● معنای کلمه «ذرء»
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 436 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● هدف از خلقت انسان
خداى تعالى نیز مشیتش تعلق گرفت به اینکه در زمین موجودى خلق کند تمام عیار و کامل از هر جهت به نام انسان تا او را بندگى نموده و بدین وسیله مشمول رحمتش شود، و لیکن اختلاف استعداداتى که در زندگى دنیوى کسب مىشود، و اختلافى که در تاثیرات هست نمىگذارد تمامى افراد این موجود (انسان) در مسیر و مجراى حقیقى خود قرار گرفته و راه نجات را طى کند، بلکه تنها افرادى در این راه قرار مىگیرند که اسباب و شرایط برایشان فراهم باشد، اینجاست که غرض خداى تعالى هم مانند آن نجار و زارع به دو اعتبار متعدد مىشود، و صحیح است بگوییم: براى خداى تعالى غایتى است در خلقت انسان- مثلا- و آن این است که رحمتش شامل آنان گشته و همه را به بهشت ببرد، و غایت دیگرى است در خلقت اهل خسران و شقاوت، و آن این است که ایشان را با اینکه براى بهشت خلق کرده به دوزخ ببرد، ولى غایت اولى غایتى است اصلى، و غایت دوم غایتى است تبعى و ضرورى، و در هر جا که مىبینیم سعادت سعید و شقاوت شقى مستند به قضاى الهى شده باید بدانیم که آن دلیل ناظر به نوع دوم از غایت است، و معنایش این است که خداى تعالى از آنجایى که مال حال بندگان خود را مىداند و از اینکه چه کسى سعید و چه کسى شقى است همین سعادت و شقاوت مورد اراده او هست، لیکن اراده تبعى نه اصلى.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در این آیه خداى تعالى جهنم را نتیجه و غایت آفریدن بسیارى از جن و انس دانسته، و این با تعریفى که در جاى دیگر کرده و فرموده نتیجه آفریدن خلق رحمت است که همان بهشت آخرت باشد، از قبیل آیه «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» (هود/119) منافات ندارد، براى اینکه معناى غرض بحسب کمال فعل و آن هدفى که فعل منتهى به آن مىشود مختلف مىگردد.
توضیح اینکه، نجار وقتى بخواهد دربى بسازد نخست به چوبهایى که براى اینکار تهیه دیده مىپردازد، آن گاه آنها را ورانداز نموده سپس به اره کردن و تیشه زدن و رنده نمودن آن مىپردازد تا در آخر، درب مورد نظر خود را مىسازد، پس کمال غرض نجار از اینکارها که روى چوبها انجام مىدهد تنها و تنها به عمل آوردن درب است، و این از یک جهت است، و از جهت دیگر نجار از همان اول امر مىداند که تمامى این چوبها (مثلا اگر بیست من است همه این بیست من) صالح براى درب شدن نیست، چون درب هیات مخصوصى دارد غیر هیاتى که این الوارها و چوبها دارند، و برگرداندن هیات آنها به هیات یک جفت درب مستلزم این است که مقدارى از آن ضایع گشته و به صورت هیزم در آید، چون این مقدار، از هندسه و نقشه عمل بیرون است، و این هیزم شدن مقدارى از ابعاض چوب و دور ریختن آن در نقشه و قصد نجار داخل بوده، و نجار نسبت به آن ارادهاى داشته که باید آن را اراده ضرورى نامید، پس این نجار نسبت به این الوار و تیرهایى که در جلو خود گذاشته دو نوع غایت در نظر دارد، یکى غایت کمالى است، و آن این است که این چوبها را به صورت دربى در آورد، دوم غایتى است تبعى و آن این است که مقدارى از این چوبها را درب بسازد و مقدارى را که استعداد درب شدن ندارد، ضایع کرده و دور بریزد.
و همچنین زارع، او نیز زمین را زراعت مىکند براى اینکه گندم درو کند، و لیکن در روز درو، همه کشتهایش عایدش نمىشود، بلکه مقدارى از بذرش فاسد گشته در زمین مىپوسد، و یا کرمها آن را مىخورند و یا بعد از سبز شدن گوسفندان آن را مىچرند، و حال آنکه غرض زارع از افشاندن بذر این بوده که همه آن عایدش شود، پس او نیز دو غرض دارد به دو وجه یکى همین که همه عایدش شود، دیگر اینکه مقدارى از آن عایدش گشته ما بقى ضایع شود.
از جمله ادلهاى که باید حمل بر این نوع از غایت شود آیه «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» و آیات دیگرى است که داراى چنین سیاقى باشد، و آن بسیار است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 436- 438 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : افعال خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● از کار افتادن قوای ادراکی جهنمیان
این قسمت از آیه شریفه «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها» اشاره است به اینکه دوزخیان کسانى هستند که استعداد براى وقوع در مجراى رحمت الهى در آنان باطل گشته، و دیگر در مسیر وزش نفحات ربانى قرار نمىگیرند، و از مشاهده آیات خدا تکانى نمىخورند، گویا چشمهایشان نمىبیند، و از شنیدن مواعظ مردان حق متاثر نمىگردند تو گویى گوش ندارند، و حجتها و بیناتى که فطرتشان در دلهایشان تلقین مىکند سودى به حالشان ندارد و یا گویى دل ندارند.
البته هیچ عقل و گوش و چشمى در عمل خود فاسد نمىشود، چون همانطور که قرآن فرموده: «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ» (روم/30) در خلقت خدا تغییر و تبدیلى رخ نمىدهد، مگر اینکه همین تغییر و تبدیل هم به دست خود خداى تعالى انجام شده و خود از باب خلقت باشد، و لیکن آیه شریفه «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» (انفال/53) صریحا اعلام مىدارد به اینکه خداى تعالى نعمتى را که به قومى داده پس نمىگیرد، مگر آنکه خود آنان باعث زوال و دگرگونى آن شوند.
پس این نفهمیدن و ندیدن و نشنیدن دوزخیان از چیست؟ جواب این است که گر چه بطلان استعداد و فساد عمل دلها و چشمها و گوشهاى ایشان مستند به خداى تعالى است، الا اینکه خداى تعالى این کار را به عنوان کیفر عملهاى زشت ایشان کرده، پس خود آنان سبب شدند که با تغییر راه عبودیت نعمت خدا را تغییر دادند، خداوند هم مهر بر دلهایشان نهاده و دیگر با این دلها آنچه را که باید بفهمند نمىفهمند، و پرده بر چشمهایشان کشیده و دیگر با این چشمها آنچه را که باید ببینند نمىبینند، و سنگینى را بر گوشهایشان مسلط کرده و دیگر با این گوشها آنچه را که باید بشنوند نمىشنوند، و همه اینها نشانه این است که ایشان راه به دوزخ مىبرند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 438 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : قیامت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● گمراهی دوزخیان و بدتر بودن از حیوانات
جمله «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» نتیجه بیان سابق و شرح حال جهنمیان است، آنچه را که مایه امتیاز انسان از سایر حیوانات است از دست دادهاند، و آن تمییز میان خیر و شر، و نافع و مضر در زندگى سعید انسان، به وسیله چشم و گوش و دل است. و اگر در میان همه حیوانات بىزبان به انعام تشبیه شدند با اینکه اینگونه اشخاص خوى و خصال درندگان را نیز دارا هستند، براى این است که در میان صفات حیوانیت تمتع به خوردن و جهیدن که خوى انعام است مقدمتر نسبت به طبع حیوانى است، چون جلب نفع، مقدم بر دفع ضرر است، و اگر در انسان قواى دافعه و غضبیه نیز به ودیعه سپرده شده باز بخاطر همان قواى جاذبه شهویه است، و غرض نوع انسان در زندگى حیوانیش اول به تغذى و تولید مثل تعلق مىگیرد، و سپس براى حفظ و تحصیل این دو غرض، قواى دافعه را اعمال مىکند، پس آیه مورد بحث از نظر مفاد نظیر آیه «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ» (محمد/12) است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اما جمله «بلکه ایشان از چارپایان هم گمراهترند» که لازمهاش وجود یک نحوه ضلالتى در چارپایان است دلیلش این است که ضلالتى که در چارپایان هست ضلالتى است نسبى و غیر حقیقى، براى اینکه چارپایان بحسب قواى مرکبهاى که آنها را وادار مىکند به اینکه همه همت خود را در خوردن و جهیدن صرف کنند، در تحصیل سعادت زندگىاى که برایشان فراهم شده گمراه نیستند و در اینکه قدمى فراتر نمىگذارند هیچ مذمتى بر آنها نیست، و گمراه خواندنشان به مقایسه با سعادت زندگى انسانى است که آنها مجهز به وسائل تحصیل آن نیستند.
بخلاف کر و کورهاى از افراد انسان که با مجهز بودن به وسائل تحصیل سعادت انسانى و با داشتن چشم و گوش و دلى که راهنماى آن سعادت است با این حال آن وسائل را اعمال نکرده و چشم و گوش و دل خود را نظیر چشم و گوش و دل حیوانات ضایع و معطل گذاردهاند مانند حیوانات تنها در تمتع از لذائذ شکم و شهوت استعمال کردهاند به همین دلیل اینگونه مردم از چارپایان گمراهترند، و بر خلاف چارپایان استحقاق مذمت را دارند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 438 و 439 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : جهنم |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● غفلت جهنمیان
جمله «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» نتیجه کلام قبلى و بیان حال دیگرى است براى آنان، و آن این است که حقیقت غفلت همان است که ایشان دچار آنند، چون غفلتى است که مشیت خداى سبحان مساعد آن است، و مشیت خدا با مهر زدن بر دلها و چشمها و گوشهایشان، ایشان را به آن مبتلا کرده، و معلوم است که غفلت ریشه هر ضلالت و باطلى است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 439 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : غفلت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● صفات جهنمیان
در تفسیر قمى (ج 1 ص 249) در روایتى که ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (علیه السّلام) نقل کرده آمده که آن حضرت در ذیل جمله «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها» فرمود: خداوند مهر بر دلهایشان زده و دیگر تعقل نمىکنند، و در معناى «وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ» فرمود: بر چشمهایشان پردهاى است مانع از هدایت «لا یُبْصِرُونَ بِها» و دیگر راه هدایت را نمىبینند «وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها» خداوند در گوشهایشان ثقلى قرار داده که هرگز نداى هدایت را نمىشنوند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 443 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : جهنم |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اقسام جن و انسان
در الدر المنثور (ج 3 ص 147) است که حکیم ترمذى و ابن ابى الدنیا در کتاب مکائد الشیطان و ابو العلى و ابن ابى حاتم و ابو الشیخ و ابن مردویه همگى از ابى درداء روایت کردهاند که گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: خداوند جن را بر سه صنف آفرید، یک صنف مارها و عقربها و حشرات زمین و صنف دیگر مانند باد در هوا هستند، و صنف سوم طایفهاى هستند که ثواب و عقاب دارند، و خداوند آدمیان را نیز بر سه صنف آفرید، یک صنف بهائم را مىمانند و خداوند در حقشان فرمود: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» و جنس دیگرى اندامشان اندام آدمى است ولى ارواحشان ارواح شیاطین است، صنف سوم مردمى هستند که در روز قیامت- که هیچ سایهاى جز سایه خدا نیست- در زیر سایه خدا قرار دارند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: و به زودى در یک مقام مناسب بحث در پیرامون جن و شیاطین انسى خواهد آمد- ان شاء اللَّه-.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 444 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : خلقت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● طرز برخورد -
سيد علي بهبهاني
یک وقت است که در همین مناسبات فرهنگی و برخوردها و مباحثهها آدم اینطور تعبیر میکند این درست نیست بحثهای علمی تا آخرین بار انسان باید حرفهایشان را گوش بدهد مثل اینکه خود ائمه (علیهم السلام) در آن احتجاجاتی که مرحوم طبرسی (رضوان الله علیه) نقل کرد در کنار حرم مطهر در کنار کعبه مکرمه تا آخرین بار همان بحثهای علمی را داشت یک وقت سخن از دعوت و تبلیغ است نه سخن از مناظره و احتجاجات در سخن از تبلیغ آن هم اول دعوت به حکم مبرهن است موعظه حسنه است جدال احسن است و مانند آن از آن به بعد اگر کسی خواست آیات الهی را بر آنها تلاوت بکند خب همین حرفها را تلاوت میکند و بیانش هم این است که ملکوت شما این است و اگر نه سخن از تبلیغ نیست یا سخن از تبلیغ هست ولی سخن از نشر آیات نیست نه اینطور تعبیر ندارد آیه سورهٴ مبارکهٴ انعام حاکم است فرمود شما در مناظارت اگر بخواهید سب بکنید خب آنها هم سب میکنند ﴿وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ شما به این بتهای بت پرستها بد نگویید خب انها هم برمیگردند به معبود شما بد میگویند ﴿وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ یک وقت است نه سخن از تبلیغ است و قیام است و مبارزه است نه مناظره آن گاه نوبت به ﴿أُفِّ لَکُمْ و لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ هم میرسد آنگاه تبر گرفتن و جعلهم جذاذا الا کبیرهم هم میرسد و مانند آن همین سورهٴ مبارکهٴ انعام که در مکه نازل شد و فرمود شما بت بت پرستها را بد نگویید این در مقام احتجاج است وگرنه وقتی که حکومت اسلامی فاتح شد و جنگی شد و وارد مکه شدند فرمود که همه این بتها را از کعبه و بالای کعبه و درون کعبه به دور بیندازید و بخشی از این بتها را هم در آن باب بنی شیبه در آنجا دفن کردند بعد هم گفتند مستحب است حاجیها و معتمرها وقتی وارد حرم مطهر میشوند از باب بنی شیبه وارد بشوند که روی این بتها پا بگذارند البته الان در کنار مسجد یک دری هست به نام بنی شیبه ولی آن باب معروف نیست برای اینکه آن فاصله بین باب و کعبه خیلی کم بود الان این فاصله خیلی است ولی سر اینکه فرمودند مستحب است در اسلام وقتی حاجی یا معمتر وارد حرم مطهر میشود از باب بنی شیبه وارد بشود برای اینکه روی اینها پا بگذارد یک وقت است سخن از جنگ است و جهاد است و مبارزه است کار ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذاذًا إِلاّ کَبیرًا لَهُمْ﴾ هست کار دفن در باب بنی شیبه هست روی آن پا گذاشتن هست و مانند آن یک وقت است نه بحث در مناظرههای فرهنگی و استدلالها و محاجه است آن فقط ﴿ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ و الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ و جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ است
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : اولواالالباب |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● خصوصیت اکثر انسانها -
سميه الف
خداوند بارها در قران وقتی به صفات و خصوصیات انسانها اشاره می کند می فرماید :
اکثر هم لایعقلون
اکثر هم جاهلون
اکثرهم لایتفکرون و ...
و این نشان از این دارد که تنها عده قلیلی اهل خرد و تعقل هستند و همین عده هم از رستگاران و برترین ها هستند .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : خرد- عقل |
گوینده : سمیه الف |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عدم فهم و تعقل -
زهرا قرباني پشت مشهدي
منبع : قران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره اعراف |
گوینده : زهرا قربانی پشت مشهدی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آخرت -
غلامرضا تاجري
1 - دل انسان باید در دنیا قابلیت درک ودریافت آگاهی آخرت را پیدا کند
2- یَفْقَهُونَ باید قبل از مرگ صورت بگیرد نه بعد از مرگ
3- یُبْصِرُونَ بِها هم مربوط به دیدن دنیا میشود هم رویت آخرت (کسی که در دنیا کور باشد قطعا در آخرت هم کوراست )
نکته بسار بسیار مهم در این آیه این است که ما بدنیا آمده ایم تا برای آخرت نور و ابزار بینائی مربوط به آن عالم را در دنیا کسب نماییم واگر کور بمیریم خیلی حیف است و در روز حسرت یا قیامت خیلی حسرت میخوریم که چر چشم آخرتی در دنیا کسب نکردیم زیرا دنیا رحمی است برای آخرت همانطوری که برزخ رحمی است برای قیامت وما ازدنیا به برزخ متولد میشویم
من اعمی فی هذه دنیا وفی الاخره اعمی
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : همانطور که رحم مادر محلی است برای حصول وتکامل چشم برای آمدن بدنیا ، دنیا هم رحمی است که ما باید در آن چشم آخرتی در آن پیدا کنیم
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبر شخصی |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره اعراف |
گوینده : غلامرضا تاجری |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● منظور از الحاد چیست؟ -
مرضيه علمدار .ب
منظور از الحاد در اسماء خدا این است که الفاظ و مفاهیم آن را تحریف کنیم، یا او را به اوصافى توصیف نماییم که شایسته آن نیست، همانند مسیحیان که قائل به تثلیث و خدایان سه گانه شده اند، و یا این که صفات او را بر مخلوقاتش تطبیق نماییم
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه وبلاگ نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : مرضیه علمدار .ب |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اسمائ حسنی -
مرضيه علمدار .ب
منبع : تفسیر نموه وبلاگ نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : مرضیه علمدار .ب |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای بَلْ هُمْ أَضَلُّ -
کورش فردين
در اعتقادات یهود خداوند متعال اقوام غیر یهود را مانند چهار پایان به جهت بهره کشی قوم یهود خلق نموده و این اعتقاد و قوم برگزیده دانستن خود در این قوم پایه ای برای سر پیچی آنان از دستورات الهی بسیاری گردیده . بطوری که کلیه دستورات مانند. حرام بودن ربا نزول و خونریزی و ... که مقرر گردیده . در نظر آنان که دیگر اقوام را انسان نمی بینند . در رابطه آنان با دیگر اقوام کاملا آزاد است . بااین استدلال نیاز آنان به کشاندن دیگر جوامع به خصلتهای مشخص چهار پایان امری لازم بوده که به انجام رسیده . و نماد موفقیت آنان قریب 26 سال پیش در وال استریت با مجسمه 3200 کیلویی از جنس برنز با نام گاو خشمگین نصب گردیده و هم اکنون نیز موجود است . و این گاو نماد خوش بینی به اقتصاد معرفی می گردد ، بطوری که در کل دنیا خوش بینان به اقتصاد خود را گاو خطاب می کنند . و جای تاسف است که نماد خود را در اقرار افراد هم گنجانده اند . و این در حالی است که ظاهر این گاو خشمگین و آماده جنگیدن است. چگونه خوش بینی اقتصاد را به عصبانیت و آماده مبارزه بودن گره بزنیم جز اینکه بگوییم ای انسان از وضع موجود خود هر چه که هست عصبانی باش . فقیری ،ثروتمندی راضی نباش خشمگین باش و برای بدست آوردن تکه ای بزرگتر از هر چه که هست همواره بجنگ . آری القای ظاهر این گاو به بینند گان خود چنین خصلتی می باشد . حال به درون خود توجه کنیم آیا این گاو در درون بیشتر نسل بشر در این زمان مشغول نجوا نمی باشد . پس چگونه با این خصیصه در وجود خود قوم یهود را تقبیح کنیم که 3200 سال پیش گوسااله سامری را مورد پرستش قرار دادند . و این در حالی بود که انسجام خود را از دست نداده بودند . اما ما گوساله وال استریت را به درون وجود خود برده و می پرستیم . و با خصیصه موجود در این گوساله اخلاقی متفرق کننده هم پیدا نموده ایم . پس باید اعتراف نمود دراین عصر که ما زندگی می کنیم . قوم یهود که اقتصاد جهان در دستان آنان می باشد . به هدف خود نائل گردیده اند. و این هدف را با دقت در زندگی چهار پایان و متوجه شدن به بی توجهی آنان به دیگر همنوعان خود و توجه بسیار به امیال مادی خود متوجه شده اند . بطوری که اگر چند صد گاو چند صد کیلویی که بسیار قوی هم بوده و همواره در یک گله در کنار هم قرار دارند . به نوبت شروع به ذبح نمودن توسط قصابی نحیف کنیم .مشاهده خواهیم کرد دیگر گاوها در حالی که به چرای خود مشغولند و در حال که مانند کر و کور و لالها صدای و تصویر همنوعان خود را که ذبح می شوند می بینند ،اما به عاقبت خود نمی اندیشند. و با بی توجهی حتی زبان به اعتراض باز نمی کنند. چه رسد به حمایت از همنوع با توان بالایی که می توانند بصورت فیزیکی اعمال کنند . بااین تصویر . ذکر شده ببینید در اقتصاد امروز چگونه خصلتهای چهار پایان ترویج داده می شود. البته برای دیگر اقوام غیر یهود . و این ادعا در آیات 99 تا 103 سوره آل عمران مشهود است . در ضمن در پروتکل بزرگان صهیون هم همینطور و نیز در عملکردشان هم به وضوح می توان دید برای نوع بشر توجه به منافع فردی به همراه آزادی منحط تجویز می کنند . اما در مقابل برای خود حتی نام مدرسه ها را نیز اتحاد می نامند . ونیز کمک به یهودیان فقیر را امری واجب می دانند در صورتی که برای ما بقی اقوام مراجعه به بانک و اخذ وامها با بهره سنگین را تجویز می کنند و تورم را موتور محرک این اوضاع قرار داده اند . حال ببینیم جوامع از بلایی که بی توجه به دشمنی یهود به سر خود آورده اند به اولئک کالانعام رسیده اند یاخیر . حال چطور بل هم اضل ؟دقت کنید در چهار پایان توجه به منافع خود بدون توجه به منافع دیگران به وضوح مشاهده می شود. اما ضربه زدن به همنوع برای منفعت بیشتر. مانند خصلتهایی چون زیر آب زنی ، تقلب ، کلاه برداری ،کم فروشی و ... دیده نمی شود وهمچنین در چهار پایان غرایض شهوانی با جلوگیری از انعقاد نطفه همراه نیست تا برای لذت بیشتر نسل خود را به مخاطره اندازد. ولی این موارد در اثر استفاده نادرست از قوه تعقل در انسان دیده می شود . که رفتن به سوی بل هم اضل را به وضوح می توان در جوامع امروزبشری مشاهده نمود. حال برای اصلاح باید در خصلتهای زنبور عسل دقت نمود . و درس انسانیت گرفت. این موجود الهی با وجود ضعف جسمی نسبت به انسان ، با ایثارو اتحاد خود در حراست از کل کندو و ملکه به محافظت بر می خیزند . به شکلی که تک تک افراد خود را فدای کل کندو می کنند . بطوری که هیچ انسان قوی هیکلی توانایی نزدیک شدن به کندو بدون تجهیزات لازم را ندارد . و این در حالی است که نه نیش یک زنبور اثر مهمی بر جان انسان دارد نه وزن اندک اون موجود توانی برای مقابله با انسان اما اتحاد و از خود گذشتن آنها موجب ورود تعداد زیادی نیش در اندکی از زمان به انسان می شود . که در این صورت می تواند موجبات مرگ را برای هر بنیه قوی بشری را فراهم کند . پس باید به نامهای جانوران و خصلتهای عنوان شده در قر آن به دقت نگریست . و درس گرفت . و دانست چگونه خصلتهای چهار پایان را در نسل بشر قوم یهود به کمک کفار تزریق نموده. و با درس گرفتن از زنبور عسل ابتدا به سوی انسانیت و جامعه انسانی حرکت کرد تا بتواند چامعه دینی در چنین بستری رشد و نمو پیداکند . و این مورد را به جرئت می توان مانع ظهور قائم (عج) نامید. پس باید به جد در ایجاد اتحاد و توجه به حقوق از مجرای دستورات قر آن و اهل بیت کوشید. ان شاء الله
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : اعتقادات یهود |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : رابطه انسان و دنیا |
گوینده : کورش فردین |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ترجمه اشتباه و تا ثریا میرود دیوار کج -
سيد محمد جعفري
معنای آفریدن برای ذَرَأ ، مفسران را با یک مسأله دشوار کلامی مواجه کرده است که چرا قرآن میگوید »بسیاری از جنیان و انسانها برای دوزخ آفریده شده اند«؟ این معنا، مفسران را ناگزیر کرده است تا ذیل آیه مذکور سطور متعددی را به ارائه ادله برای صحت چنین معنایی اختصاص دهند:
شیخ طوسی حرف لام در »لجهنم« را لام عاقبت میداند، به این معنا که اهل شقاوت به سبب کاربست نادرست اختیار خود و نیز کردار ناشایست به چنین عاقبتی گرفتار آمدهاند بنابراین میتوان گفت که ایشان برای جهنم آفریده شدهاند.
با اینحال ابن عاشور لام را لام عاقبت نمیداند بلکه آن را دال بر معنای تعلیل دانسته است. همچنین از نظر وی در این آیه، مجاز به علاقه مسبَّبیه به کار رفته است و واژه جهنم بر معنای اصلی خود دلالت ندارد. به بیانی دیگر در آیه مسبب یعنی جهنم ذکر شده است اما سبب یعنی اعمالی که باعث دخول در جهنم میشود، قصد شده است زیرا آفرینش کثیری از مخلوقات بخاطر آبادانی جهنم معنا ندارد.
از نظر مجمع البیان نیز آیه خبر از علم الهی درباره اهل شقاوت میدهد که بنا بر آن، چنین افرادی ایمان نخواهند آورد و عاقبت ایشان به دوزخ ختم خواهد شد.
المیزان با ذکر مثال نجاری که هدف اصلی وی ایجاد یک درب است اما به تَبَعِ آن مقداری از چوبها نیز ضایع میشود و یا مثال کشاورزی که هدف اصلی او برداشت گندم است اما به ناچار پارهای از بذرها نیز خراب میشود، معتقد است که در آیه نیز از غایت تبعی و ناگزیرِ خلقت سخن گفته میشود و در آیاتی مانند: إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ )هود/119)به غایت اصلی خلقت اشاره میشود.
افزون بر این لازم است اشاره شود که برخی مفسران مانند فخررازی مفهوم جبر را برداشت کردهاند. وی اشاره میکند که: خداوند در آیه فوق تصریح میکند که بسیاری از جنیان و انسانها برای دوزخ آفریده شدهاند. بنابراین اگر ایشان جهنمی نشوند علم الهی به نادانی بدل میشود و گزارش راستِ خداوند دروغ میگردد و چون این امور ناشدنی هستند ملزومات آنها نیز محال خواهد بود و به تبع بسیاری از جنیان و انسانها باید به ناچار داخل در جهنم شوند. نقد کلی به این گونه تفاسیر آن است که با پیش فرضهای کالمی به تفسیر آیات می پردازند و در نتیجه پارهای توجیهات تکلف آمیزی لغوی و کالمی به دست میدهند. برای مثال وقتی ابن عاشور از مجاز به کار رفته در آیه یاد میکند سخن خود را بر ادله کالمی مبتنی میسازد و یا تفسیر المیزان با تکیه بر رویکرد کالمی خود، آیه 179 اعراف
را حاکی از غایت تبعی خلقت و آیه 119 هود را دال بر غایت اصلی خلقت دانسته است. از سوی دیگر، مؤلف المیزان قید »کَثیراً« را در آیه کامالً نادیده گرفته است چرا که با تکیه بر همان مثال نجار یا کشاورز، اگر غایت فرعی یا تبعی آفرینش، دوزخ باشد معنا ندارد که بسیاری از جنیان و انسانها برای جهنم و شمار اندکی از ایشان برای رحمت و سعادت آفریده شوند بلکه در آن صورت، عکس این معنا صحیح خواهد بود. در باب تفسیر ارائه شده از سوی فخر رازی نیز ناگفته پیداست که چنین تفسیری از
آیه، مشکلات کلامی فراوانی پیش روی ما مینهد. چنانچه این معنا از آیه با مفهوم آیات زیر در تعارض کامل قرار میگیرد: إِنَّ اللَّهَ ال یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ)یونس/44،)إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً )انسان/3،)فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها )روم/30،)إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ )هود/119،)وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِالَّ لِیَعْبُدُونِ )ذاریات/56.)
دیدیم که عموم مفسران مسلمان ذیل آیه 179 سوره اعراف، مفهوم خلقت را برای واژه »ذَرَأ« پیشنهاد دادهاند و حاصل این معنا یعنی عبارت »بسیاری از جنیان و انسانها را برای دوزخ آفریدهایم« با مضمون دستهای دیگر از آیات در تعارض قرار میگیرد. از این رو مفسران، آیه را به معرکه آراء و اقوال کلامی خود بدل کردهاند تا این تعارض فرضی را برطرف سازند. با اینهمه مفسران در مقام متکلمانی ماهر آنچنان بر اثبات نظرگاه کلامی خود و تحمیل آن بر آیه 179 اعراف متمرکز شدهاند که مغز و مخ آیه را یکسره فراموش کردهاند. به تعبیر دیگر اگر به کاربست واژه و مطالعه تطبیقی آن در متون مقدس یهودی- مسیحی توجه جدی داشته باشیم بدون تردید به معنای پراکندن یا غربال کردن برای واژه و
به تَبَع، مفهوم استعاری آیه دست مییابیم و از این رهگذر به فهم مخاطبان نخستین متن نزدیکتر میشویم.
بنابر آنچه گذشت، آیه 179 سوره اعراف یک گزاره کلامی را صورتبندی نمیکند بلکه حقیقتی انتزاعی را که عبارت است از جدا کردن انسانهای سره از ناسره به صورت استعاری بیان میکند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : حرف سوم واژه ذرء نه تنها در زبان عربی بلکه در زبانهای سامی نیز وضعیتی ناپایدار دارد و میان حروف همزه، واو، یاء، آلف، هِه و یود متغیر است یعنی ذرء ذرو ذرا یکی هستن
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : بررسی واژه »ذَرَأ« در قرآن و متون مقدس یهودی-مسیحی |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : شیوه ی برداشت از قرآن |
گوینده : سید محمد جعفری |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.