از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
وَ إِذْ قالَ مُوسي‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلينَ67قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِکَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ68قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ69قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ70قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فيها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا يَفْعَلُونَ71وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ72فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتي‏ وَ يُريکُمْ آياتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ73ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِيَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ74
شماره صفحه : 10 حزب : 2 جزء : اول سوره : بقرة
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  نامگذاری سوره بقره
67) این آیه راجع به داستان گاو بنى اسرائیل است و به خاطر همین قصه بود که نام سوره مورد بحث، سوره بقره شد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 301 قالب : تفسیری موضوع اصلی : سوره بقره گوینده : علامه طباطبایی
  گاو بنی اسرائیل
67) گاوی که ابتدا دستور کشتن آن داده شد، قید و شرط نداشت و بنی ‌اسرائیل می ‌توانست هر گاوی را انتخاب کند. زیرا این تأثیر مربوط به گاو نبود تا گاو مشخصی شرط باشد؛ بلکه تأثیر مربوط به خداوند بود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 302 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علامه طباطبایی
  بی ادبی بنی اسرائیل نسبت به پیامبرشان
67) این آیه همراه چهار آیه بعد نشان می ‌دهد که بنی‌اسرائیل تا چه حد نسبت به پیامبرشان سو ادب داشتند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 302 و 303 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علامه طباطبایی
  داستان گاو بنی اسرائیل در تورات
67) در فصل بیست و یکم از سفر تثنیه اشتراع می گوید: هر گاه در آن سرزمینى که رب معبود تو، به تو داده، کشته‏ اى در محله ‏اى یافته شد و معلوم نشد چه کسى او را کشته است، ریش سفیدان محل و قاضیان خود را حاضر کن و بفرست تا در شهرها و قراى پیرامون آن کشته و آن شهر که به کشته نزدیک‏ تر است، به وسیله پیر مردان محل گوساله‏ اى شخم نکرده را گرفته و به رودخانه ‏اى که دائما آب آن جارى است ببرند، رودخانه ‏اى که هیچ زراعت و کشتى در آن نشده باشد و در آنجا گردن گوساله را بشکنند. آن گاه کاهنانى که از دودمان لاوى باشند پیش بروند، چون رب که معبود تو است، فرزندان لاوى را براى این خدمت برگزیده است و ایشان به نام رب برکت یافته ‏اند و هر خصومت و زد و خوردى به گفته آنان اصلاح می شود. آن گاه تمام پیر مردان آن شهر که نزدیک به کشته هستند، دست خود را بالاى جسد گوساله گردن شکسته، و در رودخانه افتاده، بشویند و فریاد کنند و بگویند: «دست هاى ما این خون را نریخته و دیدگان ما آن را ندیده است. اى رب حزب خودت اسرائیل را که فدا دادى بیامرز و خون به ناحقى را در وسط حزبت اسرائیل قرار مده» که اگر این کار را بکنند خون برایشان آمرزیده می شود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 303 قالب : تاریخی موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علامه طباطبایی
  برخورد بنی اسرائیل در شنیدن دستور کشتن گاو
67) برخورد اولیه بنی ‌اسرائیل در مورد فرمان به ذبح گاو ناشی از عدم روح اطاعت و حرف‌ شنوی و نقد و حس تکبر و عصیان در دل هایشان بود.

اینکه بنی‌اسرائیل اوصاف گاو را مفصلاً از حضرت موسی (علیه‌السلام) خواستند به این دلیل بود که خاصیت زنده کردن مرده را در جنس گاو نمی‌ دانستند و می ‌پنداشتند که این امر باید اثر فرد خاصی باشد که خصوصیاتش را باید تفصیلاً دانست.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 304 تا 306 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علامه طباطبایی
  منای کلمه «عوان»
68) کلمه «عوان» در زنان و چارپایان عبارت است از زن و یا حیوان ماده ‏اى که در سنین متوسط از عمر باشد یعنى سنین میانه باکره ‏گى و پیرى. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 305 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  معنای کلمه «ادارأتم»
72) کلمه «ادارأتم» در اصل تدارأتم بود و تدارأ به معناى تدافع و مشاجره است و از ماده (دال- را همزه) است که به معناى دفع است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 306 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  معنای کلمه «قسوة»
74) «قَسوَة» به معنای سختی دل است و دل های کفار از سنگ هم سخت ‌تر است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 307 قالب : لغوی موضوع اصلی : کافر و کافران گوینده : علامه طباطبایی
  عدم وجود خشیت از خداوند در دل های کافران
74) ریزش سنگ ‌ها ناشی از شعور تکوینی نسبت به امر پروردگار است و این آیه بیان دیگری برای اثبات سخت ‌تر بودن دل کفار از سنگ است. چون سنگ ها از خداوند خشیت دارند و از خشیت او از کوه به پائین مى ‏غلطند، ولى دل هاى اینان از خداوند نه خشیتى دارند و نه هیبتى.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 307 قالب : تفسیری موضوع اصلی : کافر و کافران گوینده : علامه طباطبایی
  قضیه کشتن گاو بنی اسرائیل
67) رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: اگر بنى اسرائیل در قضیه ذبح بقره نگفته بودند «وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ» هرگز و تا ابد هدایت نمی شدند. اگر از همان اول به هر گاو دسترسى مى‏ یافتند و ذبح مى ‏کردند، قبول می شد، ولکن خودشان در اثر سؤال هاى بى جا، دایره آن را بر خود تنگ کردند و خدا هم بر آن ها تنگ گرفت.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 308 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علامه طباطبایی
  دستور کشتن گاو به بنی اسرائیل
67) ابى الحسن (علیه‌السلام) ‏فرمودند: خداوند بنى اسرائیل را دستور داد یک گاو بکشند و از آن گاو هم تنها به دم آن نیازمند بودند، ولى خداوند بر آنان سخت ‏گیرى کرد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 308 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علامه طباطبایی
  ماجرای کشتن گاو بنی اسرائیل
67) امام رضا (علیه‌السلام) ‏فرمودند: مردى از بنى اسرائیل یکى از بستگان خود را بکشت و جسد او را برداشته و سر راه وارسته ‏ترین اسباط بنى اسرائیل انداخت و بعد خودش به خونخواهى او برخاست.
به حضرت موسى (علیه‌السلام) گفتند که سبط آل فلان، فلانى را کشته است، خبر بده ببینیم چه کسى او را کشته است؟ حضرت موسى (علیه‌السلام) فرمودند: «بقره ‏اى برایم بیاورید تا بگویم آن شخص کیست». گفتند: «مگر ما را مسخره کرده ‏اى؟» حضرت موسى (علیه‌السلام) فرمودند: «پناه مى ‏برم به خدا از این که از جاهلان باشم». اگر بنى اسرائیل از میان همه گاوها، یک گاو آورده بودند کافى بود ولکن خودشان بر خود سخت گرفتند و آن قدر از خصوصیات آن گاو پرسیدند که دایره آن را بر خود تنگ کردند، خدا هم بر آنان تنگ گرفت. یک بار گفتند: «از پروردگارت بخواه تا گاو را براى ما بیان کند که چگونه گاوى است». حضرت موسى (علیه‌السلام) فرمودند: «خدا مى‏فرماید که گاوى باشد که نه کوچک و نه بزرگ، بلکه متوسط». اگر گاوى را آورده بودند کافى بود بى جهت بر خود تنگ گرفتند و خداوند هم بر آنان تنگ گرفت. یک بار دیگر گفتند: «از پروردگارت بپرس رنگ گاو چه جور باشد». با اینکه از نظر رنگ آزاد بودند. خدا دایره را بر آنان تنگ گرفت و فرمود: «زرد باشد آن هم نه هر گاو زردى بلکه زرد سیر و آن هم نه هر رنگ سیر بلکه رنگ سیرى که بیننده را خوش آید». پس دایره گاو بر آنان تا این مقدار تنگ شد و معلوم است که چنین گاوى در میان گاوها کمتر یافت می شود و حال آنکه اگر از اول یک گاوى را به هر رنگ و هر جور آورده بودند کافى بود. باز به این مقدار هم اکتفا ننموده و با یک سؤال بی جاى دیگر همان گاو زرد خوش رنگ را هم محدود کردند و گفتند: «از پروردگارت بپرس که خصوصیات این گاو را بیشتر بیان کند که امر آن بر ما مشتبه شده است». چون خود بر خویشتن تنگ گرفتند، خداوند هم بر آنان تنگ گرفت و باز دایره گاو زرد رنگ کذایى را تنگ ‏تر کرد و فرمود: «گاو زرد رنگى که هنوز براى کشت و زرع و آب ‏کشى رام نشده است و رنگش یک دست است خالى در رنگ آن نباشد». گفتند: «حالا حق مطلب را ادا کردى». چون به جستجوى چنین گاوى برخاستند غیر از یک رأس نیافتند، آن هم از آن جوانى از بنى اسرائیل بود و چون قیمت پرسیدند گفت به پرى پوستش از طلا، لاجرم نزد حضرت موسى (علیه‌السلام) آمدند و جریان را گفتند: «دستور داد باید بخرید، پس آن گاو را به آن قیمت خریدارى کردند و آوردند». حضرت موسى (علیه‌السلام) دستور داد آن را ذبح کردند و دم آن را به جسد مرد کشته زدند، وقتى اینکار را کردند کشته زنده شد و گفت: «یا رسول اللَّه مرا پسر عمویم کشته نه آن کسانى که متهم به قتل من شده ‏اند». آن وقت قاتل را شناختند و دیدند که به وسیله دم گاو زنده شد، به فرستاده خدا حضرت موسى (علیه‌السلام) گفتند: «این گاو داستانى دارد». حضرت موسى (علیه‌السلام) پرسیدند: «چه داستانى؟» گفتند: «جوانى بود در بنى اسرائیل که خیلى به پدر و مادر خود احسان مى ‏کرد، روزى جنسى را خریده بود، آمد تا از خانه پول ببرد ولى دید پدرش سر بر جامه او نهاده و به خواب رفته است و کلید پول هایش هم زیر سر اوست، دلش نیامد پدر را بیدار کند، لذا از خیر آن معامله گذشت و چون پدر از خواب برخاست جریان را به پدر گفت. پدر او را احسنت گفت و گاوى در عوض به او بخشید که این به جاى آن سودى که از تو فوت شد. نتیجه سخت گیرى بنى اسرائیل در امر گاو این شد که گاو داراى اوصاف کذایى منحصر در همین گاو شود که این پدر به فرزند خود بخشید. نتیجه این انحصار هم آن شد که سودى فراوان عاید آن فرزند شود». حضرت موسی (علیه السلام) گفت: «ببینید نتیجه احسان چه جور و تا چه اندازه به نیکوکار مى ‏رسد».

علامه طباطبایی: روایات به طورى که ملاحظه مى ‏فرمائید با اجمال آنچه که ما از آیات شریفه استفاده کردیم منطبق است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 308 تا 310 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علامه طباطبایی
  امکان زنده شدن مردگان و مسخ شدن
67) درباره این دو معجزه (زنده شدن مردگان و مسخ شدن) بعضى گفته ‏اند که این معنا در محل خودش ثابت شده است که هر موجود که داراى قوه و استعداد و کمال و فعلیت است، بعد از آنکه از مرحله استعداد به فعلیت رسید دیگر محال است به حالت استعداد برگردد و همچنین هر موجودى که از نظر وجود داراى کمال بیشترى است، محال است برگرددو به موجودى ناقص ‏تر از خود مبدل شود و در عین حال همان موجود اول باشد. و انسان بعد از مردنش تجرد پیدا مى ‏کند، یعنى نفسش از ماده مجرد می شود و موجودى مجرد مثالى یا عقلى مى ‏گردد. مرتبه مثالیت و عقلیت فوق مرتبه مادیت است چون وجود در آن دو قوى ‏تر از وجود مادى است. با این حال دیگر محال است چنین انسانى یا بگو چنین نفس تکامل یافته ‏اى دوباره اسیر ماده شود و به اصطلاح زنده گردد وگرنه لازم مى ‏آید که چیزى بعد از فعلیت به قوه و استعداد برگردد و این محال است. نیز وجود انسان وجودى قوى ‏تر از وجود سایر انواع حیوانات است و محال است انسان برگردد و به وسیله مسخ حیوانى دیگر شود. چگونه می توان توجیه کرد؟

این اشکالى است که در باب زنده شدن مردگان و مسخ انسان ها به صورت حیوانى دیگر شده است. ما در پاسخ مى ‏گوییم که بله برگشت چیزى که از قوه به فعلیت رسیده است، دوباره قوه شدن آن محال است ولى زنده شدن مردگان و همچنین مسخ از مصادیق این امر محال نیستند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 311 تا 315 قالب : فلسفی موضوع اصلی : معجزه گوینده : علامه طباطبایی
  محال بودن تناسخ
67) تناسخ عبارت از این است که بگوئیم نفس آدمى بعد از آنکه به نوعى کمال استکمال کرد و از بدن جدا شد، به بدن دیگرى منتقل شود و این فرضیه ‏ای است محال چون بدنى که نفس مورد گفتگو می خواهد منتقل به آن شود، یا خودش نفس دارد و یا ندارد. اگر نفس داشته باشد مستلزم آن است که یک بدن داراى دو نفس بشود و این همان وحدت کثیر و کثرت واحد است (که محال بودنش روشن است). اگر نفسى ندارد، مستلزم آن است که چیزى که به فعلیت رسیده، دوباره برگردد و بالقوه شود. مثلا پیر مرد برگردد کودک شود (که محال بودن این نیز روشن است). همچنین اگر بگوئیم نفس تکامل یافته یک انسان بعد از جدایى از بدنش به بدن گیاه و یا حیوانى منتقل شود که این نیز مستلزم بالقوه شدن بالفعل است که بیانش گذشت. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 315 قالب : فلسفی موضوع اصلی : تناسخ گوینده : علامه طباطبایی
  علت بسیار آمدن نام و داستان قوم بین اسرائیل در قرآن
67) در قرآن از همه امت هاى گذشته بیشتر، داستان هاى بنى اسرائیل و نیز به طورى که گفته ‏اند از همه انبیا گذشته بیشتر، نام حضرت موسى (علیه‌السلام) آمده است. چون مى ‏بینیم نام آن جناب در صد و سى و شش جاى قرآن ذکر شده است و درست دو برابر نام حضرت ابراهیم (علیه السلام) که آن جناب هم از هر پیغمبر دیگرى نامش بیشتر آمده است. یعنى باز به طورى که گفته ‏اند نامش در شصت و نه مورد ذکر شده است. علتى که براى این معنا به نظر مى ‏رسد، این است که اسلام دینى است حنیف که اساسش توحید است و توحید را حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) تاسیس کرد و آن گاه خداى سبحان آن را براى پیامبر گرامیش حضرت محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) به اتمام رسانید و فرمود: «مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ» (حج/78) و بنى اسرائیل در پذیرفتن توحید لجوج ‏ترین امت ها بودند و از هر امتى دیگر بیشتر با آن دشمنى کردند و دورتر از هر امت دیگرى از انقیاد در برابر حق بودند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 315 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علامه طباطبایی
  نحوه تقلید صحیح در جامعه انسانی
67) بناى عقلاى عالم بر این است که هر کس به اهل خبره در هر فن مراجعه نماید و حقیقت و واقع این مراجعه، همان تقلید اصطلاحى است که معنایش اعتماد کردن به دلیل اجمالى هر مسئله ‏ای است که دسترسى به دلیل تفصیلى آن از حدّ و حیطه طاقت او بیرون است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 317 تا 319 قالب : فلسفی موضوع اصلی : تقلید کورکورانه گوینده : علامه طباطبایی
  سوره بقره - سمانه بيات
67) به خاطر همین قصه که در این سوره ذکر شده ، این سوره بقره نام گرفت. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر المیزان قالب : تفسیری موضوع اصلی : سوره بقره گوینده : علامه طباطبایی
  تمسک به عصمت الهی - سمانه بيات
67) هنگامی که به حضرت موسی گفتند ما را مسخره می کنی؟ موسی در پاسخ از خودش چیزی نگفت و نفرمود: من جاهل نیستم. بلکه فرمود: پناه می برم به خدا از اینکه از جاهلان باشم. خواست تا به عصمت الهی که هیچگاه تخلف پذیر نیست تمسک جوید نه به حکمت های مخلوق که بسیار تخلف پذیر است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرالمیزان قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : علامه طباطبایی
  خداوند بر همه چیز تواناست - علي موحدي
72) اگر انسان در لابلاى سنگ‏هاى محکم که هیچ روزنه‏اى در آن نباشد، عملى را انجام دهد، خداوند آنرا براى مردم ظاهر مى‏کند [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر درّالمنثور، ج‏1، ص‏78. قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علی موحدی
  چرا گاو؟ - سيد علي بهبهاني
70) انتخاب گاو در میان حیوانات، ممکن ست به سبب محبّت و قداستى باشد که در جریان سامرى و گوساله پرستى، نسبت به گاو در دل بنى اسرائیل اشراب شده بود: (واءشروا فى قلوبهم العجل بکفرهم . خداى سبحان براى این که قداست ناروایى را که چه بسا در دل گروهى از یهودیان ریشه دوانیده و تا زمان قصه مورف بحث نیز باقى مانده بود، از بین ببرد و ثابت کند که کشتن گاو نه تنها مشکل زا نیست، بلکه ممکن است مشکل گشا باشد، آن را برگزید [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : آیت الله جوادی آملی
  حس گرایى بنى اسرائیل - سيد علي بهبهاني
71) تعبیر به (الان جئت بالحق )طبق یک احتمال در معناى این جمله ، هم تعبیرى غیرمؤ دّبانه است، چون مفادش این است که گویا حضرت موسى علیه السلام تا کنون از بیان حق خوددارى کرده و هم از جلوه هاى حسّگرایى بنى اسرائیل است ؛ زیرا پس از پایان یافتن پرسش هاى آنان وهنگامى که فرمان الهى براى آنان ظهور کامل حسّى پید کرد، اظهار داشتند: (الان جئت بالحق )؛ با این که مى توانستند با استمداد از عقل خود و با تکیه بر عصمت حضرت موسى علیه السلام و عدم کوتاهى او در ابلاغ دستورهاى الهى و ملاحظه اطلاق فرمان او، بدون دغدغه و وسوسه، مصداقى از گاو را، به مجرّد این که عنوان بقره بر آن صادق است، ذبح کرده به تکلیف خود عمل کنند؛ از این رو از امام رضاعلیه السلام نقل شده است که فرمود: بنى اسرائیل هر گاوى برمى گزیدند، کفایت مى کرد، لیکن سخت گرفتند و خدا نیز بر آنان سخت گرفت
دقیقاً بر همین اساس (حس گرایى و عدم بهره گیرى از عقل ) است که پس از گذر از محدوده حسّ و رسیدن به مرحله تعقّل و بهره گیرى از آن در مساءله معاد و احیاى مردگان : (کذلک یحى اللّه الموتى و یریکم ءایاته لعلّکم تعقلون )، به جاى آن که از این جریان عبرت آموز پند گیرند و به عنوان آیه اى از آیات الهى به آن بنگرند و به وسیله آن از جهل به علم و از کفر به ایمان عبور کنند وبه مساءله معاد منتقل شوند، به قساوت و کورى دل مبتلا شدند: (ثمّ قست قلوبکم...). [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : آیت الله جوادی آملی
  معرفت شناسى احساس گرایانه - سيد علي بهبهاني
72) معرفت شناسى احساس گرایانه اینان براساس لن نؤ من لک حتى نرى اللّه جهرةً(453)، است و زندگى مرفّهانه اینها بر محور هم اءحسن اءثاثاً و راءیاً(454) است و پیروى کورکورانه این گروه بر مدار إ نّا اءطعنا سادتنا و کبراءنا(455) است. آرزوى خا این فرقه بر کوته نظرى یا لیت لنا مثل ما اءوتى قارون إ نّه لذو حظّ عظیم (456) استوار است و آینده سازى این طایفه بر تکیه به زر: یحسب اءنّ ماله اءخلده (457)، مبتنى است و خلاصه همان طور که اینان منّ و سلواى آسمانى را به سیر و پیاز تبدیل کردند: اءتستبدلون الّذى هو اءدنى بالّذى هو خیرٌ(458)، رهبرى الهى موسى و هارون را به زمامدارى الحادى فرعون و ماهان مبدّل کردند و به جاى پیروى از مکتب حیات بخش تورات، اطاعت از منش طاغیانه فرعون را ترجیح دادند و این درد عموم حسّگرایان و ماده پرستان عصر به ویژه صهیونیسم بین الملل است که مستضعفان جهان، به ویژه مسلمانان مظلوم فلسطین را با قتل و نهب و اسارت و واره کردن تحت شکنجه قرار مى دهند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : آیت الله جوادی آملی
  مقلدان کور تقلید ستیز - سيد علي بهبهاني
73) اینان نه تنه به سلطان علوم و ملکه معارف، یعنى وحى الهى بها نمى دهند، بلکه برهان تجریدى عقل را خرافه مى پندارند و هر چیزى که به حسّ درنیاید، آن را اسطوره باطل مى دانند و از سوى دیگر، گوش فرا دادن به رهنمود دیگران را تقلید تلقى کرده و آن را مطلقاً محکوم مى کنند و چنین اعلام مى دارند که راءى هیچ کس براى غیراو حجّت نیست. در عین حال، هر چه عامل اسراف، تراف، رفاه و برترى باشد، خوب مى دانند و از زمامداران استبداد، استثمار، استعباد، استحمار ودیگر روش هاى زورمدارانه سیاست بازان خود پیروى مى کنند؛ یعنى در عین ابطال تقلید به طور مطلق براى کام مادى به دام تقلید کور مى افتند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : سید علی بهبهانی
  سؤالات نابجا - سيد علي بهبهاني
68) از سؤالات نابجا نهى شده‏ایم. در سوره‏ى مائده مى‏خوانیم: «لا تسألوا عن اشیاء ان تُبدَلکم تَسؤکم» از چیزهایى که اگر به آنها پاسخ داده شود براى شما مشکل به وجود مى‏آید، سؤال نکنید.
روزى پیامبر صلى الله علیه وآله درباره لزوم و اهمّیت حج، خطبه‏اى ایراد مى‏فرمودند. در بین خطبه، شخصى سؤال کرد: آیا حج، هر سال واجب است؟ پیامبر صلى الله علیه وآله جواب نفرمود. آن شخص دوباره سؤال خود را تکرار نمود. حضرت ناراحت شده فرمودند: چرا اصرار مى‏کنى؟ اگر بگویم بله، کار شما مشکل مى‏شود، همین که دیدید من ساکت شدم، اصرار نکنید. سپس پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: یکى از عوامل هلاکت اقوام گذشته، سؤالات نابجاى آنها بود.
حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه مى‏فرماید: «و سَکت لکم عن اشیاء ولم یدعها نسیاناً فلا تتکلّفوها» خداوند حکم برخى اشیا را مسکوت گذاشته است، این سکوت از سر فراموشى نیست، بلکه براى آن است که شما در عمل، در وسعت باشید. و لذا با سؤالات نابجا، موشکافى نکنید. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : روایی موضوع اصلی : بهانه جویی گوینده : حجت الاسلام قرائتی
  علت سؤالات - سيد علي بهبهاني
68) با اینکه فرمان ذبح، دوبار صادر شد، امّا گویا برخى از آنها قاتل را مى‏شناختند و نمى‏خواستند معرّفى شود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : روایی موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : حجت الاسلام قرائتی
  رنگ زرد - سيد علي بهبهاني
69) رنگ زرد، چنانکه در روایات نیز آمده، مورد سفارش دین است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : روایی موضوع اصلی : احکام گوینده : حجت الاسلام قرائتی
  ربک - سجاد حسني پازکي
68) در این آیه و آیات بعدی و هم چنین در آیات گذشته (60) داشتیم که اینها به موسی می گویند ربک. یعنی پروردگار تو. نمی گویند پروردگار ما. این علاوه بر اساعه ادب، حماقت و عدم ایمان به خدا را می رساند. هم چنین این ایات مهر تاییدی بر اصالت الحس بودن آنهاست [ نظرات / امتیازها ]
منبع : قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : سجاد حسنی پازکی
  تکرار لنا - سجاد حسني پازکي
68) این تکرار «لنا» و از خود مکررّ نام بردن این همان نشانهٴ خودخواهی بنی اسرائیل است «ادع لنا ربک یبیّن لنا» این «لنا» در چند تا تکرار شده است با این​که بدون ذکر «لنا» هم کافی بود بر فرض هم ذکرش لازم باشد یک بار گفتن آن کافی بود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : آیت الله جوادی آملی
  خصوصیات گاو - سجاد حسني پازکي
68) همانگونه که گفتیم تکلیف بنى اسرائیل در آغاز، مطلق و بى قید و شرط بود، اما سختگیرى و سرپیچى آنها از انجام وظیفه، حکم آنها را دگرگون ساخت و سخت‏تر شد
با این حال اوصاف و قیودى که بعدا براى این گاو ذکر شده ممکن است اشاره به یک حقیقت اجتماعى در زندگى انسانها بوده باشد: قرآن گویا مى‏خواهد این نکته را بیان کند که گاوى که باید نقش احیا کننده داشته باشد، ذلول یعنى تسلیم بدون قید و شرط، و باربر و اسیر و زیر دست نباشد، همچنین نباید رنگهاى مختلف در اندام آن به چشم بخورد بلکه باید یک رنگ و خالص باشد.
به طریق اولى کسانى هم که در نقش رهبرى و احیاء کردن اجتماع ظاهر مى‏شوند و مى‏خواهند قلبها و افکار مرده را احیا کنند، باید رام دیگران نگردند، مال و ثروت فقر و غنى، قدرت و نیروى زورمندان، در هدف آنها اثر نگذارد، کسى جز خدا در دل آنها جاى نداشته باشد، تنها تسلیم حق و پایبند دین باشند، هیچگونه رنگى در وجودشان جز رنگ خدایى یافت نشود، و این افراد هستند که مى‏توانند بدون اضطراب و تشویش به کارهاى مردم رسیدگى کرده، مشکلات را حل نموده، و آنها را احیاء کنند.
ولى دلى که متمایل به دنیا و رام دنیا است، و این رنگ وى را معیوب ساخته، چنین کسى نمى‏تواند با این عیب و نقصى که در خود دارد قلوب مرده را زنده سازد و نقش احیا کننده داشته باشد [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : آیه الله مکارم شیرازی
  اثبات معاد - سجاد حسني پازکي
73) خدواند در این آیه به نحوی به دنبال اثبات معاد نیز هست. آنجا که می فرماید کذلک یحی الله الموتی [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : آیه الله مکارم شیرازی
  جهل - سجاد حسني پازکي
67) در فرهنگ قرآن و روایات، جهل به معناى بى‏خردى است، نه نادانى. لذا کلمه‏ى «جهل» در برابر «عقل» بکار مى‏رود، نه در برابر علم [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : حجه الاسلام و المسلمین محسن قرائتی
  کشتن گاو و گوساله پرستی - سجاد حسني پازکي
67) در کشتن گاو، تقدّس گاو کوبیده مى‏شود. همانند بت‏شکنى ابراهیم علیه السلام و آتش زدن گوساله‏ى طلایى سامرى. «تَذْبَحُوا بَقَرَةً [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : حجه الاسلام و المسلمین محسن قرائتی
  افعال خداوند - علي اله مرادي
73) به نظر میرسد افعال خداوند مانند علمشان بدون محدودیت می باشد یعنی گاهی اوقات خداوند فعلی را که از نظر ما هیچ فایده ای ندارد مانند کشتن یک گاو و زدن قسمتی از ان به مرده ای باعث زنده شدن وی می شود و فتنه ای بزرگ را خاموش می کند ولی علم وفعل خدا قابل قیاس با اعمال ما نیست و بسیاری از مسائل درون زندگی ما نیز همینگونه است یعنی ما علت را نمیفهمیم ولی نهایتا منجر به بهبود زندگی ما میشود
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : قالب : تفسیری موضوع اصلی : افعال خداوند گوینده : علی اله مرادی
  وسواس - سيد محمد مهدي منصوري
70) اعتدال در هر کاری یک ارزش است گاهی افراد با دیدن نشانه ای بسیار ساده یقین پیدا میکنند ولی برخی با وجود بیان صریح (ان تذبحوابقره ) وسوسه میکنند نباید در بیان های روشن وصریح دجار وسوسه شد [ نظرات / امتیازها ]
منبع : قالب : تفسیری موضوع اصلی : انسان گوینده : سید محمد مهدی منصوری
  پرسشهاى فراوان و بیجا - مسعود ورزيده
67) بدون شک ((سؤ ال )) کلید حل مشکلات و بر طرف ساختن جهل و نادانى است ، اما مانند هر چیز اگر از حد و معیار خود تجاوز کند، و یا بى مورد انجام گیرد،
دلیل انحراف و موجب زیان است ، همانگونه که نمونهاش را در این داستان مشاهده کردیم .
بنى اسرائیل ماءمور بودند گاوى را ذبح کنند بدون شک اگر قید و شرط خاصى مى داشت تاخیر بیان از وقت حاجت ممکن نبود، و خداوند حکیم در همان لحظه که به آنها امر کرد بیان مى فرمود، بنابراین وظیفه آنها در این زمینه قید و شرطى نداشته ، و لذا ((بقره )) به صورت ((نکره )) در اینجا ذکر شده است .
ولى آنها بى اعتنا به این اصل مسلم ، شروع به سؤ الات گوناگون کردند، شاید براى اینکه مى خواستند حقیقت ، لوث گردد و قاتل معلوم نشود، و این اختلاف همچنان میان بنى اسرائیل ادامه یابد، جمله فذبحوها و ما کادوایفعلون نیز اشاره به همین معنى است ، مى گوید: آنها گاو را ذبح کردند ولى نمى خواستند این کار انجام گیرد!.
از ذیل آیه 72 همین داستان نیز استفاده مى شود که لااقل گروهى از آنها قاتل را مى شناختند، و از اصل جریان مطلع بودند، و شاید این قتل بر طبق توطئه قبلى میان آنها صورت گرفته بود اما کتمان مى کردند، زیرا در ذیل همین آیه مى خوانیم : و الله مخرج ما کنتم تکتمون : خداوند آنچه را شما پنهان مى دارید آشکار و بر ملا مى سازد)).
از این گذشته افراد لجوج و خود خواه غالبا پر حرف و پر سؤ الند، و در برابر هر چیز بهانه جوئى مى کنند.
قرائن نشان مى دهد که اصولا آنها نه معرفت کاملى نسبت به خداوند داشتند و نه نسبت به موقعیت موسى (علیه السلام )، لذا بعد از همه این سؤ الها گفتند الان جئت بالحق : ((حالا حق را بیان کردى ))! گوئى هر چه قبل از آن بوده باطل بوده است !.
به هر حال ، هر قدر آنها سؤ ال کردند خداوند هم تکلیف آنها را سختتر کرد، چرا که چنین افراد، مستحق چنان مجازاتى هستند، لذا در روایات مى خوانیم
که در هر مورد خداوند سکوت کرده ، پرسش و سؤ ال نکنید که حکمتى داشته و لذا در روایتى از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) چنین آمده اگر آنها در همان آغاز، هر ماده گاوى انتخاب کرده و سر بریده بودند کافى بود، و لکن شدوا فشدد الله علیهم : ((آنها سختگیرى کردند خداوند هم بر آنها سخت گرفت )).

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : مسعود ورزیده
  این همه اوصاف براى چه بود ؟ - مسعود ورزيده
67) همانگونه که گفتیم تکلیف بنى اسرائیل در آغاز، مطلق و بى قید و شرط بود، اما سختگیرى و سرپیچى آنها از انجام وظیفه ، حکم آنها را دگرگون ساخت و سختتر شد.
با این حال اوصاف و قیودى که بعدا براى این گاو ذکر شده ممکن است اشاره به یک حقیقت اجتماعى در زندگى انسانها بوده باشد: قرآن گویا مى خواهد این نکته را بیان کند که گاوى که باید نقش احیا کننده داشته باشد، ذلول یعنى تسلیم بدون قید و شرط، و باربر و اسیر و زیر دست نباشد، همچنین نباید رنگهاى مختلف در اندام آن به چشم بخورد بلکه باید یکرنگ و خالص باشد.
به طریق اولى کسانى هم که در نقش رهبرى و احیاء کردن اجتماع ظاهر مى شوند و مى خواهند قلبها و افکار مرده را احیا کنند، باید رام دیگران نگردند، مال و ثروت فقر و غنى ، قدرت و نیروى زورمندان ، در هدف آنها اثر نگذارد، کسى جز خدا در دل آنها جاى نداشته باشد، تنها تسلیم حق و پایبند دین باشند هیچگونه رنگى در وجودشان جز رنگ خدائى یافت نشود، و این افراد هستند
که مى توانند بدون اضطراب و تشویش به کارهاى مردم رسیدگى کرده ، مشکلات را حل نموده ، و آنها را احیاء کنند.
ولى دلى که متمایل به دنیا و رام دنیا است ، و این رنگ وى را معیوب ساخته ، چنین کسى نمى تواند با این عیب و نقصى که در خود دارد قلوب مرده را زنده سازد و نقش احیا کننده داشته باشد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : مسعود ورزیده
  انگیزه قتل چه بود؟ - مسعود ورزيده
67) آنچنانکه از تواریخ و تفاسیر استفاده مى شود انگیزه قتل در ماجراى بنى اسرائیل را مال و یا مساءله ازدواج دانسته اند.
بعضى از مفسران معتقدند یکى از ثروتمندان بنى اسرائیل که ثروتى فراوان داشت و وارثى جز پسر عموى خویش نداشت ، عمر طولانى کرد، پسر عمو هر چه انتظار کشید عموى پیرش از دنیا برود و اموال او را از طریق ارث تصاحب کند ممکن نشد، لذا تصمیم گرفت او را از پاى در آورد.
بالاخره پنهانى او را کشت و جسدش را در میان جاده افکند، سپس بناى ناله و فریاد را گذاشت و به محضر موسى (علیه السلام ) شکایت آورد که عموى مرا کشته اند!
بعضى دیگر از مفسران گفته اند که انگیزه قتل این بوده است که قاتل عموى خویش تقاضاى ازدواج با دخترش را نمود به او پاسخ رد داده شد و دختر را با جوانى از پاکان و نیکان بنى اسرائیل همسر ساختند پسر عموى شکست خورده دست به کشتن پدر دختر زد، سپس شکایت به موسى (علیه السلام ) کرد که عمویم کشته شده قاتلش را پیدا کنید! به هر حال ممکن است در این آیه اشاره به این حقیقت نیز باشد که سرچشمه مفاسد، قتلها و جنایات غالبا دو موضوع است : ((ثروت )) و ((بى بندوباریهاى جنسى )).

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : تاریخی موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : مسعود ورزیده
  نکات آموزنده این داستان - مسعود ورزيده
73) این داستان عجیب ، علاوه بر اینکه دلیل بر قدرت بى پایان پروردگار بر همه چیز است ، دلیلى بر مساءله معاد نیز مى باشد، و لذا در آیه 73 خواندیم کذلک یحیى الله الموتى که اشاره به مساءله معاد است ، و یریکم آیاته که اشاره به قدرت و عظمت پروردگار مى باشد.
از این گذشته نشان مى دهد که اگر خداوند بر گروهى غضب مى کند بى دلیل نیست ، بنى اسرائیل در تعبیراتى که در این داستان در برابر موسى (علیه السلام ) داشتند، نهایت جسارت را نسبت به او و حتى خلاف ادب نسبت به ساحت قدس خداوند نمودند.
در آغاز گفتند: آیا تو ما را مسخره مى کنى ؟ و به این ترتیب پیامبر بزرگ خدا را متهم به سخریه نمودند.
در چند مورد مى گویند از خدایت بخواه ... مگر خداى موسى با خداى آنها فرق داشت ؟ با اینکه موسى صریحا گفته بود خدا به شما دستور مى دهد.
در یک مورد مى گویند اگر پاسخ این سؤ ال را بگوئى ما هدایت مى شویم که مفهومش آنست که بیان قاصر تو موجب گمراهى است و در پایان کار مى گویند: حالا حق را آوردى !
این تعبیرات همه دلیل بر جهل و نادانى و خود خواهى و لجاجت آنها مى باشد.
از این گذشته این داستان به ما درس مى دهد که سختگیر نباشیم تا خدا بر ما سخت نگیرد به علاوه انتخاب گاو براى کشتن شاید براى این بوده که بقایاى فکر گوساله پرستى و بت پرستى را از مغز آنها بیرون براند.
نیکى به پدر
مفسران در اینجا یادآور مى شوند که این گاو در آن محیط منحصر به فرد
بوده است و بنى اسرائیل آن را به قیمت بسیار گزافى خریدند.
مى گویند صاحب این گاو مرد نیکوکارى بود و نسبت به پدر خویش احترام فراوان قائل مى شد، در یکى از روزها که پدرش در خواب بود معامله پر سودى براى او پیش آمد، ولى او به خاطر اینکه پدرش ناراحت نشودحاضر نشد وى را بیدار سازد و کلید صندوق را از او بگیرد، در نتیجه از معامله صرفنظر کرد.
و به قول بعضى از مفسران فروشنده حاضر مى شود آن جنس را به هفتاد هزار بفروشد به این شرط که نقد بپردازد، و پرداختن پول نقد منوط به این بوده است که پدر را بیدار کند و کلید صندوقها را از او بگیرد، ولى جوان مزبور حاضر مى گردد که به هشتاد هزار بخرد ولى پول را پس از بیدارى پدر بپردازد! بالاخره معامله انجام نشد.
خداوند به جبران این گذشت جوان معامله پرسود بالا را براى او فراهم مى سازد.
بعضى از مفسران نیز مى گویند: پدر پس از بیدار شدن از ماجرا آگاه مى شود و گاو مزبور را به پاداش این عمل به پسر خود میبخشد که سر انجام آن سود فراوان را براى او به بار مى آورد.
پیامبر اسلام در این مورد مى فرماید: انظروا الى البر ما بلغ باهله :((نیکى را بنگرید که با نیکو کار چه مى کند ؟!)).

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : تاریخی موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : مسعود ورزیده
  رابطه رنگ زردوشادی - مرضيه علمدار
69) در علم روانشناسی بخشی مخصوص شناسایی تاثیر هر رنگ بر روحیه ی انسانه مورد بررسی قرار گرفته و در مورد ویژگی رنگ زرد آمده که درخشانترین وشادترین رنگ است وتاثیر خوبی بر انسان دارد [ نظرات / امتیازها ]
منبع : قالب : تفسیری موضوع اصلی : شادی گوینده : مرضیه علمدار
  گوساله ی بنی اسرائیل - علي باقري
68) چرا خداوند در سوره ی بقره برای پیدا کردن قاتل در بین بنی اسرائیل دستور می دهد گوساله ای را بکشند ؟ علت طفره رفتن قوم بنی اسرائیل از کشتن گاو چه بود ؟
وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوٗاۖ قَالَ أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ 67
قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا فَارِضٞ وَلَا بِکۡرٌ عَوَانُۢ بَیۡنَ ذَٰلِکَۖ فَٱفۡعَلُواْ مَا تُؤۡمَرُونَ 68
قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوۡنُهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ صَفۡرَآءُ فَاقِعٞ لَّوۡنُهَا تَسُرُّ ٱلنَّـٰظِرِینَ (بقره 69-67)
در این آیات ماجرا از این قرار است که جوانی در بین بنی اسرائیل کشته شده از حضرت موسی می خواهند که از خدا بخواهند قاتل را مشخص کند . خداوند دستور می دهد گاوی را بکشند از خون آن به بدن مقتول بزنند و مقتول بعد از آن زنده شده و قاتل خود را مشخص خواهد کرد . آنها در جواب موسی می گویند:ای موسی ! خوب ما را دست انداخته و به مسخره می گیری ؟ موسی می فرماید : پناه بر خدا اگر شما را دست انداخته باشم . بنی اسرائیل می گویند پس اگر این طور نیست و موضوع جدی هست از خدا بپرس این گاو چگونه گاوی باشد . حضرت موسی می فرماید : خداوند می فرماید گاوی میان سال باشد . دوباره می پرسند این گاو رنگش چه شکلی باشد ؟ موسی می فرماید خداوند فرمان می دهد رنگش زرد طلایی و چشم نواز باشد .
سرانجام بنی اسرائیل مجبور می شوند این گوساله را که فقط یک نمونه از آن موجود بود به اندازه ی وزنش طلا داده و بکشند .
حال چند سوال اینجا پیش می آید :
الف ) چرا برای پیدا کردن قاتل، گاو باید کشته شود ؟
ب) وقتی خداوند می فرماید یک گاوی را بکشند چرا بنی اسرائیل خود را به درد سر می اندازند و از انجام دستور طفره می روند ؟
ج ) چرا در نهایت به جای گاو یک گوساله طلایی رنگ کشته می شود ؟
مفسرین همه به اتفاق گفته اند که چون قاتل در بین آنها بود نمی خواست موضوع روشن شود لذا بهانه تراشی می کرد . یا اینکه عده ای از بنی اسرائیل نمی خواستند قاتل مشخص شود و عده ای بر عکس .
باید جواب این سوال ها را در خود قرآن پیدا کرد .
در قران می خوانیم که وقتی موسی در کوه طور مشغول مناجات بود و هارون را به دستور خداوند به جای خود جانشین گذاشته بود . و چون دوران غیبتش طولانی شد از طرف خداوند خبر دار شد که امتش هارون را پس زده و از سامری اطاعت نموده و از دین خدا منحرف گشته و به گوساله پرستی مشغول شده اند. لذا با عصبانیت تمام فورا به سوی قومش برگشت . قرآن در این مورد می فرماید :
وَ لَمّٰا رَجَعَ مُوسىٰ إِلىٰ قَوْمِهِ غَضْبٰانَ أَسِفاً قٰالَ بِئْسَمٰا خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْوٰاحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قٰالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کٰادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلاٰ تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدٰاءَ وَ لاٰ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظّٰالِمِینَ ( اعراف 150 )
و آنگاه که موسی با خشم تمام به سوی قومش برگشت [رو به آنها کرده و فرمود] عجب [بعد از غیبت من] خلیفه بازی بدی راه انداخته اید . آیا در فرمان خدا [ امر جانشینی ] بر خدا پیش دستی نمودید ؟ و [ از شدت خشم ] الواح را بر زمین انداخت [ بر زمین کوبید ] . و سر برادرش را گرفت و به سوی خود کشید [ در اصطلاح امروزی یقه ی برادرش را گرفت و به سوی خود کشید ]. [ هارون گفت ] فرزند مادرم [ من بی تقصیر هستم ] اینها مرا به استضعاف کشیدند [ من مظلوم واقع شدم ] و چیزی نمانده بود که مرا هم بکشند . با این مواخذه ی بی مورد دشمنان مرا شاد نکن و مرا در زمره ی ظالمان قرار نده . [ حساب من از آنها جداست و من گناهی ندارم .]
دقت شود ( حضرت علی (ع) همان هارون قرآن هست )
سپس حضرت موسی دستور می دهد گوساله طلایی را ریز ریز کرده و بسوزانند و در جلو چشم بنی اسرائیل داخل دریا بریزند .
همان طور که می دانیم این داستان بعد از آن اتفاق افتاد که موسی بنی اسرائیل را از چنگ فرعونیان نجات بخشید . قوم بنی اسرائیل سال ها قبل از آن برده ی فرعونیان بودند و با چشم خود می دیدند که فرعونیان خدایی از طلا به شکل گوساله ساخته و آن را می پرستیدند . و از طرفی به بنی اسرائیل این اجازه را نمی دادند که مثل خودشان به گوساله پرستی بپردازند زیرا آن را خدای مخصوص قبط ( که امروزه در زبان های غربی به مصر Egypt گفته می شود از قبط گرفته شده ) می دانستند و بنی اسرائیل قبطی نبودند و اجازه ی پرستش آن را نداشتند و این آرزو همواره در دلشان مانده بود .به عبارتی دیگر بنی اسرائیل ، به نوعی مصر زده بودند . این بود که آرزوی گوساله پرستی را همواره در دل داشتند .
چون در سوره ی بقره خداوند از ادعا های بی اساس بنی اسرائیل یاد می کند و آیات فوق بعد ازمطرح شدن این ادعا ها آورده شده است . خداوند در این آیات می خواهد به بنی اسرائیل بفهماند شما نه تنها قوم برگزیده نیستید بلکه همواره علاوه بر بهانه های بی مورد در اجرای امر خداوند، روح گوساله پرستی همچنان در خونتان باقی هست . نمونه اش همان داستانی هست که من از شما خواستم فقط گاوی را بکشید . چون گاو حتی به دلیل اینکه مادر گوساله ( مادر خدای شما )بود شما از کشتنش طفره رفتید و چون دیدم شما موضوع را می پیچانید عمداً دوباره گوساله ی طلایی شما که همان خدای واقعی شما بود دستور دادم سر ببرید . خداوند در این آیات با آوردن عبارت قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا کاملا به این نکته اشاره می کند شما دروغ می گویید به من ایمان دارید شما حتی از اینکه بگویید پروردگار ما کراهت دارید و به موسی می گویید از پروردگارت بخواه . از این جمله منظورتان کاملا مشخص هست که مرا پروردگار خودتان نمی دانید .
این هست راز طفره رفتن بنی اسرائیل و راز سر بریده شدن گوساله و راز رنگ زرد که برای آن تعیین می شود . ( تحقیق و تفحص : علی باقری ) [ نظرات / امتیازها ]
منبع : نگارنده قالب : تفسیری موضوع اصلی : سوره بقره گوینده : علی باقری