیمبر کرد ز انکاری‌ ورود

چون‌ ‌که‌ خارج‌ گشت‌ گفتندش‌ ‌که‌ چیست‌ نزدت‌ اخبار ‌از‌ ‌محمّد‌ «ص‌» ‌او‌ نبی‌ ‌است‌

‌گفت‌ نی‌ ‌او‌ اوست‌ نز پیغمبران‌ هست‌ ‌یعنی‌ آدمی‌ چون‌ دیگران‌

‌پس‌ بگفتند کزو نزد تو چیست‌ ‌گفت‌ ‌غیر‌ ‌از‌ دشمنی‌ ‌تا‌ موت‌ نیست‌

وین‌ دلیل‌ ‌از‌ نقض‌ عهد و حرب‌ شد حکم‌ احزابش‌ بقتل‌ و ضرب‌ شد

‌پس‌ خبر داد ‌از‌ ضمیران‌ یهود اندر ‌اینکه‌ آیت‌ ‌رسول‌ ‌با‌ شهود [ نظرات / امتیازها ]
110) ‌خود‌ بپا دارید ‌هر‌ وقتی‌ صلوة ‌هم‌ دهید اشخاص‌ مسکین‌ ‌را‌ زکاة

آنچه‌ بفرستید پیش‌ ‌از‌ بهر خویش‌ ‌از‌ نکویی‌ نزد حق‌ یابید بیش‌

حق‌ ‌بود‌ بینا بکردار ‌شما‌ ‌پس‌ ‌به‌ ار نیکو ‌بود‌ کار ‌شما‌

اندرین‌ موقع‌ نماز و بذل‌ مال‌ نصرت‌ اندر دین‌ کند بی‌احتمال‌

‌در‌ نماز ‌آن‌ اجتماع‌ مسلمین‌ خصم‌ ‌را‌ مالد بخاک‌ انف‌ و جبین‌

وان‌ زکاة انصار ‌را‌ سازد زیاد ‌از‌ حسد دشمن‌ نیابد حال‌ شاد

‌لا‌ جرم‌ شد ‌بر‌ تجاوز حکم‌ حق‌ عفو و صفح‌ اینجا ‌است‌ بهر طعن‌ و دق‌

واگذارید ‌آن‌ خسان‌ ‌را‌ ‌در‌ محل‌ ‌خود‌ کنید اینسان‌ تجاوز ‌در‌ عمل‌

‌بر‌ صلوة و ‌بر‌ زکاة آرید رو ‌تا‌ بخاک‌ آرید رخسار عدو

‌اینکه‌ ‌شما‌ ‌را‌ زاید و افزون‌ کند دشمنان‌ ‌را‌ دل‌ ز حسرت‌ خون‌ کند

روح‌ گردد زنده‌ و نفس‌ شریر می‌بمیرد ‌در‌ غم‌ و رنج‌ و زحیر

نفس‌ چون‌ میرد تو ‌بر‌ حق‌ زنده‌ای‌ ‌بر‌ نکوئیهای‌ ‌خود‌ زیبنده‌ای‌

[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر مجمع البیان
108) «ام تریدون ان تسئلوا رسولکم کماسئل موسى من قبل»

آیا مى خواهید از پیامبر خویش همان را بخواهید که پیش از این از موسى خواسته شد؟!

در شأن نزول این آیه شریفه، دیدگاهها متفاوت است:

1. از ابن عبّاس نقل کرده اند که دو تن از سردمداران کفر و شرک نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند: کتابى از آسمان براى ما بیاور که ما آن را تلاوت کنیم، و در همانحال نهرهایى را از زمین جارى ساز و چشمه هایى را بجوشان تا ما به تو ایمان بیاوریم. که در پاسخ، این آیه شریفه فرود آمد.

2. برخى گفته اند: روى سخن آیه شریفه، شرک گرایان عرب است؛ چرا که آنان به پیامبر(ص) گفتند:

«لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْاَرْض ِ یَنْبُوعَاً اَوْتَکُونَ لَکَ جَنَّةُ مِنْ نَخیلٍ وَ عِنَبٍ ...»(206)

تا از زمین چشمه اى براى ما نجوشانى، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ یا باید براى تو باغ و بوستانى از درختان خرما و انگور باشد...

3. عدّه اى دیگر از مفسّران نیز بر این عقیده اند که گروهى از شرک گرایان عرب از پیامبر (ص) خواستند که خداى یکتا را به گونه اى آشکار و دیدنى براى آنان بنمایاند.(207)

4. گروهى برآنند که قریش از آن حضرت درخواست کردند که کوه صفا را براى آنان به طلا تبدیل سازد.

5. و پاره اى نیز روایت کرده اند که قریش از پیامبر(ص) تقاضا کردند که دربرابر دیدگانشان درخت خاصّى را که مورد پرستش آنان بود، از زمین برویاند و شاخ و برگ و میوه هاى گوناگون بر شاخسارانش برآورد، تا آنان آن درخت را بپرستند؛ همانگونه که بنى اسرائیل از موسى (ع) خواستند تا براى آنان خدایى مانند خدایان دروغین بت پرستان قراردهد. که در پاسخ، این آیه شریفه فرود آمد.

«و من یتبدّل الکفر بالایمان فقد ضلّ سواءالسّبیل»

و هر که کفر را با دادن ایمان دربرابر آن عوض کند، و انکار خدا و نشانه هاى او را جایگزین ایمان و اعتراف به یکتایى او سازد، و هر لحظه با بهانه جویى، به دلخواه خود و برخلاف عقل، چیزهایى بخواهد و پس از روشن شدن حقیقت و آمدن معجزه از طریق پیامبر، باز هم بر گمراهى خود اصرار ورزد، از راه راست انحراف جسته است.

و به بیان برخى: از راه عدالت و دادگرى کنار رفته است.

و به گفته بعضى دیگر: از راه راست دور شده است.

رابطه این آیه با آیات گذشته

در آیات گذشته، این واقعیت ترسیم شد که خدا در آیاتى که فرو مى فرستد یا نسخ مى کند، مصلحت بیشتر و اهداف بالاتر و منافع بهترى را درنظر مى گیرد؛ و اینک در این آیه مى فرماید: آیا شما به این کار خدا خشنود نمى شوید، و دربرابر آیات خدا به بهانه جوى و انکار روى مى آورید؟ بهوش باشید که هر کس دربرابر حق، به این بهانه جوییها و انکارگریها روى آورد، از راه راست انحراف جسته است. [ نظرات / امتیازها ]
109) در نخستین آیه شریفه این فصل - آیه 109 - خداوند از یکى از رازهاى درونى و بدخواهانه یهود درمورد اسلام و قرآن و مردم مسلمان پرده برمى دارد.

«ودّ کثیر من اهل الکتاب لویردّونکم من بعد ایمانکم کفّاراً حسداً من عند انفسهم»

بسیارى از اهل کتاب به واسطه حسدى که در وجودشان بود، دوست داشتند که شما را پس از ایمان آوردنتان، به کفر باز گردانند

بسیارى از اهل کتاب و شرک گرایان، همچون «حىّ ابن اخطب» و «کعب ابن اشرف» و عناصرى از این قماش آرزو دارند که شما را پس از ایمان آوردنتان به شرک و کفر باز گردانند. انگیزه آنان تنها دشمنى و حسادت به پاداش پرشکوه و نعمتهاى بسیارى است که خدا در قبال ایمان و کارهاى شایسته اى که انجام مى دهید، براى شما فراهم ساخته است.

علّت تعبیر قرآن از چند تن به بسیارى، این است که اینان از سردمداران اجتماعى و مذهبى یهود بودند و پیروان و دنباله روهاى زیادى داشتند. و اینکه قرآن تعبیر به همه نفرموده، براى آن است که برخى از آنان، مانند عبداللَّه بن سلام و کعب الاحبار، ایمان آوردند.

درباره حسدورزى و دشمنى یهودیان، عدّه اى از دانشمندان برآنند که دلیل برآشفتن آنان این بود که چرا خداوند از ملّتى جز یهود پیامبر برانگیخت تا ریاست و اقتدار یهود بر دیگران ازبین برود؟

زجاج مى گوید: قید «من عند انفسهم» به «ودّ» برمى گردد؛ چرا که حسدورزى انسان از درون خود اوست، نه دیگرى. عدّه اى گفته اند: ممکن است این ترکیب به واژه «حسداً» تعلّق داشته باشد و منظور از آن، تأکید باشد. و پاره اى نیز گفته اند: از آنجا که یهود، کفر و نافرمانى خویش را به خدا نسبت مى دادند، خدا نیز در ردّ پندار آنان فرمود: این امور از خود آنان سرچشمه مى گیرد.

«من بعد ما تبیّن لهم الحقّ»

آنهم پس از آنکه حق بر آنان روشن شد، آخرین پیام آور خدا را شناختند و به حقّانیت قرآن یقین پیدا کردند، ازسر دشمنى و حسدورزى چنین کردند.

«فاعفوا واصفحوا»

پس شما اى پیامبر و اى مردم باایمان! از آنان بگذرید و آنها را مورد عفو و کرامت قرار دهید؛ چرا که آنان از قلمرو قدرت خدا بیرون نخواهند رفت و سرانجام کیفر عملکرد زشت و ظالمانه خود را خواهند چشید.

دلیل اینکه در این آیه شریفه، مردم باایمان دستور عفو و گذشت یافتند با آنکه آن روزها ازنظر قدرت و امکانات از آنان قویتر نبودند، این است که بسیارى از مؤمنان درمیان عشیره و قبیله خود مورد احترام بودند و مى توانستند از اینطریق از یهود انتقام بگیرند.

«حتّى یأتى اللّه بأمره»

تا خدا فرمان خویش را بیاورد

درباره این فرمان خدا، دیدگاهها متفاوت است:

1. ابن عبّاس معتقد است که منظور فرارسیدن فرمان خدا درمورد کیفر آنان بود که با این آیه شریفه فرود آمد: «قاتِلُواالَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ ...»(208).

2. گروهى برآنند که منظور از آمدن فرمان خدا، رسیدن فرمان جهاد بود که در قالب این آیه فرارسید: «قاتِلُواالَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ ...»؛ و دستور پیشین نسخ شد.

3. و پاره اى نیز گفته اند: این دستورِ گذشت و عفو، با فرودآمدن این آیه شریفه نسخ شد: «... فَاقْتُلُواالْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ...»(209).

از پنجمین امام نور (ع) در این مورد روایت کرده اند که فرمود: پیامبر گرامى(ص) به عفو و گذشت نسبت به آنان فرمان یافت؛ تا اینکه با نزول این آیه شریفه، آن دستور نسخ شد:

«اُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا ...»(210)

به کسانى که کارزار بر آنان تحمیل شد، اجازه پیکار داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته اند.

«انّ اللَّه على کلّ شى ءٍ قدیرٌ»

بى گمان خدا بر هر کارى تواناست

در تفسیر این جمله از آیه شریفه، سه نظر ارائه شده است:

1. ابوعلى مى گوید: منظور این است که خدا بر کیفر آنان تواناست؛ چرا که او بر هر کارى تواناست.

2. به اعتقاد زجاج منظور توانایى اوست که بندگانش را بر دین و آیین خود فرا مى خواند و مردم را به هر آنچه حکیمانه تر است، مأمور مى سازد؛ گاه به عفو و گذشت فرمان مى دهد و گاه به کیفر عادلانه.

3. و برخى نیز برآنند که: چون خداوند مردم باایمان را به عفو و گذشت فرمان داد، ازپى آن افزود که خداوند تواناست در این جهان شما را با دستور جهاد به کیفر آنان فرمان دهد و در سراى آخرت نیز خود بر کیفر آنان تواناست.

شأن نزول این آیه شریفه

در شأن نزول این آیه شریفه آورده اند که:

1. پس از هجرت پیامبر(ص) از مکّه به مدینه، دو تن از سردمداران یهود به نامهاى «حىّ بن اخطب» و «ابو یاسر» به حضورش شرفیاب شدند و ساعتى با آن حضرت به گفتگو پرداختند.

بعد از خاتمه گفتگو و به هنگام رفتن آنان، از «حىّ بن اخطب» پرسیدند: به نظر شما آیا او پیامبر خداست؟

پاسخ داد: آرى؛ او همان پیامبرى است که نوید آمدنش را دریافت داشته ایم.

پرسیدند: با این بیان، موضع شما دربرابر او و آنچه ازسوى خدا آورده است، چگونه خواهد بود؟

پاسخ داد: مخالفت و دشمنى پایان ناپذیر.

و این همان عنصر پلیدى است که پس از پیمان بستن با پیامبر(ص)، آن را شکست؛ آنگاه این آیه شریفه فرود آمد.

2. بعضى اعتقاد دارند که این آیه شریفه درمورد گروه یهود فرود آمده است.

3. و برخى نیز معتقدند که این آیه شریفه درمورد «کعب الاشراف» فرود آمده است. [ نظرات / امتیازها ]
110) «واقیمواالصّلوة و آتواالزّکوة»

و نماز را بپا دارید و زکات را بدهید

از آنجا که خداوند در آیه شریفه قبل، مردم باایمان را به عفو کافران و شرک گرایان فرمان داد و تحمّل این کار بر آنان سخت و گران آمد، به آنها دستور داد که دربرابر این مشکل، از معنویت نماز و روزه کمک گیرند؛ زیرا این برنامه ها افزون بر ثواب و پاداشى که دارند، وسیله پرتوانى براى اوج بخشیدن مردم باایمان به سوى کسب والاییها و ارزشها هستند؛ و به همین جهت است که خداوند در آیه دیگرى مى فرماید: «وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ...»(211).

«و ما تقدّموا لانفسکم من خیرٍ تجدوه عنداللَّه»

و هرگونه خیر و نیکى که از پیش براى خود بفرستید، آن را نزد خدا باز خواهید یافت

منظور از «خیر» در این آیه شریفه، کردار و گفتار شایسته و فرمانبردارى از خداست.

و منظور از «تجدوه» این است که یا عین آن کارها را آماده و ثبت شده براى دریافت پاداش پرشکوه آن خواهید یافت و یا پاداش آن کارهاى شایسته را.

و بدینسان، این آیه شریفه هشدار مى دهد که نه پاداش فرمانبردارى و کارهاى شایسته به فراموشى سپرده مى شود و نه کیفر زشتیها و گناهان و نافرمانیها.

«انّ اللّه بماتعملون بصیرٌ»

بى گمان خدا به آنچه انجام مى دهید، بیناست

نه چیزى از کارهاى شما بر او پوشیده مى ماند و نه ذرّه اى از پاداش و کیفر کارهاى شایسته و یا گناهان شما به فراموشى سپرده مى شود؛ چرا که پاداش دهنده و به کیفررساننده، خدایى است بینا و آگاه و هیچ چیز بر او نهان نمى ماند. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نمونه
108) در کتب شاءن نزولهائى براى این آیه ذکر کرده اند که از نظر نتیجه تقریبا همه یکسانند:
نخست اینکه از ابن عباس نقل شده که وهب بن زید و رافع بن حرمله نزد رسولخدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) آمدند و گفتند از سوى خدا نامهاى به عنوان ما بیاور تا آن را قرائت کنیم و سپس ایمان بیاوریم ! و یا نهرهائى براى ما جارى فرما تا از تو پیروى کنیم !.
بعضى دیگر گفته اند گروهى از عرب از پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) همان تقاضائى را کردند که یهود از موسى داشتند، گفتند، خدا را آشکارا به ما نشان ده تا با چشم خود ببینیم و ایمان بیاوریم !
بعضى دیگر نوشته اند که آنها از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) تقاضا کردند براى آنان بتى از درخت مخصوص ذات انواط قرار دهد تا آن را پرستش کنند همانگونه که جاهلان بنى اسرائیل به موسى گفتند: اجعل لنا الها کما لهم الهة (براى ما بتى قرار ده همانگونه که بت پرستان دارند)!
آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت .
بهانه هاى بى اساس
گر چه این آیه خطاب به یهود نیست ، بلکه مخاطب در آن گروهى از مسلمانان ضعیف الایمان و یا مشرکانند، ولى چنانکه خواهیم دید، بى ارتباط به سر گذشت یهود نمى باشد.
شاید پس از ماجراى تغییر قبله بود که جمعى از مسلمانان و مشرکان بر اثر وسوسه یهود، تقاضاهاى بى مورد و نابجائى از پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) کردند که نمونه هاى آن در بالا ذکر شد، خداوند بزرگ آنها را از چنین پرسشهائى نهى کرده مى فرماید: آیا شما مى خواهید از پیامبرتان همان تقاضاهاى نامعقول را بکنید که پیش از این از موسى کردند (و با این بهانهجوئیها شانه از زیر بار ایمان خالى کنید) (ام تریدون ان تسئلوا رسولکم کما سئل موسى من قبل ).
و از آنجا که این کار، یکنوع مبادله ((ایمان )) با ((کفر)) است ، در پایان آیه اضافه مى کند ((کسى که کفر را به جاى ایمان بپذیرد، از راه مستقیم گمراه شده است )) (و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل سواء السبیل ).
اشتباه نشود اسلام هرگز از پرسشهاى علمى و سؤ الات منطقى و همچنین تقاضاى معجزه براى پى بردن به حقانیت دعوت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) جلوگیرى نمى کند چرا که راه درک و فهم و ایمان همین ها است ، ولى گروهى بودند که براى نرفتن زیر بار دعوت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) سؤ الات بى اساس و معجزات اقتراحى را بهانه قرار مى دادند، و با اینکه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) به اندازه کافى دلیل و معجزه در اختیارشان قرار داده بود، هر یک از راه مى رسید پیشنهاد خارق عادت جدیدى مى کرد، در حالى
که مى دانیم اعجاز و خارق عادات بازیچه این و آن نیست ، به مقدارى لازم است که اطمینان به صدق گفته هاى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) ایجاد کند و گرنه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) یک خارقالعاده گر نیست که گوشهاى بنشیند و هر کس بیاید و پیشنهاد معجزهاى مطابق میل و سلیقه خویش کند.
از این گذشته گاهى تقاضاهاى نامعقولى همچون دیدن خدا با چشم ، و یا ساختن بت مى کردند.
در واقع قرآن مى خواهد به مردم هشدار دهد که اگر شما دنبال چنین تقاضاى نامعقول بروید، بر سرتان همان خواهد آمد که بر سر قوم موسى آمد [ نظرات / امتیازها ]
109) حسودان لجوج
بسیارى از اهل کتاب مخصوصا یهود بودند که تنها به این قناعت
که خود آئین اسلام را نپذیرند بلکه اصرار داشتند که مؤ منان نیز از ایمانشان باز گردند، و انگیزه آنان در این امر چیزى جز حسد نبود.
قرآن در آیات فوق به این امر اشاره کرده مى گوید: ((بسیارى از اهل کتاب به خاطر حسد دوست داشتند شما را بعد از اسلام و ایمان به کفر باز گردانند با اینکه حق براى آنها کاملا آشکار شده است )) (ودّ کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق ).
در اینجا قرآن به مسلمانان دستور مى دهد که در برابر این تلاشهاى انحرافى و ویرانگر شما آنها را عفو کنید و گذشت نمائید تا خدا فرمان خودش را بفرستد چرا که خداوند بر هر چیزى توانا است )) (فاعفوا و اصفحوا حتى یاتى الله بامره ان الله على کل شى ء قدیر).
این در واقع یک دستور تاکتیکى است که به مسلمانان داده شده که در برابر فشار شدید دشمن در آن شرائط خاص از سلاح عفو و گذشت استفاده کنند و به ساختن خویشتن و جامعه اسلامى بپردازند و در انتظار فرمان خدا باشند.
منظور از فرمان خدا در اینجا به گفته بسیارى از مفسران فرمان جهاد است که در آن هنگام هنوز نازل نشده بود، شاید به این علت که هنوز آمادگى همه جانبه براى این فرمان نداشتند، و لذا بسیارى معتقدند که این آیه بوسیله آیات جهاد که بعدا به آن اشاره خواهد شد نسخ شده است .
اما تعبیر به نسخ شاید در اینجا صحیح نباشد، چرا که نسخ آنست که حکمى ظاهرا به صورت نامحدود تشریع گردد اما در باطن موقت باشد، ولى حکم عفو و گذشت در آیه مورد بحث در شکل محدود بیان شده است ، محدود به زمانى که فرمان الهى دائر به جهاد نیامده . [ نظرات / امتیازها ]
110) آیه بعد دو دستور سازنده مهم به مؤ منان مى دهد یکى در مورد نماز که رابطه محکمى میان انسان و خدا ایجاد مى کند و دیگرى در مورد زکات که رمز همبستگیهاى اجتماعى است و این هر دو براى پیروزى بر دشمن لازم است ، مى گوید: ((نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید)) و با این دو وسیله روح و جسم خود را نیرومند سازید (و اقیموا الصلوة و آتوا الزکاة ).
سپس اضافه مى کند: تصور نکنید کارهاى نیکى را که انجام میدهید و اموالى را که در راه خدا انفاق مى کنید از بین میرود، نه ((آنچه از نیکیها از پیش مى فرستید آنها را نزد خدا (در سراى دیگر) خواهید یافت )) ( و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله ).
((خداوند به تمام اعمال شما بصیر است )) (ان الله بما تعملون بصیر).
او بطور دقیق میداند کدام عمل را بخاطر او انجام دادهاید و کدام یک را براى غیر او. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر کشاف
108) أراد أن یوصیهم بالثقة به فیما هو أصلح لهم مما یتعبدهم به و ینزل علیهم و أن لا یقترحوا علی رسولهم ما اقترحه آباء الیهود علی موسی علیه السلام من الاشیاء التی کانت عاقبتها و بالا علیهم کقولهم : اجعل لنا إلها، أرنا الله جهرة، و غیر ذلک (و من یتبدل الکفر بالایمان ) و من ترک الثقة بالایات المنزلة، و شک فیها، واقترح غیرها (فقد ضل سواء السبیل ) [ نظرات / امتیازها ]
110) (من خیر) من حسنة صلاة أو صدقة أو غیرهما (تجدوه عندالله ) تجدوا ثوابه عندالله (إن الله بما تعملون بصیر) عالم لا یضیع عنده عمل عامل . [ نظرات / امتیازها ]
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
108) أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسى‌ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ (108)

أَمْ تُرِیدُونَ‌: یا دانسته‌اید و مى‌خواهید، أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ‌: اینکه سؤال کنید پیغمبر خود را که حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلم است معجزات دلخواهى، کَما سُئِلَ مُوسى‌ مِنْ قَبْلُ‌: همچنانکه سؤال کرده شد حضرت موسى علیه السلام پیش از این. حاصل آنکه از این پیغمبر موعود مى‌خواهید سؤال کنید آیات دلخواهى را، چنانچه از حضرت موسى علیه السلام طلب مى‌کردند پدران شما مانند آنکه گفتند هرگز به تو
نیاوریم تا خدا را آشکار مشاهده کنیم، یا آنکه مى‌گفتند هرگز ایمان نیاوریم تا نازل شود مکتوبى بر ما و بخوانیم آن را. مراد نهى ایشان است از معجزات دلبخواهى، و توصیه آنها به تفکر و تدبر در آیات بیّنه و معجزات ظاهره.
وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ‌: و هر که بدل کند کفر را به مقابل ایمان، و به سوء اختیار آن را قبول کند، فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ‌: پس بتحقیق گمراه گشته از میانه راه راست، یعنى هر که اطمینان پیدا نکند به آیات الهى به سبب تأمل و تفکر در آن و شک نماید در آن و اقتراح غیر آن نماید، پس هر آینه طریق حق و راه راست را از دست داده و در وادى گمراهى و کوردلى افتاده، و البته چنین کسى سر انجام بدى خواهد داشت. پس آیات دلخواهى نخواهید تا از راه راست گمراه نشوید و از مقصود دور نیفتید.
تنبیه: آیه شریفه عام است نسبت به تمام مکلفین تا قیامت، که هر که تبدیل کند ایمان به توحید و نبوت و قرآن و معاد را که سرمایه نجات ابدى است به کفر و انکار که موجب شقاوت سرمدى است و تأمل در آیات الهیه و حقایق ربانیه ننماید، هر آینه به سوء اختیار، خود را گمراه گردانیده و عذاب الهى را براى خویش فراهم نموده؛ پس انسان عاقل که خیر و سعادت را طالب باشد، البته ایمان و حق را اختیار نماید نه کفر و باطل را. [ نظرات / امتیازها ]
109) وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (109)

شأن نزول: چون در واقعه احد مسلمانان شکست خوردند، دو نفر یهودى‌
به عمار یاسر و حذیفه یمانى گفتند: اگر پیغمبر شما حق بودى شکست وارد نشدى، برگردید و به دین ما درآید. عمار گفت: شما تجویز مى‌کنید نقض عهد را؟ گفتند: خیر، نقض عهد امر عظیمى است. عمار گفت: ما عهد کردیم که از دین اسلام برنگردیم. یهودى گفت: این مرد به سبب کم عقلى دین ما را گذاشته تابع اسلام شده. عمار گفت: رضیت باللّه ربّا و بالإسلام دینا و بمحمّد نبیّا و بالقرآن کتابا و بالکعبة قبلة و بالمؤمنین اخوانا پس هر دو خدمت پیغمبر واقعه را خبر دادند، حضرت در حق آنها دعا و در حق کفار نفرین نمود؛ آیه شریفه نازل شد: وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ‌: دوست دارند بسیارى از اهل کتاب، مراد یهودند. لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً: برگردانند شما را اى مؤمنان بعد از ایمان آوردن شما به کفر. مراد عمار و خذیفه‌اند، یعنى مى‌خواهند شما را از ایمان به کفر برگردانند. حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ‌: دوست داشتن آنها کفر شما را به جهت حسدى است که بروز کرده از نفسهاى آنها، یعنى حسد به مقتضاى طبع آنها است نه به امر کسى؛ و علت حسد آنها به سبب انتقال نبوّت و ریاست بود از ایشان به اولاد حضرت اسمعیل علیه السلام. و ندانستند که حسد موجب سوزش جگر حاسد و رفع درجه محسود و شهرت فضل و مناقب او گردد نزد مردمان در وقت تذکر حاسدان آن را از روى غیظ و حرمان.
مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُ‌: بعد از آنکه روشن گشت براى ایشان آنچه راست و حق است، یعنى رسالت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه علیه و آله و سلم و حقیقت قرآن و صحت دین اسلام به سبب معجزات باهرات و صفات مذکوره در تورات برایشان محقق و مبرهن گردید، آنها به جهت حسد امتناع نموده و مى‌خواهند مؤمنین را هم به کفر برگردانند. فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا: پس عفو کنید و درگذرید اى مسلمانان از عقوبت یهودان وقتال و جدال با آنان، و رو بگردانید از تعرض آنها. حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ‌:
تا اینکه بیاورد خدا امر خود را که آن اذن است بر قتال آنها و جزیه گرفتن.
از ابن عباس منقول است که این آیه منسوخ است به آیه‌ قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ. و نزد بعضى به آیه قتال. و جمعى گفته‌اند: در منسوخیت آن تأمل است، زیرا امر به عفو صفح از ایشان مطلق نیست. إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ: بدرستى که خداى تعالى بر همه چیز قادر است، پس قادر خواهد بود بر عذاب آنان.

تبصره: امر به عفو و صفح، ابتدا به جهت کثرت قبایل و عشایر و استیلاى کفار و ضعف و قلت مسلمانان بود؛ چون قضیه بعکس شد، آیه قتال نازل شد. از حضرت باقر علیه السلام مروى است که حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم مأمور به قتال نشد تا آنکه جبرئیل نازل شد به آیه‌ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ، و تیغى از آسمان آورد و بر گردن پیغمبر نهاد. [ نظرات / امتیازها ]
110) وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (110)

وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ: و بپاى دارید نماز را با شرایط و ارکان، وَ آتُوا الزَّکاةَ: و بدهید زکات را به مستحقان، یعنى صبر و تحمل ناملایمات و عدم مجازات را مقارن سازید به ملتجى شدن به خداى تعالى به استعانت جستن به عبادت بدنیه نماز و عبادت مالیه که زکات باشد که اشرف طاعات و قربات است. وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ‌: و آنچه پیش فرستید براى نفسهاى خود؛ مِنْ خَیْرٍ: از افعال نیکو مانند نماز و زکات و انواع خیرات و صدقات واجبه و مستحبه، تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ‌: مى‌یابید جزا و ثواب آن را نزد خداى تعالى، إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ: بدرستى که خداى تعالى به آنچه‌مى‌کنید از خیرات و مبرات و سایر عبادات، بینا مى‌باشد، پس اعمال خیریه نزد او سبحانه ضایع نخواهد شد، بلکه ثواب آن را به اضعاف مضاعف به شما مرحمت خواهد فرمود.

تنبیه: آیه شریفه ترغیب و تشویق است به اعمال طاعات و عبادات و خیرات و مبرات، بدین تقریر که: پس از اعلان به آنکه هر چه پیش فرستید براى خود، جزاى آن را مى‌یابید نزد خداى تعالى؛ بنابراین نهایت جد و جهد را در خیر بنمائید تا جزاى بسیار در آن یابید، و کوتاهى نکنید که عاقبت آن ندامت خواهد بود.
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در ذیل خطبه‌اى فرماید: انّما المرء اذا هلک قال النّاس ما ترک و قالت الملئکة ما قدّم؟ للّه آباؤکم! فقدّموا بعضا یکن لکم و لا تخلفوا کلّا فیکون علیکم‌ «1»: یعنى بدرستى که مرد وقتى بمیرد، گویند مردمان: چه گذاشت. و گویند ملائکه: چه پیش فرستاده و از زاد سفر آخرت چه برداشته، خدا نگهدار باد پدران شما را، پس پیش فرستید بعض اموال را به عنوان حقوقات واجبه و مستحبه تا باشد شما را فایده که به مضاعف ثواب آن را خدا مرحمت فرماید، و باقى نگذارید همه مال را به اهمال و تکاهل در خیرات، پس باشد بر شما وزر و وبال در عرصات. [ نظرات / امتیازها ]
 » روان جاوید
108) أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسى‌ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ (108)

ترجمه‌

بلکه میخواهید که بپرسید از پیغمبرتان همچنان که پرسیده شد موسى از پیش و کسیکه مبادله نماید کفر را با ایمان پس بتحقیق گم کرده است میانه راهرا.

تفسیر
ده نفر از یهود میخواستند خدمت پیغمبر (ص) برسند و سؤالاتى نمایند که آنحضرت را بکلفت اندازند و مجادله نمایند که در محل خود ذکر خواهد شد و این آیه در شأن آنها نازل شده که مفادش آنست که اى کفار قریش و یهود بلکه میخواهید خودسرانه سؤال کنید از پیغمبرتان از آیاتى با آنکه نمیدانید صلاح و فساد خودتان را در آن سؤال چنانچه سؤال نمودند از حضرت موسى پیشینیان شما که گفتند ایمان نمى‌آوریم تا به بینیم خدا را آشکارا پس صاعقه بر آنها نازل شد و کسى که بگیرد کفر را بدل از ایمان بعد از اظهار پیغمبر که آنچه بیان شده است صلاح در سؤال از آن نیست یا بعد از آن که سؤال نمود و اجابت شد و با این وصف ایمان نیاورد یا بعد از آنکه حجت تمام شد لجاج و عناد نمود پس بتحقیق گم کرده است وسط راه را که میرساند او را ببهشت و پیموده است راهى را که مى‌کشاند او را بجهنم چون در این قبیل موارد سؤال بیجا و مظهر کفر باطنى است. [ نظرات / امتیازها ]
109) وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (109)

ترجمه‌

دوست دارند بسیارى از اهل کتاب آن که بگردانند شما را بعد از ایمانتان کافران از راه حسد از نزد خودهاشان بعد از آن که ظاهر شد از براى آنها حق پس‌
عفو کنید و صرف نظر نمائید تا بیاورد خدا فرمانش را همانا خدا بر هر چیزى توانا است.

تفسیر

کفار در مقابل ادله واضحه بر حقیت دین اسلام شبهاتى مینمودند که مسلمانان را از دین خارج کنند و اشتیاق آنها باین امر نه از راه دین دارى و میلشان برواج حق بود بلکه از نزد خودشان و بمقتضاى شهوات نفسانى این عمل را مینمودند و بنابراین من عند انفسهم در آیه شریفه متعلق بود که مفید تمنى است میباشد و ممکن است متعلق بحسدا باشد یعنى حسد آنها منبعث از اصل ذات و نفوس خبیثه خودشان بوده و داعى خارجى نداشتند و در هر حال محسود مسلمانان بودند که گرامى شده بودند بوجود مبارک پیغمبر اکرم و على (ع) و آل اطهار اندو بزرگوار و این بعد از آن بود که واضح شد بر آنها حق بسبب معجزات داله بر صدق نبوت پیغمبر (ص) و ولایت امیر المؤمنین و اولاد طاهرین او و گفته شده است بسبب اوصاف مذکوره در توریة پس اهل ایمان باید عفو کنند و صرف نظر نمایند از نادانى آنها و در مقابل شبهات آنها حجت‌هاى واضحه الهیه را اقامه نموده اغلوطه‌هاى آنانرا رفع و دفع نمایند و گفته شده است عفو ترک عقوبت بر گناه است و صفح ترک ملامت بر آن و این مدارا را با کفار ادامه دهند تا امر خدا بنصرت اسلام و قتل آنها صادر شود در روز فتح مکه و خداوند بر هر امرى قادر است میتواند قوى را ضعیف و ضعیف را قوى فرماید [ نظرات / امتیازها ]
110) وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (110)

ترجمه‌
و بر پا دارید نماز را و بدهید زکوة را و آنچه را پیش بفرستید از براى خودهاتان از نیکى مى‌یابید آن را نزد خدا همانا خداوند بینا است به آنچه بجا مى‌آورید.

تفسیر
گفته شده است که این آیه عطف است بر فاعفوا در آیه سابقه که خداوند امر فرموده است مسلمانان را بصبر و سکون در مقابل کفار و التجاء بدرگاه خداوند متعال بوسیله عبادت و احسان و بیان فرموده است که بدانند آنچه را ذخیره آخرت خودشان نمایند از عبادات و اعمال خیریه مانند نماز و بر و احسان ببرادران دینى ثواب آنرا مشاهده مینمایند در نزد خداوند و موجب محو گناهان و ارتفاع درجات آنان خواهد شد همانا خداوند عالم است باعمال عباد پوشیده نیست از او ظاهر هیچ عملى و باطن‌هیچ قلبى و جزا میدهد بآنها بر حسب اعتقاد قلبى و نیات باطنى ایشان و بنظر حقیر اشاره است به آنکه بهترین وسائل براى دفع شبهات صبر و سکون و اجتناب از معصیت و توجه بعبادت و توسل بدرگاه الهى و ذیل عنایت ائمه اطهار است و شاید تصریح بعموم قدرت هم در آیه سابقه براى اشاره باین باشد که خداوند بغیر طرق عادیه هم میتواند رفع شبهه از اهل ایمان بنماید و بمقام یقین برساند و اینکه فرموده آنچه را پیش فرستید از خیر مى‌یابید آن را نزد خدا و نفرموده است ثواب آن را چنانچه تفسیر شد شاید اشاره باشد بصور برزخیه که همان اعمال صالحه است که بصور حسنه مصور میشود بلکه در باب نعیم جنت هم گفته‌اند که از این قبیل است و بیوجه نیست و بنابراین تفسیر بثواب براى تقریب بذهن عامه است و اللّه اعلم. [ نظرات / امتیازها ]