از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
124) (و اذ ابتلی ابراهیم ربه ):(وچون پروردگارش ابراهیم را امتحان کرد)یعنی خدا او را آزمود تا آنچه از صفات نفسانی در وجود ابراهیم بود آشکارشود و امتحان و ابتلاء محقق نمی شود جز با عمل ،(بکلمات ):(با کلماتی )کلمات یعنی اقوال و قضایایی که متعلق آنها عمل است ، مانند امتحان کردن او به ستاره هاو بتها و آتش و هجرت نمودن و ذبح کردن پسرش ،(فاتمهن )(پس او آنها را به تمام و کمال انجام داد)ضمیر مستتردر (اتم )به ابراهیم (ع ) بر می گردد یا به خدای سبحان باز می گردد که این ظاهرتر است ،آنوقت معنا این می شود که خدا آن کلمات را تمام کرد و به ابراهیم (ع )توفیق داد تا ازآن امتحانات سر بلند بیرون بیاید و به نحو احسن آنها را به اتمام برساند،(قال انی جاعلک للناس اماما):(پروردگار فرمود:همانا من تورا امام خواهم کرد)یعنی مقتدایی که مردم به تو اقتداء کنند و در اقوال وافعال از تو تبعیت نمایند، لذا امام هدایت کننده است بسوی امور ملکوتی و این امر از او جدا نمی شود،پس امامت به حسب باطن نوعی ولایت و سرپرستی بر مردم و اعمال آنهاو هدایت کردن آنهاست بسوی مطلوب ، نه آنکه فقط ارائه راه بنماید که این کار شأن نبی و رسول و هر مؤمنی است که بندگان را بسوی خدا هدایت کند و راه درست را به آنها بنمایاند.اما امام از جانب خدا نصب شده تا مردم را به سر منزل مقصود برساند وواجب است که مورد تأیید خداوند و معصوم باشد و کسی در سجایای اخلاقی برتر از او نباشد و رسیدن به امامت مستلزم صبر و صفای باطن و برتری عقیده وبندگی خالص و بی شائبه می باشد و ابن کثیر از مجاهد نقل کرده است که (لا یکون امام ظالم یقتدی به ، به امام ظالم نمی توان اقتدا کرد)و قرآن کریم می فرماید(افمن یهدی الی الحق ،احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی ؟)(57)،( آیا کسی که بسوی حق هدایت می کند ،سزاوارتر است که مردم پیرویش کنند ،یا آنکس که خود محتاج به هدایت دیگرانست ؟)،(قال ومن ذریتی ):(پس ابراهیم گفت از ذریه من نیز امام 2قرار بده )و این جمله دلالت می کند بر اینکه این قضیه مربوط به سنین کهولت ابراهیم (ع )است که وی دارای ذریه و فرزندان بوده است و اما رابطه ای که نزدخدا معتبر است رابطه عقیدتی و ایمانی است ،پس پیوند و قرابت نسبی نزدپروردگار معتبر نیست ، وامامت خاص کسی است که با عمل و شعور وصلاحیت و ایمان شایستگی آن را داشته باشد، پس امامت تنها برای کسانی ازذریه ابراهیم محقق می شود که شایستگی آن را داشته باشند، نه آنکه فقط به سبب قرابت امام شوند،(قال لا ینال عهدی الظالمین ): (پروردگار فرمود: عهد من به ستمگران نمی رسد) یعنی امامت عهدی الهی است که بر ستمگران ممنوع است و ظلم و ستم اعم از هر ظلمی است ، چه شرک و کفر باشد و چه معصیت که ظلم به نفس است ، و چه ظلم به زیر دستان ، پس امام تنها آن کسی است که در تمام عمرش حتی کوچکترین معصیت و ظلمی هم مرتکب نشده باشد (خواه امامت رسالت باشد یا خلافت و رهبری امت )و آیا امری بزرگتر از سرپرستی امورمردم و راهنمایی آنان به راهی که مورد رضای خداست می باشد؟ بنابر این امکان ندارد که در ساحت عهد الهی کسی به مردم حکم براند که ظالم باشد یاسرپرست آنان فاسق باشد و خدا و مردم مؤمن به سرپرستی او راضی باشند و ازآنجا که وجود امام برای امت لازم است ،پس این امامی که سرپرستی او واجب است به عهد الهی منصوب می شود بر مسلمانان واجب است که از فعل و قول اوتبعیت کنند و هرگز از او جدا نشوند تا از راه خدا انحراف نیابند. [ نظرات / امتیازها ]
125) (و اذ جعلنا البیت مثابه للناس و امنا):(و چون خانه کعبه را مرجع امور دینی مردم و محل امن قرار دادیم )یعنی بیت الله الحرام را مرجعی برای مردم قرار دادیم تا به آن مراجعه کنند و از هر آزار و اذیت ایمن باشند و منظور از(امن ) امنیت تشریعی است ،(و اتخذوا من مقام ابرهیم مصلی ):(و از مقام ابراهیم جایی برای دعا بگیرید)،(مصلی ) اسم مکان از صلاه است و صلاه در معنای کلی به معنای دعا و توجه و معطوف شدن است ، ولی بطور خاص در معنای نمازبکار می رود،(و عهدنا الی ابرهیم و اسمعیل ان طهرا بیتی للطائفین و العاکفین والرکع السجود):(و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکف شوندگان و نماز گزاران که رکوع و سجود می کنند ،پاک کنید)منظور از اعتکاف مقیم شدن به جهت عبادت و تفکر است و معنای کلی آیه این می شود که ، بیاد آور زمانی را که به مردم گفتیم بسوی خانه خدا برگردید و برای خدا حج کنید و از مقام ابراهیم محل دعایی بگیرید و به ابراهیم و اسماعیل امرکردیم که خانه مرا برای عبادت بندگانم خالص و پاکیزه کنید. [ نظرات / امتیازها ]
126) (و اذ قال ابرهیم رب اجعل هذا بلدا امنا و ارزق اهله من الثمرات من امن منهم بالله و الیوم الاخر):(و زمانی که ابراهیم گفت پروردگارا این شهررا محل امنی قرار ده و اهلش را، البته آنهایی که به خدا و روز قیامت ایمان آورنداز ثمرات روزی بده )این جمله دعای حضرت ابراهیم (ع ) است برای اهل مکه که برای آنها طلب امنیت و روزی می کند و خداوند دعایش را مستجاب کرد ،درحالیکه اهل مکه شامل مردم مؤمن و کافر بودند و دعای ابراهیم (ع ) در باره رزق شامل مؤمن و کافر می شود ،اما دعای خود را مقید کرد به قید (من آمن منهم ) درحالیکه می دانست که روزی مؤمنان از ثمرات بدون مشارکت کافران امکان نداردو ناموس حیات دنیوی و اجتماعی چنین است و این دعا در واقع طلب کرامت و فراوانی برای مکه است که در بیابانی لم یزرع واقع بود،(قال ومن کفرفامتعه قلیلا ثم اضطره الی عذاب النار و بئس المصیر):(خدای متعال فرمود: به آنهاهم که ایمان نیاورند و کافر شوند چند صباحی روزی می دهم و آنان را بهره مندمی سازم و سپس بسوی عذاب دوزخ که بد بازگشتگاهی است روانشان می کنم ،روانه کردنی از روی اضطرار و بیچارگی )و این امر مزید به جهت کرامت بیت الله الحرام است و در مقابل این بهره مندی بزودی ،افزونتر از عذاب آتش بهره مند خواهند شد،(والاخره خیر لمن اتقی )(58)،( و آخرت برای پرهیزکاران نیکوتراست ). [ نظرات / امتیازها ]
  فاطمه پورمحمدي - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏2
124) امتحان خداوند بچه معنا است؟
باید توجه داشت که نسبت دادن «امتحان» بخداوند مجاز است زیرا امتحان حقیقى از کسى صادر میشود که عاقبت امر را نداند و بخواهد بوسیله «امتحان» آن را معلوم کند و حال آنکه خداوند از عواقب امور کاملًا آگاهستدر اینجا منظور از «امتحان خداوند» این است که او ابراهیم علیه السلام را بانجام تکالیفى مکلّف ساخت و اینکه مى‏بینیم باین موضوع یعنى بتکالیفى که خداوند متوجه اشخاص میسازد گاهى امتحان اطلاق میگردد بیکى از این دو جهت است:
1- چون مردم، بسیارى از تکالیف و اوامر خود را براى امتحان صادر میکنند و منظورشان این است که اشخاص را به این وسیله آزمایش کنند و این را نیز مى‏دانیم که قرآن مجید طبق اطلاقات و اصطلاحات معمولى مردم سخن میگوید. لذا بتکالیفى که خداوند متوجه اشخاص میسازد نیز «امتحان» اطلاق مى‏گردد.
2- چون نحوه رفتار خداوند با بندگان خود، مانند رفتار آزمایش کنندگانست یعنى همانطور که مردم تا کسى را آزمایش نکنند پاداش نمى‏دهند و بکیفر نمیرسانند خداوند هم با اینکه از اعمال اشخاص قبل از انجام دادن آن، کاملًا آگاهست، تا اشخاص مرتکب اعمال- خوب یا بد- نشوند بآنها پاداش نمیدهد و آنها را عقوبت نمیکند باین مناسب برفتار خداوند با بندگان، «امتحان» گفته میشود1- ذبح فرزند و دستوراتى در زمینه نظافت‏
على بن ابراهیم در تفسیر خود از حضرت صادق علیه السلام نقل میکند که منظور از «کلمات» خوابى است که ابراهیم علیه السلام در ضمن آن بکشتن فرزند خود اسماعیل علیه السلام مأمور گردید و او آن مأموریت را با عزم راسخ عملى ساخت از آن پس خداوند باو فرمود «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» یعنى ترا پیشواى مردم قرار میدهم.
بعلاوه، منظور از «کلمات» دستورهایى است که در زمینه نظافت و پاکیزگى خداوند بر او نازل فرمود و آن ده چیز است پنج تا از آنها که متعلق بسر انسان است باین شرح است1- چیدن شارب.
2- ریش گذاشتن.
3- اصلاح و کوتاه کردن موها.
4- مسواک کردن.
5- خلال کردن دندانها و پنج تا از آنها که متعلّق ببدن انسان است عبارت است از:
1- زائل کردن مویها.
2- ختنه کردن.
3- چیدن ناخن‏ها.
4- غسل جنابت.
5- شستشوى با آب.
این دستورات که «حنفیّه»- یعنى سنّت مستقیمه- نامیده میشود تا کنون منسوخ نگردیده است و تا روز قیامت نیز هم چنان باقى خواهد بود و منظور از جمله «فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً» «1» نیز همین دستورات است. [ نظرات / امتیازها ]
  سيد علي بهبهاني - تفسیر نور
124) ابراهیم علیه السلام در هر آزمایشى که موفّق مى‏شد، به مقامى مى‏رسید: در مرحله نخستین، عبداللّه شد. سپس به مقام نبى‏اللهى رسید. و پس از آن رسول اللّه، خلیل اللّه و در نهایت به مقام امامت و رهبرى مردم منصوب گردید. [ نظرات / امتیازها ]
124) مراد از «کلمات» در آیه، امتحانات سنگین است که حضرت ابراهیم از همه‏ى آنها پیروز بیرون آمد. نه عمو، نه همسر و نه فرزند هیچکدام نتوانستند مانع او در راه انجام وظیفه شوند. با آنکه ابراهیم تحت سرپرستى عمویش آزر بود، امّا با بت‏پرستى او و جامعه‏اش به مبارزه برخاست و بت‏شکن بزرگ تاریخ گردید و آنگاه که از سوى خدا مأموریّت یافت، همسر و فرزندش را در صحراى مکه ساکن نموده و براى تبلیغ به نقطه‏اى دیگر برود، بى‏هیچ دلبستگى، آنها را به خدا سپرد و رفت. همچنین فرمان ذبح فرزندش اسماعیل آمد، رضاى خدا را بر هواى دل ترجیح داد و کارد بر گلوى فرزند نهاد. امّا ندا آمد که قصد ما کشتن اسماعیل نبود، بلکه امتحان ابراهیم بود.
حضرت ابراهیم علیه السلام، مقام امامت را براى نسل خود نیز درخواست نمود،پاسخ آمد که این مقام عهدى است الهى که به هر کس لایق باشد عطا مى‏شود. در میان نسل تو نیز کسانى که شایستگى داشته باشند، به این مقام خواهند رسید. چنانکه پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله از نسل ابراهیم علیه السلام است و به این مقام رسید، ولى کسانى که دچار کوچکترین گناه و ستمى شده باشند، لیاقت این مقام را ندارند. [ نظرات / امتیازها ]
126) در آیات قبل، حضرت ابراهیم علیه السلام براى ذریّه‏ى خویش درخواست مقام امامت نمود، امّا خداوند در جواب فرمود: این مقام و مرتبت به افراد ظالم نمى‏رسد. در این آیه حضرت ابراهیم، رزق دنیا را تنها براى مؤمنان درخواست کرد، امّا خداوند این محدویّت را نمى‏پذیرد واز اعطاى رزق مادّى به کفّار امتناع نمى‏ورزد. یعنى رزق مادّى مهمّ نیست، لذا به اهل و نااهل هر دو داده مى‏شود، امّا مقامات معنوى و اجتماعى و رهبرى، بسیار مهم است وبه هر کس واگذار نمى‏شود. [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
124) ((امامت )) اوج افتخار ابراهیم (علیه السلام )
از این آیات به بعد سخن از ابراهیم پیامبر بزرگ خدا و قهرمان توحید و بناى خانه کعبه و اهمیت این کانون بزرگ توحید و عبادت است که ضمن هیجده آیه این مسائل را بر شمرده است .
هدف از این آیات در واقع سه چیز است :
نخست اینکه مقدمه اى باشد براى مساءله تغییر قبله که بعدا مطرح مى شود تا مسلمانان بدانند این کعبه از یادگارهاى ابراهیم پیامبر بت شکن است و اگر امروز مشرکان و بت پرستان آن را تبدیل به بتخانه کرده اند این یک آلودگى سطحى است و چیزى از ارزش و مقام کعبه نمى کاهد.
دیگر اینکه یهود و نصارى ادعا مى کردند ما وارثان ابراهیم و آئین او هستیم و این آیات (در ارتباط با آیات فراوانى که درباره یهود گذشت ) مشخص مى سازد که آنها تا چه حد از آئین ابراهیم بیگانه اند.
سوم اینکه مشرکان عرب نیز پیوند ناگسستنى میان خود و ابراهیم قائل
بودند، باید به آنها نیز فهمانده شود که برنامه شما هیچ ارتباطى با برنامه این پیامبر بزرگ بت شکن ندارد.
در آیه مورد بحث نخست مى گوید ((بخاطر بیاورید هنگامى را که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگون آزمود و او از عهده آزمایش به خوبى بر آمد)) (و اذ ابتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن ).
آرى این آیه از مهمترین فرازهاى زندگى ابراهیم (علیه السلام ) یعنى آزمایشهاى بزرگ او و پیروزیش در صحنه آزمایشها سخن مى گوید، آزمایشهائى که عظمت مقام و شخصیت ابراهیم را کاملا مشخص ساخت ، و ارزش وجود او را آشکار کرد.
هنگامى که از عهده این آزمایشها برآمد، خداوند مى باید جایزه اى به او بدهد فرمود: من تو را امام و رهبر و پیشواى مردم قرار دادم (قال انى جاعلک للناس اماما).
((ابراهیم تقاضا کرد که از دودمان من نیز امامانى قرار ده )) تا این رشته نبوت و امامت قطع نشود و قائم به شخص من نباشد (قال و من ذریتى ).
اما خداوند در پاسخ او ((فرمود: پیمان من ، یعنى مقام امامت ، به ظالمان هرگز نخواهد رسید)) (قال لا ینال عهدى الظالمین ).
تقاضاى تو را پذیرفتم ، ولى تنها آن دسته از ذریه تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند!
[ نظرات / امتیازها ]
125) عظمت خانه خدا
بعد از اشاره به مقام والاى ابراهیم در آیه گذشته ، به بیان عظمت خانه کعبه که به دست ابراهیم ساخته و آماده شد پرداخته ، مى فرماید:
((به خاطر بیاورید هنگامى را که خانه کعبه را ((مثابة )) (محل بازگشت و توجه ) مردم قرار دادیم و مرکز امن و امان )) (و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امنا).
((مثابة )) در اصل از ماده ((ثوب )) به معنى باز گشت چیزى به حالت نخستین است ، و از آنجا که خانه کعبه مرکزى بوده است براى موحدان که همه سال به سوى آن رو مى آوردند، نه تنها از نظر جسمانى که از نظر روحانى نیز بازگشت به توحید و فطرت نخستین مى کردند، از این رو به عنوان مثابه معرفى شده ، و از آنجا که خانه انسان که مرکز بازگشت همیشگى او مى باشد محل آرامش و آسایش است ، در کلمه ((مثابه )) یکنوع آرامش و آسایش خاطر، نیز افتاده است
و این معنى با کلمه ((امنا)) که پشت سر آن ذکر شده تاءکید مى شود، کلمه ((للناس )) نشان مى دهد که این مرکز امن و امان ، پناهگاهى است عمومى براى همه جهانیان و انسانها و توده هاى مردم .
و این در حقیقت اجابت یکى از درخواستهائى است که ابراهیم از خداوند کرد که بعدا به آن اشاره مى شود.
سپس اضافه مى کند ((از مقام ابراهیم نماز گاهى براى خود انتخاب کنید)) (واتخذوا من مقام ابراهیم مصلى ).
در اینکه منظور از مقام ابراهیم چیست ؟ در میان مفسران گفتگو است ، بعضى گفته اند: تمام ((حج )) مقام ابراهیم است ، بعضى به معنى ((عرفه )) و ((مشعر الحرام )) و ((جمرات سه گانه )) گرفته اند، و بعضى گفته اند ((تمام حرم مکه ))، مقام محسوب مى شود.
ولى ظاهر آیه همانگونه که در روایات اسلامى وارد شده و بسیارى از مفسران نیز گفته اند اشاره به همان مقام معروف ابراهیم است که محلى است در نزدیکى خانه کعبه ، و حجاج بعد از انجام طواف به نزدیک آن مى روند و نماز طواف بجا مى آورند بنابراین منظور از مصلى نیز محل نماز است .
سپس اشاره به پیمانى که از ابراهیم و فرزندش اسماعیل درباره طهارت خانه کعبه گرفته است مى فرماید و مى گوید: ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا براى طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان (نمازگزاران ) پاکیزه دارید)) (و عهدنا الى ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود).
منظور از طهارت و پاکیزگى در اینجا چیست ؟ بعضى گفته اند: طهارت از لوث وجود بتها.
بعضى گفته اند: از آلودگیهاى ظاهرى و مخصوصا از خون و محتویات شکم
حیواناتى که قربانى مى کردند، زیرا بعضى از ناآگاهان چنین اعمالى را انجام مى دادند.
و بعضى گفته اند طهارت در اینجا به معنى خلوص نیت به هنگام بناى این خانه توحید است .
ولى هیچ دلیلى ندارد که ما مفهوم طهارت را در اینجا محدود کنیم ، بلکه منظور پاک ساختن ظاهرى و معنوى این خانه توحید از هر گونه آلودگى است .
و لذا در بعضى از روایات مى خوانیم که این آیه تعبیر به پاکسازى از مشرکان شده و در بعضى دیگر به شستشوى بدن و پاکیزگى از آلودگیها.
[ نظرات / امتیازها ]
126) خواسته هاى ابراهیم از پیشگاه پروردگار
در این آیه ابراهیم دو درخواست مهم از پروردگار براى ساکنان این سرزمین مقدس مى کند که به یکى از آنها در آیه قبل نیز اشاره شد.
قرآن مى گوید: ((به خاطر بیاورید هنگامى که ابراهیم عرض کرد پروردگارا این سرزمین را شهر امنى قرار ده )) (و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا بلدا آمنا)
و همانگونه که در آیه قبل خواندیم این دعاى ابراهیم به اجابت رسید خدا این سرزمین مقدس را یک کانون امن و امان قرار داد، و امنیتى از نظر ظاهر و باطن به آن بخشید.
دومین تقاضایش این است که : ((اهل این سرزمین را آنها که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده اند از ثمرات گوناگون روزى ببخش )) (و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم الاخر).
جالب اینکه ابراهیم نخست تقاضاى ((امنیت )) و سپس درخواست ((مواهب اقتصادى )) مى کند، و این خود اشاره اى است به این حقیقت که تا امنیت در شهر یا کشورى حکمفرما نباشد فراهم کردن یک اقتصاد سالم ممکن نیست !.
در اینکه منظور از ثمرات چیست ؟ مفسران گفتگوها دارند، ولى ظاهرا ثمرات یک معنى وسیع دارد که هر گونه نعمت مادى اعم از میوه ها و مواد دیگر غذائى ، و نعمتهاى معنوى را شامل مى شود، در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: هى ثمرات القلوب : ((منظور میوه دلها است ))! اشاره به اینکه خداوند محبت و علاقه مردم را به مردم این سرزمین جلب مى کند.
این نکته نیز قابل توجه است که ابراهیم این تقاضا را تنها براى مؤ منان به توحید و روز جزا مى کند، شاید به خاطر اینکه از جمله لا ینال عهدى الظالمین در آیات گذشته به این حقیقت پى برده بود که گروهى از نسلهاى آینده او، راه شرک و ظلم و ستم مى پویند، و او در اینجا ادب را رعایت کرد و آنها را از دعاى خود استثنا نمود.
به هر حال خداوند در پاسخ این تقاضاى ابراهیم چنین ((فرمود: اما آنها که راه کفر را پوئیده اند بهره کمى (از این ثمرات ) به آنها خواهم داد)) (و به طور کامل محروم نخواهم کرد!) (قال و من کفر فامتعه قلیلا).
اما در سراى آخرت ((آنها را به عذاب آتش مى کشانم و چه بد سر انجامى دارند)) (ثم اضطره الى عذاب النار و بئس المصیر).
این در واقع صفت ((رحمانیت )) همان رحمت عامه پروردگار است که از خوان نعمت بى دریغش همه بهره مى گیرند، و از خزانه غیبش خوبان و بدان وظیفه خور باشند، ولى سراى آخرت که سراى رحمت خاص او است ، رحمت و نجاتى براى آنها نیست .
[ نظرات / امتیازها ]
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
124) وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (124)

بعد از ذکر احوال حضرت موسى علیه السلام و امت او، بیان حضرت ابراهیم علیه السلام را فرماید:

وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ‌: و یاد بیاور و منتهى شود علم تو اى پیغمبر زمانى را که امتحان فرمود ابراهیم علیه السلام را پروردگارش، بِکَلِماتٍ‌: به سخنان و سننى که متعبّد نمود او را، فَأَتَمَّهُنَ‌: پس حضرت ابراهیم علیه السلام به اتمام رسانید و قیام نمود به آن، چنانکه باید و وانگذاشت چیزى از آن را. در آیه شریفه سه مطلب است:
مطلب اول: معنى ابتلا- ابتلا در اصل، مأخوذ از بلا به معنى تکلیف به امر شاق و مرادف با اختیار و امتحان ذکر مى‌شود نسبت به کسى که جاهل باشد به عاقبت امر، لکن نسبت به ذات علام الغیوب، اطلاق آن خلاف واقع، و جایز نیست. بنابراین مراد تکلیف است به امرى که نزد آن اطاعت و مخالفت مکلّف در خارج محقق و ظهور یابد، و امتحان انبیاء علوّ درجه و رفع مرتبه و ثبوت جلالت آنها به عالمیان معرفى گردد، و لذا تعبیر شده به اوامر امتحانیه.
مطلب دوم: بیان کلمات- مفسرین را اقوالى است:
اول- على بن ابراهیم قمى فرماید: سنن حنیفیه عشره است: پنج در سر:
1- گرفتن شارب. 2- گذاشتن ریش. 3- تراشیدن سر. 4- مسواک.
5- خلال. و پنج در بدن: 1- ازاله موى بدن. 2- ختنه کردن. 3- ناخن گرفتن. 4- غسل جنابت. 5- طهور به آب.
دوم- تفسیر برهان- مفضل روایت نموده که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم از کلمات؟ فرمود: همان کلماتى که به آدم علیه السلام تلقین نمود اسئلک بحقّ محمّد و علىّ و فاطمة و الحسن و الحسین الّا تبت علىّ.
گفتم: معنى فاتمّهنّ چیست؟ فرمود: اتمام آن نمود تا به قائم عجل اللّه فرجه دوازده نفر امام، نه نفر از اولاد حضرت حسین علیه السلام. پرسیدم از آیه‌ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ‌ فرمود: خدا معین و مقرر ساخت امامت را در عقب حضرت حسین علیه السلام تا روز قیامت. گفتم: چگونه خداى تعالى امامت را در اولاد حضرت حسین علیه السلام وضع فرمود نه در اولاد حضرت حسن علیه السلام و حال آنکه هر دو سبط حضرت رسالت صلّى اللّه علیه و آله و سلم و سید جوانان اهل بهشتند؟ فرمود: حضرت موسى و هارون علیهما السلام نبى مرسل و برادر یکدیگر بودند، خدا نبوت را در صلب هارون علیه السلام نهاد نه در صلب موسى علیه السلام و کسى را نرسد که چرا حق تعالى چنین کرد، زیرا در ضمن آن حکمت و مصلحتى هست که بندگان به آن علمى ندارند و حق سبحانه در جمیع افعال حکیم است‌ لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ‌ «1».
سوم- در منهج- از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که مراد به کلمات که حضرت ابراهیم علیه السلام را ابتلا فرمود، ذبح حضرت اسماعیل علیه السلام بود.
چهارم- طبرسى در مجمع فرماید: امور متعدده در تحت کلمات مندرج است هر گاه مراد از آن معانى باشد: 1- یقین. 2- معرفت به توحید. 3- شجاعت. 4- حلم. 5- سخاوت. 6- عزلت. 7- امر به معروف و نهى از منکر. 8- توکل. 9- صبر. 10- محنت در نفس. 11- محنت در ولد.
12- محنت در اهل. 13- دفع سیئه به حسنه. 14- جمع نمودن شروط طاعات. 15- استجابت دعا. 16- اصطفاى او در دنیا. 17- اعطاى مقام خلت. 18- اقتداى انبیاء به او. 19- خشوع و خضوع در طاعت. 20- مرتبه امامت، چنانچه بعد مى‌فرماید:
مطلب سوم: خصایص آن حضرت- از سعید بن مسیب منقول است که حضرت ابراهیم علیه السلام اول کسى بود که مهمان را ضیافت نمود، و اول کسى بود که شارب را چید، و اول کسى بود که ختنه نمود، و اول کسى بود که موى بدن ازاله کرد، و اول کسى بود که چون موى سفید در محاسن خود دید گفت: خداوند این چیست؟ خطاب آمد: این وقار است. عرض کرد: زیاد فرما وقار مرا، و اول کسى بود که مقاتله نمود در راه خدا، و اول کسى بود که اخراج خمس نمود، و اول کسى بود که نعلین پوشید، و اول کسى بود که اخذ رایات کرد.
قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً: فرمود خدا بدرستى که من قرار دهنده‌ام تو را اى ابراهیم براى مردمان پیشواى در دین که همه صلحا بعد از تو اقتدا نمایند به تو. امامت حضرت ابراهیم علیه السلام عام بود به تمام عالمیان، زیرا هیچ پیغمبرى بعد از او مبعوث نشد مگر آن که مأمور بود به اتباع، و لذا حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلم مأمور شد که: وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً: و امت مرحومه را نیز امر فرمود که: مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ‌. و چون خداى تعالى حضرت ابراهیم علیه السلام را به شرف امامت مشرف ساخت، قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی‌: گفت و از بعضى فرزندان مرا نیز امام گردان. قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‌: فرمود خدا نمى‌رسد عهد مرا که امامت باشد به ستمکاران، یعنى گناهکاران. این اجابت ملتمس حضرت ابراهیم علیه السلام و تنبیه است بر آنکه بعضى از ذریه او ظالم باشند و امامت به ایشان نرسد، زیرا امامت امانت و عهد الهى، و ظالم قابلیت آنرا ندارد.
لیس من اذنب یوما بامام‌
کیف من اشرک دهرا و کفر

تبصره: آیه شریفه را دلالاتى است:

1- دلیل است بر آنکه پیغمبر و امام باید معصوم باشند از گناه کبیره و صغیره و خطا و سهو و نسیان تا شایستگى مقام نبوت و امامت را داشته باشند.

2- آنکه فاسق البته ظالم است، و ظالم را ممنوع فرموده از اعطاى عهد
3- آنکه امام باید منصوص باشد از جانب حق تعالى بدلیل: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً، زیرا حضرت ابراهیم علیه السلام را خداوند برگزیده براى امامت.
بنابراین منصب امامت تخصص باشد نه تخصیص، و به هیچ وجه مردم را در آن دخالتى نخواهد بود.
در کتاب کافى- کلینى از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده فرمود: بدرستى که خداى تعالى اتخاذ فرمود حضرت ابراهیم علیه السلام را بنده پیش از آنکه اتخاذ نماید او را پیغمبر، و اتخاذ نمود او را نبى پیش از آنکه فراگیرد او را رسول، و اتخاذ فرمود او را رسول پیش از آنکه اتخاذ نماید او را خلیل، و اتخاذ نمود او را خلیل پیش از آنکه فرا گیرد او را امام، پس وقتى جمع شد در او این صفات فرمود: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً «1».
زمخشرى- از علماى عامه در کشاف گفته: آیه شریفه دال است بر آنکه فاسق صلاحیت امامت ندارد، و چگونه او سزاوار امامت باشد و حال آنکه جایز نیست براى او حکومت، و شهادت و اطاعت او واجب نباشد، و خبر او مقبول نیست و او را مقدم نتوان داشت براى نماز تحقیق: ظالم اگرچه توبه کند، از تحت آیه شریفه‌ «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» خارج نشود، زیرا ظالم یعنى کسى که ثابت شده بر او ظلم. و این معنى بر او صادق است دائما، پس نفى رسیدن به آن موجب حکم است به اینکه نمى‌رسد مرتبه امامت به ظالم و نخواهد رسید به آن. حاصل آنکه:

امامت شایسته نیست کسى را که ظلم به خود یا به غیر نموده اگرچه آنى باشد. و آیه مقیّد به وقتى دون وقتى نیست، پس واجب است حمل بر جمیع اوقات، پس امامت او را نرسد اگرچه توبه هم نماید. و نیز در اطلاق حقیقى اسم مشتق بقاى مشتق منه شرط نیست و الا لازم آید اطلاق مؤمن بر نائم در حال خواب مجاز باشد، و مسلوب الایمان شود و حال آن که چنین نیست، بلکه ایمان بر او صادق است دائما، لذا نائم را مؤمن گویند، زیرا ایمان او را
ثابت است در وقت خواب، اگرچه تصدیق او را حاصل نیست.
دلیل عرفى: فطرت و عقل جمیع ملل و نحل و تمام حکومات متمدنه عالم، حکم کند و از قوانین سیاسیه خود مقرر دارند به اینکه کسى که به سبب جرم و جنایتى حکم شد بر خیانت او و عقوبت و جزائى بر او، اگرچه حبس کمى باشد، این شخص از حقوق اجتماعى محروم مى‌باشد و وظیفه او مداخله در امور عامه نیست؛ چه برسد به ریاست کلیه و فرمانفرمائى جامعه بشریه و خلافت الهیه.
تفسیر بلاغى: از امالى شیخ مسند او مناقب ابن المغازلى مرفوعا از ابن مسعود از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم در آیه شریفه از قول خدا به حضرت ابراهیم علیه السلام مى‌فرماید کسى که سجده نمود «صنم» را قرار ندهم او را امام.
و فرمود حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم منتهى شد دعوت به من و برادرم على علیه السلام که سجده ننمود هیچیک از ما بتى را هرگز «1».
و محقق است کسانى که قبل از اسلام مدتى بت پرستى نموده باشند، سزاوار و شایسته مقام خلافت الهیه و امامت کلیه را نخواهند بود! تتمه: در احتجاج طبرسى رحمه الله حضرت رضا علیه السلام در ذیل حدیثى فرماید: و بدانید امامت اجل است در قدر، و اعظم در شأن، و اعلى در مکانت، و دور باشد از آنکه مردمان به عقول خود به آن رسند و به اختیار خود امامى تعیین کنند. خداى تعالى حضرت ابراهیم علیه السلام را مخصوص گردانید به امامت بعد از اعطاء نبوت و خلت، و آن را مرتبه سوم گردانید و به آن او را مشرف و مفضل گردانید: که‌ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً. حضرت ابراهیم علیه السلام به آن مبتهج و مسرور شده گفت: وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی‌، خطاب آمد: لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‌؛ پس به این آیه امامت ظالم باطل شد تا قیامت‌ [ نظرات / امتیازها ]
125) وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (125)

وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ‌: و یاد بیاور زمانى را که قرار دادیم خانه کعبه را، مَثابَةً لِلنَّاسِ‌: محل و جاى بازگشت براى مردم بر وجهى که هر سال از اطراف و جوانب عالم متوجه آن شوند براى مناسک، و هر چند به آنجا آیند آرزوى آن داشته باشند که بعد از مراجعت معاودت کنند. و در حدیث وارد شده که اراده برگشتن به آن مکان موجب زیادتى عمر است و قصد برنگشتن سبب نزدیک شدن مرگ است. وَ أَمْناً: و نیز محل ایمنى است از عذاب آخرت، زیرا حج مکفر گناهان است. یا محل امن که کسى را در آن نکشند و متعرض او نشوند، و این مخصوص زمان اسلام نیست، بلکه قبل از اسلام هیچکس قاتل پدر خود را آنجا نمى‌کشت. وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى‌: و فراگیرید از مقام ابراهیم علیه السلام موضع نماز، یعنى مؤمنان را امر فرمودیم بعد از آنکه شرافت حرم را دانستید، فراگیرید از مقام حضرت ابراهیم علیه السلام محل نماز.

از حضرت صادق علیه السلام مروى است که فرمود: امر واقع شده به نماز در مقام ابراهیم علیه السلام بعد از طواف‌ «1».
و نیز از آن حضرت مروى است که: مقام ابراهیم علیه السلام سنگى است که حضرت ابراهیم علیه السلام ایستاد بر آن، پس اثر قدمهاى آن حضرت در آن سنگ باقى ماند « «2»».
وَ عَهِدْنا إِلى‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ‌: و عهد نمودیم، یعنى امر فرمودیم‌
ابراهیم و اسماعیل علیه السلام را، أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ‌: اینکه پاک و پاکیزه سازید خانه مرا از بتها و نجاستها و خباثتها و معاصى و از هر چه لایق آن نباشد.
لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ‌: براى طواف کنندگان اطراف آن و براى مجاور آن و اقامت کنندگان در آن یا معتکفان در آن. وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ: و براى رکوع کنندگان و سجده نمایندگان در آن، یعنى نماز گزاران.
در مهنج- مروى است که حق تعالى در شبانه روز، صد و بیست رحمت به کعبه مى‌فرستند، شصت رحمت براى طواف کنندگان، و چهل براى نماز گزاران، و بیست براى نظر کنندگان. و نظر نمودن به کعبه عبادت است‌ «1».
تذکره: چنانچه حضرت ابراهیم و اسماعیل علیه السلام از جانب خدا مأمور شدند به تطهیر خانه کعبه از اوثان، همچنین حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به فرموده حضرت رسالت نیز این فرمان را بجا آورد و بر شانه حضرت بالا رفته خانه کعبه را از ارجاس و اوثان پاک ساخت. حسان بن ثابت در این باب مدحى نموده که در کتب مذکور است. [ نظرات / امتیازها ]
126) وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‌ عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (126)

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ‌: و یاد بیاور زمانى را که حضرت ابراهیم دعا نمود که:

رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً: پروردگارا قرار ده این شهر را که در آن براى تو خانه ساخته‌ایم شهرى ایمن از قحط و مسخ و خسف. یا اهل آن را از جور ظالمان امان خود نگهدار.
حضرت صادق علیه السلام فرماید: هر که داخل شود در آن، ایمن گردد از سخط الهى. و اگر وحش و طیر در آن بیایند، مأمون باشند از اذیت و رمانیدن آنها که بیرون روند «1».
وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ‌: و روزى فرما اهل آن بلد را از میوه‌ها.
حضرت باقر علیه السلام فرماید: ثمرات را از آفاق حمل مى‌کنند به آنجا « «2»» تا آنکه در هیچ بلاد شرق و غرب میوه‌اى نیست مگر آنکه در مکه یافت مى‌شود. و در یک روز میوه بهار و تابستان و پائیز و زمستان یافته‌اند.
و از حضرت صادق علیه السلام مروى است که مراد ثمرات قلوب است، یعنى در دلها اندازد که تا متوجه آنجا شوند « «3»».
بعد از آن حضرت ابراهیم رزق را به مؤمنان اختصاص داده که: مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ: روزى مرحمت فرما در این شهر آنکه ایمان دارد به خدا و روز قیامت. قالَ وَ مَنْ کَفَرَ: فرمود: هر که کافر شود، فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا: پس بهره دهم او را بهره کمى بدین وجه که منحصر است حظّ او به دنیا بدون وصول به ثواب عقبى. ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‌ عَذابِ النَّارِ: پس از آن بیچاره گردانم و بر وجه اضطرار بکشانم او را بسوى عذاب جهنم. وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ: و بد جایگاه و بازگشتى است جهنم.
تبصره: در آیه شریفه اشاراتى است: 1- مراد به امن، حرمت صید و قلع شجر و درخت آنست، یا مراد امن از عذاب قحط است. 2- آیه دلالت دارد بر جواز سؤال رزق و توسعه آن و رفاهیت در معیشت و حسن و حال. 3- وصف مکه به امنیت و دعا براى اهل آن به زیادتى روزى و نعمت، مشعر است به افضلیت مجاورت آن.
و کراهتى که در مجاورت مکه فرموده چند وجه است: 1- بجهت هتک احترام و سقوط محل آن از قلوب. 2- به سبب صدور گناه، زیرا معصیب درآن عظیم و موجب عقاب شدید است. 3- مداومت بر مجاورت، باعث ملالت؛ و مفارقت آن، موجب شوق و رغبت باشد. [ نظرات / امتیازها ]
 » روان جاوید
124) وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (124)

ترجمه‌

و هنگامیکه آزمایش نمود ابراهیم را پروردگارش بکلماتى پس تمام نمود آنها را گفت همانا من قرار دهنده ام تو را براى مردم امام گفت و از نسل من گفت نمیرسد عهد من بستمکاران.

تفسیر

قمى فرموده که آزمایش الهى آن بود که در خواب نمود حضرت ابراهیم (ع) را که فرزند خود را ذبح مى‌کند و او از عهده امتحان برآمد و مصمم بکشتن پسر خود گشت و مقدمات آنرا فراهم نمود و در مقام امتثال برآمد در آنوقت خداوند براى پاداش انقیاد تامى که از آنحضرت بروز نمود فرمود من تو را امام مردم نمودم او عرض کرد امامت را در ذریه من نیز مقرر فرما فرمود لا ینال عهدى الظالمین یعنى نمیباشد در عهد من امام ظالم پس نازل فرمود بر او حنیفیت را و آن پاک بودن است در ده موضع پنج از آن در سر است که زدن شارب و گذاردن ریش و چیدن مو و مسواک نمودن و خلال کردن است و پنج از آن در بدن است که ازاله مو از بدن و گرفتن ناخن و ختنه نمودن و غسل جنابت و وضو است و این حنیفیه طاهره است که حضرت ابراهیم آورده و تا روز قیامت باقى است و در خصال از حضرت صادق (ع) روایت شده است که کلمات همان بود که حضرت آدم (ع) تلقى نمود از خداوند و توبه‌اش قبول شد و آن آنستکه گفت خداوندا میخواهم از تو بحق محمد و على و فاطمه و حسن و حسین‌که توبه مرا قبول فرمائى پس خداوند قبول فرمود راوى سؤال میکند پس معنى قول خدا که فرموده پس تمام کرد آنکلمات را چیست امام صادق (ع) فرمود یعنى تمام کرد آن کلمات را تا قائم دوازده امام را که نه امام از اولاد حسین (ع) است و در کافى از حضرت صادق روایت نموده که خداوند تعالى اولا حضرت ابراهیم را بنده خود قرار داد ثانیا نبیّش فرمود ثالثا رسولش گردانید رابعا خلیلش خواند خامسا امامش قرار داد و چون به مقام جامع مقامات پنجگانه رسید براى عظمت این مقام و بزرگى این منصب در نظر آنحضرت از خداوند تعالى مسئلت نمود که این مقام را در ذریه‌اش برقرار فرماید خداوند فرمود منصب الهى بظالم نمیرسد سفیه امام تقى نمیشود کسیکه پرستش بت کرده قابل امامت نیست فیض ره فرموده این کنایه است بخلفاى ثلاثه چونکه آنها قبل از اسلام بت پرست بودند حقیر عرض مى‌کنم اما امیر المؤمنین (ع) را اهل سنت هم قائلند که سجده بغیر خداوند یگانه نفرموده به این جهت نسبت بآنحضرت کرم اللّه وجهه میگویند و نسبت بسایر خلفاء رضى اللّه عنه و در عیون قریب بمضمون این حدیث را از حضرت رضا (ع) نقل نموده و ذیلا آنحضرت تصریح فرموده بآنکه این آیه دلالت دارد بر بطلان امامت هر ظالمى تا روز قیامت لذا بعضى از علماء اصول از این راه خواسته‌اند استدلال نمایند بر آنکه مشتق حقیقت است در اعم از متلبس بمبدء در حال و ماضى زیرا اگر اختصاص بمتلبس در حال داشته باشد استدلال باین آیه براى ابطال خلافت خلفاى ثلاث تمام نمیشود زیرا آنها در حین تصدى امر خلافت بر حسب ظاهر بت پرست نبودند و در کفایة الاصول مفصلا تعرض بشبهه و جوابش شده است و خلاصه جواب آنستکه ظاهر آیه دلالت دارد بر آنکه کسیکه ظالم باشد و لو در یک آن از ازمنه سابقه قابل تصدى امامت نیست ابدا و بنظر حقیر اینمعنى از مناسبت حکم با موضوع استفاده میشود چون معلوم میشود عدم نیل بامامت معلول ظلم است و در مقام اعطاء منصب اگر بگویند این منصب بظالم نمیرسد معلوم میشود ظلم سوء سابقه ایست که مانع از رسیدن بمقام است و این مقام حسن سابقه لازم دارد و نیز معلوم میشود که باید امام معصوم باشد چنانچه در ذیل روایت عیون هم اشاره شده است چونکه عاصى ظالم بر نفس است و نیز معلوم میشود که امامت منصب الهى است و باید از خداوند بهر کس قابل باشد برسد و بدست مردم نیست و الا حضرت ابراهیم از خدا مسئلت نمینمود که این مقام را در ذریه اوقرار دهد با آنکه علم بعصمت نمیتوان پیدا کرد مگر بعد از علم بامامت چگونه میشود خداوند اختیار مقامى را که مشروط بامرى است که احراز آن براى خلق ممکن نیست بعهده مردم بگذارد به این جهت است که فخر رازى در این مقام از بیچارگى اقرار عجیبى نموده میگوید شیعه باین آیه تمسک نموده‌اند بر وجوب عصمت امام از گناه ظاهرا و باطنا و اماما قائلیم به این که مستفاد از آیه اینست ولى ترک کردیم اعتبار عدالت باطنى را پس باقى ماند اعتبار عدالت ظاهرى غافل از آنکه خداوند جزاى کسانى را که ایمان آوردند ببعضى از کتاب و کافر شدند ببعضى در آیه هشتادم این سوره بیان فرموده است و نیز معلوم میشود که مقام امامت فوق مرتبه عبودیت و نبوت و رسالت و خلّت است که در مرتبه پنجم طلب شده است و ظاهرا مراد مقام ولایت کلیه الهیه است که فوق تمام مراتب است. [ نظرات / امتیازها ]
125) وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (125)

ترجمه‌

و هنگامیکه قرار دادیم خانه را جاى بازگشت براى مردم و امن و آنکه بگیرید از مقام ابراهیم جاى نماز را و امر کردیم به ابراهیم و اسماعیل که پاک کنید خانه مرا براى طواف کنندگان و مقیمان و نمازگزاران..

تفسیر

مثابه مرجع و محل عود است و در کافى از حضرت صادق (ع) روایت نموده است که کسیکه داخل حرم شود در صورتى که پناهنده شده باشد بآن ایمن است از غضب الهى و آنچه داخل شود از حیوانات وحشى و پرنده ایمن است از راندن و ایذاء تا از حرم خارج شود و مقام ابراهیم سنگى است که جاى قدم آنحضرت در آن باقى است و در تهذیب از حضرت صادق (ع) روایت نموده است که مراد از این نماز دو رکعت نماز طواف واجب است و در مجمع و عیاشى از آنحضرت روایت نموده که سه سنگ از بهشت نازل شده مقام ابراهیم و حجر بنى اسرائیل و حجر الاسود و قمى از آنحضرت روایت نموده است که حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) مأمور شدند که خانه کعبه را از لوث وجود اهل شرک پاک نمایند و در کافى و عیاشى از آنحضرت روایت نموده است که زنها باید در وقت ورود بخانه غسل کنند و مردها سزاوار است پا و بدنشان از عرق و نجاست پاک باشد و با طهارت وارد شوند و باین آیه تمسک فرموده است و بنظر حقیر تطهیر اعم است از ظاهرى و باطنى و باید بیت منزه باشد از نجاست و کثافت و ورود کافر و مسلمان محدث و ذکر دنیا و فتنه و فساد و آنچه‌
منافى با عزت و عظمت و شرافت آن مقام است و رکع جمع راکع است و بمعناى برو افتادن براى سجود است و کنایه از نماز گذاردن میباشد و صیغه و اتخذوا بفتح خاء نیز قرائت شده است و مقول قلناى محذوف یا مدخول آن مقدر است. [ نظرات / امتیازها ]
126) وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‌ عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (126)

ترجمه‌

و هنگامیکه گفت ابراهیم پروردگار من بگردان اینرا شهرى امن و روزى کن اهلش را از میوجات هر کس گروید از ایشان بخدا و روز بازپسین گفت و هر کس کافر شد پس برخوردار کنم او را اندکى پس مضطر نمایم او را بعذاب آتش و بد است آنجاى بازگشت.

تفسیر

در علل از حضرت رضا (ع) روایت نموده است که چون حضرت ابراهیم از خداوند طلب نمود که اهل مکه را روزى فرماید از میوجات خدا امر فرمود به قطعه از اردن که از بلاد شام بود حرکت کند از جاى خود و طواف خانه کعبه را بجا آورد و در موضعى که فعلا معروف بطائف است قرار گیرد و آن اطاعت نمود به این جهت طائفش نامیدند حقیر عرض میکنم الان هم تمام میوجات را از آن بلد بمکه معظمه میآورند و گویا آنکه حضرت ابراهیم (ع) ایندعا را مخصوص بمؤمنین نمود بملاحظه آن بود که در موضوع درخواست جعل امامت در ذریه‌اش جواب شنید که بظالمین نمیرسد و لذا نخواست خواهشى نماید که احتمال برود قبول نشود چون ممکن است وسعت رزق هم مخصوص باهل ایمان باشد و به این جهت خداوند دفع این احتمال را فرمود بآنکه رحمت رحمانیه عام است و قمى از حضرت صادق (ع) روایت نموده است که مراد ثمرات قلوب اهل ایمان است که متوجه بزیارت کعبه‌اند و مکرر بحج میروند و باز مایل بعودند و عیاشى از حضرت سجاد (ع) روایت نموده که مقصود حضرت ابراهیم از اهل ایمان مائیم و اولیاء او و شیعیان وصى او و مراد از کافر در ذیل آیه کسانى هستند که منکر وصى او شدند و متابعت آنحضرت را ننمودند از امت او و قسم بخدا همچنین است حال این امت یعنى اینها هم ملاک ایمان و کفر- شان ولایت محمد و آل اطهار او و مخالفت با ایشان است. [ نظرات / امتیازها ]