حسنا پوررحیمی
[ همه پیام ها ] پیام های حسنا پوررحيمي (19 مورد)
  سوره حجرات آیه 1 - تقوا ، سرچشمه فضائل
1 براى انجام گرفتن دستورات باید ابتدا زمینه هاى روانى پذیرش را در مخاطب ایجاد کرد. جمله (یا ایها الّذین آمنوا) به مخاطب شخصیّت مى دهد ووابستگى او به خدا را که زمینه انجام کار است ، بیان مى کند.
2 از آنجا که فرمان پیش نیفتادن از خدا و رسول ، فرمان ادب است ، خود این آیه نیز مخاطب را با ادب ویژه صدا مى زند. (یا ایها الذین آمنوا...)
3 بعضى سلیقه هاى شخصى ، عادات و رسوم اجتماعى و بسیارى از مقرّرات و قوانین بشرى که ریشه در قرآن و حدیث ندارد و برخاسته از عقل و فطرت نیست ، نوعى پیش افتادن از خدا و رسول است . (لا تقدّموا...)
4 هرگونه حرام کردن نعمت هاى حلال خداوند و یا حلال کردن حرام ها، پیشى گرفتن از خدا و رسول است . (لاتقدّموا...)
5 هرگونه بدعت ، مبالغه ، ستایش نابجا و انتقاد نابجا، پیشى گرفتن است . (لا تقدّموا...)
6 سرچشمه فقه و رفتار ما باید قرآن و سنّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله باشد. (لا تقدّموا بین یدى اللّه و رسوله )
7 پیشى گرفتن از خدا و رسول ، بى تقوایى است . (چون در این آیه مى فرماید: پیشى نگیرید و تقوى داشته باشید) (لاتقدّموا... واتّقوا)
8 هر آزادى ، توسعه و پیشرفتى ارزش ندارد. (لاتقدّموآ...)
9 براى انجام تکالیف ، دو اهرم ایمان و تقوى لازم است . (در آیه هم کلمه ((آمنوا)) و هم کلمه ((اتّقوا)) مطرح شده است ) (آمنوا... واتّقوا)
10 از چیزهایى که جمله را زیبا مى کند آن است که امر و نهى در کنار هم باشد. (در آیه هم نهى آمده ((لاتقدّموا)) و هم امر آمده است ((واتّقوا)))
11 حکم رسول همان حکم خداست ، بى احترامى به او بى احترامى به خداست و پیشى گرفتن از هر دو ممنوع است . (لا تقدّموا بین یدى اللّه و رسوله )
12 التزام عملى باید همراه با تقواى درونى باشد. (لاتقدّموا... واتّقوا اللّه )
13 کسانى که به خاطر سلیقه ها و مسائل دیگر از خدا و رسولش پیشى مى گیرند، نه ایمان دارند و نه تقوا. (یا ایّها الذین آمنوا لاتقدّموا... و اتّقوا)
14 تندروى یا کندروى هاى خود را توجیه نکنیم . (انّ اللّه سمیع علیم )
  سوره انعام آیه 40 - گنج نامه مقصود
- یکى از شیوه‏هاى تبلیغ و تربیت، پرسش از مخاطب است. «قل أرایتکم...»
2- تجربه نشان مى‏دهد که در همه‏ى انسان‏ها (گرچه به ظاهر کفر ورزند،) فطرت خداجویى هست و به هنگام حوادث در انسان جلوه مى‏کند و پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مأمور است مردم را به این فطرت خفته توجّه دهد. «قل أرایتکم...»
3- هنگام حوادث وسختى‏ها، پرده‏ها کنار رفته وانسان فقط به خدا توجّه مى‏کند و توجّه نکردن به معبودهاى دیگر، نشانه‏ى پوچى آنهاست. «أغیر اللَّه تدعون»

توضیح : انسان در حال رفاه و زندگى عادّى معمولاً غافل است، ولى هنگام برخورد با سختى‏ها پرده‏ى غفلت کنار رفته و فطرت خداجویى و یکتاپرستى انسان ظاهر مى‏شود.

  سوره اسراء آیه 1 - شناخت
هدف معراج، کسب معرفت و رشد معنوى بود. «لنُریَه من آیاتنا»
[ همه نکته ها ] نکته های حسنا پوررحيمي (20 مورد)
  سوره حجرات آیه 1 - چند نمونه تاریخى تقدّم و پیشى گرفتن مردم بر خدا ورسول
1 در عید قربان گروهى قبل از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله قربانى کردند، به آنان گفته شد: (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله )(5)
2 گروهى قبل از آنکه ماه رمضان ثابت شود روزه گرفتند. به آنان گفته شد: (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله )
3 پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله گروهى را براى تبلیغ نزد کفّار فرستاد، کفّار مبلّغان پیامبر را کشتند، ولى سه نفر از آنان فرار کردند. این سه نفر در بازگشت در مسیر فرار دو نفر از قبیله کفّار (بنى عامر) را دیدند و به انتقام دوستان شهید خود آنها را کشتند (در حالى که آن دو نفر بى تقصیر بودند). قرآن آنان را به خاطر این عمل خودسرانه توبیخ کرد که چرا بدون دستور پیامبر دست به این عمل زدید؟ (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله )(6)
4 امام علیه السلام به شخصى فرمود: این دعا را بخوان : ((یا مقلّب القلوب )) شنونده این گونه گفت : ((یا مقلّب القلوب والابصار)) امام فرمود: ما کلمه ((ابصار)) را نگفته بودیم ، قرآن مى فرماید: از خدا و پیامبر جلو نیفتید. (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله )(7)
5 قوم بنى تمیم از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله امیر ومسئول خواستند. خلیفه اوّل و دوّم هر کدام شخصى را پیشنهاد کردند و با هم مشاجره مى کردند که کاندیداى من بهتر است ، آیه نازل شد؛ (لاتقدّموا بین یدى اللّه ... و لاترفعوا اصواتکم )(8)
6 امام علیه السلام در آموزش دعا به شخصى فرمود: این دعا را بخوان : ((لااله الاّ اللّه ...)) تا آنجا که مى فرماید: ((یُحیى و یُمیت )) شنونده از پیش خود جمله اى اضافه کرد و گفت : ((و یمیت و یحیى )) حضرت فرمودند: جمله تو صحیح است ، امّا آنچه من مى گویم بگو و سپس آیه (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله ) را براى او تلاوت فرمودند.(9)
7 بعضى از اصحاب پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله خواب و خوراک و آمیزش با همسر را بر خود حرام کردند، حضرت ناراحت شده و به منبر رفتند و فرمودند: من خودم غذا مى خورم ، مى خوابم ، با همسرم زندگى مى کنم و راه و روش من این است ، پس هر کس از این راه پیروى نکند، از من نیست . ((فمَن رَغِب عن سنّتى فلیس منّى ))(10)
8 با این که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله ازدواج موقّت را قانونى اعلام فرمودند، خلیفه دوّم گفت : من آن را حرام کردم . این خود پیش افتادن از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است که در این آیه از آن نهى شده است . (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله )
9 در سال هشتم هجرى که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله با مردم براى فتح مکه از مدینه حرکت کردند، بعضى از مسلمانان در این سفر روزه خود را افطار نکردند (با این که مى دانستند مسافر روزه ندارد و مى دیدند که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله افطار کرده است ). اینها کسانى هستند که از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پیشى مى گیرند. (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله )
10 در ادیان قبل از اسلام نیز نمونه هایى از پیشى گرفتن را مى بینیم . مثلاً با این که حضرت مسیح فرزند مریم و بنده خدا بود، او را تا مرز خدایى پیش ‍ بردند که قرآن آنان را از غلوّ در دین باز داشت .
  سوره حجرات آیه 1 - تربیت فرشته وار انسان ها
این آیه ، جلوى بسیارى از خطاها را مى گیرد. زیرا گاهى خواسته اکثریّت مردم ، جلوه هاى ظاهرى و مادّى ، پیروى از حدس و تخمین ، میل به ابتکار ونوآورى ، هیجان و قضاوت عجولانه و خیال آزاداندیشى ، انسان را وادار به گفتن ها، نوشتن ها و تصمیماتى مى کند که ناخودآگاه انسان از خواسته خدا و رسول جلو مى افتد، همان گونه که گاهى خیال عبادت ، خیال قاطعیّت ، خیال انقلابى بودن و خیال زهد و ساده زیستى ، گروهى را وادار کرد تا از خدا و رسول پیشى بگیرند و به قول معروف کاسه داغ تر از آش باشند.
O این آیه مى خواهد انسان ها را همچون فرشته تربیت کند، زیرا قرآن درباره فرشتگان مى فرماید: در سخن بر خدا سبقت نمى گیرند و تنها طبق دستور او عمل مى کنند. (لایَسبِقونَه بِالقَول و هم باَمرِه یَعمَلون )(4)
O قرآن ، موارد تقدّم را بیان نکرد تا شامل انواع پیش افتادن هاى عقیدتى ، علمى ، سیاسى ، اقتصادى و غیره در گفتار وکردار گردد.
O بعضى اصحاب از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درخواست کردند که خود را مقطوع النسل و اَخته نمایند تا دیگر تمایلى به همسر نداشته باشند و یکسره در خدمت اسلام باشند، حضرت آنان را از این کار زشت باز داشت .
O کسى که از خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پیشى مى گیرد، در مدیریّت نظام خلل وارد کرده و جامعه را به هرج و مرج مى کشاندو در حقیقت دستگاه و نظام قانون گذارى را بازیچه تمایلات خود قرار مى دهد.
  سوره احزاب آیه 37 - زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر
نام زید در سوره احزاب آیه 37ذکر شده است. مفسران برآنند که «ادعیاء» در آیه4 همین سوره به کار رفته است، درباره زید بن حارثه است که حضرت بیش از نزول وحی او را که اسیر بود در بازار عکاظ خریداری کرده بود. زید 43 سال قبل از بعثت به دنیا آمد.
[ همه سوال ها ] سوال های حسنا پوررحيمي (2 مورد)
  سوره انفال آیه 41 - غنائم جنگی
آیا غنائم، منحصر به غنائم جنگى است؟
  سوره انفال آیه 41 - 1
منظور از «ذى القربى» چیست؟
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های حسنا پوررحيمي (38 مورد)
  سوره احزاب آیه 56 - ترجمه ترکی
Şu bir gerçek ki, Allah ve melekleri, o Peygamber'e destek verirler/onun şanını yüceltirler. Ey inananlar! Siz de ona destek olun/onun şanını yüceltin ve ona içtenlikle selam verin
  سوره احزاب آیه 56 - ترجمه فرانسه
Certes, Allah et Ses Anges prient sur le Prophète; ô vous qui croyez priez sur lui et adressez [lui] vos salutations
  سوره احزاب آیه 56 - ترجمه انگلیسی
Lo! Allah and His angels shower blessings on the Prophet. O ye who believe! Ask blessings on him and salute him with a worthy salutation.
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های حسنا پوررحيمي (5 مورد)
  سوره قیامة آیه 10 - تفسیر نمونه
به این ترتیب با یک انقلاب و تحول عظیم ، جهان پایان مى‏یابد سپس با تحول عظیم دیگرى ( با نفخه صور دوم که نفخه حیات است ) رستاخیز انسانها آغاز مى‏گردد ، و در آن روز انسان مى‏گوید : راه فرار کجاست ! ( یقول الانسان یومئذ این المفر).

آرى انسانهاى کافر و گنهکار که روز قیامت را تکذیب مى‏کردند آن روز از شدت خجالت و شرم پناهگاهى مى‏جویند ، و از سنگینى بار گناه و ترس از عذاب راه فرار مى‏طلبند ، درست همانند این دنیا که وقتى مواجه با حادثه خطرناکى مى‏شدند دنبال راه فرار مى‏گشتند آنجا را نیز به اینجا قیاس مى‏کنند ! ولى به زودى به آنها گفته مى‏شود هرگز چنین نیست ، راه فرار و پناهگاهى در اینجا وجود ندارد ( کلا لا وزر ) .

بلکه قرارگاه نهائى همگان به سوى پروردگار است و جز او پناهگاهى وجود ندارد ( الى ربک یومئذ المستقر).

براى این آیه غیر از تفسیر فوق تفسیرهاى دیگرى نیز ذکر کرده‏اند از جمله اینکه : در آن روز حکم نهائى به دست خدا است.
  سوره انفال آیه 34 - تفسیر کشاف
(ومالهم أن لایعذبهم الله ) و أی شی ء لهم فی انتفاء العذاب عنهم ، یعنی : لاحظ لهم فی ذلک و هم معذبون لا محالة ، و کیف لایعذبون و حالهم أنهم یصدون عن المسجد الحرام کما صدوا رسول الله صلی الله علیه وسلم عام الحدیبیة ، وإخراجهم رسول الله صلی الله علیه وسلم والمؤمنین من الصد ، وکانوا یقولون : نحن ولاة البیت والحرم فنصد من نشاء وندخل من نشاء (و ما کانوا أولیاءه ) ومااستحقوا مع إشراکهم وعداوتهم للدین أن یکونوا ولاة أمره وأربابه (إن أولیاؤه إلا المتقون ) من المسلمین لیس کل مسلم أیضا ممن یصلح لان یلی أمره ، إنما یستأهل ولایته من کان برا تقیا ، فکیف بالکفرة عبدة الاصنام (ولکن أکثرهم لایعلمون ) کأنه استثنی من کان یعلم وهو یعاند و یطلب الریاسة. أو أراد بالاکثر : الجمیع ، کما یراد بالقلة : العدم .
  سوره اسراء آیه 1 -
تفسیر مجمع البیان
آشنایى با سوره اسراء این سوره، هفدهمین سوره از قرآن شریف است که پیش از آغاز ترجمه و تفسیر آن به شناسنامه آن اشاره مى‏رود: 1 - نام یا نام‏هاى این سوره‏ این سوره به مناسبت‏هاى گوناگون به چندین نام خوانده شده است که مشهورترین آنها: سوره «بنى اسرائیل»، «اسراء» و «سبحان» است. نام دوم و سوم، از نخستین واژه و آیه آن - که از ستایش خدا و معراج پیامبر سخن دارد - دریافت شده، و نخستین نام آن نیز از دیگر آیات آن، از جمله آیه دوم، سوم و چهارم و... آن بر گرفته شده است، به ویژه که در آغازین و آخرین آیات آن فرازهایى از داستان پر فراز و نشیب موسى و حق‏ستیزى و تبهکارى و خودکامگى و بهانه‏جویى فرزندان اسرائیل را به تابلو برده و از دو سرکشى بزرگ آنان خبر مى‏دهد. 2 - فرودگاه آن‏ به باور بیشتر مفسّران از جمله«حسن»، همه آیات این سوره در مکه و در کنار کهن‏ترین معبد توحید و تقوا بر قلب پاک پیامبر مهر و عدالت فرود آمده،و تنها پنج آیه آن در مدینه نازل شده است که عبارتند از: آیه‏هاى: 32، 33، 26، 78 و 57. امّا برخى از «ابن عباس» آورده‏اند که هشت آیه این سوره در مدینه فرود آمده که عبارتند از آیه‏هاى 80 - 73. 3 - شمار آیات و واژه‏ها این سوره از دیدگاه کوفیان و طبق شماره آنان، یک‏صد و بیست و یک آیه دارد؛ امّا دیگران آیات آن را یک صد و ده، و یک صد و یازده آیه دانسته‏اند که دلیل آن خواهد آمد. گفتنى است که این سوره داراى 533 واژه و 6460 حرف است. 4 - پاداش تلاوت آن‏ 1 - در فضیلت تلاوت این سوره و پاداش آن،از پیامبر گرامى آورده‏اند که فرمود: من قرأ سورة بنی اسرائیل فرقّ قلبه عند ذکر الوالدین اعطی فی الجنة قنطارین من الاجر...(1) هر کس سوره بنى اسرائیل را تلاوت کند، و به هنگام خواندن آیه‏اى که سفارش نیکى به پدر و مادر مى‏نماید، دلش نرم گردد و عواطف انسانى او بجوشد، در بهشت پر طراوت و زیبا به او پاداشى ارزانى مى‏گردد که برابر دو هزار و چهار صد پیمانه است و هر پیمانه‏اى از آن از همه دنیا و نعمت‏هاى آن بهتر و ارجدارتر است. 2 - و از حضرت صادق علیه السلام آورده‏اند که فرمود: من قرأ سورة بنى اسرائیل فى کلّ لیلة جمعة لم یمت حتى یدرک القائم و یکون من اصحابه.(2) هر کس سوره بنى اسرائیل را در هر شب جمعه تلاوت کند، مرگش فرا نخواهد رسید تا امام مهدى علیه السلام ظهور کند و او از یاران آن گرانمایه عصرها و نسل‏ها باشد. 5 - دور نمایى از سوره‏ این سوره، که با یاد و نام خدا و ستایش او آغاز مى‏گردد، و با بزرگداشت او پایان مى‏پذیرد، مجموعه ارزشمند و ارجدارى از موضوعات فکرى، عقیدتى، اخلاقى، خانوادگى، اجتماعى، فرهنگى، آداب زندگى و راه و رسم انسانى را به تابلو مى‏برد که جالب، دل‏انگیز،تماشایى و ترسیم کننده ارزشها و والایى‏هاست. اگر بخواهیم دورنمایى از گل‏ها و لاله‏ها و میوه‏هاى گوناگون فکرى و فرهنگى و معنوى این سوره را ترسیم نماییم، با این بحث‏هاى ارجدار روبه‏رو مى‏گردیم: دعوت به توحید گرایى و یکتا پرستى. رسالت پیامبر و دو سند صداقت آن حضرت «قرآن» و معجزه «معراج». فرازهایى از زندگى موسى و بنى اسرائیل. ترسیم پاره‏اى از راز صعودها و سقوطها. معاد و جهان پس از مرگ. پاداش و کیفر عملکرد شایسته و بیدادگرانه. دریافت کارنامه عمل. حق‏شناسى در برابر آفریدگار، خانواده،نزدیکان، همدینان و همنوعان. پیکار با حق ستیزى و آفت‏هایى چون: تعصّب، لجاجت و گناه. شخصیت انسان و ملاک برترى او. هماوردخواهى قرآن و اعجاز آن. نقش قرآن در درمان بیمارى‏هاى عقیدتى، اخلاقى، انسانى، و اجتماعى. هشدار از وسوسه‏ها و گمراهى‏هاى شیطان و شیوه‏هاى وسوسه آن. زنجیره‏اى از ارزش‏هاى اخلاقى و انسانى. هشدار از ضد ارزشها در همه ابعاد. تأمین حقوق و حرمت کودکان. تأمین حقوق طبیعى انسان، همچون: حق حیات، امنیّت، آزادى و آزادگى. تحریم گناهان بزرگ خانوادگى و اقتصادى و اجتماعى و سیاسى، نظیر: فرزندکشى و پایمال ساختن حرمت آنان، آلوده دامنى، تجاوز به حقوق کودکان بى‏سرپرست، اسراف و تبذیر، بخل، کم‏فروشى، پایمال ساختن حرمت خون‏ها و جان‏ها، و خود کامگى و خود بزرگ‏بینى و خود پرستى، فرازهایى از زندگى درس آموز و الهام بخش پیامبران و شایسته کرداران و ده‏ها اندرز، نکته، درس و پیام سازنده و الهام بخش دیگرى که خواهد آمد. - [پاک و] منزّه است آن [خداى توانا] که شبانگاهى بنده [برگزیده‏]اش [محمد صلى الله علیه وآله ]را از «مسجد الحرام» به سوى «مسجد الاقصى» - که گرداگرد آن را برکت بخشیده‏ایم - سیر داد تا برخى از نشانه‏هاى [قدرت ]خود را به او بنمایانیم. 2 - و به موسى کتاب [آسمانى‏] ارزانى داشتیم و آن را براى بنى اسرائیل رهنمونى قرار دادیم،[و به آنان فرمان دادیم‏] که: جزمن [که پروردگار شما هستم، ]کارسازى [براى خود] بر مگیرید. 3 - [هان اى‏] نسل کسانى که ما آنان را به همراه نوح [بر کشتى‏] سوار کردیم؛ به راستى که او بنده‏اى بسیار سپاسگزار بود. شأن نزول‏ در شأن نزول و داستان فرود این آیه، آورده‏اند که این آیه شریفه در مورد سیر آسمانى پیامبر - که اصل آن از قرآن دریافت مى‏گردد و مورد اتفاق همه مردم مسلمان است - فرود آمده است. از این آیه و روایات رسیده دریافت مى‏گردد که پیامبر گرامى، شبانگاهى پس از خواندن نماز مغرب و عشا در مسجد الحرام، به خواست خدا، سیر آسمانى و سفر شگفت انگیزش را از «مکه» به «بیت المقدس» و «مسجد الاقصى» آغاز کرد و در یک لحظه به آنجا برده شد، و از آنجا به آسمانها رفت؛ و آنگاه پس از دیدن نشانه‏هاى پر شکوهى از قدرت بى‏کران خدا، همان‏شب به مکه باز آمد و نماز بامدادى را در مسجد الحرام به جا آورد. پاره‏اى بر این پندارند که سیر آسمانى پیامبر، روحانى و معنوى بوده و در عالم رؤیا انجام گرفته است، اما به باور ما این پندار بى‏اساس است، چرا که خواب دیدن و سیر و سفر در عالم رؤیا، معجزه بزرگى به حساب نمى‏آید تا آن را براى پیامبر معجزه بشماریم. انبوه روایات‏ در این مورد از یاران پیامبر از جمله، «ابن عباس»، «ابن مسعود»، «جابر بن عبد اللّه»، «حذیفه»، «عایشه»، «ام هانى» و بسیارى دیگر، روایاتى رسیده است که همه آنها را از خود پیامبر آورده‏اند، و مفاهیم آنها بر چهار بخش قابل تقسیم است: 1 - بخشى از مطالب و مفاهیم این روایات به خاطر تواتر آنها تردید ناپذیر است. 2 - بخش دوم مفاهیمى است که با خِرد سالم سازگار است و با اصول و ضوابط دینى نیز نا هماهنگى ندارد. ما این دو دسته روایات و مفاهیم آنها را باور داریم و بر این عقیده‏ایم که معراج در بیدارى بوده است و نه در خواب. 3 - بخش سوم از روایات، یا پاره‏اى از مفاهیم آنها با اصول و ضوابط روشن دین سازگار به نظر نمى‏رسد، اما ممکن است آنها را به گونه‏اى تأویل و تفسیر نماییم که با دین ناسازگار به نظر نرسد. 4 - اما پاره‏اى از روایات و مفهوم آنها نادرست به نظر مى‏رسد و نمى‏توان آنها را تأویل کرد، و به نظر ما نباید آنها را پذیرفت. مفاهیم و محتواى این روایات‏ محتواى این روایات رسیده نیز بر چهار بخش قابل تقسیم است. 1 - گروه نخست نشانگر سیر آسمانى پیامبر است که واقعیتى تردید ناپذیر مى‏باشد. 2 - گروه دوم بیانگر آن است که پیامبر، در این سفر شگفت انگیز، در آسمانها سیر کرد و عرش، سدرة المنتهى، بهشت و دوزخ، و گرفتاران به انواع عذاب‏ها، و نیز پیامبران و شایسته کرداران را در بهشت پر طراوت زیباى خدا دید. 3 - دسته سوم از روایات بیانگر آن است که پیامبر گروهى را غرق در نعمت‏هاى خدا، در بهشت زیبا دید و گروهى را در دوزخ و گرفتار عذاب سهمگین نگریست، که تأویل این گروه از روایات این است که تجسمى از شایسته کرداران و زشتکاران به او نمایانده شده است. 4 - و محتواى گروه چهارم، از جمله این است که:پیامبر در این سفر آسمانى خدا را دید که بر تختى تکیه زده است... و یا خدا به طور آشکار با آن حضرت سخن گفته... و یا در حضور و در کنار او نشست... و یا این موضوع که در آن سفر شکم پیامبر را شکافتند و او را از هر عیب و ایرادى پاک و پاکیزه ساختند... و مطالبى از این دست که خدا را به زورمداران و شاهان تشبیه مى‏کند و او را جسم مى‏پندارد، که اینها با مفاهیم قرآن و سنّت ناسازگار است؛ و افزون بر آن خِرد سالم نیز آنها را نمى‏پذیرد و مى‏پرسد که چگونه مى‏توان دل و جان را از عیب‏ها و نارواها و نادرستى‏ها، به وسیله آب شستشو داد، و مشکلات اخلاقى و عقیدتى را پاک کرد؟... آرى محتواى گروهى از روایات این گونه است که ما آنها را کنار مى‏گذاریم و نمى‏پذیریم. چکیده داستان معراج از روایات‏ 1 - از روایاتى که رویداد شگفت‏انگیز معراج را ترسیم مى‏کند این روایت است که از پیامبر گرامى آورده‏اند که فرمود: من آن شب در مکه بودم که فرشته وحى فرود آمد و گفت:هان، اى پیامبر خدا برخیز و براى سفرى پرشکوه آماده باش! من برخاستم و از خانه بیرون آمدم، و در آستانه در، فرشتگان گرانقدر خدا، جبرئیل، میکائیل و اسرافیل را دیدم که آنجا ایستاده‏اند. جبرئیل«براق»،آن مرکب شگفت انگیز را آورد و از من خواست تا بر آن سوار شوم... من سوار بر مرکب شدم و در یک لحظه، سیر آسمانى آغاز گردید، و خود را در بیت المقدس دیدم...در آنجا با صف‏هاى فرشتگان روبه‏رو شدم که براى اداى احترام و نوید و استقبال،از سوى خدا آمده بودند؛ و نیز با پیامبران خدا، از جمله «ابراهیم»، «موسى»، «عیسى» و... دیدار کردم و در بیت المقدس نماز خواندم. پس از نماز، فرشته وحى مرا بر روى «صخره‏اى» نشانید و از همان‏جا آن سفر شگفت‏انگیز و پر اسرار آسمانى آغاز گردید. در سیر نخست در آسمان اول، شگفتى‏هاى وصف نا پذیر و ملکوت آن را دیدم؛ در آنجا بود که فرشتگان بر من سلام کردند و من با منظره‏هاى زیبا و پر شکوهى روبه‏رو شدم که هرگز بسان آنها را ندیده بودم. آنگاه دست در دست فرشته وحى، به آسمان دوم اوج گرفتم،و در آنجا، از جمله با «مسیح» و «یحیى» دیدار کردم. سپس به آسمان سوم رفتیم، و در آنجا از جمله با «یوسف» قهرمان بهترین داستان‏ها دیدار داشتم. از پى آن به آسمان چهارم برده شدم و در آنجا، از جمله با «ادریس» پیامبر روبه‏رو گردیدم. پس از آن به آسمان پنجم اوج گرفتم و در آنجا از جمله با «هارون» دیدار داشتم. و آنگاه به آسمان هفتم پرواز کردم و در آنجا از جمله«کرّوبیان»، آن فرشتگان مقرّب، و نیز روح‏هاى پر شکوهى را که موج مى‏زدند تماشا کردم. و پس از آن به آسمان هفتم صعود نمودم و با پدیده‏هاى شگفت‏انگیز و بهت‏آور و درس آموزى، از جمله فرشتگان بسیارى روبه‏رو شدم... در روایت دیگرى است که در آسمان ششم «موسى»،و در آسمان هفتم «ابراهیم» را دیدم. آنگاه صعود ادامه یافت تا به «اعلى علیین»، یا برترین مقامات و جایگاه‏ها رسیدیم. در آن جایگاه پر معنویت بود که با پروردگارم به سخن پرداختم و با چشم خود بهشت پر طراوت و زیبا، و نیز دوزخ و آتش‏هاى شعله‏ور آن را دیدم و به «عرش» و «سدرة المنتهى» نگریستم و آنگاه به مکه باز گشتم. بامداد آن روز، از سیر شگفت‏انگیز آسمانى خود با مردم سخن گفتم که شرک گرایان، از جمله «ابو جهل»، گفتارم را دروغ شمردند، و یکى از سردمداران آنان به نام «مطعم» گفت: هان اى «محمد»! صلى الله علیه وآله تو مى‏گویى راه دو ماهه را یک شب پیموده‏اى و به آسمان‏ها هم رفتى و باز آمدى؟! راستى چه دروغ سهمگینى مى‏گویى! آنگاه «قریش» بر گردم حلقه زدند و گفتند: اگر راست مى‏گویى از آنچه دیده‏اى برایمان بگو! روایت مى‏افزاید: آنگاه پیامبر فرمود: در راه بیت المقدس، به کاروانى از کاروان‏هاى تجارتى شما مردم مکه بر خورد نمودم که کاروانیان، شترى را گم کرده و در جستجوى آن بودند و در بارهاى آنان ظرف بزرگى، با این ویژگى‏ها پر از آب بود که من از آن آب خوردم و ظرف را در جایى دیگر جاسازى نمودم... پس از رسیدن کاروان هنگامى که از موضوع تحقیق کردند دیدند درست است و پیامبر راست گفته است؛ که گفتند بسیار خوب، این یک خبر درست و یک دلیل و نشان اعجاز و صداقت در این موضوع. آنگاه افزودند: باز هم بگو چه دیدى؟ فرمود: در راه بازگشت از بیت المقدس، به شترهاى فلان کس بر خورد نمودم که بچه شتر ماده‏اى گریخته و آنگاه بر اثر حادثه‏اى دست حیوان شکسته بود. قریش با شگفتى بسیار این موضوع را نیز جستجو کردند و دیدند همان‏گونه بوده است و بر شگفتى آنان افزون گشت و گفتند: این نشان دوم درستى این خبر. گفتند: از کاروان خودمان گزارش ده. فرمود: کاروان شما را در منطقه «تنعیم» دیدم. گفتند: نشانى‏هاى آن را بگو. پیامبر به بیان خصوصیات آن پرداخت و فرمود: در پیشاپیش کاروان شما، شترى خاکسترى رنگ در حرکت بود و سپیده دم و به هنگام طلوع خورشید این کاروان به مکه مى‏رسد. قریش به سوى دروازه شهر حرکت کردند و در انتظار رسیدن آن و طلوع خورشید بودند تا شاید بى اساس بودن خبر پیامبر را ثابت کنند، امّا سر انجام همان لحظاتى که آن حضرت فرموده بود، کاروان رسید، و آنان بهت‏زده دیدند که کاروان با همان نشانه‏هایى در حرکت است که پیامبر خبر داده است، و شترى خاکسترى رنگ نیز در پیشاپیش کاروان در حرکت بود. قریش با دیدن آن کاروان و آن نشانى‏ها، از گزارش دقیق و خبر راست پیامبر غرق در حیرت شدند، امّا حق را نپذیرفتند و ایمان نیاوردند. 2 - تفسیر «عیّاشى» از حضرت صادق علیه السلام آورده است: هنگامى که پیامبر به آسمان اوّل رسید، به هر فرشته‏اى مى‏گذشت او را شادمان مى‏دید، امّا ناگاه به فرشته‏اى بر خورد نمود که بسیار اندوه زده به نظرش رسید. از جبرئیل نام و عنوان او و دلیل اندوه‏زدگى‏اش را جویا شد. او پاسخ داد:این فرشته، فرمانرواى آتش دوزخ است، و خدا او را این‏گونه آفریده است. پیامبر پرسید: آیا مى‏توان از او خواست تا دوزخ را نشان دهد؟ جبرئیل گفت: آرى. و آنگاه رو به فرمانرواى آتش دوزخ نمود و گفت: هان اى «مالک»! این بزرگمرد، پیامبر خدا حضرت محمد صلى الله علیه وآله است و مى‏فرماید به هر فرشته‏اى در سفر آسمانى‏اش برخورد نموده، همه را شادمان دیده و تنها تو را اندوه زده دیده است، چرا؟ پاسخ داد: خدا مرا این‏گونه خواسته است. جبرئیل گفت: آن حضرت مى‏خواهد دوزخ را به وى نشان دهى، آیا ممکن است؟ پاسخ داد: چرا نه؟ و آنگاه طبقه‏اى از طبقه‏هاى چند گانه دوزخ را به پیامبر نشان داد که آن حضرت تا آخر عمر، دیگر نخندید. «فکشف له عن طبق من اطباقها، قال علیه السلام فما روئی رسول الله صلى الله علیه وآله ضاحکاً حتى قبض»(3) 3 - و نیز از حضرت صادق علیه السلام آورده‏اند که فرمود: فرشته وحى پیامبر را به پر فرازترین آسمان‏ها و بالاترین مقام قرب همراهى کرد و آنگاه دیگر از همراهى او باز ایستاد و آن حضرت را تنها رها کرد و گفت: هیچ پیامبرى تا کنون به این مقام پر فراز اوج نگرفته و به اینجا نیامده است؛ «ما وطأ نبیّ قط مکانک»(4) تفسیر موضوع شگفت‏انگیز معراج‏ سُبْحانَ الَّذى‏ اَسْرى‏ بِعَبْدِهِ‏ پاک و منزه است آن خدایى که بنده برگزیده‏اش محمد صلى الله علیه وآله را شبانگاهى از مکه و مسجد الحرام به سوى بیت المقدس و مسجد الاقصى... سیر داد. روشن است که این رویداد بزرگ، یکى از نشانه‏هاى شگرف قدرت بى‏کران خداست، و آنان که او را نشناخته و عظمت او را درک نکرده و به او ایمان نیاورده‏اند و برایش شریک و همتا مى‏پندارند باید درس عبرت گیرند و به خود آیند. واژه «سبحان» اسم مصدر و براى پاک و منزّه ساختن ذات پاک خدا از پندارهاى شرک‏گرایان در مورد اوست؛ و گاه براى تعجّب به کار مى‏رود، چرا که شگفت زدگى و تعجّب باعث ستایش و تسبیح مى‏گردد؛ و بدین‏سان مسبّب به جاى سبب قرار گرفته، از این رو «سبّح» به مفهوم «عجب» آمده است. لَیْلاً: شبانگاهى. منظور از این واژه آن است که معراج و سیر آسمانى پیامبر به هنگامه شب و در تاریخ یک سال پیش از هجرت بود. مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ‏ از مسجد الحرام. پیامبر آن شب در خانه «امّ هانى»، خواهر امیر مؤمنان علیه السلام و همسر «هبیره مخزومى» بود، و سیر آسمانى آن حضرت از آنجا آغاز شد. و منظور از مسجد الحرام، مکّه است و مکّه و حرم، یکسره مسجد الحرام خوانده مى‏شود. به باور «حسن» و «قتاده»، سفر پیامبر از خود مسجد الحرام آغاز شد. اِلَى الْمَسْجِدِ الْاَقْصى‏ این بیان نشانگر آن است که سفر پیامبر از مسجد الحرام آغاز و تا مسجد الاقصى ادامه یافت و این آغاز و مقدمه‏اى براى معراج بود. در آیه شریفه از بیت المقدس به «اقصى» - که دورتر است - تعبیر شده است، چرا که مسافت آن تا مکّه و مسجد الحرام بسیار است. الَّذى‏ بارَکْنا حَوْلَهُ‏ آن مسجد جایى است که ما پیرامون آن را با برکت ساخته‏ایم، از این رو اطراف آن پوشیده از درختان، گل‏ها و گیاهان و میوه‏هاى گوناگون و دیگر نعمت‏هاست و نیازى نیست که نیازمندى‏هاى مردم آن از دیگر جاهاى دنیا تأمین گردد. آن سرزمین از نعمت امنیّت و آزادى برخوردار خواهد بود. «مجاهد» مى‏گوید: منظور این است که: آن مسجد جایى است که پیرامون آن را برکت بخشیدیم، چرا که ما آنجا را قرارگاه پیامبران و فرودگاه فرشتگان گردانیدیم. آرى، آنجا از آلودگى به شرک و کفر پاک است و پیامبران در آنجا به پرستش و عبادت خدا روزگار گذرانده و شرک‏گرایان، به خاطر نداشتن میدان کار، از آنجا رخت بر بسته‏اند. با این بیان مسجد الاقصى، هم از برکت‏هاى مادى بهره‏ور است، و هم از برکت‏هاى معنوى و روحى و دینى. لِنُرَیَهُ مِنْ آیاتَنا هدف از سیر دادن و بردن پیامبر این بود که نشانه‏هاى شگفت انگیز قدرت بى‏کران و دلیل‏هاى روشن یکتایى خود را به او بنمایانیم. این نشانه‏هاى قدرت و دلیل‏هاى روشن بسیار بود، که از آن جمله، سیر شبانگاهى از مکّه تا بیت المقدس، دیدن پیامبران خدا، صعود به آسمان‏ها و دیدن ده‏ها نشانه و دلیل از نشانه‏هاى شکوه و عظمت خدا بود. اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ. بى‏گمان خدا شنوا و داناست؛ بنا بر این هم سخن انکارگران قرآن و پیامبر را مى‏شنود، و هم سیر آسمانى پیامبر را مى‏بیند. تنها به خدا اعتماد کنیم‏ در دومین آیه مورد بحث در تجلیل از موسى مى‏فرماید: وَ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ‏ ما بر موسى، تورات را فرو فرستادیم. وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنى‏ اِسْرائیلَ‏ و آن کتاب آسمانى را وسیله رهنمود و ارشادى براى بنى اسرائیل قرار دادیم. اَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونى‏ وَکیلاً. و به آنان فرمان دادیم که در فراز و نشیب‏ها و گرفتارى‏ها به هیچ کس اعتماد و تکیه نکنید و تنها به ذات پاک و بى‏زوال خدا دل بندید و تکیه کنید. به باور پاره‏اى منظور این است: تنها به او توکّل کنید. بنده سپاسگزار در سومین آیه مورد بحث، از پدر معنوى پیامبران، نوح یاد مى‏کند و مى‏فرماید: ذُرِّیَةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ‏ هان اى نسل کسانى که ما آنان را به همراه نوح بر کشتى سوار کردیم! به باور پاره‏اى منظور این است که، به بنى اسرائیل دستور دادیم که به نسل کسانى که با نوح بر کشتى سوارشان کردیم، اعتماد و تکیه نکنید. گفتنى است که مفهوم این فراز به تناسب دیدگاه‏هاى متفاوت در اعراب آن، تفاوت پیدا مى‏کند. اِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً. راستى که «نوح» یکى از بندگان خدا بود که هماره او را سپاسگزارى مى‏کرد و ذات پاک او را مى‏ستود. به باور پاره‏اى منظور این است که او در آغاز غذا مى‏گفت: «بسم اللّه...» و در پایان «الحمد للّه» مى‏گفت و خدا را ستایش مى‏کرد. از دو امام راستین حضرت باقر علیه السلام و صادق علیه السلام آورده‏اند که نوح، بامدادان و شامگاهان مى‏گفت: بار خدایا تو را گواه مى‏گیرم که نعمت‏هاى مادى و معنوى گرانى که در اختیار دارم، همه از آن توست و تو ارزانى داشته‏اى! تو شریک و همتایى ندارى، وظیفه من سپاسگزارى توست تا از من خشنود گردى؛ و پس از آنکه از من خشنود شدى، باز هم وظیفه من بندگى و سپاس توست. نظم و پیوند آیات‏ در مورد پیوند دوّمین آیه مورد بحث: «وَ اتَیْنا مُوسَى الْکِتابِ...» به آیه پیش سه نظر آمده است: 1 - به باور برخى منظور این است که: پاک و منزّه است آن خدایى که محمد (ص) را شبانگاهى از مسجد الحرام سیر داد و همه آیات و نشانه‏هاى قدرت خود را به او نمایاند، درست همان‏گونه که نشانه و معجزه‏هاى روشن قدرت خود را به موسى نمایاند. 2 - امّا به باور برخى دیگر منظور این است که: هان اى پیامبر رسالت! تو چیز بى‏سابقه‏اى نیست که شرک‏گرایان شگفت زده شده‏اند، ما به سوى تو کتاب آسمانى و دلیل‏هاى روشن و استوار فرو فرستادیم، درست همان‏گونه که بر موسى «تورات» فرستادیم، پس چگونه اینان موسى و کتاب و رسالت او را مى‏پذیرند امّا رسالت و کتاب تو را چیزى شگفت‏انگیز و بى‏سابقه جلوه مى‏دهند؟ 3 - و پاره‏اى برآنند که پیوند آیه شریفه به آیه پیش این‏گونه است که: هان اى پیامبر! همان‏گونه که این حق ستیزان معراج و سیر آسمانى تو را انکار مى‏کنند، رسالت موسى را نیز دروغ انگاشتند.
[ همه لغت ها ] لغت های حسنا پوررحيمي (14 مورد)
  سوره ضحی آیه 7 - تفسیر نور
ضَآلاًّ : گمراه و سرگشته
 توضيح : پیغمبر قبل از نبوّت ، دریای موّاج کفر و شرک و ظلم و فسق و جهل و خرافات محیط را می‌دید و غرق‌شدگان در آن را نظاره می‌کرد ، امّا راه به جائی نمی‌برد . نمی‌دانست چگونه خالق جهان را بپرستد و بدو نزدیک بشود ، و از بارگاه یزدان نجات مردمان را بطلبد . به غار حراء پناه می‌برد و شبها و شبها با خود خلوت می‌کرد و سرگشته در تفکّرات و حیرت‌زده از مشاهده اوضاع به دنبال نجات می‌گشت ، تا در دل غار حراء نور وحی پرتو افکند و او را به حق رهنمود کرد
  سوره ضحی آیه 6 - تفسیر نور
یَتِیماً : یتیم ( پدر از دست داده)
 توضيح : پیغمبر هنوز طفل شش ماهه‌ای در شکم مادر بود که پدرش از دنیا رفت . در عمر شش سالگی مادرش آمنه هم وفات کرد . در هشت سالگی پدر بزرگش عبدالمطّلب که سرپرستی او را به عهده داشت دار فانی را وداع گفت . از آن به بعد تحت سرپرستی عمویش ابوطالب قرار گرفت
  سوره ضحی آیه 5 - تفسیر نور
لَسَوْفَ یُعْطِیکَ : بزودی بر تو عطا خواهد کرد
 توضيح : مراد نزول وحی ، ظهور دین ، تنفیذ فرمان ، خوشبختی و پیروزی بر ملّتهای دیگر است