از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  سیاق آیات 41- 54
این آیات مشتمل است بر بیان وجوب دادن خمس غنیمت، و استقامت در برابر دشمن، و اندرز آنان و بیان پاره‏اى از نکبتها که خداوند دشمنان دین را بدان مبتلا کرده، و بیچاره شدنشان به مکر الهى، و اینکه خداوند در بین آنان همان سنتى را معمول داشته که در میان قوم فرعون و کسانى که پیش از ایشان بودند بخاطر تکذیب آیات و جلوگیرى از راه او معمول داشته است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 117 قالب : تفسیری موضوع اصلی : سوره انفال گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «غنم»
کلمه «غنم» و «غنیمت» به معناى رسیدن به در آمد از راه تجارت و یا صنعت و یا جنگ است، و لیکن در این آیه بملاحظه مورد نزولش تنها با غنیمت جنگى منطبق است.
راغب (مفردات راغب ماده «غنم») مى‏گوید: «غنم»- به دو فتحه- معنایش معروف است، خداى تعالى فرموده: «وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما- و از گاو و گوسفند پیه آن دو را بر ایشان حرام کردیم» و «غنم»- به ضمه حرف اول و سکون حرف دوم- به معناى رسیدن و دست یافتن به فائده است، و لیکن در هر درآمدى که از راه جنگ و از ناحیه دشمنان و غیر ایشان به دست آید استعمال شده، و به این معنا است آیه «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ» و آیه «فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَیِّباً». و کلمه «مغنم» به معناى هر چیزى است که به غنیمت درآید و جمع آن «مغانم» مى‏باشد، مانند: «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ». [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 117 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصادیق «ذو القربی»
کلمه «ذو القربى» به معناى نزدیکان و خویشاوندان است و در این آیه منظور از آن، نزدیکان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و یا بطورى که از روایات قطعى استفاده مى‏شود خصوص اشخاص معینى از ایشان است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 118 قالب : تفسیری موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «یتیم»
کلمه «یتیم» به معناى انسانى است که پدرش در حال خردسالى‏اش مرده باشد، و مى‏گویند که در همه انواع حیوانات یتیم آن حیوانى است که مادر خود را از دست داده باشد، تنها انسان است که یتیم بودنش از ناحیه پدر است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 118 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  فتح همزه «انّ»
کلمه «ان» به فتح همزه قرائت شده، و این ممکن است بخاطر تقدیر گرفتن حرف جر بوده و تقدیر آن چنین باشد: «و اعلموا انما غنمتم من شى‏ء فعلى ان للَّه خمسه- بدانید که هر آنچه را که به غنیمت مى‏گیرید بر این اساس است که پنج یک آن، از آن خدا است». و نیز ممکن است بخاطر عطف بر «أن» اولى بوده و خبر «أن» اولى حذف شده باشد، چون کلام دلالت بر آن داشته است، و تقدیر چنین بوده: «و اعلموا انما غنمتم من شى‏ء یجب قسمته فاعلموا ان خمسه للَّه- بدانید که آنچه غنیمت مى‏برید واجب است تقسیم شود، و بدانید که یک پنجم آن از آن خدا است». و یا «فاء» براى استشمام معنى شرط بوده باشد، چون برگشت معناى آیه به این بوده که «اگر چیزى را به غنیمت بردید پس خمس آن براى خدا است» و چون معناى آیه به این بوده که «اگر چیزى را به غنیمت بردید پس خمس آن براى خدا است» و چون معناى شرط از آن استشمام مى‏شود فاء به کار رفته تا جمله معناى جزاء شرط را بدهد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 118 قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  تکرار «أنّ»
اگر حرف «أن» تکرار شده صرفا به منظور تاکید بوده، و اصل آن «و اعلموا انما غنمتم من شى‏ء ان خمسه للَّه ... » بوده است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 118 قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  متعلق «اعلموا»
آن اصلى که ماده علم تعلق به آن گرفته عبارت است از جمله «ما غنمتم من شى‏ء خمسه للَّه و للرسول ... ». [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 118 قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  تقدم الله بر رسول
لفظ جلاله را براى تعظیم مقدم بر رسول ذکر نمود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 118 قالب : تفسیری موضوع اصلی : اسم‌های خداوند گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  پرداخت خمس در نتیجه ایمان داشتن
جمله «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ» قید آن امرى است که صدر آیه دلالت بر آن دارد و آن عبارت است از امر «بدهید خمس آن را». پس معناى جمله مذکور این مى‏شود: «بدهید خمس آن را اگر به خدا و به آنچه که بر بنده‏مان نازل کرده‏ایم ایمان آورده‏اید».

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 118 قالب : تفسیری موضوع اصلی : ایمان گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نزول قرآن در جنگ بدر
ظاهر این است که منظور از «ما أَنْزَلْنا» قرآن است، به قرینه اینکه انزال آن را اختصاص به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) داده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 118 و 119 قالب : تفسیری موضوع اصلی : قرآن کریم گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رحمت خاص الهی بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله)
در التفات از غیبت به تکلم که در جمله «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا» بکار رفته اشاره است به بسط لطف الهى بر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و ممتاز شدنش به قرب خدا، و این اشاره بر کسى پوشیده نیست. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 119 قالب : تفسیری موضوع اصلی : پیامبر اعظم (صل‍ی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  تصرف در غنائم جنگی
از دقت در بحثى که در اول سوره در ذیل آیه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ... » گذشت به دست مى‏آید که منظور از جمله «وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ» حلیت تصرف در غنیمت است که در آخر سوره در ضمن سیاق آیاتى در باره آن فرمود: «فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَیِّباً». [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 119 قالب : احکام موضوع اصلی : غنیمت گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصداق یوم الفرقان
منظور از «یَوْمَ الْفُرْقانِ» روز بدر است به شهادت اینکه دنبالش فرمود: «یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ»، زیرا آن روزى که خداوند حق و باطل را روبروى هم قرار داد و آن دو را از هم جدا کرد و به تصرف خود حق را احقاق و با یارى نکردنش از باطل آن را ابطال نمود همان روز بدر بود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 119 قالب : تفسیری موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  جدایی حق از باطل
جمله «وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» به منزله تعلیل است براى جمله «یَوْمَ الْفُرْقانِ» نظر به دلالتى که دارد بر اینکه خداوند حق را از باطل جدا کرد، مثل اینکه گفته شده باشد: خدا بر هر چیزى قادر است، و به همین دلیل مى‏تواند حق و باطل را از هم جدا سازد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 119 قالب : تفسیری موضوع اصلی : حق گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصارف ومصادیق خمس
از ظاهر آیه برمى‏آید که تشریع در آن مانند سایر تشریعات قرآنى ابدى و دائمى است، و نیز استفاده مى‏شود که حکم مورد نظر آیه مربوط به هر چیزى است که غنیمت شمرده شود، هر چند غنیمت جنگى ماخوذ از کفار نباشد، مانند استفاده‏هاى کسبى و مرواریدهایى که با غوص از دریا گرفته مى‏شود و کشتى‏رانى و استخراج معادن و گنج، آرى، گو اینکه مورد نزول آیه غنیمت جنگى است، و لیکن مورد مخصص نیست.
همچنین از ظاهر مصارفى که برشمرده و فرموده: «لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ» برمى‏آید که مصارف خمس منحصر در آنها است، و براى هر یک از آنها سهمى است، به این معنا که هر کدام مستقل در گرفتن سهم خود مى‏باشند، هم چنان که نظیر آن از آیه زکات استفاده مى‏شود، نه اینکه منظور از ذکر مصارف از قبیل ذکر مثال باشد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 120 قالب : احکام موضوع اصلی : خمس گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصادیق خمس
در کافى (ج 1 ص 545) بسند خود از على بن ابراهیم از پدرش از ابن ابى عمیر از حسین بن عثمان از سماعه روایت کرده که گفت: از امام ابى الحسن (علیه السّلام) از مساله خمس سؤال کردم، حضرت فرمود: خمس در هر فائده‏اى که مردم مى‏برند چه کم و چه زیاد واجب است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 134 قالب : روایی موضوع اصلی : خمس گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصارف و مصادیق خمس
کافى (ج 1 ص 539) از على بن ابراهیم از پدرش از حماد بن عیسى از اصحاب ما (راویان شیعه) از عبد صالح (موسى بن جعفر- ع) روایت کرده که فرمود: خمس در پنج چیز واجب است: در غنیمت‏ها، غوص، گنجها، معادن و کشتى‏رانى، از همه این چند صنف خمس گرفته‏ مى‏شود، و در مصارفى که خدا معلوم کرده تقسیم مى‏شود، و چهار پنجم دیگر اگر غنیمت است در میان لشکریان تقسیم و اگر غیر آن است به صاحبش رد مى‏شود، و در میان آنان به شش سهم تقسیم مى‏شود: سهمى براى خدا، سهمى براى رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)، سهمى براى ذى القربى، سهمى براى یتیمان، سهمى براى مسکینان و سهمى براى درماندگان در سفر، آن گاه سهم خدا و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را به وراثت به جانشین او مى‏دهند. پس زمامدارى که جانشین پیغمبر است سه سهم مى‏برد دو سهم از خدا و رسولش و یک سهم از خودش، پس به این حساب نصف تمامى خمس به او مى‏رسد، و نصف دیگر آن طبق کتاب و سنت در میان اهل بیت او سهمى به یتیمان و سهمى به مسکینان ایشان و سهمى به سادات درمانده در سفر داده مى‏شود، آن قدر که کفاف مخارج یک سال ایشان بکند. و اگر چیزى باقى ماند آن نیز به والى داده مى‏شود، و اگر به همه آنان نرسید و یا اگر رسید کفاف مخارج یک سال ایشان را نکرد والى (زمامدار) باید از خودش بدهد تا همه براى یک سال بى نیاز شوند. و اگر گفتیم: باید از خودش بدهد براى این است که اگر زیاد مى‏آمد او مى‏برد. و اینکه خداوند خمس را مخصوص اهل بیت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) کرد و به مسکینان و درماندگان در سفر از غیر سادات نداد براى این است که عوض خمس به آنان صدقات را داد، چون خداوند مى‏خواهد که آل محمد (علیه السّلام) بخاطر قرابتى که با آن حضرت دارند منزه و محترم باشند، و به چرک (زکات) مردم محتاج نشوند، لذا خمس را تا حدى که رفع نیازشان را بکند براى آنان قرار داد تا به ذلت و مسکنت نیفتند، و اما صدقه دادن خود سادات به یکدیگر عیبى ندارد.
و این کسانى که خداوند خمس را برایشان قرار داده خویشاوندان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و همانهایند که در آیه «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» از آنان یاد کرده، و ایشان فرزندان عبد المطلب از ذکور و اناث مى‏باشند، و احدى از خاندان‏هاى قریش و سایر تیره‏هاى عرب جزو آنان نیستند. و همچنین موالى اهل بیت (علیهم السّلام) نیز در این خمس سهمى ندارند، صدقات مردم براى موالى ایشان حلال است، و موالى با سایر مردم یکسانند.
و کسى که مادرش از بنى هاشم و پدرش از سایر دودمانهاى قریش باشد زکات و سایر صدقات بر او حلال است، و از خمس چیزى به او نمى‏رسد، براى اینکه خداى تعالى مى‏فرماید: «ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ- ایشان را به نام پدرانشان بخوانید». [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 134 و 135 قالب : لغوی موضوع اصلی : خمس گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصادیق خمس
در تهذیب (تهذیب الاحکام ج 4 ص 123) به سند خود از على بن مهزیار روایت کرده که گفت: على بن راشد برایم گفت که خدمت امام (علیه السّلام) عرض کردم: شما مرا امر فرمودى که به امرت قیام نموده و حقت را بگیرم، و من این معنا را نزد ارادتمندانت اعلام کردم، بعضى از ایشان به من گفتند که حق امام چیست؟ من نفهمیدم که جواب چه بگویم. حضرت فرمود: خمس برایشان واجب است. پرسیدم در چه چیز؟ فرمود: در متاع و باغاتشان. پرسیدم: آیا تاجر و صنعتگر هم باید بدهد؟ فرمود: البته وقتى که مخارج خود را تحصیل کردند و توانستند خمس بدهند باید بدهند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 136 قالب : روایی موضوع اصلی : خمس گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصارف خمس
تهذیب (تهذیب الاحکام ج 4 ص 125) به سند خود از زکریا بن مالک جعفى از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که شخصى از آن حضرت از معناى آیه «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ» سؤال کرد، حضرت فرمود: خمس خداى عز و جل و خمس رسول و خمس ذى القربى که به ملاک خویشاوندى رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) مى‏بردند همه براى امام است. و اما یتیمان و مسکینان و درماندگان در سفر از ذى القربى سهم هیچ یک ایشان به غیر ایشان داده نمى‏شود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 136 قالب : روایی موضوع اصلی : خمس گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصارف خمس
تهذیب (تهذیب الاحکام ج 4 ص 126 ح 4) به سند خود از احمد بن محمد بن ابى نصر از ابى عبد اللَّه (علیه السّلام) روایت کرده که ابراهیم بن ابى البلاد به آن حضرت عرض کرد: آیا زکات بر تو واجب مى‏شود؟ (گویا منظورش این بوده که آیا درآمد شما به حد زکات مى‏رسد) فرمود: نه، و لیکن زیاد مى‏آید و همین طور مى‏دهیم، و نیز از قول خداى عز و جل که فرموده: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏» پرسش کرد و شخصى عرض کرد سهم خدا را به چه کسى باید داد؟ فرمود: به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)، و سهم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را هم به امام باید داد. عرض شد: اگر یکى از اصناف مصرف خمس از سایر اصناف بیشتر و صنف دیگرى کمتر شد چه باید کرد؟ فرمود: اختیار و تشخیص تکلیف در این موارد با امام است. شخصى پرسید: آیا مى‏دانید رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در این گونه موارد چه مى‏کرده؟ فرمود: به هر صنفى هر مقدارى را که مصلحت مى‏دید مى‏داد و امام هم این چنین مى‏کند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 136 و 137 قالب : روایی موضوع اصلی : خمس گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  صاحبان خمس
در الدر المنثور (ج 3 ص 186) است که ابن ابى شیبه به وجهى و ابن منذر به وجهى دیگر از ابن عباس (رضى اللَّه عنه) نقل کرده‏اند که نجده حرورى اشخاصى را نزد او فرستاد و از سهم ذى القربى که خداوند در قرآن ذکر کرده پرسید، ابن عباس در جوابش نوشت: ما معتقد بودیم که ذى القربى رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) مائیم، لیکن قوم ما، ما را از این حرف منع کردند.
گفتند: او مى‏پرسد به عقیده تو از آن کیست؟ ابن عباس (رضى اللَّه عنه) گفت: این سهم مال اقرباى رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) است و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در میان ایشان تقسیم کرد.
و اما عمر خمس را بر ما عرضه کرد و ما آن را کمتر از حق خود دیدیم لذا قبول نکرده و به او برگرداندیم و به اهل بیت پیشنهاد کرده بود که تنها کسانى را که زن مى‏گیرند کمک کند و قرض مقروضین را ادا کند و به فقر ایشان بدهد و به بیشتر از آن حاضر نشد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 137 قالب : روایی موضوع اصلی : خمس گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصارف خمس بعد از وفات پیامبر (صلّی الله علیه و آله)
در الدر المنثور (ج 3 ص 186) است که ابن منذر از عبد الرحمن بن ابى لیلى روایت کرده که گفت: از على (رضى اللَّه عنه) پرسیدم و عرض کردم: یا امیر المؤمنین! مرا خبر ده از اینکه رفتار ابى بکر و عمر در سهم شما از خمس چگونه بود؟ فرمود و اما ابو بکر در روزگار حکومتش خمسى در بیت المال نداشت. و اما عمر، او همواره از هر خمسى سهم ذى القربى را به من مى‏داد، حتى خمس شوش و جندیشاپور را که آوردند من نزد او بودم به من گفت: این سهم اهل بیت است از خمس و لیکن بعضى از مسلمانان احتیاج شدیدى دارند و گرفتارند، من گفتم: بله. عباس بن عبد المطلب از جاى جست و گفت: سهم ما را نباید به دیگرى بدهى، من گفتم آیا ما از هر کس به مسلمانان مهربان‏تر نیستیم؟ امیر المؤمنین (عمر) هم شفاعت کرد پس عمر خمس را گرفت و به خدا سوگند ما در عهد وى بعد از این جریان خمس را نگرفتیم. و در عهد عثمان به آن دست نیافتیم. آن گاه على (علیه السّلام) شروع کرد به حرف زدن و فرمود: خداوند صدقه را بر رسول خود حرام کرد و در عوض آنچه حرام کرد، سهمى از خمس را برایش قرار داد و همچنین در میان همه مسلمین صدقه را تنها بر اهل بیت پیغمبرش حرام کرده و در عوض آنچه حرام کرده سهمى با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) برایشان تعیین نمود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 137 و 138 قالب : روایی موضوع اصلی : خمس گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سهم اهل بیت (علیهم السّلام) از خمس
الدر المنثور (ج 3 ص 186) مى‏نویسد ابن ابى حاتم از ابن عباس (رضى اللَّه عنهما) روایت کرده که گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: من آب چرکین دست مردم را براى شما (اهل بیت) نپسندیدم، چون یک پنجم خمس شما را بى نیاز مى‏کند، و براى شما بس است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 138 قالب : روایی موضوع اصلی : خمس گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصادیق مصرف خمس
الدر المنثور (ج 3 ص 186) مى‏نویسد: ابن ابى شیبه از جبیر بن مطعم روایت کرده که گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) سهم ذى القربى را میان بنى هاشم و بنى عبد المطلب تقسیم کرد، آن گاه گفت: من و عثمان بن عفان به راه افتاده و شرفیاب حضورش شدیم و عرض کردیم: یا رسول اللَّه! اینها برادران تو هستند از بنى هاشم، فضل آنها به جهت موقعیتى که خداوند از میان آنان به تو داده قابل انکار نیست، آیا به برادران ما از بنى مطلب مى‏دهى و به ما نمى‏دهى، با اینکه ما و ایشان از جهت خویشاوندى در یک رتبه هستیم؟ فرمود: آنان در جاهلیت و هم در اسلام هرگز از ما جدا نبودند.
و نیز الدر المنثور (ج 3 ص 186) مى‏نویسد ابن مردویه از زید بن ارقم روایت کرده که گفت: آل محمد که خمس به ایشان مى‏رسد عبارتند از: آل على، آل عباس، آل جعفر و آل عقیل.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 138- 140 قالب : روایی موضوع اصلی : خوردن و آشامیدن گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مال - سيد علي بهبهاني
مال را که در سورهٴ مبارکهٴ نساء بحثش گذشت قرآن کریم ستون فقرات یک ملت می‌داند ﴿وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیامًا﴾ مال هر مملکت و اقتصاد هر مملکت سبب قیام آن ملت است ملت فقیر قدرت قیام ندارد این هم قبلاً مکرر بازگو شد که فقیر را که فقیر می‌گویند نه برای اینکه مال ندارد چون فاقد مال را فقیر نمی‌گویند لغتاً فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است و نمی‌تواند پا شود چون آدم مستمند مست یعنی حاجت مستمند یعنی محتاج چون کسی که مست دارد یعنی گرفتار فقر است این قدرت قیام را ندارد چون قدرت قیام ندارد مثل آن است که ستون فقراتش شکسته است به او می‌گویند فقیر پس فقیر نه یعنی بیمار فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است و چون آدم بیمار قدرت قیام ندارد به او می‌گویند فقیر مثل مسکین هم همین‌طور است مسکین نه یعنی بیمار مسکین یعنی زمین‌گیر یعنی کسی که یکجا نشسته قدرت پا شدن ندارد ساکن شده یکجا این سکون هم غیر از آن سکینت است یک وقت سکینت و آرامش است که این با عنایت الهی حل می‌شود یک وقتی سکون است در برابر حرکت که قدرت حرکت را از آدم می‌گیرند سکین را که سکین گفتند برای اینکه قدرت حرکت را از آن مضروب بیچاره گرفته این مضروب دیگر قدرت حرکت ندارد این را ساکن کرده این را به این مناسبت فقر را می‌گویند سکین فقر سکین است آدم را زمین‌گیر می‌کند نه سکینت بیاورد پس اینکه به فقیر می‌گویند فقیر سرّش آن است به فقیر می‌گویند مسکین سرّش این است که این فقر مثل سکین است آدم را از پا در می‌آورد اینکه در روایات آمده است «ما ضرب الله عبداً بسوة اؤجع من الفقر» همین است سوت با سین و تای مؤلف یعنی تازیانه فرمود خدا هیچ را با تازیانه‌ای دردناکتر از فقر نزد هر کسی فقیر شد با یک تازیانه‌ای تنبیه شد که از او دردناکتر نیست چون عمده آبرو است که در معرض خطر است.
حالا فقیر بدتر است یا مسکین آن هم یک بحث خاص دارد غرض آن است که هر دوی اینها روی فقه اللغه بر انسان نادار و ندار و تهی دست حمل می‌شود جلوی این کار را باید گرفت برای اینکه در سوره نساء فرمود که این مال سبب قیام است کسی که مال نداشته باشد مثل کسی است که ستون فقراتش شکسته است کسی که مال نداشته باشد زمین‌گیر است مثل اینکه کارد به او رسیده سکین به او رسیده از حرکت افتاده است می‌شود مسکین چنین چیزی در اسلام ممنوع است و ذات اقدس الهی به اندازه نیاز هر موجودی که نفس می‌کشد روزی می‌دهد حتی نفس گیاهی به عدد نیاز همه گیاهان ذات اقدس الهی باران می‌فرستد هیچ ماری هیچ عقربی را خدا در عالم بی روزی نگذاشته و این وعده الهی را ذات اقدس الهی بازگو کرد و خداوند هم که ﴿لا یُخْلِفُ الْمیعادَ﴾ چون مار است یا عقرب است باید گرسنه بماند این‌طور نیست در شرح حال احنف ابن قیس آمده است که گویی در .. در شرح حال احنف این آمده است یک تورم و گرانی پیش آمد در عصر معاویه معاویه مردم را جمع کرد بر اساس مکتب جبر به اینها می‌گفت که مگر شما معتقد نیستید به سرنوشت و قضا و قدر گفتند چرا گفته خب قضا و قدر شما این است که خداوند فرمود: ﴿وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾ این آیه را شما مگر نخواندند گفتند بالأخره آنچه را که خدا از مخزنش نازل کرده همین است برای شما به همین اندازه و چه اعتراضی دارید احنف ابن قیس پا شد گفت معاویه اینجا سه تا مسئله است ما در دو تا مسئله اول و دوم هیچ اختلافی نداریم تمام حرف ما روی مسئله سوم است مسئله اول این است که تمام حقایق پیش ذات اقدس الهی است در مخزن الهی هست ﴿وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ﴾ دوم این است که ذات اقدس الهی بر اساس اینکه رازق ما است ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ﴾ و مانند آن روزی ما را برابر مصلحت از مخزن خودش به اندازه رفع نیاز ما نازل کرده است سوم این است که آنچه را که خدای سبحان برای تأمین ما از مخزن خود برای ما نازل کرده است تو گرفتی در خزانه خودت گذاشتی ما روی این سومی حرف داریم خب اگر این نباشد و همان ساده زیستی باشد و متعادل زندگی کردن باشد هیچ فقری هم پدید نمی‌آید این است که ابن ابی الحدید نقل می‌کند در شرح نهج البلاغه وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) هر هفته بعد از توزیع اموال بیت المال «یکنس بیت المال و یصل فیه رکعتین» همین است بعد از توزیع اموال بیت المال بین مردم و مستمندان این بیت المال را جارو می‌کرد این اتاق را آن وقت که اسکناس نبود بانک نبود سکه هم که نبود مضروب نبود هر چه بود شمش بود که قبلاً هم به عرضتان رسید یک کسی می‌رفت گوشت بخرد یا نان بخرد یک شمش طلا یا یک شمش نقره می‌برد به اصطلاح درهم یا دینار می‌برد و یک مثقال طلا یا یک مثقال نقره می‌برد یک قدری گوشت می‌گرفت یا یک قدری نان می‌گرفت بعدها سکه شد و بعدها کاغذ به نام اسکناس وگرنه آن وقتها با شمش طلا یا نقره معامله می‌کردند اینکه گفتند در شرح حال عمرو عاص نوشته‌اند که بعد از مرگ او ورثه او طلاها را با تبر تقسیم کردند همین بود انبارش مثل انبار هیزم پر از همین شمش طلا بود بعد از فتح امپراطوری ایران و روم همه این غنائم به حجاز رفت و انبارهای اینها پر این شمش طلا شد خب وجود مبارک حضرت امیر بعد از اینکه این بیت المال را این اتاق را رفت و روب می‌کرد «یصلی فیه رکعتین» دو رکعت نماز می‌خواند به شکرانه اینکه من این اموال را امینانه توزیع کردم و دستم آلوده نشده آن وقت اگر یک کمبودی هم باشد مردم کاملاً تحمل می‌کنند بنابراین جلوی فقر اقتصادی را باید گرفت چه اینکه می‌توان گرفت فقر طبیعی خب امر طبیعی است مال را که علت قیام یک ملت است که در سوره نساء فرمود این مال را به دست هر کس ندهید چون عامل قیام شماست بخشهای فراوانی دارد نظام اقتصادی در اسلام هم این در بحثهای مکاسب به عرضتان رسید که آنجا ذات اقدس الهی علتش را بازگو فرمود در سورهٴ مبارکهٴ حشر آیه 7 سورهٴ مبارکهٴ حشر این است که ﴿ما أَفاءَ اللّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ اْلأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ بعد از اینکه جریان فی ء را بازگو فرمود فرمود باید توزیع بشود مال خدا و مال پیامبر و مال ذوی القربی است یعنی مال امام بعد مال یتامی است و مساکین و ابن سبیل است سرّ اینکه اموال را باید در اختیار خدا و پیغمبر و امام گذاشت و به مستمندان رسیدگی کرد برای آن است که این مال دولت بین الاغنیاء نباشد مستحضرید که این نظام سرمایه‌داری غرب یا نظام دولت سالاری کمونیستی که شرق بگوییم نظام سیستم اقتصادی را اداره می‌کرد این سرمایه‌ها دولت بین الاغنیاء بود دولت را دولت گفتند چون تداول می‌شود دست به دست می‌گردد در نظام کاپیتال غرب این سرمایه یک منحنی ناقصی دارد فقط بین سرمایه‌دارها می‌گردد بقیه دیگر عمله و اکره‌‌اند آن یکی مثلاً می‌بینید چهل تا کشتی می‌خرد دویست تا هواپیما می‌خرد آن یکی چند هزار تا اتومبیل می‌خرد آن یکی چهار تا کارخانه می‌خرد پول در دست همین‌ها است آن کارخانه‌اش را می‌فروشد کشتی می‌خرد این کشتی‌اش را می‌فروشد هواپیما می‌خرد اما چهل تا کشتی و دویست تا هواپیما و دو هزار و سه هزار اتومبیل و چند تا کارخانه و اینها یک منحنی ناقصی است که پول در دست اینها است بقیه هم دیگر عمله‌اند و مزدور این نظام غرب نظام سرمایه‌داری غرب این است نظام سوسیال شرق آن هم دولت سالاری است یعنی سرمایه در اختیار دولت است از این دولت به این دولت از این دولت به آن دولت تداول می‌شود بین الدول نه در نظام سرمایه‌داری غرب نه در نظام سوسیال شرق هرگز این مال دور کامل نمی‌زند که به دست همه مردم برود پول در یک منحنی ناقصی یا فقط بین اغنیاء دور می‌زند یا بین دولتها دور می‌زند دیگر دایره وسیع نیست که به دست ملتها هم برسد این کریمه فرمود که مال را در یک مدار خاصی مثل یک دایره باید پهن کرد به دست همه آحاد ملت برسد هر کسی برابر استعداد خودش کسب حلال داشته باشد این‌طور نباشد در یک منحنی ناقص فقط دست یک عده باشد این طور نباشد ﴿کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً﴾ یعنی تداول بشود ﴿بَیْنَ اْلأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ﴾ بلکه بین الناس اجمعین باید باشد آن وقت چنین نظامی می‌شود نظام سرمایه‌داری انسان این می‌شود اصل کلی منطق قانون اساسی که روی این جهت باید برنامه ریزی بشود فرمود که اگر مال به دست امام و پیغمبر باشد او دیگر سعی می‌کند که اگر وام است به همه بدهد اگر امکانات است برای همه فراهم بکند و مانند آن این چنین نباشد که فقط بین الاغنیاء منکم تداول بشود.
مطلب بعدی آن است که اصطلاح انفال و فیء و غنیمت آن در فقه کاملاً تبیین شده است اما در بحثهای قرآنی خیلی باز نشده البته بحث مبسوط اینها به فقه برمی‌گردد این سه تا اصطلاح است که انفال چیست و غنایم چیست و فیء چیست این را فقه باید باز کند در فقه به برکت روایات اهل بیت (علیهم السلام) مرز هر سه مشخص است انفال دیگر کاری به مسایل جنگ ندارد آنچه را به عنوان منافع و منابع مهم است مثل معدن نفت معدن گاز دریا جنگل این گونه از امور سلسله جبال اینها همه به عنوان انفال است آنچه هم که بدون اذن امام یا با مصالحه از کفار به دست آمده آن هم فیء است در اختیار امام است آنچه که به اذن رهبر و امام جنگی شروع شده و مسلمین فاتح شدند گرفته می‌شود به عنوان غنیمت است که انفال کلاً در اختیار امام است فیء کلاً در اختیار امام است درباره غنایم خمس در اختیار امام است خمس یعنی بیست درصد نه سهم امام مال امام است خمس یعنی بیست درصد یعنی دو تا ده درصد یعنی هم سهم امام هم سهم سادات متعلق به امام است این‌طور نیست که سهم سادات مال سادات باشد سهم سادات هم اختیارش به دست امام است سهم امام هم اختیارش به دست امام است اینکه در روایات دارد «لنا الخمس» خمس یعنی همان بیست درصد ممکن است در اصطلاحات عرفی آن سهم سادات را بگویند خمس ولی در اصطلاح روایی و فقهی آن بیست درصد و آن یک پنجم را می‌گویند خمس و ائمه فرمودند «لنا الخمس الخمس لنا» لذا اگر کسی مالش متعلق به خمس بود سهم سادات را خواست به سید بدهد باید به اذن فقیه جامع الشرایط باشد خب در جریان خمس که فرمود: ﴿فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ﴾ این هم می‌تواند شرحی باشد برای انفال و هم توضیحی باشد برای آیه فیء‌ای که در سورهٴ مبارکهٴ حشر است لکن در هر امر بین سهم خدا و پیغمبر و ذوی القربی که این الف و لامش عوض از مضاف الیه است یعنی ذی قربای پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌شود امام خب ه هر کسی که به او منسوب است درباره این سه مصارف سه گانه لام استعمال شد ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی﴾ اما برای سهام سه‌گانه دیگر ﴿وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ﴾ لام به کار نبرد آنجا سه بار کلمه لام تکرار شده است برای اینکه تا معلوم بشود زمام به دست آنهاست اما در مصارف سه‌گانه دیگر سهم سادات اینها مصرف‌اند زمام به دست اینها نیست این‌طور نیست که خمس لله و للرسول و ذوی القربی و للیتامی و للمساکین و لابن السبیل تا آدم خودش بتواند سهم سادات را به سادات بدهد اینها می‌شوند مصرف آنها می‌شوند زمامدار یعنی خدا و پیامبر و امام آنچه که سهم خداست در اختیار پیغمبر است بعد از رحلت پیغمبر آنچه که سهم خدا و پیغمبر است در اختیار امام (علیهم الصلاة و علیهم السلام) است بقیه یعنی یتامی و مساکین و ابن سبیل مصرف‌اند لذا درباره اینها کلمه لام را به کار نبرده نه در سوره حشر که جریان فیء مطرح است نه در سوره انفال که جریان خمس مطرح است آنها می‌شوند مصرف به اذن آنها باید که به این مصارف برسد منتهی این آیه گرچه در سیاق جهاد و جبهه و جنگ و امثال ذلک است لکن نه شأن نزول نه مورد هیچ کدام مخصص نیست نه سیاق مخصص است بلکه به اطلاق آیه می‌شود عمل کرد و روایات هم همین اطلاق را تأیید می‌کند چه اینکه غنیمت در برابر غرامت است هر نفعی که انسان می‌برد غنیمت است و هر زیانی که دارد غرامت است لذا غنمتم اختصاصی به مسایل جنگی ندارد هرگونه درآمدی آن صحیحه هم بازگو می‌کند می‌گوید هر چه را که انسان به دست آورده است غنیمت است و مشمول این آیه حتی هبه هبه خطیر و مهم نه هبه‌های حقیر و ضعیف در آن روایت هبه را هم فرمود که خمس دارد چون جزء غنام است بالأخره حق هم این است این‌طور نیست که هر هبه‌ای که به آدم دادند خمس نداشته باشد گرچه فتوای بعضی از اعاظم این است لکن حق آن است که هبه اگر خطیر باشد خمس دارد خب اگر چنانچه زمام خمس به دست امام است و اگر آیه مطلق است و اگر لغت تأیید می‌کند و اگر لغت این مسئله غنیمت را در مطلق درآمدها به کار می‌برد بسیاری از لغویین اقدمین و قدما و متأخرین این کلمه غنیمت را درباره مطلق درآمد بکار بردند پس دلیلی ندارد که ما این را اختصاص بدهیم به مسایل جنگی صرف اینکه مورد مورد جنگ است که خب مخصص نیست اطلاق نازل حجت است نه خصوصیت مورد بنابراین لغت عام است و مطلق آیه مطلق است مورد نزول خاص است و مورد که هرگز مخصص نیست [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : احکام موضوع اصلی : خمس گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  خمس - سيد علي بهبهاني
آیا این خمس یعنی این بیست درصد به مال مکلف تعلق می‌گیرد یعنی انسان مالی را که تحصیل کرده است صد در صد مال اوست آنگاه در رتبه متأخر بیست درصد به عنوان یک پنجم به او تعلق می‌گیرد یا نه اصلاً مال وقتی که ملک آدم می‌شود مشترکاً وارد می‌شود حرف آن غنیمتی را که انسان می‌برد هشتاد درصد مال او بیست درصد مال امام مشترکاً وارد می‌شود از اینکه فرمود: ﴿أَنَّما غَنِمْتُمْ﴾ ظاهرش این است که شما به دست آوردید ﴿فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ﴾ این است که خمس در رتبه لاحق به او تعلق می‌گیرد لکن ثمره عملی ندارد در مرحله بقاء بدون فاصله همین که مالی به دست آدم آمد در مرحله بقاء انسان شریک دارد یک وقت است که دو نفر شریک‌اند در یک کارخانه در یک کارگاه این سود همین که وارد کارگاه می‌شود مشترکاً وارد می‌شود نیمی مال زید نیمی مال عمرو مشترکاً وارد دستگاه می‌شود یک وقت است که نه نظیر مالیات است این سود مستقیماًَ مال این شرکت است آنگاه مراکز اخذ مالیات بر درآمد یک درصدی را به عنوان مالیات متعلق می‌کنند که آن مالیات بر درآمد است اول این درآمد ملک صاحبان شرکت است بعد روی مال اینها مالیات گرفته می‌شود می‌شود مالیات بر درآمد این شرکت لکن بدون فاصله زمانی است فقط لحاظاً و رتبتاً متأخر است و در مرحله بقاء مشترک است چون در مرحله بقاء مشترک است نمی‌شود در این مال تصرف کرد مگر بعد از تخمیس و اداء خمس.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : احکام موضوع اصلی : خمس گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  خمس - سيد علي بهبهاني
جریان ﴿فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ و مانند آن نظیر ﴿وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً﴾ نیست که یک تکلیفی را بخواهد تا ما بگوییم مربوط به مکلفین است چه اینکه نظیر صوم و صلاة هم نیست به خود مال کار دارد لذا اگر کسی صاحب مال بود کودک بود کودکی شریف بود با آن سرمایه کودک کسی دارد تجارت می‌کند برخی از سهام این شرکت مال یک کودک غیر مکلف است خب آن هم باید خمس بپردازد چون به مال تعلق می‌گیرد نه اینکه یک تکلیفی باشد منتهی ولی کودک مکلف به اخراج است اگر ولی این کار را نکرد مال را تطهیر نکرد کودک وقتی بالغ شده است باید سهم شرکت را بپردازد آن شرکت با خدا و پیغمبر است و با سادات است یعنی این بیست درصد که در مال اوست باید بپردازد تا اینکه این شرکت برطرف بشود و اگر نداد خدای ناکرده گرفتار ﴿وَ شارِکْهُمْ فِی اْلأَمْوالِ وَ اْلأَوْلادِ﴾ خواهد شد این ﴿وَ شارِکْهُمْ فِی اْلأَمْوالِ﴾ همین است ﴿وَ اْلأَوْلادِ﴾ هم در روایات آمده است که اگر کسی با مال غیر مخمس آن عین مال را نه ذمه عین مال غیر مخمس را مهریه زنش قرار بدهد آن فرزند فرزندی است که شیطان در او شریک است ﴿وَ شارِکْهُمْ فِی اْلأَمْوالِ وَ اْلأَوْلادِ﴾ ـ معاذ الله ـ [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : خمس گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سادات - سيد علي بهبهاني
سادات اعزهم الله از سهم خاص خودشان از بیت المال متنعم می‌شوند از زکات سهمی ندارند کرامتهای معنوی سر جایش محفوظ است اما مزایای مادی و مالی در بین نیست اگر کسی به عنوان زیادت بخواهد بگوید من از بیت المال سهم بیشتری دارم این چنین نیست یا بیگانگان بخواهند طعنی بزنند بگویند پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اقوام و بستگان خود را از بیت المال بهره بیشتری داد چنین طعنی هم وارد نیست زیرا در نوبتهای قبل اشاره شد که فقر طبیعی طبیعی است یعنی جلوی فقر طبیعی را نمی‌شود گرفت یک عده سالمندند یک عده نو‌سالند کودکند مریض‌اند یک عده از کار افتاده‌اند اینها نیازمندند نمی‌شود گفت که نظام اسلامی طرزی باید جامعه را اداره کند که ما بچه نداشته باشیم پیرزن و پیرمرد نداشته باشیم معلول و از کار افتاده و تصادفی نداشته باشیم اینها خاصیت نظام حرکت است یعنی در عالم حرکت اینها هستند ولی جلوی فقر اقتصادی را هم می‌توان گرفت هم باید گرفت فقرا اگر از سادات نباشند از زکات استفاده می‌کنند از زکات مال و از زکات فطر اگر سید باشند از سهم سادات استفاده می‌کنند چه اینکه سید می‌تواند از زکات سید هم استفاده بکند زکات سید به سید می‌رسد چه اینکه زکات سید به غیر سید هم می‌رسد اموال همه آنها یک سنخ نیستند در جریان خمس که انسان به عنوان غنیمتهای جنگی و مانند آن به دست می‌آورد اصلاً یک پنجم مال شخص نیست ولی در جریان زکات ظاهراً این‌طور نیست اول کسی را که دامدار است یا کشاورز است مالک مال می‌شود و در ملک صاحب مال حق زکات و حکم زکات جعل می‌شود لکن در جریان خمس ظاهراً این‌طور نیست شخص از همان اول که دستش به مال رسیده است این مال مشترک است مثلاً اگر دو نفر یک شرکتی داشته باشند هر گونه درآمدی که نصیب این شرکت بشود مستقیماً به نحو شرکت متوجه این شرکاء خواهد شد این‌طور نیست که اول مال یکی باشد بعد مال دیگری همین که درآمدی نصیب این کارگاه شد مستقیماً به حساب این شرکاء ریخته می‌شود شرعاً همان حدوثاً و بقائاً شرکت است لکن جریان مالیات این‌طور نیست در مالیات اول شخص مالک می‌شود این صد در صد مال شخص است بعد از درآمد و از سود خالص یعنی از این صد در صد یک درصد مشخصی به عنوان مالیات قرار داده می‌شود که مالیات بعد جعل می‌شود نه اینکه همتای با درآمد باشد اگر در جریان خمس این‌طور است پس آن بیست بیست درصد اصلاً مال کسی نیست به نحو شرکت این صد در صد وارد این دستگاه می‌شود که هشتاد درصد مال شخص است بیست درصد مال او نیست خمس اوست خمسش مال اوست دارد خبر می‌دهد بله شما آنچه که به دست آورده‌اید بدانید همه‌اش مال شما نیست آنچه را که شما به دست آوردید بدانید که یک پنجمش را خمس به مال تعلق می‌گیرد به ذمه تعلق نمی‌گیرد که شما در ذمه شماست که خمس بپردازید خمس آن کسر مشاع است یعنی یک پنجم بدانید که این یک پنجمش مال دیگری است بنابراین نه اینکه یک پنجم را به دیگری بدهید یک وقت است می‌گویند آتوا الزکاة یک سهمی را باید به مستمندان بدهید یک وقتی می‌گویند نه آنچه که به دست شما آمد بدانید که یک پنجمش مال دیگری است خمس کسر مشاع است به شخص نمی‌گویند که اد الخمس به شخص می‌گویند که بدان که لله خمسه ﴿فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ مثل اینکه به شرکاء بگویند آقا آنچه که درآمد شماست شما گرچه مدیر عاملی ولی هرگونه درآمدی که این شرکت پیدا کرد یک درصدش مال آن شریک است یک درصدش مال آن شریک است یک درصدش هم مال شماست بنابراین این مال از همان اول طاهراً وارد می‌شود این‌طور نیست که مال کسی باشد تا به سادات بدهد یک نحو قداستی بین خمس و بین زکات هست لذا گفتند به اینکه سادات از آن زکات که اوصاف مردم است استفاده نکنند و از این خمس استفاده بکنند که یک کرامت معنوی است محفوظ بماند لکن از نظر مسایل مالی یکسانند سید که فقیر باشد با غیر سید که فقیر باشد در این جهت فرقی ندارند غیر سید که فقیر باشد هزینه‌اش باید از بیت المال و زکات تأمین بشود و یکجا می‌تواند هزینه یک سال را بگیرد نه بیش از یک سال کمتر از یک سال می‌شود داد تا یک سال سادات هم این چنین‌اند یک سید نیازمند می‌تواند هزینه خود را از خمس دریافت کند تا هزینه یک سال را نه بیش از یک سال را بنابراین هر دو در حد هزینه استحقاق دارند حداکثر تا یک سال و مانند آن این چنین نیست که سید بتواند بیش از هزینه یک سال را بگیرد یا اگر هم نیازمند نباشد باز هم دریافت بکند این طور که نیست فقر در هر دو شرط است خب پس از نظر مالی بین سید فقیر و غیر سید فقیر فرقی نیست لکن این کرامت معنوی باید محفوظ بماند در روایات هم معلل شد چون زکات برای فقرای سادات فقیر روا نیست لابد شارع مقدس آنها را از راه دیگر تأمین کرده است کرامت معنویشان محفوظ است لکن تفاوت مالی امتیاز مالی و مانند آن نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : احکام موضوع اصلی : خمس گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  اولاد هاشم=سادات - سيد علي بهبهاني
آن سیدی که سهم سادات می‌برد همان‌طوری که مبسوطاً در فقه بیان شده باید بنی هاشم باشد بالأخره فرزندان هاشم حالا خواه علوی و عقیلی و عباسی باشد یا به تعبیر بعضی از اساتید مرحوم آقای بروجردی (رضوان الله علیه) جعفری و نوفلی هم باشد حتی شما لهبی را هم گفتند خمس به او می‌رسد نوه هاشم (رضوان الله علی المومنین منهم) بنابراین هر که فرزندان اینها باشد می‌رسد منتهی از راه ادعوهم لابائهم می‌رسد کسی که فرزند اهل بیت (علیهم السلام) باشد از راه مادر آن کرامت معنوی را دارد یعنی از این جهت فرقی نیست اگر احترام به سید احترام پیغمبر است ثواب دارد کسی که مادر او سید است احترام به او هم همین ثواب را دارد کرامت او همین حد است منتهی از نظر حکم فقهی که مسئله خمس و سهم سادات و زکات فرق دارند در این جهت گفتند بر اساس ادعوهم لابائهم کسی که پدرش سید است سهم سادات به او می‌رسد و از زکات محروم است زکات به او نمی‌رسد ولی از نظر کرامات معنوی هیچ فرقی نیست اگر کسی مادرش سید باشد همان کرامت را دارد که پدر او سید باشد این حکم فقهی است مرحوم سید مرتضی و امثال ذلک البته کم‌اند فقهایی که این فتوا را داده باشند معروف بین اصحاب (رضوان الله علیه) این است که بر اساس ادعوهم لابائهم و روایاتی هم که به این آیه سوره احزاب استشهاد کرده است گفتند کسانی که پدرشان سید‌اند سهم سادات به آنها می‌رسد و زکات برایشان حرام است حکم فقهی‌شان کاملاً فرق می‌کند کسی که پدرش سید است یا کسی که مادرش سیده است و پدر سید نیست حکم فقهی‌شان کاملاً فرق می‌کند برابر با هو المعلوم ولی از نظر آن کلامی و کرامت فرقی ندارند برای اینکه خود ائمه (علیهم السلام) استشهاد کردند فرمودند که فرزند دختر هم فرزند آدم است به آیاتی از قرآن کریم هم استشهاد می‌کردند در احتجاجات هم هست می‌گفتند که وجود مبارک ابی ابراهیم امام کاظم استشهاد کرده ائمه دیگر هم استشهاد کردند در زمان خود حضرت امیر هم بود با حجاج هم بعضی از شاگردان حضرت امیر (سلام الله علیه) هم احتجاج کردند که قرآن کریم وقتی ذریه حضرت ابراهیم را می‌شمرد ذریه یعنی فرزند خواه بلاواسطه باشد خواه مع الواسطه ذریه یعنی بچه چه بلاواسطه باشد چه مع الواسطه قرآن کریم وقتی ذراری حضرت ابراهیم را می‌شمرد وقتی یعقوب و اسحاق و اسماعیل و اینها را می‌شمرد به داوود و سلیمان و موسی (سلام الله علیه) که رسید بعد هم به عیسی خب عیسی را ذریه حضرت ابراهیم می‌داند ذریه یعنی فرزند و ائمه (علیهم السلام) فرمودند برابر محاوره فرهنگ قرآنی چون وجود مبارک عیسی (سلام الله علیه) فرزند ابراهیم است و عیسی (سلام الله علیه) پدر نداشت و از راه مادر فرزند ابراهیم بود پس معلوم می‌شود که نوه دختری هم بچه آدم است همان‌طوری که موسای کلیم فرزند ابراهیم (سلام الله علیهما) است وجود مبارک عیسی (سلام الله علیه) هم فرزند حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) است آنها ساکت می‌شدند لذا می‌فرمودند ما فرزندان پیغمبریم اگر چنانچه امام در عرض ارادت و زیارت می‌گوییم السلام علیک یابن رسول الله واقعاً فرزند پیغمبر است از این جهت فرقی بین نوه دختری و نوه پسری نیست آن فرق جاهلیت را که «بنونا بنو ابنائنا و بناتنا بنوهن ابناء الرجال الاغایرین» این را اسلام آمده نسخ کرده و محو کرده یک چنین باطلی را شعار جاهلی این بود که بچه‌های ما آنها هستند که بچه‌های پسران ما باشند اما بچه‌های دختران ما بچه‌های مردان اجنبی‌اند بنونا می‌دانید فرزندان ما که هستند «بنونا بنو ابنائنا» اما «و بناتنا» دختران ما «بنوهن ابناء الرجال الغایرین» اگر دختر ما فرزندی پیدا کرد این فرزند مردان بیگانه است نه بچه‌های ما این امر جاهلیت بود اما اسلام آمده فرمود که نه ابراهیم ذریه‌ای دارد ذراری حضرت ابراهیم (علیهم السلام) را می‌شمرد تا به موسی و عیسی (علیهم السلام) رسد لذا ائمه (علیهم السلام) فرمودند به اینکه ما فرزندان پیغمبریم (علیهم الصلاة و علیهم السلام)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : احکام موضوع اصلی : خمس گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ماجرای جنگ بدر - حسنا پوررحيمي
ـ روز جدائى حق از باطل

نام روز جنگ «بدر» در این آیه روز جدائى حق از باطل (یَوْمَ الْفُرْقانِ) و روز درگیرى گروه طرفداران کفر با گروه طرفداران ایمان ذکر شده; اشاره به این که:

اوّلاً ـ روز تاریخى «بدر» روزى بود که نشانه هاى حقانیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) ظاهر گشت; زیرا قبلاً وعده پیروزى به مسلمانان داده بود، در حالى که ظاهراً هیچ نشانه اى از آن وجود نداشت، و چنان عوامل مختلف غیر منتظره براى پیروزى دست به دست هم داد که نمى شد آن را بر تصادف حمل کرد.

بنابراین، صدق آیاتى که بر این پیامبر(صلى الله علیه وآله) در چنین روزى نازل شده دلیل آن در خودش نهفته است.

ثانیاً ـ درگیرى «بدر» (یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ) در واقع یک نعمت بزرگ الهى براى مسلمانان بود که گروهى در آغاز از آن پرهیز داشتند، اما همین درگیرى و پیروزى سال ها آنها را جلو برد، اسم و آوازه آنها در پرتو آن در سراسر جزیره عرب پیچید، و همه را به اندیشه در آئین جدید و قدرت حیرت انگیزى که در پرتو آن در جزیره عرب تولد یافته بود وادار نمود.

ضمناً در آن روز که روز وا نفسا براى امت کوچک اسلام بود، مؤمنان راستین اسلام، از مدعیان کاذب شناخته شدند، پس این روز، از هر نظر روز جدائى حق از باطل بود.

* * *

2 ـ در آغاز سوره گفتیم، میان آیه آغاز سوره «انفال» و این آیه تضادى وجود ندارد و لزومى ندارد یکى را ناسخ دیگرى بدانیم; زیرا به مقتضاى آیه آغاز سوره «انفال»، غنائم جنگى نیز متعلق به پیامبر است.

ولى پیامبر چهار پنجم آن را به جنگجویان مى بخشد و یک پنجم آن را براى مصارفى که در آیه تعیین شده نگاه مى دارد [ نظرات / امتیازها ]
منبع : مکارم شیرازی قالب : روایی موضوع اصلی : سوره انفال گوینده : حسنا پوررحیمی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  جدای حق وباطل - زهرا قرباني پشت مشهدي

در اینجا به چند نکته باید توجه داشت .
1 - روز جدائی حق از باطل
نام روز جنگ ((بدر)) در این آیه روز جدائی حق از باطل (یوم الفرقان ) و روز درگیری گروه طرفداران کفر با گروه طرفداران ایمان ذکر شده ، اشاره به اینکه اولا روز تاریخی بدر روزی بود که نشانه های حقانیت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) ظاهر گشت ، زیرا قبلا وعده پیروزی به مسلمانان داده بود در حالی که ظاهرا هیچ نشانه ای از آن وجود نداشت ، و چنان عوامل مختلف غیر منتظره برای پیروزی دست به دست هم داد که آن را نمی شد بر تصادف حمل کرد، بنابراین صدق آیاتی که بر این پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در چنین روزی نازل شده دلیل آن در خودش نهفته است .
((ثانیا)) درگیری بدر (یوم التقی الجمعان ) در واقع یک نعمت بزرگ الهی برای مسلمانان بود که گروهی در آغاز از آن پرهیز داشتند اما همین درگیری و پیروزی سالها آنها را جلو برد، و اسم و آوازه آنها در پرتو آن در سراسر جزیره عرب پیچید، و همه را به اندیشه در آئین جدید و قدرت حیرت انگیزی که در پرتو آن در جزیره عرب تولد یافته بود وادار نمود، و ضمنا در آن روز که روز وا نفسا برای امت کوچک اسلام بود مو منان راستین اسلام از مدعیان کاذب شناخته شدند، پس این روز از هر نظر روز جدائی حق از باطل بود.
2 - در آغاز سوره گفتیم میان آیه انفال و این آیه تضادی وجود ندارد و لزومی ندارد که یکی را ناسخ دیگری بدانیم ، زیرا به مقتضای آیه انفال غنائم جنگی نیز متعلق به پیامبر است .
ولی پیامبر چهار پنجم آن را به جنگجویان می بخشد و یک پنجم آن را برای مصارفی که در آیه تعیین شده نگاه می دارد (برای توضیح بیشتر به بحث ما در ذیل آیه نخست همین سوره مراجعه کنید.
3 - منظور از ذی القربی چیست ؟
خویشاوندان نیست و نه همه خویشاوندان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بلکه امامان اهل بیت هستند دلیل بر این موضوع روایات متواتری است که از طرق اهلبیت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده است . و در کتب اهل سنت نیز اشاراتی به آن وجود دارد.
بنابراین آنها که یک سهم از خمس را متعلق به همه خویشاوندان پیامبر می دانند در برابر این سئوال قرار می گیرند که این چه امتیازی است که اسلام برای اقوام و بستگان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) قائل شده است ، در حالی که می دانیم اسلام ما فوق نژاد و قوم و قبیله است .
ولی اگر آن را مخصوص امامان اهل بیت بدانیم با توجه به اینکه آنها جانشینان پیامبر و رهبران حکومت اسلامی بوده و هستند علت دادن این یک سهم از خمس به آنها روشن می گردد، به تعبیر دیگر ((سهم خدا)) و ((سهم پیامبر)) و ((سهم ذی القربی )) هر سه سهم متعلق به ((رهبر حکومت اسلامی )) است ، او زندگی ساده خود را از آن اداره می کند و بقیه را در مخارج گوناگونی که لازمه مقام رهبری امت است مصرف خواهد نمود، یعنی در حقیقت در نیازهای جامعه و مردم .
بعضی از مفسران اهل سنت مانند نویسنده ((المنار)) چون ((ذی القربی )) را همه خویشاوندان دانسته است ، برای پاسخ اشکال فوق به دست و پا افتاده و برای حکومت اسلامی پیامبر تشریفاتی قائل شده و او را موظف دانسته که قوم و قبیله خویش را بوسیله اموال گرد خود نگاه دارد!، روشن است که چنین منطقی به هیچ وجه با منطق حکومت جهانی و انسانی و حذف امتیازات قبیلگی سازگار نیست (در این زمینه توضیح دیگری داریم که در بحثهای آینده خواهد آمد)
4 - منظور از ((یتیمان )) و ((مسکینان )) و ((واماندگان در راه )) تنها ایتام و مساکین و ابناء سبیل بنی هاشم و سادات می باشند، اگر چه ظاهر آیه مطلق است و قیدی در آن دیده نمی شود، دلیل ما بر این تقیید روایات زیادی است که در تفسیر آیه از طرق اهل بیت وارد شده و می دانیم بسیاری از احکام در متن قرآن به طور مطلق آمده ولی شرائط و قیود آن بوسیله سنت بیان شده است و این منحصر به آیه مورد بحث نیست تا جای تعجب باشد.
به علاوه با توجه به آنکه زکوه بر نیازمندان بنی هاشم به طور مسلم حرام است باید احتیاجات آنها از طریق دیگری تاءمین گردد و این خود قرینه می شود بر اینکه منظور از آیه فوق خصوص نیازمندان بنی هاشم است لذا، در احادیث می خوانیم که امام صادق (علیه السلام ) می فرموده خداوند هنگامی که زکوه را بر ما حرام کرد خمس را برای ما قرار داد بنابراین زکوه بر ما حرام است و خمس حلال
5 - آیا غنائم منحصر به غنائم جنگی است ؟
موضوع مهم دیگری که در این آیه باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد و در حقیقت قسمت عمده بحث در آن متمرکز می گردد، این است که لفظ ((غنیمت )) که در آیه آمده است تنها شامل غنائم جنگی می شود یا هر گونه در آمدی را در بر می گیرد؟!.
در صورت اول آیه تنها خمس غنائم جنگی را بیان می کند و برای خمس ‍ در سایر موضوعات باید از سنت و اخبار و روایات صحیح و معتبر استفاده کرد و هیچ مانعی ندارد که قرآن به قسمتی از حکم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره کند و قسمتهای دیگری در سنت بیان شود.
مثلا در قرآن مجید نمازهای پنجگانه روزانه صریحا آمده است ، و همچنین به نمازهای طواف که از نمازهای واجبه است اشاره شده ، ولی از نماز آیات که مورد اتفاق تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنی است ذکری به میان نیامده است ، و هیچکس را نمی یابیم که بگوید چون نماز آیات در قرآن ذکر نشده و تنها در سنت پیامبر آمده نباید به آن عمل کرد، و یا اینکه چون در قرآن به بعضی از غسلها اشاره شده و سخن از دیگر غسلها به میان نیامده است باید از آن صرف نظر کرد، این منطقی است که هیچ مسلمانی آن را نمی پذیرد.
بنابراین هیچ اشکالی ندارد که قرآن تنها قسمتی از موارد خمس را بیان کرده باشد و بقیه را موکول به سنت نماید و نظیر این مسئله در فقه اسلام بسیار زیاد است .
ولی با این حال باید ببینیم که غنیمت در لغت و در نظر عرف چه معنی می دهد؟!
آیا راستی منحصر به غنائم جنگی است و یا هر گونه در آمدی را شامل می شود؟
آنچه از کتب لغت استفاده می شود، این است که در ریشه معنی لغوی این کلمه عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست می آید، نیفتاده است ، بلکه هر در آمدی را شامل می شود، به عنوان شاهد به چند قسمت از کتب معروف و مشهور لغت که مورد استناد دانشمندان و ادبای عرب است اشاره می کنیم :
در کتاب ((لسان العرب )) جلد دوازدهم می خوانیم ((والغنم الفوز بالشی ء من غیر مشقه ... و الغنم ، الغنیمه و المغنم الفیی ء... و فی الحدیث الرهن لمن رهنه له غنمه و علیه غرمه ، غنمه زیادته و نمائه و فاضل قیمته ... و غنم الشی ء فاز به ...:
غنم یعنی دسترسی یافتن به چیزی بدون مشقت ، و غنم و غنیمت و مغنم به معنی فیی ء است (فیی ء را نیز در لغت به معنی چیزهائی که بدون زحمت به انسان می رسد ذکر کرده اند...) و در حدیث وارد شده که گروگان در اختیار کسی است که آن را به گرو گرفته ، غنیمت و منافعش برای اوست و غرامت و زیانش نیز متوجه اوست و نیز غنم به معنی زیادی و نمو و اضافه قیمت است ، و فلان چیز را به غنیمت گرفت یعنی به او دسترسی پیدا کرد.))
و در کتاب ((تاج العروس )) جلد نهم می خوانیم ((و الغنم الفوز بالشیی ء بلا مشقه )): ((غنیمت آن است که انسان بدون زحمت به چیزی دست یابد)).
در کتاب ((قاموس )) نیز غنیمت بهمان معنی فوق ذکر شده است .
و در کتاب ((مفردات راغب )) می خوانیم غنیمت از ریشه ((غنم )) به معنی ((گوسفند)) گرفته شده و سپس می گوید ((ثم استعملوا فی کل مظفور به من جهه العدی و غیره )) یعنی : ((سپس در هر چیزی که انسان از دشمن و یا غیر دشمن به دست می آورد به کار رفته است )) حتی کسانی که یکی از معانی غنیمت را غنائم جنگی ذکر کرده اند انکار نمی کنند که معنی اصلی آن معنی وسیعی است که به هر گونه خیری که انسان بدون مشقت به آن دست یابد گفته می شود.
در استعمالات معمولی نیز غنیمت در برابر غرامت ذکر می شود، همان طور که معنی غرامت معنی وسیعی است و هرگونه غرامت را شامل می شود غنیمت نیز معنی وسیعی دارد و به هرگونه در آمد قابل ملاحظه ای گفته می شود این کلمه در ((نهج البلاغه )) در موارد زیادی به همین معنی آمده است ، در خطبه 76 می خوانیم ((اغتنم المهل )): ((فرصتها و مهلتها را غنیمت بشمارید)).
و در خطبه 120 می فرماید ((من اخذها لحق و غنم )): ((کسی که به آئین خدا عمل کند به سر منزل مقصود می رسد و بهره می برد))
در نامه 53 به مالک اشتر می فرماید: ((و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم )): در برابر مردم مصر همچون حیوان درنده ای مباش که خوردن آنها را غنیمت و درآمدی برای خود فرض کنی )).
و در نامه 45 به عثمان بن حنیف می فرماید: ((فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لاادخرت من غنائمها وفرا)): ((به خدا سوگند از دنیای شما طلائی نیاندوختم و از غنائم و درآمدهای آن اندوخته ای فراهم نکردم )).
و در کلمات قصار، در جمله 331 می فرماید ان الله جعل الطاعه غنیمه الاکیاس : ((خداوند اطاعت را غنیمت و بهره هوشمندان قرار داده است )).
و در نامه 41 می خوانیم ((و اغتنم من استقرضک فی حال غناک )): ((هر کس در حال بی نیازیت از تو قرضی بخواهد غنیمت بشمار.))
و نظیر این تعبیرات بسیار فراوان است که همگی نشان می دهد ((غنیمت )) منحصر به غنائم جنگی نیست .
و اما مفسران :
بسیاری از مفسران که در زمینه این آیه به بحث پرداخته اند صریحا اعتراف کرده اند که غنیمت در اصل معنی وسیعی دارد و شامل غنائم جنگی و غیر آن و به طور کلی هر چیزی را که انسان به دون مشقت فراوانی به آن دست یابد می شود حتی آنها که آیه را به خاطر فتوای فقهای اهل تسنن مخصوص غنائم جنگی دانسته اند باز معترفند که در معنی اصلی آن این قید وجود ندارد بلکه به خاطر قیام دلیل دیگری این قید را به آن زده اند.
((قرطبی )) مفسر معروف اهل تسنن در تفسیر خود، ذیل آیه چنین می نویسد ((غنیمت در لغت خیری است که فرد یا جماعتی با کوشش ‍ به دست می آورند))... و بدانکه اتفاق (علمای تسنن ) بر این است که مراد از غنیمت در آیه (و اعلموا انما غنمتم ) اموالی است که با قهر و غلبه در جنگ به مردم می رسد، ولی باید توجه داشت که این قید همانطور که گفتیم در معنی لغوی آن وجود ندارد، ولی در عرف شرع ، این قید وارد شده است .
فخر رازی در تفسیر خود تصریح می کند که : ((الغنم الفوز بالشیی ء)) ((غنیمت این است که انسان به چیزی دست یابد)) و پس از ذکر این معنی وسیع از نظر لغت می گوید: ((معنی شرعی غنیمت (به عقیده فقهای اهل تسنن ) همان غنائم جنگی است )).
و نیز در تفسیر المنار غنیمت را به معنی وسیع ذکر کرده و اختصاص به غنائم جنگی نداده اگر چه معتقد است باید معنی وسیع آیه فوق را به خاطر قید شرعی مقید به غنائم جنگی کرد.
در تفسیر ((روح المعانی )) نوشته آلوسی مفسر معروف سنی نیز چنین آمده است که : ((غنم در اصل به معنی هر گونه سود و منفعت است )).
در تفسیر ((مجمع البیان )) نخست غنیمت را به معنی غنائم جنگ تفسیر کرده ، ولی به هنگام تشریح معنی آیه چنین می گوید: ((قال اصحابنا ان الخمس واجب فی کل فائده تحصل للانسان من المکاسب و ارباح التجارات ، و فی الکنوز و المعادن و الغوص و غیر ذلک مما هو مذکور فی الکتب و یمکن ان یستدل علی ذالک بهذه الایه فان فی عرف اللغه یطلق علی جمیع ذالک اسم الغنم و الغنیمه )) علمای شیعه معتقدند که خمس در هر گونه فایده ای که برای انسان فراهم می گردد واجب است اعم از اینکه از طریق کسب و تجارت باشد، یا از طریق گنج و معدن ، و یا آنکه با غوص از دریا خارج کنند، و سایر اموری که در کتب فقهی آمده است ، و می توان از آیه بر این مدعی استدلال کرد، زیرا در عرف لغت به تمام اینها ((غنیمت )) گفته می شود.
شگفت آور این که بعضی از مغرضان که گویا برای سمپاشی در افکار عمومی ماءموریت خاصی دارند در کتابی که در زمینه خمس نوشته اند دست به تحریف رسوائی در عبارت تفسیر مجمع البیان زده ، قسمت اول گفتار او را که متضمن تفسیر غنیمت به غنائم جنگی است ذکر کرده ولی توضیحی را که درباره عمومیت معنی لغوی و معنی آیه در آخر بیان کرده است ، به کلی نادیده گرفته و یک مطلب دروغین به این مفسر بزرگ اسلامی نسبت داده اند، مثل اینکه فکر می کرده اند تفسیر مجمع البیان تنها در دست خود آنها است و دیگری آن را مطالعه نخواهد کرد، و عجیب این است که این خیانت را تنها در این مورد مرتکب نشده ، بلکه در موارد دیگر نیز آنچه به سود بوده گرفته ، و آنچه به زیان بوده است نادیده گرفته اند.
در تفسیر المیزان نیز با استناد به سخنان علمای لغت تصریح شده که غنیمت هر گونه فایده ای است که از طریق تجارت یا کسب و کار و یا جنگ به دست انسان می افتد و مورد نزول آیه گرچه غنائم جنگی است ولی می دانیم که هیچ گاه مورد عمومیت مفهوم آیه را تخصیص ‍ نمی زند.
از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه گرفته می شود که :
آیه غنیمت معنی وسیعی دارد و هرگونه درآمد و سود و منفعتی را شامل می شود زیرا معنی لغوی این لفظ عمومیت دارد و دلیل روشنی بر تخصیص آن در دست نیست .
تنها چیزی که جمعی از مفسران اهل تسنن روی آن تکیه کرده اند این است که آیات قبل و بعد در زمینه جهاد وارد شده است و همین موضوع قرینه می شود که آیه غنیمت نیز اشاره به غنائم جنگی باشد.
در حالی که می دانیم شاءن نزولها و سیاق عمومیت آیه را تخصیص ‍ نمی زنند
و به عبارت روشنتر هیچ مانعی ندارد که مفهوم آیه یک معنی کلی و عمومی باشد و در عین حال مورد نزول آیه غنائم جنگی که یکی از موارد این حکم کلی است بوده باشد و اینگونه احکام در قرآن و سنت فراوان است که حکم کلی است و مصداق جزئی است :
مثلا در آیه 7 سوره حشر می خوانیم ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا: ((هر چه پیامبر برای شما می آورد بگیرید و هر چه از آن نهی می کند خودداری کنید)).
این آیه یک حکم کلی درباره لزوم پیروی از فرمانهای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بیان می کند در حالی که مورد نزول آن اموالی است که از دشمنان بدون جنگ به دست مسلمانان می افتد (و اصطلاحا به آن ((فیی ء)) گفته می شود).
و نیز در آیه 233 سوره بقره یک قانون کلی به صورت ((لا تکلف نفس ‍ الا وسعها)): ((هیچ کس بیش از آنچه قدرت دارد تکلیف نمی شود)) بیان شده در حالی که مورد آیه درباره اجرت زنان شیرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است به اندازه توانائی خود به آنها اجرت بدهد، ولی آیا ورود آیه در چنین مورد خاصی می تواند جلو عمومیت این قانون (عدم تکلیف به ما لا یطاق ) را بگیرد؟!
خلاصه اینکه : آیه در ضمن آیات جهاد وارد شده ولی می گوید: هر درآمدی از هر موردی عاید شما شود که یکی از آنها غنائم جنگی است خمس آن را بپردازید مخصوصا ((ما)) موصوله و ((شیی )) که دو کلمه عام و بدون هیچ گونه قید و شرطند این موضوع را تاءیید می کنند.
6 - آیا اختصاص نیمی از خمس به بنی هاشم تبعیض نیست ؟
بعضی چنین تصور می کنند، که این مالیات اسلامی که بیست درصد بسیاری از اموال را شامل می شود و نیمی از آن اختصاص به سادات و فرزندان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) دارد، یک نوع امتیاز نژادی محسوب می شود و ملاحظات جهات خویشاوندی و تبعیض در آن به چشم می خورد، و این موضوع با روح عدالت اجتماعی اسلام و جهانی بودن و همگانی بودن آن ، سازگار نیست .
پاسخ
کسانی که چنین فکر می کنند شرائط و خصوصیات این حکم اسلامی را کاملا بررسی نکرده اند زیرا جواب این اشکال به طور کامل در این شرائط نهفته شده است .
توضیح اینکه ((اولا)) نیمی از خمس که مربوط به سادات و بنی هاشم است منحصرا باید به نیازمندان آنان داده شود، آن هم به اندازه احتیاجات یک سال ، و نه بیشتر، بنابراین تنها کسانی از آن می توانند استفاده کنند که یا از کار افتاده اند، و بیمارند، و یا کودک یتیم و یا کسان دیگری که به علتی در بن بست از نظر هزینه زندگی قرار دارند.
بنابراین کسانی که قادر به کار کردن هستند، (بالفعل و یا بالقوه ) می توانند درآمدی که زندگی آنها را بگرداند داشته باشند هرگز نمی توانند از این قسمت خمس استفاده کنند و جمله ای که در میان بعضی از عوام معروف است که می گویند سادات می توانند خمس بگیرند، هر چند ناودان خانه آنها طلا باشد، گفتار عوامانه ای بیش نیست ، و هیچ گونه پایه ای ندارد.
ثانیا: مستمندان و نیازمندان سادات و بنی هاشم حق ندارند چیزی از زکات مصرف کنند، و بجای آن می توانند تنها از همین قسمت خمس ‍ استفاده نمایند.
ثالثا: اگر سهم سادات که نیمی از خمس است ، از نیازمندی سادات موجود بیشتر باشد باید آن را به بیت المال ریخت و در مصارف دیگر مصرف نمود.
همانطور که اگر سهم سادات کفایت آنها را ندهد باید از بیت المال و یا سهم زکات به آنها داد.
با توجه به جهات سه گانه فوق روشن می شود که در حقیقت هیچگونه تفاوت از نظر مادی میان سادات و غیر سادات گذارده نشده است .
نیازمندان غیر سادات می توانند مخارج سال خود را از محل زکات بگیرند ولی از خمس محرومند، و نیازمندان سادات تنها می توانند از محل خمس استفاده کنند، اما حق استفاده از زکات را ندارند.
در حقیقت دو صندوق در اینجا وجود دارد، صندوق خمس و صندوق زکات و هر کدام از این دو دسته تنها حق دارند از یکی از این دو صندوق استفاده کنند آن هم به اندازه مساوی یعنی به اندازه نیازمندی یک سال . (دقت کنید)
ولی کسانی که دقت در این شرائط و خصوصیات نکرده اند چنین می پندارند که برای سادات سهم بیشتری از بیت المال قرار داده شده است و یا از امتیاز ویژه ای برخوردارند.
تنها سئوالی که پیش می آید این است که اگر هیچگونه تفاوتی از نظر نتیجه میان این دو نبوده باشد این برنامه چه ثمره ای دارد؟
پاسخ این سئوال را نیز با توجه به یک مطلب می توان دریافت ، و آن اینکه میان خمس و زکات تفاوت مهمی وجود دارد و آن این است که زکات از مالیاتهائی است که در حقیقت جزو اموال عمومی جامعه اسلامی محسوب می شود لذا مصارف آن عموما در همین قسمت می باشد، ولی خمس از مالیاتهائی است که مربوط به حکومت اسلامی است ، یعنی مخارج دستگاه حکومت اسلامی و گردانندگان این دستگاه از آن تاءمین می شود.
بنابراین محروم بودن سادات از دستیابی به اموال عمومی (زکات ) در حقیقت برای دور نگهداشتن خویشاوندان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از این قسمت است تا بهانه ای به دست مخالفان نیفتد که پیامبر خویشان خود را بر اموال عمومی مسلط ساخته است .
ولی از سوی دیگر نیازمندان سادات نیز باید از طریقی تاءمین شوند، این موضوع در قوانین اسلام چنین پیش بینی شده که آنها از بودجه حکومت اسلامی بهره مند گردند، نه از بودجه عمومی ، در حقیقت خمس نه تنها یک امتیاز برای سادات نیست بلکه یک نوع کنار زدن آنها، به خاطر مصلحت عموم و به خاطر اینکه هیچ گونه سوءظنی تولید نشود می باشد.
جالب اینکه به این موضوع در احادیث شیعه و سنی اشاره شده است : در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) می خوانیم : ((جمعی از بنی هاشم به خدمت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) رسیدند و تقاضا کردند که آنها را ماءمور جمع آوری زکات چهار پایان کنند و و گفتند این سهمی را که خداوند برای جمع آوری کنندگان زکات تعیین کرده است ، ما به آن سزاوارتریم پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: ای ((بنی عبد المطلب )) زکات نه برای من حلال است ، و نه برای شما ولی من به جای این محرومیت به شما وعده شفاعت می دهم ... شما به آنچه خداوند و پیامبر برایتان تعیین کرده راضی باشید (و کار به امر زکات نداشته باشید) آنها گفتند راضی شدیم )).
از این حدیث به خوبی استفاده می شود که بنی هاشم این را یک نوع محرومیت برای خود می دیدند، و پیامبر در مقابل آن به آنها وعده شفاعت داد!.
در ((صحیح مسلم )) که از معروف ترین کتب اهل تسنن است حدیثی می خوانیم که خلاصه اش این است : عباس و ربیعه ابن حارث خدمت پیامبر رسیدند، و تقاضا کردند که فرزندان آنها یعنی ((عبد المطلب ابن ربیعه )) و ((فضل بن عباس )) که دو جوان بودند ماءمور جمع آوری زکات شوند، و همانند دیگران سهمی بگیرند تا بتوانند هزینه ازدواج خود را از این راه فراهم کنند پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از این موضوع امتناع ورزید و دستور داد از راه دیگر، وسائل ازدواج آنها فراهم گردد، و از محل خمس مهریه همسران آنها پرداخته شود.
از این حدیث که شرح آن طولانی است نیز استفاده می شود که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) اصرار داشت خویشاوندان خود را از دست یافتن به زکات (اموال عمومی مردم ) دور نگهدارد.
از مجموع آنچه گفتیم روشن شد که خمس نه تنها امتیازی برای سادات محسوب نمی شود بلکه یک نوع محرومیت برای حفظ مصالح عمومی بوده است .
7 - منظور از سهم خدا چیست ؟
ذکر سهمی برای خدا به عنوان ((لله )) به خاطر اهمیت بیشتر روی اصل مسئله خمس و تاءکید و تثبیت ولایت و حاکمیت پیامبر و رهبر حکومت اسلامی است ، یعنی همانگونه که خداوند سهمی برای خویش ‍ قرار داده و خود را سزاوارتر به تصرف در آن دانسته است پیامبر و امام را نیز بهمان گونه حق ولایت و سرپرستی و تصرف داده ، وگرنه سهم خدا در اختیار پیامبر قرار خواهد داشت و در مصارفی که پیامبر یا امام صلاح می داند صرف می گردد، و خداوند نیاز به سهمی ندارد.

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ایه خمس قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان مباهله گوینده : زهرا قربانی پشت مشهدی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) ابراهیمی (داور) : منبع تفسیر نمونه است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مجاهدان جنگ بدر - سيد مصطفي فاطمي کيا
مخاطب این آیه در هنگام نزول، کسانى هستند که همراه پیامبر در جنگ بدر شرکت کرده و با جانفشانى و از جان گذشتگى، پیروزى را بدست آورده‏اند. کسانى که اهل نماز، روزه، هجرت، جهاد و شهادت بوده و چشم امید پیامبر به آنان بود، امّا با این حال خداوند در این آیه مى‏فرماید: اى مجاهدان جبهه‏ى بدر، اگر به خدا و پیامبر و قرآن ایمان دارید، خمسَ غنائم را بدهید. یعنى شرط ایمان به خدا، علاوه بر نماز و روزه و جهاد، اداى واجب مالى یعنى خمس است.
واژه‏ى «غنیمت» و «غرامت»، هر یک شش بار در قرآن آمده است. همان گونه که غرامت شامل هرگونه ضرر مالى مى‏شود، نه فقط ضرر جنگى، غنیمت هم نه تنها درآمد جنگى، بلکه هرگونه منفعتى را دربرمى‏گیرد. کتب لغت مانند لسان‏العرب، تاج‏العروس و قاموس و مفسّران اهل‏سنّت از قبیل قرطبى، فخررازى و آلوسى نیز در عمومیّت لغت، شک ندارند. همچنین در مفردات راغب آمده است: به هر چیزى که انسان بدست مى‏آورد، غنیمت گفته شده است. در قرآن نیز غنیمت، براى غنائم غیر جنگى بکار رفته است: «فعنداللّه مغانم کثیرة» [1] حضرت على علیه السلام نیز مى‏فرماید: «مَن اخذها لَحق و غَنم» [2] ، کسى که به آیین خداوند عمل کند، به مقصود رسیده و بهره مى‏برد.
طبق روایات و به عقیده‏ى شیعه، غنیمت در این آیه شامل هرگونه در آمدى اعمّ از کسب و کار و تجارت مى‏شود. و نزول آیه در جنگ بدر، دلیل این نیست که خمس تنها در غنائم جنگى باشد و اگر هم مراد از غنیمت در آیه تنها غنائم جنگى باشد، باید گفت: یک مورد از خمس در این آیه آمده و موارد دیگر در روایات مطرح شده است.
خمس، در روایات نیز از اهمیّت ویژه‏اى برخودار است، از جمله اینکه هر کس خمس مالش را نپردازد، مالش حلال نمى‏شود و نمى‏تواند در آن تصرّف کند و نماز با لباسى که خمس آن پرداخت نشده باشد، مشکل دارد. [3]
این آیه با آیه‏ى اوّل که انفال را تنها از خدا و رسول مى‏داند، «قل الانفال للّه و للرسول» منافاتى ندارد، زیرا با توجّه به آیه‏ى خمس، آن بزرگواران (پیامبر یا امام و نماینده او) آنچه دریافت مى‏کنند، خمس و یک پنجم آن را براى مصارف ذکر شده در آیه نگه مى‏دارند و بقیه‏ى آن را (چهار پنجم)، به جنگجویان مى‏دهند.
فقها خمس را در هفت چیز واجب مى‏دانند: 1- سود و منفعت کسب و درآمد سالیانه، 2- گنج، 3- معادن، 4- گوهرهایى که از غوّاصى به دست مى‏آید، 5 - مال حلال مخلوط به حرام، 6- زمینى که کافر ذمّى از مسلمان بخرد، 7- غنیمت جنگى. [4]
بسیار روشن است که خداوند نیاز به خمس ندارد، بنابراین سهم خدا، براى حاکمیّت قانون خدا و ولایت رسول، تبلیغات و رساندن نداى اسلام به گوش جهانیان، نجات مستضعفان و جلوگیرى از مفسدان است.
برپایه‏ى روایات، سهم خدا در اختیار رسول و سهم رسول و پس از او، در اختیار امام است. [5] و این سه سهم در زمان غیبت امام، در اختیار نوّاب خاص و یا نوّاب عام او یعنى مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید قرار داده مى‏شود. [6]
«ذى القربى»، به دلیل روایات بسیار از شیعه [7] و نیز برخى روایات اهل‏سنّت، همه‏ى بستگان پیامبر صلى الله علیه وآله نیستند، بلکه مراد، امامان اهل‏بیت علیهم السلام مى‏باشند که مقام امامت ورهبرى دارند و خمس، متعلّق به رهبر و حکومت اسلامى است، نه فامیل پیامبر.
علاوه بر روایات، قرار گرفتن ذى‏القربى، در ردیف «اللّه و للرسول» به خصوص با حرف «لام»، نشانه‏ى آن است که ذى‏القربى افراد خاصّى هستند که در خط خدا و رسولند.
از مصارف دیگر خمس در روایات، مساکین و در راه ماندگان از سادات بنى‏هاشم است، چون گرفتن زکات بر فقراى سادات حرام است، پس باید از طریق خمس، نیازهاى آنان تأمین شود. [8]
در واقع اسلام براى برطرف کردن محرومیّت‏هاى جامعه، دو چیز را واجب کرده است: یکى زکات که مربوط به همه‏ى فقراى جامعه مى‏باشد و دیگرى خمس که بخشى از آن مخصوص فقراى سادات است و خمس و زکات به اندازه‏ى نیاز سال فقرا به آنان پرداخت مى‏شود، نه بیشتر.
امام رضا علیه السلام فرمودند: تصمیم‏گیرى در مقدار سهم براى هر یک از موارد ششگانه‏ى ذکر شده در آیه، با امام است. [9]
1) نساء، 94
2) نهج البلاغه، خطبه 120
3) براى توضیح بیشتر به کتاب خمس مؤلّف مراجعه شود
4) براى توضیح بیشتر به توضیح المسائل مراجعه کنید
5) تفسیر صافى‏
6) تفسیر نمونه‏
7) تفسیر نورالثقلین و کافى، ج‏1، ص‏544
8) تفسیر مجمع البیان، وسائل، ج‏6، کتاب الخمس‏
9) تفسیر صافى‏ [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور : حجت الاسلام قرائتی قالب : تفسیری موضوع اصلی : اصحاب پیامبر گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  آیات الاحکام-خمس - محمدامين احمدي فقيه
این آیه جزو آیات مربوط به خمس است و بعضی از احکام آن عنوان شده است. مناسب بود که سرفصلی نیز برای آیات الاحکام نیز در طراحی سایت اضافه می شد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : قالب : احکام موضوع اصلی : خمس گوینده : محمدامین احمدی فقیه
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.