از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و اختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقاتنا فلما اخذتهم الرجفه قال رب لو شئت اهلکتهم من قبل و ایای اتهلکنا بما فعل السفهاء منا ان هی الافتنتک تضل بها من تشاء وتهدی من تشاء انت ولینا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خیرالغافرین ):(و موسی از میان قومش 70 مرد را برای وعده گاه انتخاب کرد و چون به زلزله دچار شدند، موسی گفت : پروردگارا اگر می خواستی پیش از این آنها ومرا هلاک می کردی ، آیا تو مارا به جهت عملی که عده ای نادان مرتکب شده اند،هلاک می کنی ؟این جز آزمایش تو نیست و هر کس را بخواهی با آن گمراه می کنی و هر کس را بخواهی هدایت می نمایی ، تو سرپرست مایی ،پس مارا بیامرز و به ما رحم کن که همانا تو بهترین آمرزندگانی )،می فرماید: موسی ازمیان قومش هفتاد نفر را برای میقات ما انتخاب کرد ،پس معلوم می شود خداوندبرای بنی اسرائیل میقاتی معین کرده بود تا برای امری عظیم درآنجا حاضرشوند،اما پس از حضور در میقات بخاطر ظلم بزرگی که مرتکب شده بودندزلزله مهیبی ایشان را فرا گرفت و آنها را هلاک کرد، لذا صاعقه و زلزله باعث هلاکت ایشان می شود و معلوم می گردد که ظلم آنها همان طلب رؤیت آشکارپروردگار بوده است . اما موسی (ع ) به درگاه خدا دعا نموده و می گوید: خدایا اگر می خواستی من واین قوم را، پیش از این هلاک می کردی و آیا ما را بخاطر عمل زشتی که نادانهای ما مرتکب شده اند هلاک می کنی ؟و منظورش این بود که اینها معصیت فعلی مرتکب نشده اند، بلکه قولی را به زبان رانده اند که آنهم از ناحیه سفیهان بوده ،پس خداوند در خواست موسی را که بیم داشت بنی اسرائیل او را متهم نموده ودعوتش از اساس باطل شود،اجابت نموده و آنان را دوباره زنده گردانید. و موسی (ع ) در دعای خویش نهایت تذلل و حیا را بکار برد و گفت : این امرتنها امتحانی ازجانب توست و امتحان تو، به گونه ایست که هر کس را بخواهی باآن هدایت می کنی و هر کس را که بخواهی گمراه می سازی و تو خدایی هستی که رحمتت بر غضبت پیشی گرفته و سنت تو چنین نیست که در عقاب بدکاران تعجیل کنی ، و آنگاه در مقام دعا حاجت خود را بین دو صفت ولایت و آمرزش خداوند قرار داد و این دو صفت را کافی دانست و به حاجت خود که زنده ساختن آن 70 نفر بود تصریح نکرد و در آخر گفت : خدایا تو بهترین آمرزندگانی ، پس با این دعای من شفاعت آنان را بکن ،یعنی از گناهشان درگذرو آنها را مجددا زنده گردان . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني
قرآن کریم این داستان را در آیه 155 سورهٴ مبارکهٴ اعراف آغاز می‌کند که ﴿وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لمیقاتنا﴾ این کدام میقات است آیا در همان میقات اول بود که به همراه خود برد خب این چرا در همان اول ذکر نشد در اول آیه 142 به بعد همین سورهٴ مبارکهٴ اعراف بود که و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر بعد فرمود ﴿وَ لَمّا جاءَ مُوسى لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ﴾ مناسب بود که بفرماید موسی هنگام آمدن به میقات الهی هفتاد نفر را هم به همراه خود آورد اینجا حالا کجا ماندند آن را باید بفرماید برای موسای کلیم حادثه تجلی جبل پیش آمد و صاعقه‌ای نصیب ایشان شد و مدهوش شد این را هم بفرماید که فرمود صاعقه‌ای به حیات آنها خاتمه داد آنها را ز بین برد آن را باید ذکر بکند بعد موسای کلیم در خواست اعاده حیات و اینها کرد آنها را باید همانجا ذکر کند نه اینکه قصه موسی را ذکر بکند و بعد در غیاب موسی بساط گوساله پرستی اتفاق افتاد آن را ذکر بکند و مراجعت موسای کلیم از طور را ذکر بکند و برخورد تند با مردم و همچنین برخورد با هارون (سلام الله علیه) را ذکر بکند بعد بفرماید که موسای کلیم هنگام ملاقات هفتاد نفر را هم به همراه خود برد این قصه به کجا مرتبط است ﴿وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ﴾ وقتی آن رجفه و صاعقه آن زلزله و لرزه‌ای که از صاعقه نشأت گرفته است آنها را گرفته و به حیات آنها خاتمه داد قال موسای کلیم عرض کرد ﴿رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیّایَ﴾ تو اگر می‌خواستی می‌توانستی هم به حیات آنها قبلاً خاتمه بدهی هم به حیات من اما اینها به دعوت من آمدند من اگر تنها برگردم به بنی اسرائیل بگویم این هفتاد نفر مردند چه کنم آنها نپذیرند من چه کنم می‌گویند اینها را بردی کشتی و آمدی آن وقت این حادثه برای ما خیلی سخت است ﴿أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا﴾ اینها سخن سفیهانه گفتند البته قول را گاهی فعل می‌دانند مثل اینکه ذات اقدس اله از فعل گاهی به قول یاد می‌کند از قول گاهی هم به فعل یاد می‌کند اینکه خدا فرمود ﴿ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ﴾ اینها هیچ حرفی نمی‌زنند مگر اینکه فرشتگانی که مراقب اینها هستند فرشته‌ای که مراقب اینهاست رقیب اینهاست یک عتید است مستعد است معد است برای ثبت و ضبط دو نه یکی رقیب است یدگری عتید رقیب و عتید نیست ﴿ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ﴾ یعنی یکملکی که رقیب است مراقب است و آماده هم هست برای ضبط اینکه فرمود ﴿ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ﴾ فعل را شامل نمی‌شود ما یفعل من فعل ما یقوم من قیام ما یقعد من قعود ما یکتب من کتابة ما یاکل من اکل منتها حالا بارزش که به عنوان نطق است ذکر کرده گاهی ما برای اینکه بفهمیم سنت و سیرت و مکتب اینها چیست می‌گوییم ببینیم منطق اینها چیست حرف اینها چیست این حرف اینها یعنی سنت و سیرت و روش اینها چیست گاهی هم از اینها به فعل تعبیر می‌کنیم یک کسی دارد سخنرانی می‌کند حرف می‌زند با یک عده‌ای مذاکره می‌کند می‌گوییم برو ببین چه می‌کند به جای اینکه به او بگوییم چه می‌گوید می‌گوییم برو ببین چه می‌کند غرض آن است که گاهی فعل در جای قول گاهی قول در جای فعل و مانند آن به کار می‌رود اینکه فرمود ﴿أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا﴾ یعنی قال السفهاء منا این حرفی که نزدند کاری کردند عرض می‌کند خدایا کار سفیهانه‌ای که اینها کردند باعث عقوبت ما نشود بعد عرض کرد ﴿إِنْ هِیَ إِلاّ فِتْنَتُکَ﴾ اینها همه آزمون توست ﴿تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرینَ﴾ خب, این قصّه چه موقع بود ظاهر سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این است که این قصّه قبل از اتّخاذ عِجل است آیهٴ 54 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این است ﴿ وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ یَاقَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَی بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ الْتَّوَّابُ الْرَّحِیمُ ٭ وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ این ظاهر آیاتی است که در سورهٴ مبارکهٴ بقره است ولی در نساء یک ظهور دیگری دارد در سورهٴ مبارکهٴ نساء آیه 153 سورهٴ مبارکهٴ نساء این است که ﴿یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا مِنَ السَّماءِ﴾ یهودی‌ها از توی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درخواست می‌کنند یک کتاب محسوسی از آسمان بیاوری ﴿فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ﴾ این معلوم می‌شود که درخواست رویت و آمدن صاعقه قبل بود بعدا مسئله گوساله پرستی بود این معلوم می‌شود اینهایی که به همراه موسای کلیم آمدند این گروه یک چنین حرفی زدند بعدها بعد از این گروه عده‌ای به دام گوساله پرستی افتادند اگر این ثم راجع به تراخی زمان باشد اگر برای ترتیب ذکر باشد که البته یک چنین ظهوری ندارد خب یان را به وسیله شواهد دیگری از آیات یا اگر نبود روایات باید حل کرد لکن بیانی که سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) دارند قبلاً هم مشابه این بازگو شد این است که قرآن کتاب قصه و داستان نیست که سلسله بحثها را از اول شروع کند تا آخر جریان موسای کلیم با اینکه نام مبارکش بیش از صد بار در قرآن کریم آمده قصه و داستان موسای کلیم در قرآن نیست هر داستانی یک نکات برجسته آموزنده دارد قرآن کریم سعی می‌کند آن قسمتهای برجسته عقلی علمی آموزنده را ذکر بکند لذا ببینید اصلاً تاریخش نیست در چه سالی بود در چه ماهی بود اصلاً می‌شود قصه باشد تاریخ باشد ولی زمانش مشخص نشود هرگز قرآن به این امور بها نمی‌دهد که در چه قرنی بود در چه سالی بود در چه ماهی بود کاری به این حرفها ندارد از این جهت می‌شود احسن القصص داستان موسی احسن القصص است داستان یوسف احسن القصص است داستان هر پیغمبری که قرآن کریم ذکر کرده احسن القصص است احسن القصص یعنی چه؟ یعنی بهترین روش داستان سرایی نه بهترین قصه و داستان خدا که نفرمود نحن نقص علیک احسن القصص بهترین قصه این است که احسن القَصص نه احسن القِصص این قصص مصدر است این احسن که اضافه شد به قصص یعنی نحن نقص علیک قصصا احسن قهرا می‌شود مفعول مطلق نوعی یعنی بهترین روش داستان را من برای تو انتخاب کردم نه بهترین قصه‌ها را می‌گویم بهترین قصه قصه انبیاست تمام انبیاء قصصشان احسن القصص است نسبت به قصص دیگر خب نه اینکه قصه یوسف بهترین داستان قرآن باشد قصه همه انبیاء احسن القصص است قصه موسای کلیم احسن القصص است بهترین روش داستان سرایی چیست داستان نویسی چیست؟ این است که آن نکات عقلی آموزنده تحلیلی را بازگو کند حالا در کی بود در چه زمانی بود اینها که علمی نیست آموزنده نیست اینها را کتابتاریخ هم ثبت می‌کند خب ذات اقدس اله سنتش و سیرتش را در تبیین قصص بازگو می‌کند ما وقتی می‌خواهیم قصه بگوییم به بهترین روش قصه می‌گوییم نحن نقص علیک احسن القصص یعنی قصصا احسن به زیباترین وجه ما داستان می‌گوییم آن چیزهای غیر علمی را اصلاً نمی‌گوییم آن چیزهای عمیق علمی را می‌گوییم فاصله مدین و مصر چقدر است چند کیلومتر است این اصلاً در قرآن نیست کی در چه روزی در چه ماهی حرکت کرده این در قرآن نیست اما داستان موسی می‌شود احسن القصص چه اینکه داستان همه انبیاء همین‌طور است چون این است قرآن کتاب افسانه و قصه و تاریخ نیست بلکه کتاب علم است و نور حالا کاری ندارد به اینکه کدام اول است کدام وسط است کدام آخر این جریانها را در هر مقطع به یک مناسبتی ذکر می‌کند این یک مقطع خاصی است که عده‌ای به همراه موسای کلیم انتخاب شدند رفتند و خواسته معقول داشتند و گرفتار صاعقه شدند و به دعای موسای کلیم دوباره زنده شدند این برای این منظور ذکر شده است ﴿وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ﴾ که ین قومه منصوب به نزع خافظ است یعنی من قومه حالا قوم او چند نفر بودند بعضی گفتند که هفتصد هزار نفر بودند از بین اینها هفتاد هزار نفر انتخاب کردند بعد هفت هزار نفر انتخاب کردند بعد هفتصد نفر انتخاب کردند بعد هفتاد نفر را حالا این نقل باید معتبر باشد البته ولی ظاهرش این است که جمعیتی بودند وجود مبارک موسای کلیم (سلام الله علیه) از بین اینها هفتاد نفر را انتخاب کرده برای میقات آیا میقات جدایی بود یا مقدمه همان میقات بود
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رضا رضائي
برگزیده تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 97
(آیه 155)- نمایندگان بنى اسرائیل در میعادگاه خدا! در این آیه و آیه بعد بار دیگر قرآن به جریان رفتن موسى (ع) به میعادگاه «طور» با جمعى از بنى اسرائیل بازگشت نموده و قسمت دیگرى از همان حادثه را بازگو مى‏کند.
نخست مى‏گوید: «موسى (ع) هفتاد نفر از قوم خود را براى میعاد ما انتخاب کرد» (وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا).
ولى بنى اسرائیل چون کلام خدا را شنیدند، از موسى (ع) تقاضا کردند از او بخواهد خود را نشان دهد «در این هنگام زلزله عظیمى درگرفت (و جمعیت هلاک شدند و موسى (ع) مدهوش بر زمین افتاد، هنگامى که به هوش آمد) عرض کرد:
پروردگارا! اگر تو مى‏خواستى مى‏توانستى آنها و مرا پیش از این هلاک کنى» (فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ).
یعنى، من چگونه پاسخ قوم را بگویم که بر نمایندگان آنها چنین گذشته است.
سپس گفت: پروردگارا! این درخواست نابه‏جا تنها کار جمعى از سفهاى ما بود، «آیا ما را به خاطر کار سفیهانمان هلاک مى‏کنى؟» (أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا).
سپس موسى (ع) به دنبال این تضرع و تقاضا از پیشگاه خدا عرضه مى‏دارد:
«این جز آزمایش تو چیز دیگرى نیست که هر که را بخواهى (و مستحق ببینى) با آن گمراه مى‏کنى و هر کس را بخواهى (و شایسته بدانى) هدایت مى‏نمایى» (إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ).
و در پایان آیه، موسى (ع) عرض مى‏کند: بار الها! «تنها تو ولىّ و سرپرست مایى، ما را ببخش، و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترین آمرزندگانى» (أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ).
از مجموع آیات و روایات استفاده مى‏شود که سر انجام هلاک شدگان بار دیگر زندگى را از سر گرفتند و به اتفاق موسى (ع) به سوى بنى اسرائیل بازگشتند، و آنچه را دیده بودند براى آنها بازگو نمودند و به تبلیغ و ارشاد آن مردم بى‏خبر پرداختند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » سایت تبیان
تفسیر کشاف
قیل اختار من اثنی عشر سبطا ، من کل سبط ستة حتی تتاموا اثنین و سبعین ، فقال : لیتخلف منکم رجلان ، فتشاحوا ، فقال : إن لمن قعد منکم مثل أجر من خرج ، فقعد کالب و یوشع . و روی أنه لم یصب إلا ستین شیخا ، فأوحی الله تعالی إلیه أن تختار من الشبان عشرة ، فاختارهم فأصبحوا شیوخا . و قیل : کانوا أبناء ما عد العشرین ، و لم یتجاوزوا الأربعین ، قد ذهب عنهم الجهل و الصبا ، فأمرهم موسی أن یصوموا و یتطهروا و یطهروا ثیابهم ، ثم خرج بهم إلی طور سینا . لمیفات ربه ، و کان أمره ربه أن یأتیه فی سبعین من بنی إسرائیل ، فلما دنا موسی من الجبل وقع علیه عمود الغمام حتی تغشی الجبل کله ، و دنا موسی و دخل فیه و قال للقوم : ادنوا ، فدنوا ، حتی إذا دخلوا فی الغمام وقعوا سجدا ، فسمعوه و هو یکلم موسی یأمره و ینهاه : افعل ، و لا تفعل . ثم انکشف الغمام فأقبلوا إلیه ، فطلبوا الرؤیة فوعظهم و زجرهم و أنکر علیهم ، فقالوا : یا موسی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة . فقال : رب أرنی أنظر إلیک ، یرید : أن یسمعوا الرد و الإنکار من جهته ، فأجیب بلن ترانی ، و رجف بهم الجبل فصعقوا . و لما کانت الرجفة (قال ) موسی (رب لو شئت أهلکتهم من قبل و إیای ) و هذا تمن منه للإهلاک قبل أن یری ما رأی من تبعة طلب الرؤیة ، کما یقول النادم علی الأمر إذا رأی سوء المغبة : لو شاء الله لأهلکنی قبل هذا (أتهلکنا بما فعل السفهاء منا) یعنی أتهلکنا جمیعا . یعنی نفسه و إیاهم ، لأنه إنما طلب الرؤیة زجرا للسفهاء ، و هم طلبوها سفها و جهلا (إن هی إلا فتنتک ) أی محنتک و ابتلاؤک حین کلمتنی و سمعوا کلامک ، فاستدلوا بالکلام علی الرؤیة استدلالا فاسدا ، حتی افتتنوا و ضلوا (تضل بها من تشاء و تهدی من تشاء) تضل بالمحنة الجاهلین غیر الثابتین فی معرفتک ، و تهدی العالمین بک الثابتین بالقول الثابت . و جعل ذلک إضلالا من الله و هدی منه ، لأن محنته لما کانت سببا لأن ضلوا و اهتدوا فکأنه أضلهم بها و هداهم علی الاتساع فی الکلام (أنت ولینا) مولانا القائم بأمورنا [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر نور
در این که حضرت موسى علیه السلام یک میقات یا چند میقات داشته و مرگ و هلاکت در میقات، به خاطر تقاضاى دیدار خدا بوده یا گوساله‏پرستى مردم، گفتگوهایى است که در فهم آیه نقشى ندارد و از آن چشم مى‏پوشیم. یاران موسى علیه السلام با دیدن آن همه معجزات، باز هم تقاضاى دیدن خدا یا شنیدن صداى خدا را داشتند، درحالى که آن هفتاد نفر، برگزیده‏ى حضرت موسى از میان هفتصد نفر بودند که به کوه طور رفته و گرفتار قهر الهى شدند، زیرا کسى که معجزه‏اى دید، نباید بهانه بیاورد. در عدد «هفتاد» نیز مانند عدد «چهل»، راز و رمزى نهفته است. وقتى برگزیدگان پیامبرى همچون موسى علیه السلام چنین از کار درآیند، چگونه مى‏توان گفت: مردم عادّى، امام را برگزینند؟! حضرت مهدى علیه السلام در پاسخ کسى که پرسید چرا مردم حقّ انتخاب امام را ندارند؟ فرمودند: حضرت موسى که هفتاد نفر را انتخاب کرد معلوم شد لایق نبودند، پس وقتى انتخاب شدگان پیامبرى مثل موسى منحرف شدند، انتخاب‏شدگان مردم چه وضعى خواهند داشت. <285> 1- براى حضور در مراکز مهم و مسائل حسّاس، باید گزینش انجام شود و افرادى انتخاب شوند، نه هر کس و در هر سطحى حاضر شود. «واختار موسى» 2- مردن، از تحمّل فشار حرف مردم آسانتر است. «لو شئت أهلکتهم من قبل و ایّاى» (یعنى اى کاش قبل از آمدن مردم همراه من به کوه طور، جان ما را مى‏گرفتى که تحمّل اینکه بگویند: تو بهترین‏ها را برگزیدى و به قتلگاه بردى و آنان را نابود کردى و... سخت‏تر است.) 3- پیامبران در حرکات خود، به ظاهر عمل مى‏کنند نه به علم غیب. از این رو گاهى برگزیدگان انبیا نیز نالایق در مى‏آیند. «بما فعل السفهاء منّا» 4- گاهى آتش قهر الهى چنان فراگیر است که خشک و تر را با هم مى‏سوزاند. «أتهلکنا بما فعل السفهاء» (خوبان را به خاطر سکوت و بى‏تفاوتى) 5 - بهانه‏گیرى، نشانه‏ى سفاهت است. «السفهاء» 6- بلاها و حوادث، گاهى آزمایش الهى است، «اِن هِىَ الاّ فتنتک...» که در آن افراد شناخته شده و صف‏ها از هم جدا مى‏شود. «تضلّ... تهدى» 7- ستایش خداوند پیش از دعا، از آداب دعاست. «أنت ولیّنا فاغفرلنا» 8 - تا صفحه‏ى روح از آلودگى گناه پاک نشود، رحمت الهى را جذب نمى‏کند. «اغفر لنا و ارحمنا» 9- آمرزش و عفو الهى، (بر خلاف بخشش مردم که یا با تأخیر است، یا همراه با منّت و تحقیر،) بهترین بخشایش‏هاست. «خیر الغافرین» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مريم محراب بگي - مجمع البیان
و موسى از میان [جامعه و] قوم خود هفتاد مرد را براى [حرکت به سوى ]وعده گاه ما برگزید؛ پس هنگامى که [از موسى تقاضا کردند تا خدا را به آنان بنمایاند، آن جا بود که صاعقه‏اى مرگبار پدید آمد و] زمین لرزه [اى سخت‏] آنان را فراگرفت [و همه را از پا درآورد، موسى‏] گفت: پروردگارا! اگر مى‏خواستى آنان و مرا پیش از این نابود مى‏ساختى؛ آیا ما را به [کیفر ]آنچه سبک مغزان انجام داده‏اند نابود مى‏سازى؟! [آرى ]این [چیزى‏] جز آزمون تو نیست؛ هر که را بخواهى [و در خور آن بدانى‏] به وسیله آن، گمراه مى‏سازى و هر که را بخواهى [و شایسته بدانى ]راه مى‏نمایى؛ [بار خدایا! ]تو سر رشته دار [و سرپرست‏] مایى؛ پس ما را بیامرز و بر ما رحمت آور، و [راستى که‏] تو بهترین آمرزندگانى. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - تفسیر عاملی
«وَ اِخْتٰارَ مُوسىٰ قَوْمَهُ » 155 مجمع: در مقصود از این آیه اختلاف است اکثر گفته اند: این انتخاب موسى پیش از گوساله پرستى بوده است و همان موقع که موسى رفت براى میقات و تجلّى حق شد این هفتاد نفر در آنجا گرفتار زلزله شدند، و در این آیه پس از نقل قضیّه ى گوساله پرستى دنباله ى مطلب سابق گرفته شده است و آن را باین تفصیل تکمیل کرده است، و از تفسیر علىّ بن ابراهیم و احادیث منقول از معصوم ع همین احتمال را نقل کرده است، بعضى گفته اند: این آیه میقات دوّم را نقل کرده است که بعد از پرستیدن گوساله براى استغفار و بخشش گناه رفته اند

تفسیر عبده: این قضایا که مردم نقل مى کنند حدیث صحیح از پیغمبر ندارد و از اخبار اسرائیلى است که اطمینان به آن نیست و نوشته هاى تورات هم مضطرب است و تطبیق آن با این منقولها درست نیست و استاد شیخ محمّد عبده معتقد بوده است که این نقل مربوط بسابق نیست و بمیقات رفتن دو نوبت انجام شده است

«إِنْ هِیَ إِلاّٰ فِتْنَتُکَ » 155 تفسیر حسینى: یعنى اینان را کلام خود شنوانیدى تا طمع رؤیت کردند، و از گوساله آوازى پدید ساختى تا روى به وى آوردند، و در کتاب فصل الخطاب خواجه محمّد پارسا مذکور است که حقّ سبحانه موسى را در مقام بسط بداشت تا بکمال حال انس رسیده از روى دلال بدین جرأت اقدام فرمود، و دلال در مرتبه ى محبوبیّت است، چنانکه در قوت القلوب فرموده «و هى ادلال المحبّین من المستأنسین» حضرت مولوى قدّس سرّه فرمود که گستاخى عاشق ترک ادب نیست و عین ادب است

گفتگوى عاشقان در کار ربّ جوشش عشق است نى ترک ادب هرکه کرد از جام حقّ یک جرعه نوش نى ادب ماند بر او، نى عقل و هوش و هم از مقام بسط است این سخن که: گمراه مى گردانى بدان فتنه و ابتلا، هرکه را مى خواهى که گمراه شود، و راه مى نمائى هم بدان، هرکه را مى خواهى راه یابد، و توئى یار ما و متولّى کار ما، پس بیامرز ما را و ببخشاى بر ما و تو بهترین آمرزندگانى

مجمع البیان: سعید بن جبیر گفته است: یعنى این گرفتارى و محنت آزمایشى است از سوى تو در تکلیف بر صبر و بندگى در برابر این زلزله و حوادث غیر منتظر و ابن عباس گفته است: یعنى این زلزله عذابى است از جانب تو در برابر کفر و گوساله پرستى و تقاضاى رؤیت

تأویلات کاشانى: یعنى این گرفتارى بصفات نفس و هواپرستى از جانب تو هست که دیگرى را در آن قدرتى نیست

تفسیر عبده: یعنى این عملى که موجب زلزله شد و آنها را گرفتار کرد، ابتلا و آزمایش تو بود براى نمودارى استعداد و مکنونات طینت آنها که در نظام احسن، و حکمت آفرینش همیشه در جریان است

استاد فلسفه ى ما مرحوم آقابزرگ شهیدى مى فرمود: موساى فقیر حقّ داشت که مى گفت «إِنْ هِیَ إِلاّٰ فِتْنَتُکَ » [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ اِخْتٰارَ مُوسىٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقٰاتِنٰا فَلَمّٰا أَخَذَتْهُمُ اَلرَّجْفَةُ الخ مفسرین گفته اند موسى ع از قومش هفتاد مرد را براى میقات گاه پروردگارش انتخاب نمود و آنها را بطور سیناء برد وقتى که موسى[ع]نزدیک به کوه رسید از ابر عمودى بر او واقع گردید به طورى که تمام کوه را فراگرفت موسى نزدیک شد و داخل در آن ابر گردید و آن هفتاد نفر نیز داخل گردیدند و همه شان به سجده افتادند و کلام خدا را از اطراف شنیدند پس از آن ابر برطرف گردید و آن هفتاد نفر همراهان موسى طلب رؤیت کردند و موسى[ع] انکار نمود این بود که آنها گفتند (لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّٰى نَرَى اَللّٰهَ جَهْرَةً ) آن وقت موسى[ع]گفت (رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ ) اى پروردگار من خود را بمن بنما تا اینکه به تو نظر کنم و جواب رسید (لَنْ تَرٰانِی) هرگز مرا بچشم سر نخواهى دید و بسبب این خواهش صاعقه اى رسید چون قوم را صاعقه هلاک گردانید موسى گفت پروردگار من اگر مى خواستى آنها و مرا قبلا هلاک مى کردى (أَ تُهْلِکُنٰا بِمٰا فَعَلَ اَلسُّفَهٰاءُ مِنّٰا) آیا ما را هلاک مى گردانى بفعل سفهاى ما که از تو طلب رؤیت کردند درحالى که آنها ازروى جهالت و سفاهت چنین طلب کردند و این نبود مگر آزمایش و ابتلاء تو آن وقتى که با من تکلم کردى و کلام تو را شنیدند گمان کردند بگمان فاسد که مى توان تو را رؤیت نمود و چنین خواهشى نمودند تا اینکه به آزمایش افتادند و گمراه گردیدند به آنچه جهّال و بى خردان که در معرفت تو ثابت قدم نمى باشند و به این آزمایش هدایت مى گردند کسانى که به تو عالمند و این آزمایش را قرار داده اى سبب گمراهى و هدایت،گمراهى براى جهّال و هدایت براى مؤمنین زیراکه محنت وقتى سبب گمراهى و هدایت گردید گویا هم سبب گمراهى است و هم سبب هدایت است (أَنْتَ وَلِیُّنٰا فَاغْفِرْ لَنٰا وَ اِرْحَمْنٰا وَ أَنْتَ خَیْرُ اَلْغٰافِرِینَ ) [مجمع الجوامع طبرسى] [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
وَ اِخْتٰارَ مُوسىٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقٰاتِنٰا مفسران سخن را پیرامون این آیه به درازا کشانده اند و نظریات آنها در تفسیر آن مختلف است به عنوان نمونه: در مورد میقات اختلاف کرده اند که آیا مقصود، میعادگاه نزول تورات است و یا چیز دیگر؟ و نیز اختلاف کرده اند که چرا موسى علیه السّلام براى رفتن به میقات از میان قوم خود هفتاد مرد را برگزید: آیا بدین سبب بود که آنها موسى را متهم مى کردند و به او مى گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم تا اینکه سخن خدا را همان گونه که تو شنیدى ما هم بشنویم

ازاین رو آنها وى را همراهى کردند تا همان طور که او شنیده، آنها هم بشنوند یا اینکه رفتن آنها همراه موسى علیه السّلام دلیل دیگرى داشت ؟

همچنین، مفسران دربارۀ سبب مجازات آنها و نیز در این خصوص اختلاف کرده اند که آیا زلزله به مرگ آن هفتاد نفر انجامید یا به گونه اى بود که ستون فقرات آنها را شکست و مفصل هاى آنان را از یکدیگر جدا کرد! ولى به مرحلۀ مرگ نرسید

در آیه، نشانه اى وجود ندارد که به ترجیح نظر گروهى از مفسران اشاره داشته باشد، و آیه تنها بر این موضوع دلالت دارد که موسى هفتاد مرد را از میان قومش برگزید تا آنها را به میعادگاه پروردگارش ببرد بالطبع این گزینش برطبق فرمان خداوند بوده است؛ زیرا موسى جز آنچه را از سوى خدا به او امر شده بود، انجام نمى دهد و نیز آیه نشان مى دهد که خداوند به سبب اقتضاى حکمت، نوعى عذاب را بر این هفتاد تن فروفرستاد ما دلیلى نداریم که آن میعادگاه را مشخص کند و نیز سببى که موجب این گزینش و عذاب شد در اختیار ما نیست شایستۀ ذکر است که سخن موسى با خداوند: «أَ تُهْلِکُنٰا بِمٰا فَعَلَ اَلسُّفَهٰاءُ»، نشان مى دهد که آنان عملى انجام دادند که موجب هلاکت آنها شد؛ امّا او بیان نداشته که این عمل چه بوده است و ما هم نباید آنچه را نمى دانیم بگوییم

فَلَمّٰا أَخَذَتْهُمُ اَلرَّجْفَةُ قٰالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیّٰایَ موسى از میان بهترین هاى قومش هفتاد مرد را برگزید و آنان را به میعادگاه پروردگارش برد و وقتى که آنان به آنجا رسیدند همگى هلاک شدند و موسى تنها باقى ماند این موقعیت، موقعیتى بسیار دشوار است که دل انسان را تنگ و صبرش را کم مى کند و انسان بیچاره مى شود با این وضع موسى علیه السّلام چه باید بکند؟ آیا به تنهایى به سوى بنى اسرائیل بازگردد؟ و در این صورت، اگر آنان دربارۀ مردانشان بپرسند او چه پاسخ دهد؟ هیچ پناهگاهى براى او وجود ندارد جز خدا لذا در پیشگاه خدا زارى مى کند که این مشکل را برطرف سازد و آرزو مى کند که اى کاش پیش ازآن که آنان را به این مکان بیاورد خدا او را به همراه آنان هلاک مى کرد! آن گاه خطاب به خداوند عرض مى کند: أَ تُهْلِکُنٰا بِمٰا فَعَلَ اَلسُّفَهٰاءُ مِنّٰا تو بزرگ تر از آن هستى که چنین کنى؛ زیرا تو بردبار و کریمى

إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ. واژه فتنه چند معنا دارد که برخى از آنها عبارتند از:
1. گمراه کردن و فاسد نمودن و از این قبیل است: آیه 26 از سوره اعراف: «یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ؛ اى فرزندان آدم! شیطان شما را گمراه نکند؛ چنان‏که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد». گفته مى‌‏شود: هذا مفتن: فاسدکننده است.
2. جنگیدن و کشتن. گفته مى‌‏شود: افتتن القوم: با یکدیگر جنگیدند و ستیز کردند.
3. امتحان کردن و آزمودن، همانند «وَ کَذلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ؛ و این‏چنین برخى را به وسیله برخى دیگر آزمایش مى‏‌کنیم».
4. در موارد متعددى به معناى عذاب به‏‌کار مى‌‏رود و از این قبیل است: آیه 25 از سوره انفال: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِید الْعِقابِ؛ و بترسید از عذابى که تنها ستمکارانتان را دربر نخواهد گرفت. و بدانید که خدا به سختى عقوبت مى‏‌کند».
در جمله «إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ» واژه «فتنه» به معناى عذاب است و ضمیر «هِیَ» به «رجفة» که پیش‏تر آشکارا ذکر شده است برمى‌‏گردد. معناى جمله «تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ» این است که خدا، هریک از بندگانش را که بخواهد عذاب مى‏‌کند و معناى «وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ» آن است که خدا از هرکس که بخواهد این عذاب را برمى‏‌گرداند و معناى آیه به‌‏طور کلّى آن است که اگر خدا بخواهد به هرکس که استحقاق عذاب را دارد عذاب فرومى‏‌فرستد و از هرکس که استحقاق آن‏را ندارد برمى‏‌گرداند. با این بیان روشن مى‏‌شود که معناى جمله «إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ» به آنچه پیش از آن آمده و نیز به آنچه پس از آن آمده است ارتباط دارد و نمى‌‏توان بدان استدلال کرد بر این‏که گمراه کردن از سوى خداست. چگونه خدا کسى را گمراه و سپس او را به‏‌سبب گمراهى مجازات مى‏‌کند؟ خدا هرگز ستم را بر بندگانش روا نمى‏‌دارد. تنها شیطان است که دشمن و گمراه‏‌کننده انسان است؛ اما خداوند هدایت‏‌کننده و یارى‏‌دهنده است.

أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ. وَ اکْتُبْ لَنا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ هیچ ترجمانى براى این مناجات، بالاتر از سخن سرور شهیدان امام حسین بن على علیه السّلام وجود ندارد، در آن‏‌هنگام که هزاران تن از هرسوى او را در میان گرفته بودند و او یکه و تنها مانده بود، به پروردگارش روى‌‏آورد و از دشمنان خود به او پناه برد و عرضه داشت: «خداوندا! در هر مصیبتى تکیه‏‌گاه من تویى، در هر سختى امیدم تویى، در هر مشکلى که بر من فرود آید تکیه‏‌گاه و کمک من تویى، چه‏‌بسیار مصیبتى را که موجب ضعف قلب، کم شدن صبر، خوارى دوست و خوشحالى دشمن مى‏‌شود، بر من فروفرستادى و من به سبب دوست داشتن تو و روى‏‌برتافتن از دیگران، به تو شکایت بردم و تو به من گشایش عطا کردى و آن‏ مصیبت را از من برداشتى. پس تو ولیّ هر نعمت، صاحب هر نیکى و مقصد هر محبّتى». [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.