● این سوره دارای پنج سیاق است: -
مسعود ورزيده
1) سیاق اول: آیات ۱ تا ۱۴٫
سیاق دوم: آیات ۱۵ تا ۲۶ .
سیاق سوم: آیات ۲۷ تا ۳۳٫
سیاق چهارم: آیات ۳۴ تا ۴۱٫
سیاق پنجم: آیات ۴۲ تا ۴۶٫
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بررسی سیاق اول: -
مسعود ورزيده
1) بسم الله الرحمن الرحیم
وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا (١)
قسم به فرشتگانی که از جا کنندگان خود هستند تحت فرمان الهی.
توضیح
خیلیها «نازعات» را به معنای کنندگان جان کافران گرفتهاند که معنای آیه شده کنندگان جان کافران به سختی. و «ناشطات» را هم کنندگان جان مومنان به آسانی ترجمه کردهاند.
دلیلشان هم این است که چون بحث سیاق معاد است و بحث جان کندن و جان دادن است.
ولی باید این آیات را طوری ترجمه کرد که به «المدبرات» ختم شود، بحث تدبیر است، تدبیر یک امر عظیم است.
«نازعات»: یعنی فرشتگانی که خود را از جا کنندگان هستند، (برای اطاعت از فرمان الهی). برای اطاعت از امر الهی قیام کنندگان هستند.
«غرقا»: در حالی که فرمان خدا بر آنها مستولی است.
وقتی که بیان میشود که اینها فرشتگانی هستند که تحت فرمان الهی خود را از جا میکنند، شاید به نظر بیاید که جبراً این کار را انجام میدهند، ولی آیه بعد جواب میدهد:
وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا (٢)
نشاط دارند، آن هم نشاطی!
توضیح
با کمال نشاط و کمال میل و رغبت این کار را انجام میدهند و این طور نیست که چون در استیلای فرمان خدا هستند کرهاً این کار را انجام دهند!
وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا (٣)
حرکت میکنند، حرکت کردنی!
فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا (۴)
از هم سبقت میگیرند، سبقت گرفتنی!
چون اول این آیه «فاء» وجود دارد، میرساند که «السابقات» را به «السابحات» عطف میکند.
اما «فاء» در «المدبرات» به کل جملات قبلی عطف میکند.
این فرشتگان همان فرشتگانی هستند که خود را از جا کندهاند و با نشاط دنبال امری حرکت میکنند و در حرکت خود نشاط دارند، برای تدبیر امری میروند:
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا (۵)
پس تدبیر کنندگان امری عظیم هستند.
ظرف این امر کی است:
یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ (۶)
تدبیر کنندگان امر عظیم در آن روزی که لرزنده بلرزد، پس این امر عظیم قیامت شد.
بنابراین سیر آیات تا اینجا شد:
سوگند به فرشتگانی که خود را برای تدبیر امر عظیم قیامت از جا میکَنند، درحالی که در استیلای فرمان الهی هستند و با کمال میل و نشاط به سوی اجرای فرمان خدا حرکت میکنند و در این حرکت از یکدیگر سبقت گیرندگانند و در نهایت آن امر عظیم را تدبیر کنندگانند در آن روزی که بلرزد زمین!
«ترجف الراجفه»، بلرزد لرزنده: برای مبالغه در لرزش زمین است.
تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (٧)
به دنبال رجفه یک رجفه دیگر.
ترجمهی دو آیه ۶ و ۷ : در آن روزی که زمین لرزنده، پی در پی بلرزد.
تا اینجا سلسله سوگندهاست.
جواب سوگند:
قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ (٨)
قلبهایی در آن روز پر از ترس و وحشت است.
أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ (٩)
چشمهای صاحبان آن قلبها سرافکنده است.
یَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحَافِرَةِ (١٠)
میگویند، آیا این ما هستیم که باز گردانده شدهگانیم، در حالی که در قبر بودیم؟!
«فی الحافره» را نمیتوان به «لمردودون» برگرداند، چرا که اینها در قبر بازگردانده نشدهاند، بلکه از قبر بلند شده و زنده شدهاند، پس «فی الحافره» باید به یک محذوفی برگردد: «ائنا لمردودون بعد کوننا فی الحافره».
برخی ممکن است که بگویند با در تقدیر گرفتن «کوننا» تکلّفی به وجود میآید، ولی باید توجه داشت که قرآن یک متن شفاهی است، و در ساختار محاورهای شفاهی الزامات کتبی وجود ندارد، در این ساختار مفرد هم میگویید مانند القارعه. در اینجا هم «یقولون ائنا لمردودون؟! الحافره؟! » ولی ما که اینها را به صورت کتبی میکنیم، خیال میکنیم که به تکلّف افتادیم.
این اظهار تعجب است، از بازگشتن بعد از در قبر بودن.
پس:
«فی الحافره» حال است.
أَئِذَا کُنَّا عِظَامًا نَخِرَةً (١١)
آیا ما بازگردانده شدیم بعد از اینکه «عظام نخره» بودیم؟
این بیان میفهماند که این انسانهای وحشت زده و شرمناک همان آدمهایی هستند که زنده شدن بعد از مرگ را بعید میدانستند و نیز زنده شدن استخوانهای پوسیده شده را صعب میدانستند. خطاب این آیات قسم و جواب به این انسانها است.
عکسالعمل این افراد به این خطاب این است:
قَالُوا تِلْکَ إِذًا کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ (١٢)
گفتند در آن صورت بازگشتگاه خیلی خسارت باری خواهد بود!
آنها با شنیدن این خطابها با استهزا میگویند: حالا که چنین بازگشتی داریم، خیلی بازگشت خسارت باری هست.
در مقابل جواب و قسمی که به اینها بیان میشود، این افراد نه تنها متنبه نمیشوند، بلکه این سخنان را به مسخره میگیرند و خدا پاسخ مسخره آنان را یک بار دیگر با تاکید میدهد.
خدا به آنها جواب میدهد:
فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ (١٣)فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ (١۴)
همانا آنچه که گفتیم، با یک فریاد اتفاق میافتد و ناگهان همه اینها( همه کسانی که معاد را بعید و سخت میدانند و آن را به مسخره میگیرند،) ناگهان در صحنه قیامت صف خواهند کشید و منتظر حسابرسی خواهند بود.
دلیل اینکه «یقولون» از «قالوا» جدا شد، این بود که:
فعل اول «یقولون» است و فعل دوم «قالوا»، «یقولون» زبان حال آنها در قیامت است. ولی «قالوا» هم به دلیل تغییر صیغه بیان و هم به دلیل محتوای مقولش، نمیتواند در قیامت باشد، چرا که در قیامت نمیتوان قیامت را مسخره کرد.
شاید کسی بگوید که این مسخره نیست و اعتراف است، جواب او این است که اگر این سخن اعتراف است، با جوابی که بعد از آن میآید سازگار نیست.
وقتی این سخن خدا: فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ بجاست که این فرد منکر قیامت در مقام انکار میگوید: تِلْکَ إِذًا کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ .
دلیل دوم هم تغییر صیغه بیان بود یعنی اگر «قالوا تلک اذا کره خاسره» ادامه سخن آنهاست، تغییر صیغه معنایی ندارد.
برخی «زجره واحده» را کلام خدا میگیرند به این معنا که این اولش است و ادامه کار در پیش است، ولی در قرآن واحده معنای روشنی دارد، و قطعیت وقوع را میرساند، فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ یعنی با یک بار فریاد قیامتی را که تو منکر آن هستی برپا میداریم، بعد میفرماید: فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ ، همه در یک صحنه حاضر میشوند.
خدا این سخن را به کسی میفرماید که این حشر و نشر را قبول ندارد، والا بعد از اینکه او در قیامت واقع شده و حساب پس میدهد، گفتن این حرف جایگاهی ندارد.
سیر این آیات این است:
ما یک مخاطبی را فرض میکنیم که این مخاطب معاد را صعب و بعید میداند، یعنی انکار معاد از باب استصعاب و استبعاد است، قرآن به چنین شخصی ورود پیدا میکند و نصیحتش میکند و از اول این سوره تا آخر آیه ۱۱ را به او میگوید.
یک بار این است که این افراد با شنیدن این سخنان دست از انکار بردارند و از راهی که میروند، برگردند، یک عدهای هم آنقدر در طغیان فرو رفتهاند که همین سخن قرآن که آمده بود جواب استبعاد و استصعابشان را بدهد را، به سخره میگیرند.
یعنی عملا قرآن از آیه ۱ تا ۱۱ انذار کرده از باب استبعاد و استصعاب و آیه ۱۲ از استهزا سخن گفته و آیات بعدی هم ناظر به آن جواب داده است که آنچه که مسخره میکنید به صیحه واحدهای اتفاق میافتد.
پاسخ استبعاد و استصعاب و استهزاء یک کلمه است، و آن هم: «قیامت واقع میشود»، آیات اثبات قیامت نکرده است، و بحث اصلی آیات ناظر به اثبات قیامت نیست، میفرمایند: قسم به اینها که یک عدهای در آن روز وحشت زده و شرمگین هستند، یعنی جواب قسم این است که: «قلوب یومئذ واجفه *ابصارها خاشعه»، جواب قسم، انذار است، بیش از اینکه بخواهد پاسخ باشد، ولی این انذار دو قسمت شده است: یعنی خدا در اینجا جز اینکه قیامت واقع میشود و روز وحشت شماهاست، حرف دیگری ندارد، ولی اینها هستند که سه ورود و خروج دارند.این سخنان را که میشنوند:
قَالُوا تِلْکَ إِذًا کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ (١٢)
گفتند: اِ… ! اگر این طور باشد، خیلی خسارت بار خواهد بود.
مسخره بودن این سخن به دنبال شنیدن این آیات معنا دارد، بخصوص بخاطر ادات «اذاً».
در استفاده از قرآن، فضای سخن صحنه القاء مطلب را زنده میکند، وقتی با چند قرینه مانند: «یقولون» و «قالوا» و «اذاً» و یا تفاوت استبعاد واستصعاب با استهزاء نگاه میشود، معلوم میشود که «قَالُوا تِلْکَ إِذًا کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ»، «تلک» با «اذاً» به یک مجموعه برمیگردد و میگوید: «تلک»: آنچه که شما از آن صحبت میکنید، «اذا »ً: در آن صورت که شما میگویید، «کرهٌ خاسره» : خیلی بازگشت خسارت باری است.
چون به این سخن جواب داده میشود، میگوییم که این شخص منکر این سخن را از سر استهزا میگوید و خدا در جواب آن میفرماید:
فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ (١٣)فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ (١۴)
آنچه که تو آن را خسارت بار قلمداد میکنی، با یک فریاد اتفاق میافتد.
یک نکتهای هم قابل توجه است و آن هم اینکه خیلیها قسم را در «فالمدبرات امرا» تمام دانستهاند و جواب قسم را محذوف گرفتهاند؛ در حالی که «یوم» میتواند برای «فالمدبرات» ظرف باشد و هیچ منعی از نظر ادبی و مفهومی از ظرف بودن «یوم» برای «فالمدبرات» وجود ندارد: «فالمدبرات امراً یوم ترجف الراجفه تتبعها رادفه».
در آن صورت فاصلهای بین قسم و «قلوب یومئذ» نیست، چرا که ظرف از متعلقات مظروف خودش است، و جواب قسم هم بلافاصله شروع میشود، در جواب انذار متوجه کسانی میشود که معاد را بعید میدانستند و آن را انکار میکردند، بعد از جواب جملهای میآید که ظرف زمانش تغییر کرده است.
حال اگر کسی با توجیهی مانند التفات و یا هر چیز دیگری قائل شود به اینکه «قالوا» همان «یقولون» است، این خلاف اصل است.
اولا التفات از خطاب به غیبت و از غیبت به خطاب است و هیچ وقت زمانی نیست، ثانیا وقتی ما زمانش را توجیه میکنیم که در صورتی که ظاهر را بگیریم به مشکلی برمیخوریم، برای جلوگیری از این مشکل بر فرض میگوییم که این یک نوع صنعت بیانی در داستان گویی است.
در حالی که در اینجا در ظاهر کلام اگر «قالوا» را همان «قالوا» بگیریم، هیچ مشکلی پیش نمیآید.
گویا خدا فیلمی از قیامت به انسانها نشان میدهد که آنها در آن فیلم «یقولون ….» و بعد که فیلم تمام شد، «قالوا ….».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بررسی آیات سیاق اول -
مسعود ورزيده
1) وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا (١)وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا (٢)وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا (٣)فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا (۴)فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا (۵)یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ (۶)تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (٧)قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ (٨)أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ (٩)یَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحَافِرَةِ (١٠)أَئِذَا کُنَّا عِظَامًا نَخِرَةً (١١)قَالُوا تِلْکَ إِذًا کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ (١٢)فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ (١٣)فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ (١۴)
سیاق اول سوره همان چهارده آیه اول سوره است که از آیه اول تا یازدهم سوگند و جواب آن است که:
سوگندها از آیه ۱ تا ۵ است.
آیه ۶ ظرفی است که متعلق به «مدبرات» است که در واقع ادامه سوگند به حساب میآید.
آیه ۷ هم مانند آیه ۶ است و در واقع « یوم» بر سر هر دو آیه آمده است.
یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ (۶)تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (٧)
و از اول آیه ۸ سرآغاز جواب سوگند است:
قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ (٨)أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ (٩)
و این قلوب، از وضعیتی که در قیامت دارند – که سر افکنده هستند-، روشن میشود که قلوب کسانی است که قیامت را بعید میشمردند، به این معنا که قیامت را انکار میکردند ولی با استبعاد و استصعاب.
در این قسمت مجموعه سوگند و جواب سوگند به پایان میرسد.
بیان چند نکته
بعد از این مجموعه سوگند و جواب یک «قالوا» وجود دارد.
در این قسمت به چند نکته اشاره میکنیم.
اولا «یقولون»، به «قالوا» تغییر پیدا کرده است، و این حرف نمیتواند در قیامت باشد و ظرف آن عوض شده است. فیلمی که از قیامت آغاز شده بود، در این قسمت تمام شده است و بعد از اینکه سخن قرآن را شنیدند که فرموده قیامت حتما واقع میشود و برای شما ترس و سرافکندگی باقی میماند، «قالوا» اخباری از اظهار نظری که مخاطبان این سخن کردهاند، است.
و نیز وجود «تلک» که اسم اشاره است و به چنین بازگشتی اشاره دارد و در واقع اشاره میکند به آنچه که در آیات ۱ تا ۱۱ گفته شد.
و نیز «إذاً» که به معنای در این صورت است، و میرساند که قائل این سخن، چیزی شنیده است که در پاسخ به آن میگوید: قَالُوا تِلْکَ إِذًا کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ (١٢) :
آن بازگشت در آن صورت، که با ترس و سرافکندگی ما همراه باشد، بازگشت خسارت باری خواهد بود. و در ادامه و از پاسخی که خدای متعالی به اینها میدهد، روشن میشود که این سخن از روی استهزا بیان شده است.
پس در واقع:
* در آیات ۱ تا ۱۱ با استبعاد و استصعاب معاد مقابله میکند.
* در آیات ۱۲ تا ۱۴ با استهزای معاد مقابله میکند.
جهت هدایتی سیاق
تاکید بر وقوع معاد در پاسخ به کسانی که بیان قرآن را در خصوص ترس و سرافکندگی بعید شماران و سخت پنداران هستند و معاد را به سخره گرفتهاند و به هشدار الهی توجه نکردهاند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیاق دوم -
مسعود ورزيده
1) سوره وارد فاز جدیدی میشود.
از این قسمت به بعد سوره وارد فاز جدیدی میشود و خطاب به پیامبر گرامی اسلام است و خود قرینهای است بر اینکه آنها( مشرکان مکه) بعد از شنیدن سخن پیامبر شروع به مسخره کردن ایشان کردند و نشان میدهند که گروهی بعد از شنیدن سخنان پیامبر فرعونگونه جلوی پیامبر ایستادهاند.
هَلْ أتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى (١۵)إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِی الْمُقَدَّسِ طُوًى (١۶)اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (١٧)فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ تَزَکَّى (١٨)وَأَهْدِیَکَ إِلَى رَبِّکَ فَتَخْشَى (١٩)فَأَرَاهُ الآیَةَ الْکُبْرَى (٢٠)فَکَذَّبَ وَعَصَى (٢١)ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعَى (٢٢)فَحَشَرَ فَنَادَى (٢٣)فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَى (٢۴)فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الآخِرَةِ وَالأولَى (٢۵)إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشَى (٢۶)
بررسی آیات
هَلْ أتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى (١۵)
آیا داستان و سرگذشت موسی به تو رسید؟
إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِی الْمُقَدَّسِ طُوًى (١۶)
هنگامی که پروردگارش او را در وادی مقدس طوی ندا داد.
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (١٧)
برو به سوی فرعون، که همانا او طغیان کرده است.
فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ تَزَکَّى (١٨)
پس به او بگو که آیا هوای آن داری که تو را تزکیه کنم؟
وَأَهْدِیَکَ إِلَى رَبِّکَ فَتَخْشَى (١٩)
و اهل آن هستی که تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم، پس خشیت پروردگارت را پیشه کنی؟
( پررودگارت را بشناسی و حریم او را رعایت کنی و از او حساب ببری و از حریم او پاسداری کنی؟)
خدا به حضرت موسی (ع) چنین دستوری میدهد و بعد بیان نمیفرماید که ایشان رفت و دعوت کرد و … و از بیان آیه بعد معلوم میشود که موسی (ع) رفته و این دعوت را انجام داده و نشانهای را بر صدق ادعای خودش به فرعون نشان داده است.
فَأَرَاهُ الآیَةَ الْکُبْرَى (٢٠)
پس موسی به فرعون بزرگترین آیه را نشان داد.
فَکَذَّبَ وَعَصَى (٢١)
پس فرعون او را تکذیب کرد و از فرمان موسی (ع) (یا دعوت او) سرپیچی کرد.
فرعون، موسی علیه السلام را در این ادعایی که فرمود من به تو راهی را نشان میدهم که به سوی پروردگارت هدایت شوی و خشیت داشته باشی تکذیب کرد.
ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعَى (٢٢)
سپس پشت کرد و به سرعت دوید.
یعنی با تمام توان پشت کرد، دوان دوان پشت کرد.
مانند همان جایی که میفرماید: از تذکره مانند حمر مستنفره که از شیر فرار کرد، فرار میکنند.
فَحَشَرَ فَنَادَى (٢٣)
پس همه را جمع کرد، پس این طور ندا داد:
فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَى (٢۴)
پس چنین گفت:که من پروردگار بلندمرتبه شما هستم!
فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الآخِرَةِ وَالأولَى (٢۵)
پس خدا او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار کرد.
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشَى (٢۶)
همانا در این داستان عبرت است برای کسانی که خشیت داشته باشند.
داستان موسی (ع) به کسانی نافع است که بناء خشیت داشته باشند و مانند فرعون نباشند که بناء خشیت نداشت.
در این فراز درست است که شروع فراز با یک تثبیت قلب برای پیامبر است، ولی در انتها میفرماید:
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشَى (٢۶)
یعنی جمعبندی داستان و هدف از طرح داستان عبرت است.
محتوای داستان این است که یک طغیانگری بوده است که خدا رسولی را به سوی او فرستاده است تا او دست از طغیان بشوید و لباس خشیت به تن کند؛ ولی این طغیانگر سرباززده است و به همان علت هم نابود شده است و عذاب دنیا و آخرت او را گرفته است.
حال ای کسانی که طغیانگرید! اگر اهل خشیت هستید، از این داستان عبرت بگیرید، ادامه طغیانگری عاقبتی جز عاقبت فرعون ندارد.
پس:
این داستان عبرت است برای طغیانگران مشروط به اینکه بناء خشیت داشته باشند،
مفهوم طغیان و خشیت از پروردگار در این سیاق در مقابل هم قرار گرفته است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ساختار سیاق دو: -
مسعود ورزيده
1) آیه ۱۵: تیتر داستان است.
آیات ۱۶ تا ۲۰ : دعوت فرعون به خشیت از پروردگار.
آیات ۲۱ تا ۲۴: عکسالعمل فرعون طغیانگر در ردّ این دعوت است.
آیات ۲۵ و ۲۶ عبرت گیری از عاقبت فرعون.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جهت هدایتی سیاق دوم -
مسعود ورزيده
1) گرفتاری فرعون طغیانگر در دنیا و آخرت، عبرتی برای هر کس که خشیت پروردگار پیشه کند و بنای تزکی از طغیان داشته باشد.
توجه
در مورد توسعه معنایی دادن این سیاق که شامل فرعونیان زمان بشود، باید توجه داشت که متن داستان عام است ولی عبرت گیری آن عام است و طبیعتا هر کسی در هر زمانی طغیانگر باشد و بناء خشیت داشته باشد، از این داستان عبرت میگیرد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیاق سوم -
مسعود ورزيده
1) أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا (٢٧)رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا (٢٨)وَأَغْطَشَ لَیْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا (٢٩)وَالأرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا (٣٠)أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا (٣١)وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا (٣٢)مَتَاعًا لَکُمْ وَلأنْعَامِکُمْ (٣٣)
بررسی آیات
أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا (٢٧)
آیا آفرینش شما استوارتر است یا آفرینش آسمان که پروردگار آن را برافراشت؟
«اشدّ» به معنای «اصعب» نیست که نوعا در ترجمهها آمده است که آیا خلق شما سختتر است یا آفرینش آسمانها، بلکه به معنای استوارتر است. خلق شدید یعنی خلق استوار.
رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا (٢٨)
آن آسمانی که پروردگار ستونهای آن را بلند کرد و آن را معتدل و موزون آفرید.
در این آیات خدا میفرماید که آیا شما یک مقایسهای بین آفرینش خود و آسمانها داشتهاید.
وَأَغْطَشَ لَیْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا (٢٩)
شبش را تاریک و روزش را آشکار کرد.
وَالأرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا (٣٠)
و زمین را بعد از آن گسترد و آماده زندگی کرد.
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا (٣١)
و از آن آب و چراگاههای آن را خارج کرد.
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا (٣٢)
و کوهها را استوار کرد.
مَتَاعًا لَکُمْ وَلأنْعَامِکُمْ (٣۳
بهرهای است برای شما چهارپایانتان.
برای یافتن هدف از دعوت به این مطالعه از سیاق قبلی کمک میگیریم که در آن سخن از طغیان فرعون بود که در مقابل پروردگارش طغیان کرده و مدعی ربوبیت شده است و حاضر نیست که خشیت پروردگار را در پیش بگیرد.
پس هدف از دعوت به این مطالعه و بررسی و مقایسه در هم شکستن طغیان در وجود انسان است.
شرط اول طغیان کردن احساس قدرت کردن در خود است که خدا انسان را به مقایسه بین خود و آسمان و زمین دعوت میکند تا حس طغیانگری را در او بشکند.
این بیانات علاوه بر اینکه یک بیان طغیان شکن هستند، در آخر خدا یک توجهی هم به انسان میدهد که طغیان انصاف هم نیست.
شروع این آیات با دعوت به مقایسه بین استواری خلق انسان با آسمان است ولی پایان آن با منت گذاشتن بر سر انسان است که این همه را من برای این انجام دادهام که متاعی برای تو و چهارپایان تو باشد و تو به جای اینکه سپاسگذار باشی، ناسپاس هستی و طغیان هم میکنی!
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جهت هدایتی سیاق سوم -
مسعود ورزيده
1) هدف: نفی خود برتربینی انسان با برشماری مظاهر آفرینش و دعوت او به مقایسه خودش با جهان خلقت.
توضیحی در مورد این سیاق
به کسی جا دارد بگوییم : أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا (٢٧) که او در خودش یک اشدیتی ببیند و خود را قوی به حساب آورده باشد و در سیاق قبلی نمونه عینی آن فرعون است که قدرت خود را گاهی به زبان میآورد و گاهی به زبان نمیآورد.
احساس ربوبیت مفهومی است که به انسان دست میدهد و گاهی انسان به آن توجه دارد و به زبان هم میآورد و اقرار هم به آن دارد و گاهی هم متوجه نیست و اقرار هم نمیکند ولی عملا همه چیز را در دست خودش میداند و خیال میکند که کسی است و چیزی است، البته در جهت مقابل خدا!
اما باید توجه داشت که اگر انسان خودش را در راستای مشیت و اراداه خدا به حساب آورده باشد، در واقع خدا را به حساب آورده است و این مسئله محل بحث نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیاق چهارم -
مسعود ورزيده
1) فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرَى (٣۴)یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الإنْسَانُ مَا سَعَى (٣۵)وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَى (٣۶)فَأَمَّا مَنْ طَغَى (٣٧)وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا (٣٨)فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى (٣٩)وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى (۴٠)فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى (۴١)
بررسی آیات
فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرَى (٣۴)
پس هنگامی که آن حادثه بزرگ و سهمگین بیاید.
یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الإنْسَانُ مَا سَعَى (٣۵)
روزی که انسان به آنچه که تلاش کرده است، متذکر میشود.
یعنی همه آنچه که در دنیا تلاش کرده است، را به یادش میآورند.
وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَى (٣۶)
و جحیم برای بینندگان آشکار میشود.
فَأَمَّا مَنْ طَغَى (٣٧)
پس اما کسی که طغیان کرد.
وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا (٣٨)
و برگزید حیات دنیا را.
فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى (٣٩)
پس همانا دوزخ جایگاه اوست.
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى (۴٠)
و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفسش را از هوی نگاه داشت،
فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى (۴١)
پس همانا بهشت جایگاه اوست.
این آیات میفرماید:
هنگامی که طامه کبری رسید و انسان متذکر سعی و تلاش خود شد و جهنم برای بینندگان آشکار شد، شما انسانها دو گروه میشوید:
یک عده طاغیان.
طغیان: برگزیدن حیات دنیا.
عده دیگر:
خوف از مقام پروردگار: نهی نفس از گرایش به پستی.
نهی نفس از همان هوای نفس است، ولی در هوی یک نوع سقوط است.
در این تقسیم یک طرف آن طغیان است و طرف دیگر آن خوف از مقام پروردگار است.
خوف از مقام پروردگار همان خشیت است. که در لغت هم خشیت به معنای خوف از مقام پروردگار است.
در این سیاق با اینکه دو ضلع جحیم و جنه را میبینیم ولی با توجه به مقدمه انذاری که سیاق دارد، که در آن فرمود :
فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرَى (٣۴)یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الإنْسَانُ مَا سَعَى (٣۵)وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَى (٣۶)
و با توجه به سابقه سوره درمییابیم که آنچه که ارتباط را با قبل و بعد تامین میکند، ضلع طغیان و جحیم است.
پس در این سیاق طاغیان را به وقوع قیامت تهدید میکند که قیامت برپا میشود و اوضاع شما در قیامت، زار است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جهت هدایتی سیاق چهارم -
مسعود ورزيده
1) دوزخ جایگاه طغیانگران و بهشت مأوای خداترسان.
توضیح
آنان که دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند و طغیان میکنند، به سوی جهنم میروند، و آنان که نفس خود را از تمایل به پستی باز میدارند و از مقام خدایشان خشیت دارند، به سوی بهشت رهسپارند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیاق پنجم -
مسعود ورزيده
1) یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا (۴٢)فِیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْرَاهَا (۴٣)إِلَى رَبِّکَ مُنْتَهَاهَا (۴۴)إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشَاهَا (۴۵)کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا (۴۶)
بررسی آیات
یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا (۴٢)
از تو میپرسند، قیامتی که تو از آن سخن گفتی، کی اتفاق میافتد؟ (قیامت در کدام زمان مستقر و تثبیت شده است؟)
خدا جواب میفرماید:
فِیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْرَاهَا (۴٣)
تو نسبت به یادآوری زمان قیامت، در چه جایگاهی هستی؟
یعنی یادآوری زمان قیامت جایگاه و موقعیت تو نیست.
إِلَى رَبِّکَ مُنْتَهَاهَا (۴۴)
برگشت این امر به سوی پروردگار توست.
جایگاه تو این است:
إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشَاهَا (۴۵)
این است و جز این نیست که تو انذار دهنده کسانی هستی که خشیت دارد.
خدا با این بیان میرساند که من به پیامبر خود اعلام میدارم که جایگاه تو بیان زمان وقوع قیامت نیست، بلکه جایگاه تو انذار است، و این به این معنا نیست که چون زمان وقوع آن مشخص نیست، خودش هم وجود ندارد.
کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا (۴۶)
همین قدر بدانند که آنها روزی که قیامت را ببینند و ساعه بر پا شود، میبینند که قبل از آن توقف نکردهاند مگر به اندازه یک عصرگاه یا یک چاشت.
یعنی توقف آنها قبل از قیامت در نظر آنها به این انداز میآید.
بیان یک نکته:
در مورد مرجع ضمیر «ضحاها»، مفسران بحثهای زیادی کردهاند، درحالی که باید گفت که «عشیه او ضحاها» یک اصطلاح است. «عشیه او ضحاها» نمیخواهد بیان کند که ضحی تلک العشیه! چرا که «عشیه»، «ضحی» ندارد، که بتوان گفت: «عشیهً او ضحی تلک العشیه ».
و این که «ها» را این طور نگاه کنیم که به خاطر درست شدن قافیه آمده است، دلیل کافی نیست، میتوان گفت که این فایده را دارد.
این اصطلاح نشان دهنده زمان محدود و خیلی کم است.
و باید توجه داشت که عرب زبان غیر از عربی است. مانند سوره بلد که فرمود: «اهلکت مالا لبدا»، یک اصلاح است.
این مسئله در تفسیر التحریر و التنویه آمده است.
در این سوره بعد از این همه بیانات قرآن در سیاقهای اول و دوم و سوم و چهارم، مخاطبان سوال از زمان قیامت میپرسند و با توجه به اینکه سیاق سوره سیاق طغیان و مخالفت است، میتوان گفت که سوال از زمان قیامت، آخرین حربه در نفی و شانه خالی کردن آنهاست و تنها چیزی که میتواند به آنها کمک کند، این است که اگر شما راست میگویید که قیامتی هست، زمان وقوع آن کی هست؟
خدای متعالی با جوابی که میدهد، اولا اصل سوال را خنثی میکند و زیر سوال میبرد و میگوید که جای سوال پرسیدن نیست و جواب دادن به این سوال به عهده پیامبر نیست و بعد هم تهدید را به خود آنها متوجه میکند که قیامت بر پا میشود و شما در آن روز میبیند که زمان قبل از آن جز به اندازه یک عصرگاه یا صبحگاه به نظر نمیرسد.
جهت هدایتی سیاق پنجم
خنثی سازی آخرین حربه منکران قیامت است، با بیان جایگاه پیامبر (ص) به عنوان منذر قیامت و تاکید بر نزدیکی زمان برپایی قیامت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سوره دارای پنج سیاق است: -
مسعود ورزيده
1) سیاق اول: آیات ۲ تا ۱۴٫
تاکید به وقوع معاد در پاسخ به کسانی که نسبت به وقوع آن استبعاد و استصعاب و استهزا داشتند.
سیاق دوم: آیات ۲۵ تا ۲۶٫
مقابله با فرعون طغیانگر.
سیاق سوم: آیات ۲۷ تا ۳۳٫
مقایسه خلق خویش با آسمان و نفی خود برتربینی.
سیاق چهارم: آیات: ۳۴ تا ۴۱٫
دوزخ جایگاه طغیانگران و بهشت مأوای خداترسان.
سیاق پنجم: آیات ۴۲ تا ۴۶٫
خنثی سازی آخرین حربه منکران قیامت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ارتباط بین سیاقهای سوره -
مسعود ورزيده
1) در هر سیاق مفاهیمی وجود دارد که با بررسی نسبت آنها با یکدیگر، میتوان جهت اصلی سوره را پیدا کرد، به عنوان مثال در سیاق دوم و چهارم مفهوم طغیانگری به تصریح بیان شد، در سیاق دوم جرم فرعون طغیان است که در نقطه مقابل آن از خشیت صحبت شد.
حضرت موسی آمد تا فرعون را از طغیان به خشیت فرا خواند، و عاقبت فرعون هم عبرتی برای کسانی است که بخواهند خشیت داشته باشند.
طغیانی که در سیاق دوم بیان شده با طغیانی که در سیاق چهارم مطرح شده است، ارتباط روشنی دارد، همین طور خشیتی که در سیاق دوم مطرح شده، با خوف از پرروردگار مطرح شده است، باز ارتباط روشنی دارد.
وسط این دو سیاق، سیاق سوم قرار دارد، که وقتی بین این دو سیاق قرار میگیرد، جهتش مشخص میشود، یعنی دعوت انسان به مقایسه خودش با نظام خلقت و آسمان و زمین، جلوگیری از خود برتر بینی اوست، و خود برتر بینی او با بحث طغیان در ارتباط است.
در سیاقهای اول و پنجم، بحث معاد وجود دارد و بحث زمان قیامت.
در سیاق آخر که میفرماید: «یسئلونک عن الساعه ایان مرسها» سابقه سوره نشان میدهد کسانی که این سوال را میپرسند که همان طغیانگرانند که سوره با آنها برخورد میکند.
در سیاق اول: ادعا این است که اگر در سیاق اول هم استبعاد و استصعابی و استهزایی هست، سرنخ این ادعا در سیاق چهارم داده شده است، در سیاق چهارم میفرماید: «فاما من طغی و آثر الحیات الدنیا» در این سیاق ارتباطی بین طغیان و دنیاگرایی برقرار میکند، ترجیح حیات دنیا، ریشه انکار آخرت است، یعنی اگر میبینید حیات آخرت را بعید میدانند و آن را سخت میشمارند و آن را به استهزاء میگیرند، این به خاطر این است که «فاما من طغی و آثر الحیات الدنیا»، این همان کسی است که طغیان کرده و دنیاگرایی و حیات دنیا را انتخاب کرده است.
نقطه مقابل این شخص همان کسی است که خوف کرده و از تنزّل نفس به سمت دنیا بازداری و جلوگیری میکند.
پس در این سوره مبارکه اگر سخن از استبعاد و استصعاب و استهزاء معاد است، اگر سخن از پرسش درباره زمان قیامت است، همه اینها ظهور طغیان است، که خود طغیان ملازم با دنیاگرایی است.
لذا در سوره بحث استدلالی در مورد معاد نیامده است و کسی نمیتواند ادعا کند که سوره، سوره قیامت است، سوره نسبت به قیامت جنبه هشداری و انذاری دارد.
سوره در جهت اثبات قیامت حرکت نمیکند. دغدغه و مسئله سوره طغیان است و برای برخورد با این طغیان ناشی از دنیاگرایی سوره با تذکر به قیامت آغاز میشود.
از همان اولی که وارد میشود میفرماید:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا * وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا * وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا * فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا * فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ * قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ یَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ * فِی الْحَافِرَةِ أَئِذَا کُنَّا عِظَامًا نَخِرَةً * قَالُوا تِلْکَ إِذًا کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ * فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ * فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ * هَلْ أتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى * إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِی الْمُقَدَّسِ طُوًى * اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ تَزَکَّى *
پیام این آیات این است که این صحنهای که تو از این افراد دیدی، صحنه استبعاد و استصعاب و استهزاء، این نبود مگر به خاطر طغیانشان، آیا ماجرای موسی به گوش تو رسید؟ وقتی که پروردگارش به او گفت به سراغ فرعون برو! چرا که او طغیان کرده است.
ممکن است کسی بپرسد اینها که طغیان کردهاند، چرا در مورد معاد انذار داده میشوند؟
این انذار به خاطر این است که طغیان، ملازم با دنیاگرایی و برگزیدن حیات دنیا است، باید او را متذکر حیات آخرتش کنی.
لذا در ادامه میفرماید:
وَأَهْدِیَکَ إِلَى رَبِّکَ فَتَخْشَى * فَأَرَاهُ الآیَةَ الْکُبْرَى * فَکَذَّبَ وَعَصَى * ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعَى * فَحَشَرَ فَنَادَى * فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَى * فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الآخِرَةِ وَالأولَى * إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشَى *
در آیه ۲۶ میفرماید در داستان فرعون برای کسانی که میخواهد از طغیان فاصله بگیرد و به سمت خشیت برود، عبرت است.
بعد در ادامه خطاب به طغیانگران میفرماید:
أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا (٢٧)رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا (٢٨)وَأَغْطَشَ لَیْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا (٢٩)وَالأرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا (٣٠)أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا (٣١)وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا (٣٢)مَتَاعًا لَکُمْ وَلأنْعَامِکُمْ (٣٣)فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرَى (٣۴)یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الإنْسَانُ مَا سَعَى (٣۵)وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَى (٣۶)فَأَمَّا مَنْ طَغَى (٣٧)وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا (٣٨)فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى (٣٩)وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى (۴٠)فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى (۴١)یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا (۴٢)فِیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْرَاهَا (۴٣)إِلَى رَبِّکَ مُنْتَهَاهَا (۴۴)إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشَاهَا (۴۵)کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا (۴۶)
پس با توجه به ارتباط سیاق دوم و چهارم مفاهیمی که تعیین کننده جهت اصلی هست، مفهوم طغیان و خشیت است، که در سیاق دوم و چهارم به آن تصریح شده است.
سیاق سوم که در میان این دو سیاق قرار گرفته و یک دعوت به مقایسه است، آن هم مقایسه شدت خلق خویش و آسمان در همین فضا قرار میگیرد.
دومین مفهومی که تعیین کننده جهت سوره است، مفهوم قیامت است.
این سوره در صدد اثبات مفهوم قیامت نیست و جایی هم که از قیامت سخن به میان آمده، در جایگاه انذار بیان شده است.
برای ما سوال ایجاد میشود که چرا سورهای که در صدر و ذیلش از قیامت سخن است، در متن آن طغیان مطرح است؟
جواب آن در سیاقهای دوم و چهارم است و آن اینکه طغیان با دنیاگرایی در ارتباط است، و خوف از مقام پروردگار از نهی نفس از دنیاگرایی به دست میآید.
یعنی نقطه مقابل «آثر الحیات الدنیا»، «نهی النفس عن الهوی» است؛ یکی حیات دنیا را ترجیح داد، یعنی هوی ولی دیگری «نهی النفس عن الهوی» یعنی حیات آخرت را ترجیح داد.
چون طغیان و خشیت در دنیاگرایی یا آخرتگرایی ریشه دارد، از این روست که طغیانگران را در ابتدا و انتهای سوره از مفهوم قیامت انذار میدهد.
اگر استبعاد و استصعاب و استهزایی هست، نیست مگر به خاطر اینکه آنها میخواهند روش طاغیانه خودشان را ادامه بدهند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جهت هدایتی سوره -
مسعود ورزيده
1) مقابله با طغیان در برابر خدا و دعوت به خشیت از او.
طغیان در برابر خدا از دنیاگرایی نشأت میگیرد، و با انکار معاد ظهور مییابد، و عاقتبی جز عذاب ندارد.
منشاء خشیت از خدا تزکیه و خوددرای از هوی نفس است که انسان را به بهشت رهنمون میگردد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیر هدایتی سوره -
مسعود ورزيده
1) ترجیح زندگی دنیا بر آخرت یا به اصطلاح «دنیاگرایی»، ملازم با نفی معاد است. سوره مبارکه نازعات با مخاطبانی روبهروست که در حد اعلای دنیاگرایی، یعنی طغیان دربرابر پروردگار هستند و از این موضع، انذارهای خدای متعالی درباره معاد را نه نتها نمی پذیرند، بلکه گاهی از طریق استبعاد و استصعاب و زمانی با تمسخر و حربههای دیگر به مقابله با آن می پردازند و فضا را برای پذیرش دیگران نیز مخدوش می کنند.
خدای متعالی در چنین فضایی، نخست نقطه ظهور و بروز دنیاگرایان طغیانگر، یعنی رد معاد از طریق استبعاد و استصعاب آن را هدف قرار میدهد و در این باره به ایشان هشدار می دهد، اما وقتی این هشدار با تمسخر از طرف آنها پاسخ داده می شود، بر تحقق آن روز تأکید می فرماید (آیات ۱- ۱۴).
در مرحله بعد به ریشه اصلی و پشت پرده جریان استبعاد و استصعاب معاد می پردازد؛ از این رو عاقبت غمبار فرعون به عنوان نمونه بارز طغیانگری دربرابر پروردگار را بیان میکند و ضمن پرده برداری از ریشه رفتار ایشان، درباره عاقبت طغیان هشدار می دهد تا هرکس که بنای بر خشیت پروردگار دارد، متذکر شود (آیات ۱۵ – ۲۶).
سپس طغیانگران را به مقایسه خود با مظاهر خلقت دعوت می کند تا پشتوانه فکری طغیان، یعنی خودبرتربینی را زیر سؤال برد (آیات ۲۷ – ۳۳).
سوره مبارکه در ادامه به روز فراگیر قیامت اشاره می کند؛ روزی که در آن، طغیانگران دنیاگرا در جهنم جای خواهند گرفت و خداترسانی که نفس خود را از تمایل به دنیا نهی کرده اند، به بهشت خواهند رفت (آیات ۳۴ – ۴۱).
در نهایت به آخرین حربه طاغیان برای رد معاد، یعنی پرسش از زمان آن اشاره می کند و با بیان جایگاه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به عنوان منذر از قیامت و تأکید بر نزدیکی زمان آن روز، این حربه را نیز ناکارآمد می سازد (۴۲ – ۴۶).
مقابله با طغیان دربرابر خدا و دعوت به خشیت از او
طغیان دربرابر خدا از دنیاگرایی نشأت می گیرد و با انکار معاد ظهور می یابد و عاقبتی جز عذاب ندارد. منشأ خشیت از خدا، تزکیه و خودداری از هوای نفس است که انسان را به بهشت رهنمون می گردد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تشخیص سیاقهای سوره -
مسعود ورزيده
1) سوره مبارکه دارای پنج سیاق است: آیات ۱ – ۱۴، آیه ۱۵ – ۲۶، آیه ۲۷ – ۳۳، آیه ۳۴ – ۴۱ و آیه ۴۲ – ۴۶٫
وجه اتصال آیات سیاق اول: شائبه انفصال سیاق از ابتدای آیه ششم و هشتم با این بیان برطرف می شود: (یوم) در ابتدای آیه ششم ظرف است و در خصوص متعلَّق آن، سه گزینه مطرح است:
جواب قسم محذوف: (لتبعثن یوم) که اشکال اولویت عدم تقدیر به این گزینه وارد است.
متعلَّق محذوفی که (واجفة) در آیه هشتم بر آن دلالت دارد: (واجفة یوم) که اشکال اولویت عدم تقدیر به این گزینه هم وارد است.
اسم فاعل (المدبرات) در آیه پنجم: (المدبرات یوم) که در این صورت، قسم و توابع آن در آیه هفتم پایان می یابد و آیه هشتم آغاز جواب قسم است. این گزینه از دو جهت مناسب است: عدم نیاز به تقدیر متعلَّق و عدم نیاز به تقدیر جواب قسم.
وجه گسست سیاق دوم از اول: فقدان اتصال ادبی آیه پانزدهم با آیات پیشین و آغاز سیر تازه مفهومی (جریان ارسال حضرت موسی(علیهالسلام) به سمت فرعون) در آن.
وجه گسست سیاق سوم از دوم: فقدان اتصال ادبی آیه بیست و هفتم با آیات پیشین و آغاز سیر تازه مفهومی (بیان پدیدههای آفرینش) در آن.
وجه گسست سیاق چهارم از سوم: فقدان اتصال ادبی آیه سی و چهارم با آیات پیشین و آغاز سیر تازه مفهومی (دودستگی انسانها در روز قیامت) در آن. گفتنی است که «فاء» عاطفه، مجموعه این آیات را به آیات ماقبل عطف کرده است و نشانه اتصال ادبی درون سیاقی نیست.
وجه گسست سیاق پنجم از چهارم: فقدان اتصال ادبی آیه چهل و دوم با آیات پیشین و آغاز سیر تازه مفهومی (سؤال عده ای درباره زمان قیامت) در آن.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سیاق نخست -
مسعود ورزيده
1) فضای سخن و جهت هدایتی سیاق نخست
فضای سخن: آیات دهم تا دوازدهم ترسیم کننده فضای سخن این سیاق است:
أ. استبعاد (بعید شمردن) معاد: (یقولون أئنا لمردودون فی الحافرة).
ب. استصعاب (سخت پنداشتن) معاد: (أ إذا کنا عظاماً نخرة).
ج. استهزاء (مسخره کردن) معاد: (قالوا تلک إذاً کرة خاسرة).
جهت هدایتی: آیات این سیاق دارای دو فراز است: آیه ۱ – ۱۱ و آیه ۱۲ – ۱۴٫
أ. فراز اول: آیات اول تا هفتم، قسم و توابع آن و آیات هشتم تا یازهم، جواب قسم و توابع آن است. جهت هدایتی از جواب قسم تشخیص داده می شود. آیه هشتم خبر می دهد که در روز قیامت قلوبی مضطرب و نگراناند. آیه نهم از سرافکندگی این قلوب خبر میدهد و آیه دهم و یازدهم، با بیان سؤال تعجب آمیز این قلوب، صاحبان آن را مشخص کرده است؛ یعنی قلوب نگران متعلق به کسانی است که معاد را بعید شمرده و آن را سخت می پنداشتند، زیرا این سؤال تعجب آمیز ایشان در روز قیامت حاکی از چنین اعتقادی در دنیاست؛ بنابراین جهت هدایتی آیات این فراز، بیان ترس و سرافکندگی بعید شماران و سخت پنداران معاد در روز دهشتزای قیامت است.
ب. فراز دوم: از ابتدای آیه دوازدهم که فضای بحث از ظرف قیامت به ظرف دنیا منتقل می شود، فراز جدیدی از آیات این سیاق آغاز شده است. آیه دوازهم، عکسالعمل تمسخر آمیز مخاطبان سوره دربرابر هشدار خدای متعالی را مطرح و آیات سیزدهم و چهاردهم، در پاسخ این استهزا بر وقوع قیامت تأکید می کند؛ بنابراین جهت هدایتی این فراز، تأکید بروقوع قیامت در پاسخ به استهزاکنندگان است.
حلقه وصل این دو فراز، اسم اشاره (تلک) در ابتدای آیه دوازدهم است؛ بنابراین گام اول برای تبیین جهت هدایتی این سیاق، بررسی مشار إلیه (تلک) است که دو گزینه در این باره مطرح است:
أ.مشار إلیه آن، مصدر «رد» مستفاد از عبارت (لمردودون) در آیه ۱۰ است.
ب.مشار إلیه آن، تمام محتوای فراز اول است.
با توجه به تفاوت فضای آیات دهم تا دوازدهم (آیات دهم و یازدهم، در فضای قیامت و آیه دوازدهم، در فضای دنیاست)، گزینه دوم بهتر است؛ یعنی آنچه در فراز دوم مورد استهزا قرار گرفته، بیان قرآن در بازگشت بعید شماران و سخت پنداران معاد در حال بحت و حیرت و ترس و سرافکندگی است. با توجه به این گزینه، خسران در بازگشت نیز بهتر تبیین می شود.
با توجه به آنچه درباره این دو فراز گفته شد، جهت هدایتی سیاق اول از جانشینی محتوای فراز اول آن به جای (تلک) در آیه دوازدهم روشن می شود: «تأکید بر وقوع معاد: در پاسخ به کسانی که بیان قرآن را در خصوص ترس و سرافکندگی بعید شماران و سخت پنداران معاد به سخره گرفتند و به هشدار الهی توجهی نکردند».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سیاق دوم: -
مسعود ورزيده
1) فضای سخن: ابعاد فضای این سیاق عبارت است از:
أ.طغیان دربرابر پروردگار که از بجا بودن کاربرد تعابیری مانند (إنه طغی)، (وأهدیک إلی ربک فتخشی) و (فقال أنا ربکم الاعلی) استفاده می شود.
ب.نیاز شخص پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به حمایت خدا که از عبارت (هل أتاک حدیث موسی) استفاده می گردد.
جنبه نخست اصالت دارد، زیرا در بیان رسالت حضرت موسی(علیهالسلام) نیز عنوان فرستاده شدن به سمت فرعون طاغی مدّ نظر است و از حمایتهای خدای متعالی از آن حضرت سخنی به میان نیامده است. حتی خدای متعالی در این آیات به غیر از آیه بیستم، فعلی را به حضرت موسی(علیهالسلام) نسبت نداده و تنها به بیان اوامر خود به او اکتفا کرده و از میان افعال فرعون، فقط ادعای (أنا ربکم الاعلی) را به صورت جزئی مطرح کرده تا نشان دهد که مسئله اصلی این آیات، تقابل فرعون با خدا و طغیان او دربرابر پروردگار است. از سوی دیگر آیه بیست و هفتم، هدف از بیان این داستان را عبرت دانسته است که حاکی از اصالت فضای طغیان است.
حال این سؤال طرح میشود که اگر فضای طغیان اصالت دارد، فلسفه شروع داستان با عبارت (هل أتاک حدیث موسی) چیست؟
در پاسخ باید گفت که این نحوه شروع، حاکی از اتمام حجت خدای متعالی درباره فرعون است. همانطور که مخاطبان طغیانگر سوره نیز اکنون در مقابل اتمام حجت خدای متعالی قد علم می کنند. افزون بر اینکه خطاب به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با اسلوب (هل أتاک)، (ما أدریک) و امثال آن، عبارات تعیین کننده جهت هدایتی آیات پس از آن نیست، بلکه این عبارات، اسلوبهایی بلیغ برای شروع است؛ مانند (هل أتاک حدیث الغاشیة) در ابتدای سوره «غاشیه».
جهت هدایتی: اینک که فضای سخن سیاق مشخص شد، جهت هدایتی آن با تبیین جایگاه آیات نسبت به یکدیگر روشن خواهد شد: آیه پانزدهم، طلیعه داستان است و اصل موضوع از آیه شانزدهم آغاز میشود. آیات شانزدهم تا بیستم، ضمن بیان رسالت حضرت موسی(علیهالسلام) به سوی فرعون، حاکی از آن است که آن حضرت وظیفه خود را در امر رسالت به درستی انجام داد و در نهایت، نشانه بزرگ را به فرعون ارائه کرد. آیات بیست و یکم تا بیست و پنجم، عکسالعمل فرعون در قبال این دعوت را بیان میکند که تکذیب، عصیان و به اوج رساندن طغیان خود با ادعای ربوبیت و برتری طلبی است و آیه بیست و ششم، نتیجه این عکسالعمل را مطرح می سازد؛ با این بیان که خدای متعالی او را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار ساخت.
از مجموع این آیات استفاده می شود که موسی(علیهالسلام) برای بازداری فرعون از طغیان مبعوث میشود، اما فرعون در مقابل دعوت او سر باز می زند و رسالت او را نمی پذیرد و بر طغیان خود اصرار می ورزد و خدا در نتیجه این رفتار، او را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار می سازد. در نهایت، آیه آخر (بیست و هفتم) موضوع را جمع بندی کرده و عذاب فرعون طغیانگر را مایه عبرت اهل خشیت معرفی می کند و این هشداری برای طاغیان است. عبرت بودن این موضوع مشروط به آن است که این طغیانگران بنای خشیت داشته باشند: (لعبرة لمن یخشی)، ولی اگر مانند فرعون قصد بغی و سرپیچی داشته باشند، این عبرت نیز سودمند نخواهد بود.
بنابراین جهت هدایتی این آیات چنین است: «گرفتاری فرعون طغیانگر در دنیا و آخرت: عبرتی برای هرکس که خشیت پروردگار پیشه کند و بنای تزکّی از طغیان داشته باشد».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سیاق سوم -
مسعود ورزيده
1) فضای سخن: سؤال ابتدایی سیاق و دعوت مخاطبان سوره به مقایسه آفرینش خود با بنای آسمان و تأکید بر استحکام خلقت آسمان در مقابل انسان، حاکی از آن است که مخاطب خلق خود را مستحکم و استوار تلقی می کند و از عظمت آفریدگار و پروردگار خویش غافل است.
جهت هدایتی: با توجه به فضای پیش گفته، جهت هدایتی این آیات، رفع توهمی است که سؤال ابتدایی از آن حکایت کرده است: «نفی خودبرتر بینی انسان: با برشماری مظاهر آفرینش و دعوت او به مقایسه خودش با جهان خلقت».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سیاق چهارم -
مسعود ورزيده
1) فضای سخن: آیات سی و هفتم و سی و هشتم، نشان دهنده فضای سخن این سیاق است، زیرا از میان شرط و جزا، دومی اصالت دارد.
جهت هدایتی: در این آیات تفصیل تقسیم انسانها به دوگروه، جانشین جزای اجمالی شده است. در این میان، عاقبت طغیانگران دنیاپرست بر خائفان مقدم شده است؛ در حالی که نظم طبیعی آیات مقتضی تقدم خائفان از مقام پروردگار است.
در نتیجه، روی سخن این آیات در درجه اول با طغیانگران دنیاپرست است: «دوزخ، جایگاه طغیانگران و بهشت، مأوای خداترسان: آنان که دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و طغیان می کنند، به سوی جهنم می روند و آنان که نفس خود را از تمایل به پستی بازمی دارند و از مقام خدایشان خشیت دارند، به سوی بهشت رهسپارند».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سیاق پنجم -
مسعود ورزيده
1) فضای سخن: فضای این آیات، از تصریح (یسئلونک عن الساعة أیّان مرساها) مشخص می شود. لحن انذاری پاسخ این سؤال: (فیم أنت من ذکراها (۴۳) إلی ربک منتهاها (۴۴) کأنّهم یوم یرونها لم یلبثوا إلّا عشیة أو ضحاها) می فهماند که استفهام حقیقی نبوده و از سر انکار و به عنوان آخرین حربه در رد معاد پرسیده شده است. از سوی دیگر، حصر جایگاه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به عنوان منذر آن روز نشان می دهد که هدف از این سؤال، القای این شبهه است که اگر واقعاً رسول خداست و ادعای انذار از روز قیامت دارد، چرا از زمان برپایی قیامت بیخبر است؟
جهت هدایتی: با توجه به فضای پیش گفته، جهت هدایتی این سیاق، پاسخ به استفهام انکاری طاغیان و در هم شکستن حربه آخر ایشان است: «خنثیسازی، آخرین حربه منکران قیامت: با بیان جایگاه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به عنوان منذر قیامت و تأکید بر نزدیکی زمان برپایی قیامت».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سوره -
مسعود ورزيده
1) فضای سخن
أ.سیاق چهارم که به نوعی نقش جمع بندی سوره را ایفا می کند، انسانها را به دو گروه تقسیم کرده و نخست از طغیانگران دنیاپرست و عاقبت آنان سخن گفته است؛ بنابراین روی سخن این سیاق با این گروه است.
ب. فضای پیش گفته در سیاق دوم (عاقبت طغیانگری فرعون دربرابر پروردگار) و سوم (نفی خودبرتربینی انسان به عنوان ریشه طغیان) نیز به خوبی قابل تشخیص است.
ج.فضای پیش گفته در سیاق اول و آخر سوره صریح نیست. فضای سخن این سیاقها درباره بحث معاد است، اما هیچ یک از این دو سیاق، نقش استدلالی و اثباتی ندارد، بلکه دارای رویکردی انذاری و درصدد دفع حربه های تبلیغاتی عده ای در نفی معاد است. توجه سیاقهای دیگر سوره به مقوله طغیان، نشان می دهد که انذار سیاق اول و آخر نیز متوجه طاغیان است.
د.سیاق چهارم در کنار طغیان، ریشه آن (دنیاپرستی و ترجیح دنیا بر آخرت) را نیز مطرح کرده است: (فأما من طغی و آثر الحیوة الدنیا)؛ بنابراین ارتباط انکار معاد با جریان طغیانگری در سوره مشخص می شود، زیرا دنیاگرایی ملازم با نفی معاد است و انسان دنیاگرا از هر راهی برای رد معاد و انکار آن استفاده میکند؛ گاهی با بعید شمردن و سخت پنداشتن، گاهی با تمسخر و زمانی با پرسش انکار آمیز درباره زمان برپایی روز قیامت.
بنابراین فضای سوره، طغیان در برابر پروردگار است که از دنیاگرایی نشأت می گیرد و در انکار معاد ظهور می یابد.
جهت هدایتی: ترتیب هدایتی سوره مبارکه از این قرار است:
أ.سیاق اول: تأکید بر وقوع معاد در پاسخ به کسانی که بیان قرآن در ترس و سرافکندگی بعید شماران و سخت پنداران معاد را به سخره گرفتند.
ب.سیاق دوم: گرفتاری فرعون طغیانگر در دنیا و آخرت، عبرتی برای هرکس که خشیت پروردگار پیشه کند و بنای تزکّی از طغیان داشته باشد. تصریح این آیات به مقابله با طغیان در برابر پروردگار نشان میدهد که موضع افراد پیش گفته در قبال معاد نیز ظهور طغیانگری آنان است. دعوت به خشیت از پروردگار، هدایت این سیاق نسبت به طاغیان در برابر خداست و این مهم از دو جنبه قابل بررسی است:
خدای متعالی حضرت موسی(علیهالسلام) را به سبب طغیان فرعون به سوی او فرستاد و او را به تزکیه، هدایت به سوی پروردگار و خشیت دعوت فرمود: (فقل هل لک إلی أن تزکی و أهدیک إلی ربک فتخشی).
خدای متعالی عبرت را هدف از بیان عاقبت فرعون و خشیت را شرط عبرت پذیری دانسته است: (إن فی ذلک لعبرة لمن یخشی).
ج.سیاق سوم: نفی خود برتر بینی انسان با برشماری مظاهر آفرینش و دعوت او به مقایسه خود با جهان خلقت. یکی از عوامل جرأت بر طغیان در برابر پروردگار، توهم استواری در خلقت خویش و غفلت از عظمت خداست. اندک توجهی به مظاهر دیگر آفرینش الهی و استحکام خلقت آنها در مقابل انسان، راه را بر چنین توهمی می بندد. توجه به اینکه همه این آفریده ها از طرف پروردگار او برای بهره مندی او و دامهایش آفریده شده است، موجب خشیت در برابر مقام رفیع پروردگار است.
د.سیاق چهارم: دوزخ جایگاه طغیانگران و کسانی است که دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و بهشت، مأوای خداترسان است؛ آنان که نفس خود را از تمایل به پستی بازمی دارند. به قرینه تقابل مشخص میشود که تمایل به پستی، همان تمایل به دنیاست که موجب طغیان در برابر پروردگار است و به جایگاهی همچون دوزخ منتهی می گردد، اما نهی نفس از تمایل به دنیا موجب خشیت انسان از مقام پروردگار است تا جایگاهی همچون بهشت را برای او رقم زند. از اینجا مشخص می شود که مراد از تزکیه در سیاق دوم: (هل لک إلی أن تزکی)، دوری از تمایل نفس به دنیاست؛ میلی که عامل اصلی طغیانگری در برابر پروردگار است.
ه.سیاق پنجم: خنثی سازی، آخرین حربه منکران قیامت. همانطور که گفته شد، انکار معاد، نقطه بروز طغیان دربرابر پروردگار است؛ چنان که پذیرش معاد مانع از طغیان دربرابر پروردگار است، زیرا طغیان ناشی از دنیاگرایی است و دنیاگرایی با پذیرش معاد همخوانی ندارد؛ از این رو آخرین سیاق سوره با آخرین حربه طغیانگران برای انکار معاد مقابله می کند.
برایناساس، جهت هدایتی سوره از مجموع سیاقها و با محوریت مقابله با طغیان به دست می آید: «مقابله با طغیان دربرابر خدا و دعوت به خشیت از او: طغیان دربرابر خدا از دنیاگرایی نشأت می گیرد و با انکار معاد ظهور مییابد و عاقبتی جز عذاب ندارد. منشأ خشیت از خدا، در تزکیه و خودداری از هوای نفس است که انسان را به بهشت رهنمون می گردد».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محتواى سوره نازعات -
مسعود ورزيده
1) محتواى سوره نازعات
این سوره همانند سوره نبا بر محور مسائل معاد دور مىزند ، و روى هم رفته در شش بخش خلاصه مىشود :
1 -نخست با قسمهاى مؤکدى که ارتباط با مساله معاد دارد روى تحقق این روز بزرگ تکیه و تاکید مىکند.
2 -در مرحله بعد به قسمتى از مناظر هولانگیز و وحشتناک آن روز اشاره مىنماید.
3 -در بخش دیگر اشاره کوتاه و گذرائى به داستان موسى و سرنوشت فرعون طغیانگر دارد که هم مایه تسلى خاطر پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) و مؤمنان است و هم هشدارى به مشرکان طغیانگر ، و هم اشارهاى است به اینکه انکار معاد انسان را به چه گناهانى آلوده مىکند.
4 -در بخش بعد نمونههائى را از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمین که خود دلیلى است براى امکان معاد و حیات بعد از مرگ بر مىشمرد .
5 -بار دیگر به شرح قسمتى دیگر از حوادث وحشتناک آن روز بزرگ و سرنوشت طغیانگران و پاداش نیکوکاران مىپردازد.
6 -سرانجام در پایان سوره بر این حقیقت تاکید مىکند که هیچکس از تاریخ آن روز با خبر نیست ، ولى همین اندازه مسلم است که نزدیک است.
انتخاب نام نازعات براى این سوره به خاطر نخستین آیه آن است
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت تلاوت این سوره -
مسعود ورزيده
1) در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است : من قرأ سورة و النازعات لم یکن حبسه و حسابه یوم القیامة الا کقدر صلاة مکتوبة حتى یدخل الجنة : کسى که سوره نازعات را بخواند توقف و حساب او در روز قیامت تنها به اندازه خواندن یک نماز روزانه است ، و بعد از آن وارد بهشت مىشود .
امام صادق (علیهالسلام) مىفرماید : من قرأها لم یمت الا ریان ، و لم یبعثه الله الا ریان ، و لم یدخله الجنة الا ریان : کسى که این سوره را بخواند سیراب از دنیا مىرود ، و خداوند او را سیراب محشور مىکند ، و سیراب وارد بهشت مىسازد ( سیراب از رحمت بىپایان حق).
مسلم است کسى که محتواى این سوره را که آیات تکان دهندهاش ارواح خفته را بیدار و متوجه وظائف خود مىسازد در جان خویش پیاده کند از چنان پاداشهائى برخوردار خواهد شد ، نه آنها که فقط به خواندن الفاظ قناعت مىکنند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مقام رب چیست ؟ -
مسعود ورزيده
1) مقام رب چیست ؟
قابل توجه اینکه در آیات مورد بحث مىفرماید : کسى که از مقام پروردگارش بترسد نمىفرماید : کسى که از پروردگارش بترسد در اینکه منظور از مقام چیست ؟ در اینجا تفسیرهاى متعددى است:
1 -نخست اینکه منظور مواقف قیامت است که انسان در این مقامات در پیشگاه خداوند براى حساب متوقف مىشود ( بنا بر این تفسیر ، مقام ربه به معنى مقامه عند ربه یعنى ایستادن انسان در پیشگاه خدا است).
2 -منظور علم خداوند و مقام مراقبت او نسبت به همه انسانها است ، همانطور که در آیه 33 رعد آمده است ا فمن هو قائم على کل نفس بما کسبت : آیا کسى که بالاى سر همه ایستاده و مراقب اعمال همگان است همچون کسى است که این وصف را ندارد ؟ ! شاهد دیگرى براى این تفسیر حدیثى است که از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که فرمود : من علم ان الله یراه ، و یسمع ما یقول ، و یعلم ما یعلمه من خیر او شر فیحجزه ذلک عن القبیح من الاعمال فذلک الذى خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى : کسى که مىداند خدا او را مىبیند و آنچه را مىگوید ، مىشنود و از آنچه از خیر و شر انجام مىدهد آگاه است ، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مىدارد ، او کسى است که از مقام پروردگارش
خائف است ، و خود را از هواى نفس باز داشته.
منظور مقام عدالت او است ، چرا که ذات مقدس او مایه خوف نیست ، خوف از عدالت او مىباشد ، و در حقیقت این خوف از مقایسه اعمال خود با عدل او حاصل مىشود ، همانگونه که مجرمان از دیدن یک قاضى عادل بر خود مىلرزند ، و از شنیدن نام محکمه و دادگاه وحشت مىکنند ، در حالى که شخص بىگناه نه از آن ترسى دارد ، و نه از این وحشتى ! در میان این تفسیرهاى سه گانه تضادى نیست و ممکن است همه آنها در معنى آیه جمع باشد .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خوف از خداوند- ترس از خداوند |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رابطه طغیان و دنیا پرستى -
مسعود ورزيده
1) -رابطه طغیان و دنیا پرستى
در حقیقت آیات فشرده بالا اصول سعادت و شقاوت انسان را به نحو زیبا و شایستهاى ترسیم کرده است ، شقاوت انسان را در طغیان و دنیا پرستى مىشمرد ، و سعادت او را در خوف از خدا و ترک هوا و عصاره تمام تعلیمات انبیاء و اولیاء نیز همین است و بس .
در حدیثى از امیر مؤمنان على (علیهالسلام) مىخوانیم : ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان : اتباع الهوى و طول الامل ، فاما اتباع الهوى فیصد عن الحق ، و اما طول الامل فینسى الاخرة : هولناکترین چیزى که از آنها بر شما خائفم دو چیز است : پیروى از هواى نفس ، و آرزوهاى طولانى ، اما پیروى از هوى شما را از حق باز مىدارد ، و اما آرزوهاى طولانى آخرت را به فراموشى مىسپرد.
هوا پرستى پردهاى بر عقل انسان مىکشد ، اعمال سوئش را در نظر او تزیین مىدهد ، و حس تشخیص را که بزرگترین نعمت خدا ، و امتیاز انسان از حیوان است ، از او مىگیرد ، و او را به خود مشغول مىدارد ، این همان است که یعقوب آن پیغمبر روشن ضمیر به فرزندان خلافکار گفت : بل سولت لکم انفسکم امرا ( یوسف - 18 ) .در اینجا سخن بسیار است بهتر آن است به دو حدیث از احادیث اهل بیت که همه گفتنىها در آن گفته شده است ، اشاره کرده و این بحث را پایان دهیم : امام باقر (علیهالسلام) مىفرماید : الجنة محفوفة بالمکاره و الصبر ، فمن صبر على المکاره فى الدنیا دخل الجنة ، و جهنم محفوفة باللذات و الشهوات ، فمن اعطى نفسها لذتها و شهوتها دخل النار : جهنم در لابلاى ناراحتیها و صبر و شکیبائى و استقامت پوشیده شده است ، هر کس در برابر ناراحتیها ( و ترک شهوات ) در دنیا شکیبائى کند داخل بهشت مىشود ، و دوزخ در لابلاى لذات نامشروع و شهوات سرکش پیچیده شده ، و هر کس نفس خویش را در برابر این لذات و شهوات آزاد بگذارد داخل آتش مىشود .
امام صادق (علیهالسلام) مىفرماید : لا تدع النفس و هواها ، فان هواها فى رداها ، و ترک النفس و ما تهوى داءها ، و کف النفس عما تهوى دواءها : نفس را با هوا و هوسها رها مکن چرا که هواى نفس سبب مرگ نفس است و آزاد گذاردن نفس در برابر هواها درد آن است ، و باز داشتن آن از هوا و هوسهایش دواى آن است .
نه تنها جهنم آخرت زائیده هوا پرستى است که جهنمهاى سوزان دنیا،
همچون ناامنیها ، بىنظمیها ، جنگها ، و خونریزیها ، جدالها ، و کینهتوزیها همه ناشى از آن است.
در آیات فوق تنها از دو دسته سخن به میان آمده : طغیانگران دنیاپرست ، و خدا ترسان با تقوى ، جایگاه همیشگى دسته اول دوزخ و جایگاه جاودانى دسته دوم بهشت ذکر شده است.
البته در اینجا گروه سومى نیز هستند ، مؤمنانى که از نظر عمل کوتاهى یا آلودگى داشتهاند ، که اگر مشمول عفو الهى شوند و شایسته آن باشند به گروه بهشتى مىپیوندند ، و اگر مشمول نشوند به دوزخ مىروند اما ماوى و جایگاهشان آنجا نخواهد بود ، ولى در آیات فوق سخنى از آنها در میان نیست .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : دنیا پرستی |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تاریخ قیامت را فقط خدا مىداند -
مسعود ورزيده
1) تاریخ قیامت را فقط خدا مىداند
در تعقیب مطالبى که درباره قیامت و سرنوشت نیکان و بدان در آن روز در آیات پیشین آمد ، در این آیات بهسراغ سؤال همیشگى مشرکان و منکران
معاد رفته مىفرماید : از تو درباره قیامت سؤال مىکنند که در چه زمانى واقع خواهد شد ( یسئلونک عن الساعة ایان مرساها).
قرآن در پاسخ این سؤال براى اینکه به آنها بفهماند که هیچکس از لحظه وقوع قیامت با خبر نبوده و نخواهد بود ، روى سخن را به پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) کرده ، مىگوید : تو را با یادآورى این سخن چه کار ؟ ! ( فیم انت من ذکراها ) یعنى تاریخ وقوع قیامت حتى از تو پنهان است ، تا چه رسد به دیگران ، این از آن علم غیبى است که ازمختصات ذات پروردگار مىباشد ، واحدى را به آن راهى نیست!.
بارها گفتهایم از مطالبى که بر همگان مکتوم است زمان قیام قیامت است ، چرا که اثر تربیتى آن بدون کتمان ممکن نیست ، زیرا اگر آشکار شود و زمانش دور باشد غفلت ، همگان را فرا مىگیرد ، و اگر نزدیک باشد پرهیز از بدیها به شکل اضطرار ، و دور از آزادى و اختیار ، درمىآید ، و این هر دو فاقد ارزش تربیتى است.
احتمالات دیگرى در تفسیر این آیه نیز دادهاند از جمله اینکه : تو مبعوث براى بیان زمان قیام قیامت نشدهاى ، تو تنها مبعوث شدهاى که اصل وجود آن را اطلاع دهى ، نه لحظه وقوع آن را .
و دیگر اینکه : قیام تو بیانگر نزدیک شدن روز قیامت است ، همانگونه که در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که دو انگشت مبارکش را کنار هم گرفت و فرمود : بعثت انا و الساعة کهاتین : قیام من و قیام قیامت همانند این دو است!.
ولى تفسیر اول از همه مناسبتر است.
سپس مىافزاید : منتهاى قیامت به سوى پروردگار تو است ( الى ربک منتهاها).
تنها او است که مىداند قیامت کسى بر پا مىشود ، هیچ شخص دیگرى از آن آگاه نیست ، و هر گونهتلاش و کوشش براى آگاهى از زمان قیام قیامت بىفایده است.
این همان مطلبى است که در آیه 34 سوره لقمان نیز آمده است : ان الله عنده علم الساعة : علم زمان وقوع قیامت تنها نزد خدا است و در آیه 187 سوره اعراف مىفرماید : قل انما علمها عند ربى : بگو علم آن فقط نزد پروردگار من است.
بعضى گفتهاند منظور از جمله بالا این است که تحقق و انجام قیامت به دست خدا است ، و در حقیقت به منزله بیان علتى است براى آنچه در آیه قبل آمده است.
جمع میان این دو تفسیر نیز مانعى ندارد.
باز براىتوضیح بیشتر مىافزاید : کار تو فقط انذار کردن کسانى است که از آن مىترسند ( انما انت منذر من یخشاها).
وظیفه تو همین انذار و هشدار و بیم دادن است و بس ، و اما تعیین وقت از قلمرو وظیفه و آگاهى تو بیرون است.
قابل توجه اینکه انذار را مخصوص کسانى مىشمرد که ترس و خوف از آن روز بزرگ دارند ، و این شبیه همان مطلبى است که در آیه دوم سوره بقره آمده است : ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین : در این کتاب آسمانى تردیدى نیست ، و مایه هدایت پرهیزگاران است اینگونه تعبیرات اشاره به این حقیقت است که تا روح حقجوئى و حقطلبى و احساس مسؤولیت در برابر پروردگار در انسان نباشد نه به سراغ تحقیق از کتب آسمانى مىرود نه معاد ، و نه گوش به انذارهاى انبیا و اولیا مىدهد .
و سرانجام در آخرین آیه این سوره براى بیان این واقعیت که تا قیامت زمان زیادى نیست ، مىفرماید : روزى که قیامت ساعت را مىبینند چنین احساس مىکنند که گوئى توقف آنها در این جهان ، عصر گاهى یا صبحگاهى بیشتر نبوده است ! ( کانهم یوم یرونها لم یلبثوا الا عشیة او ضحاها ) به قدرى عمر کوتاه دنیا به سرعت مىگذرد ، و دوران برزخ نیز سریع طى مىشود که به هنگام قیام قیامت آنها فکر مىکنند تمام این دوران چند ساعتى بیش نبود .
این امر هم ذاتا صحیح است که عمر دنیا بسیار کوتاه و زودگذر است ، و هم در مقایسه با قیامت که تمام عمر جهان در مقایسه با آن لحظهاى بیش نیست.
عشیة به معنى عصر و ضحى به موقعى گفته مىشود که آفتاب بالا آمده و شعاع آن گسترده شده است.
در بعضى از آیات قرآن آمده است که در قیامت هنگامى که مجرمان درباره مقدار توقفشان در عالم برزخ یا دنیا به گفتگو مىپردازند بعضى به بعضى دیگر مىگویند شما تنها ده شبانه روز در جهان برزخ توقف کردهاید : یتخافتون بینهم ان لبثتم الا عشرا ( طه - 103 ) .
ولى آنها که بهتر فکر مىکنند مىگویند : شما تنها به اندازه یک روز در برزخ درنگ کردید ! یقول امثلهم طریقة ان لبثتم الا یوما.
و در جاى دیگر از مجرمان نقل مىکند که وقتى قیامت بر پا مىشود مجرمان سوگند یاد مىکنند که جز یک ساعت توقف نداشتند ! و یوم تقوم الساعة یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة ( روم - 55).
تفاوت این تعبیرات به خاطر آن است که آنها مىخواهند کوتاهى این مدت را با یک بیان تقریبى منعکس کنند ، و هر کدام احساس خود را با تعبیرى بیان مىکنند که همه در یک امر مشترک است و آن کوتاهى عمر این جهان در برابر عمر قیامت است ، و این مطلبى است که انسان را تکان مىدهد و از خواب غفلت بیدار مىسازد .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : قیامت |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● چرا قسم؟ -
مسعود ورزيده
1) «وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً» نازعات/3-1 یکی از هنرهای قرآنی موسیقی آن است. یعنی ریتم دارد. به نام خداوند بخشنده مهربان. قسم به فرشتگانی که جان کفار را به سختی می گیرند. و قسم به فرشتگانی که جان مؤمنین را به راحتی می گیرند.
چرا قسم؟ قسم برای تأکید است. و برای خداوند هم مهم نیست که به چیزی قسم بخورد. ولذا یکجا می فرماید: «وَ التِّین» تین/1 قسم به انجیر، و جایی دیگر می فرماید: «وَ الشَّمْس» شمس/1 قسم به خورشید. ولی ما وقتی می خواهیم قسم بخوریم به چیزهای بزرگ قسم می خوریم. هیچگاه به کدو قسم نمی خوریم. خداوند به هرچه خواست قسم می خورد.
و اما فرشتهها: در قرآن هرجا از ایمان به معاد گفت، از ایمان به فرشتهها هم گفته است. برخلاف ما که اصول دین را توحیدو معاد و نبوت می دانیم، قرآن ایمان به فرشتهها را نیز بیان می کند. روایت داریم از امیرالمؤمنین که تعداد هیچ موجودی به اندازه تعداد فرشتهها نیست. امام سجاد علیه السلام 19 گروه از فرشتهها را که هر گروه کار مخصوص دارند، در صحیفه سجادیه معرفی فرموده است. (فرشته های مأمور باد، فرشته های مأمور باران، . . .) از این معلوم می شود که تقسیم کار هم مسئله مهمی می باشد.
مثلا آن فرشته ای که مأمور گرفتن جان است(عزراییل)، غیر از فرشته ای است که مأمور صور است(اسرافیل). . . «میکائیل مأمور باران و ارزاق»
وجود فرشتهها از نور است. بزرگ و کوچک دارند. سلسله مراتب دارند: «مُطاعٍ ثَمَّ أَمینٍ» تکویر/21 یک عده فرمانده و یک عده فرمانبر هستند. فرشتهها معلم پیغمبر صلی الله علیه و اله وسلم بودند: «عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوى» نجم/5. فرشتهها در حق مادی می کنند. «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا» غافر/7. بعضی فرشتهها مسؤول جهنم هستند: «یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّک» زخرف/77 جهنم. بعضی فرشتهها مسؤول بهشت هستند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ» زمر/73. در دنیا هم همینطور است. فرشته هایی مسؤول نوشتن اعمال ما هستند: «کِرامٍ بَرَرَةٍ» عبس/16
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بلاغت قرآن |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آثار و برکات سوره -
مسعود ورزيده
1) 1) در رویایی با دشمن
امام صادق علیه السلام فرموده اند: کسی که سوره نازعات را در رویارویی با دشمنان بخواند ، دشمنانش او را نمی بینند و اگر هنگام ورود بر کسی که از خوف و ترس دارند خوانده شود نجات می یابد و به اذن خدا ایمنی می یابد.
2) دفع سم در بدن
روایت شده است هر کس سوره نازعات را نوشته و پس از شستن سوره آن را به کسی که سم خورده یا حیوان و حشره ای سمی او را گزیده است بنوشانند ، شفا می یابد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.