● سوره حجر آیه 49 - تقدم رحمت الهی بر غضبش
این آیه و آیه بعد با همدیگر می باشند. در این آیه خداوند ابتدا با تاکیدهای بسیاری از رحمت خود بر همه بندگان و انسان ها صحبت می کند و در آیه بعد از عذابش با تاکید کمتری صحبت می کند و این نشانه تقدم رحمت و مغفرت الهی بر غضب او می باشد.
قالب : اعتقادی |
گوینده : محمد سجاد ابراهیمی |
منبع : تدبر شخصی |
موضوع اصلی : صفات خداوند |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
● سوره انبیاء آیه 47 - میزان در قرآن و روایات
میزان ابزار سنجش است و هر چیزی را با میزان متناسب با آن چیز میسنجند. بنابراین، برای عقاید، اخلاق و اعمال انسان نیز میزانی مناسب آنها وجود دارد؛ چنانکه از آیات فراوانی از قرآن استفاده میشود؛ مانند:
1 ـ (ونضع الموازینَ القسط لیوم القیامة فلا تُظلم نفسٌ شیئاً وإن کانَ مثقالَ حبّةٍ مِن خردلٍ أتینا بها وکفی بنا حاسبین)؛ و ترازوهای عدل را برای روز قیامت خواهیم نهاد و ستمی به هیچ کس نخواهد شد و اگر عملی به اندازه دانه خردلی (اسپندی) باشد در حساب آوریم و تنها علم ما از همه حسابگران کفایت خواهد کرد و ما نیز خود حسابرس کافی و کامل هستیم.
امام صادق (علیهالسلام) در تفسیر این آیه میفرماید: ترازوهای قسط و عدالت در روز قیامت عبارتند از پیامبران و اوصیاء (علیهمالسلام): «هم الأنبیاء و الأوصیاء». بنابراین، عقاید و اخلاق و اعمال انسانها را با عقاید و اخلاق و اعمال پیامبران و اوصیای آنان ارزیابی کرده و میسنجند.
2 ـ (فَمَن ثقُلت موازینُه فأولئک هم المفلحون و مَن خفّت موازینُه فأولئک الّذین خسروا أنفسَهم فی جهنّم خالدون)؛؛ کسانی که ترازوهای اعمالشان سنگین باشد آنان رستگارانند و کسانی که ترازوهای کردارشان سبک باشد به خود زیان وارد کرده و سرمایه خود را باختند و در جهنّم جاوید خواهند بود.
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: هیچکس در روز قیامت جلو نخواهد بود، مگر به اعمال و دلیل این مطلب سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: ای مردم! عرب بودن به پدر و جدّ نیست، عربیّت زبان گفتار است. هر کس با آن سخن گفت او عرب است. بدانید که همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاک است و گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شماست و دلیل آن، سخن خداست که میفرماید: هنگامی که در صور دمیده شود نسبتها از بین رفته، مورد سؤال قرار نمیگیرند. بنابراین، کسانی که ترازوهایشان را با کردار نیک سنگین سازند آنان رستگارانند و کسانی که ترازوهای کردارشان سبک باشد به جان خود زیان وارد کرده، در دوزخ جاودان خواهند بود.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) درباره پیشوایان کفر و پرچمداران گمراهی میفرماید: برایشان توزین و سنجش اعمال نیست و مورد اعتنا قرار نمیگیرند؛ زیرا اینان به امر و نهی خدا و پیامبر اعتنا نکردند. از اینرو در دوزخ جاوید خواهند بود.
3 ـ (فأمّا مَن ثقُلت موازینُه فهو فی عیشةٍ راضیة و أمّا مَن خفّت موازینُه فأُمّه هاویة)؛؛ کسانی که میزان کردارشان سنگین باشد در زندگی خوشی به سر میبرند، اما کسانی که میزانشان سبک باشد جایگاهشان دوزخ است.
کسی از امام صادق (علیهالسلام) پرسید آیا اعمال وزن میشود. فرمود: نه؛ زیرا اعمال جسم نیست بلکه عرض و صفت است، وانگهی کسی به وزن کردن نیاز دارد که تعداد اشیا و سنگینی و سبکی آنها را نداند و قطعاً بر خداوند چیزی پوشیده و پنهان نیست. پرسید: پس معنای میزان چیست؟ فرمود: عدالت است. پرسید: پس معنای آیه (فَمن ثقلت موازینُه) چیست. فرمود: ترجیح عمل و کردار شایسته است.
4 ـ (و الوزنُ یومَئذٍ الحقُّ فمن ثقُلت موازینُه فأولئکَ هم المفلحون و مَن خفّتْ موازینُه فأولئکَ الّذین خسروا أنفُسهم بما کانوا بآیاتنا یَظلمون)؛ قطعاً روز قیامت روز سنجش اعمال است؛ آنانکه میزانشان سنگین باشد البته رستگار خواهند بود و آنانکه سنجش آنها سبک باشد کسانی هستند که به آیات و پیامبران خدا ستم کردهاند و در حقیقت به خود زیان وارد ساختهاند.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید پنج چیز میزان را سنگین میکند: «سبحان اللّه» و «الحمد للّه» و «لا إله الاّ اللّه» و «اللّه اکبر» و فرزند شایسته و صالحی که از انسان مسلمان وفات کند و انسان در مرگ او شکیبا و بردبار باشد.
تذکّر: اینگونه از موارد از قبیل ذکر مصادیق مهمّ است وگرنه طبق شواهد دیگر مصادیق فراوانی برای نقل میزان مطرح است.
5 ـ (أُولئکَ الّذینَ کفرُوا بآیاتِ ربّهم ولِقائه فحبطت أعمالهم فلا نقیم لَهم یومَ القیامة وزناً)؛ آنان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و ملاقات او کفر ورزیدهاند. بنابر این، اعمالشان باطل و نابود گشته، و ما در روز قیامت برایشان ترازو نصب و میزان اقامه نمیکنیم؛ زیرا کالایی برای توزین ندارند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تفهیم این که ارزش انسان تنها به عمل صالح است نه به زور و بازوی ستبر و هیکل درشت، میفرماید: همانا در روز قیامت انسان فربهی میآید که به اندازه بال مگسی ارزش و وزن ندارد: «إنّه لیأتى الرّجل السّمین یوم القیامة لا یزن جناح بعوضة» قرآن درباره منافقان میفرماید: (و إذا رأیتهم تعجبک أجسامهم و إن یقولوا تسمع لقولهم کأنّهم خشبٌ مسنّدةٌ)؛ جسمشان آراسته و زیباست امّا از درون، گویی چوب خشک هستند.
اشاره: در برخی از آیات چنین آمده است: (وإن کان مثقال حبّةٍ من خردل أتینا بها وکفی بنا حاسبین)؛ اگر عمل هم وزن پَرِ اِسْپَندْ اندک و سبک باشد ما آن را برای ارزیابی میآوریم و در بعضی آیات دیگر چنین آمده است: (فلا نقیم لهم یوم القیامة وزناً)؛ برای آنان ما اصلاً ترازو نصب نمیکنیم. آیه دوم ناظر به کافران است که هیچ عمل صالحی برای سنجیدن ندارند. البته معیار درکات آنها جداگانه معلوم میشود و آیه اول ناظر به موحّدان است که عمل صالح و طلاح را امتثال و ارتکاب کردند. لذا در هر دو قسم از پَرِ اسپند صرف نظر نمیشود، برخلاف کافران که جز عمل طالح چیزی ندارند.
از روایاتی که درباره میزان وارد شده نکات برجستهای در زمینههای عقیده، اخلاق و اعمال و سبکی و سنگینی اشیایی استفاده میشود؛ مانند:
1 ـ سنگینترین چیز در دنیا و آخرت «اللّه» تبارک وتعالی است و هیچ ارزشی به پایه سنگینی خداوند نیست. امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: خداوند بر اهل دنیا سنگین است، مانند سنگینی او در روز قیامت در میزانهایشان، و همانا خداوند شرّ را بر اهل دنیا سبک شمرد، مانند سبک بودن آن در قیامت در میزانهایشان: «إنّ الله ثَقُل علی أهلِ الدّنیا کثقله فى مَوازینهم یومَ القیامة، و إنّ الله عزّ وجلّ خفّف الشرّ علی أهلِ الدّنیا کخفّته فى مَوازینهِم یومَ القیامة».
تذکّر: سنگینی «الله» یعنی عظمت توحید، به لحاظ وجود عینی و بزرگی اعتقاد آن به لحاظ علمی.
2 ـ نماز و درودی که به نیّت محمّد و آل او (صلوات الله علیهم أجمعین) به جا آورده شود سبب سنگینی میزان اعمال انسان در روز قیامت است. محمّد بن مسلم از امام باقر یا صادق (علیهماالسلام) نقل میکند: در میزان قیامت چیزی سنگینتر از نماز و صلوات به نیّت محمّد وآل محمّد (علیهمالسلام) نیست. همانا اعمال انسان در قیامت وقتی در میزان گذاشته میشود به سمت سبکی میل میکند. ناگهان صلوات فرا میرسد و چون در میزان نهاده شود سبب ترجیح کفه کردار نیک او میگردد: «ما فى المیزان شیء أثقل من الصّلاة علی محمّد و آل محمّد، و إنّ الرّجل لتوضع أعمالُه فى المیزان فیمیل به فیخرج الصّلاة فیضعها فى میزانه فیرجّح».
3 ـ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در دو فراز از گفتار عارفانه خویش شهادتین را سبب بالا رفتن عمل و باعث سنگینی میزان دانسته، میفرماید: «و أشهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شریک له، و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسولُه شهادتان ترفعان القول و تضاعفان العمل، خف میزان ترفعان منه و ثقل میزان توضعان فیه»؛ اگر شهادتین از میزان انسان کنار رود آن ترازو سبک گشته و اگر در آن نهاده شود سنگین میگردد. همچنین فرمود: «و نشهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله شهادتین تصعدان القول و ترفعان العمل، لایخف میزان توضعان فیه ولا یثقل میزان ترفعان منه».
4 ـ خیر و خیرخواهی در دنیا سبب رستگاری انسان میگردد و در آخرت نیز سبب سنگینی میزان اعمال اوست؛ چنانکه شرّ، هم در دنیا سبب خفّت و سبکی است و هم در آخرت مایه سبکی میزان کردار شرور میگردد. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «إنّ الخیر ثقل علی أهل الدّنیا علی قدر ثقله فى موازینهم یومَ القیامة وإنّ الشرّ خفّ علی أهل الدّنیا علی قدر خفّته فى موازینهم یوم القیامة».
5 ـ دانشمندان اخلاق، در میان اذکار برای ذکر شریف «لا إله إلاّ الله» مقام برجستهای قائلند؛ زیرا حروف آن هیچ یک از لب ادا نمیشود (شفوی نیست) بنابراین، میتواند از هرگونه ریا و تظاهر دور باشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی چند ویژگی برای ذکر «لا إله إلّا الله» بر میشمارد: یکی این که کردار انسان بدون «لا إله إلاّ الله» پذیرفته نمیشود؛ اگر وحدانیّت خدا از عمل انسان گرفته شود آن عمل پوچ میشود. دیگر این که کلمه تقواست. سوم این که سبب سنگینی اعمال انسان در روز قیامت است: عن الحسن بن علىّ بن أبى طالب (علیهماالسلام) عن النّبىّ (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث طویل فى تفسیر «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلاّ الله و الله أکبر» وفیه قال النّبىّ (صلی الله علیه و آله و سلم): «و قوله لا إله إلاّ الله یعنى بوحدانیّته لا یقبل الله الأعمال إلاّ بها، و هى کلمة التقوی یثقّل الله بها الموازین یوم القیامة».
6 ـ ظاهر سازی و ریا کاری، در قیامت مایه سبک وزنی اعمال انسان است. امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: «من کان ظاهره أرجح من باطنه خفّ میزانه».
7 ـ کردار انسان با کردار ائمّه طاهرین و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سنجیده میشود. امام صادق (علیهالسلام) درباره (و أنّ هذا صراطی مستقیماً فاتّبعوه) فرمود: «هو و الله علىّ، هو و الله الصّراط و المیزان». و در حدیث دیگر فرمود: «نحن الموازین القسط». از این رو بلندای مرتبه انسان و پذیرفته شدن طاعاتش همانا به قدر محبّت او نسبت به پیامبران و اوصیا و به اندازه پیروی در گفتار، کردار، آثار و سنّت آنان است، و تا چه اندازه انسان به پیامبران و امامان عقیده داشته و آنان را مبعوث و برگزیده بر حق بداند. بنابر این، اعمالی پذیرفته میشود که با اعمال آنان موافق باشد و اخلاق و گفتاری پسندیده است که با اخلاق و گفتار آنان همخوان باشد و عقیده و باوری بر حق است که از آنان گرفته شود و عقیدهای مردود است که از آنان اقتباس نشود. هر چه انسان به آنان نزدیک شود به حق نزدیک شده و هر چه از ایشان دور شود از حق دور گشته است.
بنابر این، میزان هر قومی، پیامبر و وصیّ آن قوم است و به اندازه پیروی از راه آنان سعادت و ملاقات خدا و بهشت را میتوان دریافت.
8 ـ نوشته عالمان دین بر خون شهیدان راه خدا ترجیح دارد؛ زیرا همانند شدن به پیامبران و اوصیای آنان در آموختن علم و حکمت و آموزاندن آنها بیشتر است تا به مقام عالی شهادت رسیدن؛ زیرا انگیزه بعثت پیامبران (صلوات الله علیهم أجمعین) همانا آموزش علم و حکمت و پاک ساختن جانهاست. آنان برای تهذیب اخلاق و نفوس و خوی پاک و پاکیزه مبعوث شدهاند، وامّا دفع و دفاع از حریم دین به وسیله جهاد هدف دوم است. از این رو امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «إذا کان یوم القیامة جمع الله النّاس فى صعیدٍ واحدٍ و وُضعت الموازین فیُوزن دماءُ الشهداء مع مدادِ العُلماء فیرجّح مداد العلماءِ علی دماءِ الشّهداءِ».
9 ـ سنگینی میزان و سبکی آن در قیامت معیار کرامت و لئامت انسان در معاد است؛ یعنی اگر میزان عمل کسی در قیامت وزین بود او در آن روز به عنوان انسان کریم شناخته میشود وگرنه به عنوان فرد لئیم به حساب میآید. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: سلمان (رحمهالله) در جواب مردی گفت: «...فإذا کان یوم القیامة ونُصِبَت الموازینُ فمن ثَقُلَتْ موازینه فهو الکریم ومَنْ خَفَّت موازینه فهو اللّئیم».
قالب : اعتقادی |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
منبع : کتاب معاد در قرآن ج 2 |
موضوع اصلی : میزان |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره حمد آیه 6 - صراط در قرآن و روایات
صراط در لغت به معنای راه است و به وسیله «مضاف إلیه» معیّن میشود و جهت میگیرد؛ مانند «صراط مستقیم»، راه راست، راه کج، راه شیطان، راه رحمان، راه سعادت، راه دین و.... البته برخی بین «صراط» و «سبیل فرق» گذاشتند و صراط را به معنای راه مستقیم دانستند و وصف آن را به استقامت وصف توضیحی اعلام داشتند، بر خلافِ سبیل، که به معنای مطلق راه است و مستقیم و منحرف هر دو را شامل میشود. به نظر میرسد این تفکیک با برخی از شواهد صدق همراه باشد. و تحقیق آن در تفسیر «تسنیم» آمده است.
در روایات، این راه چنین وصف شده است که از روی دهانه جهنّم میگذرد و به عنوان «پل صراط» نام گرفته است. امّا در قرآن آیهای که به روشنی از آن نام ببرد وجود ندارد و تنها در چند مورد به آن اشاره شده، جز این که روایات متعدّدی ذیل هر آیه محتوای آن را بازگو میکند. آیاتی که در این باره سخن میگوید عبارت است از:
1 ـ (وإن منکم إلاّ واردها کان علی ربّک حتماً مقضیّاً ثمّ ننجّی الّذین اتّقوا ونذر الظّالمین فیها جثیّا)؛ همانا همه شما بدون استثنا وارد دوزخ میشوید این امری است حتمی و قطعی از ناحیه پروردگار. سپس تقوا پیشگان را از آن نجات میبخشیم، و ستمگران را در حالی که به زانو درآمده و بیچاره شدهاند در آن رها میکنیم.
بنابر این، همه انسانها باید از این گذرگاه بگذرند، نهایت آنکه، دستهای چون برق از آن خواهند گذشت و گروهی هم با وضع دیگری میگذرند و دستهای نیز سقوط کرده داخل دوزخ میگردند.
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «النّاس یمرّون علی الصّراط طبقات و الصّراط أدقّ من الشّعر و من حدّ السّیف. فمنهم من یمرّ مثل البرق و منهم من یمرّ مثل عدو الفرس و منهم من یمرّ حبواً و منهم من یمرّ مشیاً و منهم من یمرّ متعلّقاً قد تأخذ النّار منه شیئاً و تترک شیئاً»؛ مردمی که بر صراط میگذرند چند دستهاند و صراط از مو باریکتر و از شمشیر برندهتر است؛ برخی مانند برق از آن میگذرند و بعضی مانند اسب تیز پا، پارهای چهار دست و پا، گروهی چون پیادگان و دستهای به آن آویختهاند و عبور میکنند و این در حالی است که آتش دوزخ چیزی از آنان را میگیرد و چیزی را وا میگذارد.
2 ـ (إنّ ربّک لبالمرصاد)؛ تحقیقاً پروردگارت در کمینگاه است. خداوند در راه بندگان قرار دارد. هیچ یک از گفتار و کردارشان از او پنهان نمیماند و از دست نمیرود.
امام صادق (علیهالسلام) درباره «مرصاد» میفرماید: مرصاد پلی است بر صراط. هر کس حق مظلومی را از بین برده باشد از آن نمیگذرد: «المرصاد قنطرة علی الصّراط لا یجوزها عبد بمظلمة».
ابن عبّاس درباره این آیه میگوید: بر جهنّم هفت جایگاه بازرسی است؛ در نخستین آنها از شهادت «لا إله إلاّ الله» پرسیده میشود. اگر انسان از عهده این کلمه طیّبه خارج شد به جایگاه دوم میرسد. در این محل از «نماز» پرسیده میشود. اگر از عهده آن برآمد به سومین جایگاه میرسد که از «زکات» میپرسند. اگر از عهده آن کاملاً برآمد به چهارمین جایگاه که از «روزه» میپرسند میرسد. اگر از عهده پاسخ کامل آن برآمد به ایستگاه پنجم میرسد که درباره «حج» سؤال میشود و در صورت از عهده برآمدن آن به جایگاه ششم میرسد که از «عمره» سؤال میگردد. اگر توانست پاسخ کامل بدهد به زندان گونه هفتم میرسد. در این جا به «مظالم و حقوق بندگان» میرسد. اگر توانست از عهده آنها برآید که خوشا به حالش و اگر نتوانست گویند: او را نگهدارید. چنانچه کارهای نیکی انجام داده اعمالش را با آنها کامل میسازند و آنگاه که از همه فارغ گشت به سوی بهشت روان خواهد شد.
3 ـ (یوم لا یُخزی الله النّبیّ و الّذین آمنوا معه نورهم یسعی بین أیدیهم و بأیمانهم یقولون ربّنا أتمِمْ لنا نورنا و اغفر لنا إنّک علی کلّ شیءٍ قدیر)؛ در آن روزی که خداوند پیامبر خود و گرویدگان به او را رسوا و خوار نسازد. در آن روز نور ایمان و بندگی آنان در پیش رو و سمت راست ایشان میرود و راه بهشت را مینماید. در آن حال با شوق و نشاط گویند پروردگارا تو نور ما را به حد کمال رسان و ما را به لطف و کرم خود ببخشای که تنها تو بر هر چیز توانایی.
ابن عبّاس در تفسیر آیه گفته است: (یوم لا یخزی الله النّبی) یعنی حق تعالی حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) را عذاب نمیکند. (والّذین آمنوا) یعنی علیّ بن ابی طالب، فاطمه، حسن و حسین و حمزه و جعفر (علیهمالسلام) را عذاب نمیکند. (نورهم یسعی) بدان معناست که نور آنان که صراط را نورانی میکند، هفتاد بار بیش از نورهای دنیوی است. (بین أیدیهم و بِأیمانهم) بدان معناست که کسانی که پیرو آنان هستند در پرتو آن نور گام بر میدارند. از این رو اهل بیت محمّد و آل محمّد همگی چون برق از صراط میگذرند. سپس گروهی به سرعت باد عبور میکنند. آنگاه دستهای چون اسب تندرو. سپس گروهی مانند پیادگان میگذرند. سپس قومی با چهار دست و پا و روی شکم از صراط میگذرند و سرانجام گروهی افتان و خیزان چون واماندگان که گاه بر نشیمنگاه راه میروند با زحمت فراوان از صراط عبور میکنند. حق تعالی این راه را بر مؤمنان عریض میکند و بر گنهکاران باریک. میگویند پروردگارا نور کامل به ما عنایت کن تا بتوانیم با آن از صراط عبور کنیم.
امام باقر (علیهالسلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل میفرماید: «قال رسول الله: یا علىّ إذا کان یوم القیامة أقعد أنا و أنت و جبرئیل علی الصّراط فلم یَجُز أحدٌ إلاّ من کان معه کتاب فیه براتٌ بولایتک»؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای علی در روز قیامت من و تو و جبرئیل بر صراط مینشینیم و کسی از صراط نمیگذرد مگر این که نامهای دارا باشد که در آن اعتقاد وی به ولایت شما نگاشته شده باشد.
4 ـ (و قفوهم إنّهم مسئولون)؛ اینان را بازداشت کنید همانا باید مورد سؤال قرار گیرند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «إذا کان یوم القیامة و نصب الصّراط علی جهنّم لم یَجُز علیه إلاّ من معه جواز فیه ولایة علىّ بن أبى طالب و ذلک قوله: (و قفوهم إنّهم مسئولون)، یعنى عن ولایة على بن أبى طالب (علیهالسلام)»؛ روز قیامت هنگامی که صراط روی دوزخ قرار داده شود تنها کسانی از آن عبور میکنند که برگه عبور ولایت اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) را داشته باشند. این است معنای (و قفوهم إنّهم مسئولون)؛ یعنی درباره ولایت علیّ بن ابی طالب از آنان سؤال میشود.
اساساً در اسلام ناب همه معارف و ارزشهای والا به هم پیوسته است؛ مثلاً ولایت علیّ بن ابی طالب از نماز، روزه و حج جدا نیست و هیچکدام آنها از شناخت خدا و معاد و رسالت و امامت جدا نیست. از این رو امام صادق (علیهالسلام) درباره صراط میفرماید: «هو الطّریق إلی معرفة الله عزّ وجلّ و هما صراطان: صراط فى الدّنیا و صراط فى الآخرة؛ فأمّا الصّراط الّذى فى الدّنیا فهو الإمام المفروض الطاعة، من عرفه فى الدّنیا و اقتدی بهداه مرّ علی الصّراط الّذى هو جسر جهنّم فى الآخرة، و من لم یعرفه فى الدّنیا زلّت قدمه عن الصّراط فى الآخرة فتردّی فى نار جهنّم»؛ صراط همان راه و روش شناخت خداست. صراط دوگونه است: صراط دنیا و صراط آخرت. راهی که در دنیاست همان «امام واجب الاطاعه» است. کسی که در دنیا او را شناخت و به راهنماییهای او اقتدا کرد از صراط آخرت که پل دوزخ است گذشته است و هر کس امام را در دنیا نشناخت گامش بر صراط آخرت میلرزد و در آتش دوزخ سقوط میکند.
بنابر این، در دنیا باید از صراط گذشت تا در آخرت بتوان از آن گذر کرد؛ یعنی انسان همواره روی پل صراط در حال گذر است و لحظه به لحظه در مرصاد و کمینگاه حق تعالی قرار دارد و عقاید و اخلاق و اعمال او در دیدگاه خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بنابراین، کسی که روی مرز اسلام گام بر میدارد مانند کسی است که بر چیزی راه میرود که از مو نازکتر و ااز شمشیر برّانتر است.
مرحوم فیض کاشانی ذیل حدیثِ «إنّ الصراط جسر علی متن جهنّم یمرّ علیه الخلائق» به نقل از مفاتیح الغیب، ص 646 مینویسد: صراط در دنیا عبارت است از صورت هدایتی از اعمال قلبی که در جانت ایجاد کردهای، لیکن پس از مردن پردهها بالا میرود و پل محسوسی بر متن جهنّم نمودار میگردد که تا دَرِ بهشت امتداد دارد. کسی که آن را ببیند میفهمد که عصاره ساخت و ساز دنیوی اوست.
بنابر این، صراط و پوینده آن یکی است، و نفس آدمی و مسافرِ به سوی خداست که در ذات خویش مسافرت و طی منازل و مقامات میکند و همه اینها را در ذات خویش و در نفس خود مییابد (یعنی از سنخ اتّحاد سالک و مسلک است).
اشاره 1 ـ راه زمینی یا هوایی و دریایی گرچه غیر از رونده است، لیکن راه اعتقادی و اخلاقی بیرون از منطقه هویّت رونده نیست؛ یعنی وجود لفظی و کتبی صراط گرچه خارج از هستی انسان سالک است، ولی وجود عینی آن، یعنی وجود خارجی دین غیر از عقیده صائب و عمل صالح که در محدوده هویت انسان معتقد و متعبد است نخواهد بود.
2 ـ دین به دو بخش علمی و عملی تقسیم میشود: قسم علمی آن به جزم مُبَرْهَن و قسم عملی آن به عزم راسخ متکی است و تشخیص معارفِ ناب آن دشوارتر از دیدن موهای باریک است و استقامت عملی آن سختتر از حرکت بر لبه تیز شمشیر است و این میتواند معنای «أدَقّ مِنَ الشَعر و أحَدّ من السیف» باشد.
قالب : تفسیری |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
منبع : کتاب معاد در قرآن ج 2 |
موضوع اصلی : طیب و خبیث |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره اعراف آیه 46 - معنا و مصداق اعرافیان
قرآن مجید در چند آیه درباره اعراف و اعرافیان سخن میگوید:
1 ـ (وبینهما حجاب وعلی الأعراف رجالٌ یعرفون کلّا ً بسیماهم و نادوا أصحابَ الجنّة أن سلام علیکم لم یدخلوها وهم یطمعون)؛ و میان این دو گروه بهشتی و جهنّمی حجاب و پردهای است و بر اعراف (جایگاهی میان دوزخ و بهشت) مردانی هستند که همه را به سیما و علامت آنان میشناسند، و اهل بهشت را ندا داده گویند: سلام بر شما. امّا اعرافیان به بهشت در نمیآیند، لیکن آرزوی ورود آن را دارند.
2 ـ (و إذا صرفت أبصارهم تلقاء أصحابِ النّار قالوا ربّنا لا تجعلنا مع القوم الظّالمین)؛ و چون نظر اعرافیان به اهل دوزخ افتد گویند: پروردگارا ما را با این ستمکاران یک جا قرار مده.
3 ـ (و نادی أصحاب الأعراف رجالاً یعرفونهم بسیماهم قالوا ما أغنی عنکم جمعکم وماکنتم تستکبرون)؛ اهل اعراف مردانی را که به سیما و نشانه آنان میشناسند صدا زنند و گویند دیدید که جمع مال و جاه و آنچه بر آن فخر و تکبّر میکردید به حال شما اصلاً سودمند نبود.
4 ـ (أ هؤلاء الّذین أقسمتم لا ینالُهُم الله برحمةٍ ادخلوا الجنّة لا خوف علیکم ولا أنتم تحزنون)؛ آیا آن مؤمنانی که سوگند یاد میکردید که خدا آنان را مشمول عنایت و رحمت خود نمیگرداند اکنون مقامشان را میبینید به همانها امروز خطاب میشود که در بهشت بیخوف و هراس و بیهیچ گونه حزن و اندوه وارد شوید.
مفسّران شیعه و اهل سنّت درباره اعراف و اعرافیان سخنان گونهگون و نظرات متفاوتی ارائه کرده که برخی از آنها با روایات همخوان و بعضی با آنها ناهماهنگ و احیاناً در تضاد است.
استاد علامه طباطبایی (رحمهالله) نظر آنان را برشمرده و در معنای اعراف به شش قول و در تعیین مصداقِ اهل اعراف به دوازده رسانده و آن را گزاف میدانند:
1 ـ اعراف چیزی است که بر بهشتیان و جهنّمیان اشراف دارد.
2 ـ دیواری است که مانند خروس دارای تاج است.
3 ـ تلّی است میان بهشت و جهنّم که عدّهای از گنهکاران بر آن مینشینند.
4 ـ همان دیوار بین منافقان و مؤمنان است که آیه (فضرب بینهم بسورٍ له بابٌ)[1] به آن اشاره دارد.
5 ـ اعراف به معنای آشنایی است؛ یعنی در قیامت مردانی از حال مردم آگاهند.
6 ـ همان صراط معروف است.
امّا سخن درباره اعرافیان و رجالی که بر اعراف قرار دارند به شرح زیر است:
1 ـ مردان نامبرده بزرگانی هستند که دارای شخصیّت ممتازند.
2 ـ گروهی هستند که نیکیها و بدیهایشان برابر است. نه داخل بهشت میشوند نه داخل دوزخ و تا مدّتی بر اعراف که مقامی است میان بهشت و دوزخ بازداشت خواهند بود. سپس به بهشت وارد میشوند.
3 ـ آنان اهل فَتْرتند؛ یعنی میان زمان پیامبر قبل و پیامبر بعد قرار گرفتهاند.
4 ـ مؤمنان جنّ هستند.
5 ـ کودکانی هستند از کافران که قبل از حدّ تکلیف از دنیا رفتهاند.
6 ـ فرزندان نامشروعند.
7 ـ کسانی هستند که در دنیا به خود میبالیدند.
8 ـ فرشتگانی هستند که بالای اعراف ناظر اشخاصند (در حقیقت این فرشتگان به شکل مردها تمثّل یافتهاند) و مردم را از چهره میشناسند.
9 ـ پیامبران (علیهمالسلام) هستند که بر اعراف قرار گرفتهاند.
10 ـ مردان عادل امّتها هستند که برای ادای گواهی آن جا قرار دارند.
11 ـ آنان، صالحان، فقیهان و دانشمندانند.
12 ـ اعرافیان عبارتند از عبّاس، حمزه، علیّ و جعفر طیّار که در نقطهای از صراط میایستند تا دوستان خود را به سفیدی روی و دشمنان خود را به سیاهی روی بشناسند. این قول را آلوسی از ضحاک از ابن عباس نقل کرده است.
در تفسیر المنار گوید:
من این قول را در کتب تفسیر نیافتم و ظاهراً آلوسی آن را از تفاسیر شیعه نقل کرده و این قول صحیح نیست؛ زیرا اصحاب اعراف اهل بهشت و دوزخ را به چهرههایشان میشناسند و دیگر نیازی نیست در این که این بزرگواران بر سر راه صراط بایستند تا منافقان و ناصبیان را که همان دشمنان علی (علیهالسلام) و هواخواهان بنیامیّهاند، از دیگران بشناسند.
علامه طباطبایی (قدّسسرّه) مینویسند:
این که صاحب المنار میگوید روایت مزبور از کتابهای شیعه نقل شده صحیح نیست؛ زیرا هیچ یک از تفاسیر شیعه این روایت را به طریقی که شیعه به ضحّاک دارد از ضحّاک نقل نکرده، بلکه اگر هم متعرّض آن شده باشند از یکی از تفاسیر عامّه نقل کردهاند....
از آیات قرآن نتیجه میگیریم که اعراف یکی از مقامات عالی انسانیّت است که خداوند آن را به حجابی حایل میان بهشت و دوزخ مثال زده و معلوم است هر حایل در عین آن که به دو طرف مرتبط است از حکم دو طرف خارج است. از این رو فرمود: این حجاب دارای بلندیهایی است و بر آن بلندی مردانی هستند که بر همه اهل محشر از اوّلین و آخرین اشراف دارند و هر کسی را در مقام خودش مشاهده میکنند. با این که مقامها و درجات مردم در بین دو حدّ اعلا علّیّین و اسفل السّافلین مختلف است، با این وجود ازحال یک یک افراد و کرداری که در دنیا به انجام رساندهاند آگاهند و با هر کس بخواهند سخن میگویند و هر کسی را بخواهند (مصلحت ایجاب کند) میتوانند ایمنی داده و به اذن خداوند اجازه ورود به بهشت دهند. از این جا معلوم میشود که رتبه و مقام این مردان از دو جایگاه سعادت که عبارت است از نجات به وسیله عمل شایسته و شقاوت که عبارت است از هلاکت بر اثر عمل زشت، بیرون است؛ یعنی جایگاه آنان فوق مقام سعادت و شقاوت و حاکم و مسلّط بر این دو است.
1 ـ سلمان فارسی گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که درباره علی (علیهالسلام) بیش از ده بار فرمود: تو و اوصیای [یازدهگانه] بعد از تو اعراف میان بهشت و دوزخید. داخل بهشت نمیگردد مگر کسی که شما را بشناسد و شما او را بشناسید و داخل دوزخ نمیگردد جز آن که حقّ شما را انکار کند و شما او را (به رسمیّت) نشناسید.
2 ـ امام باقر (علیهالسلام) فرمود: آنان [مردانی که بر اعراف مستقرند] آل محمّد (علیهمالسلام) هستند. داخل بهشت نمیگردد جز کسی که حقّ آنان را بشناسد و داخل دوزخ نمیگردد جز آن که آنان را انکار کند و آنان او را انکار کنند: «هم ال محمّد (علیهمالسلام) لا یدخل الجنّة إلاّ من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النّار إلاّ من أنکرهم و أنکروه».
3 ـ امام باقر (علیهالسلام) راز اعراف بودن اهل بیت را بیان کرده میفرماید: ما اعراف هستیم؛ زیرا خداوند جز از راه معرفت ما شناخته نمیشود. اعراف ما هستیم و داخل بهشت نمیگردد جز کسی که ما را [در مقام و جایگاهی که هستیم] بشناسد و ما نیز او را بشناسیم و وارد دوزخ نمیگردد جز آن کسی که ما را انکار کند و ما او را انکار کنیم: «عن الثّمالى قال سئل أبو جعفر (علیهالسلام) عن قول الله: (و علی الأعراف رجال یعرفون کلّا ً بسیماهم). فقال أبو جعفر (علیهالسلام): «نحن الأعراف الّذین لا یعرف الله إلاّ بسبب معرفتنا و نحن الأعراف الّذین لا یدخل الجنّة إلاّ من عرفنا و عرفناه و لا یدخل النّار إلاّ من أنکرنا و أنکرناه و ذلک أنّ الله لو شاء أن یعرّف النّاس نفسه لعرّفهم و لکنّه جعلنا سببه و سبیله و بابه الّذى یؤتی منه»؛ راز سخن این است که اگر خداوند میخواست خود را به مردم بشناساند میتوانست و میشناساند، ولی ما را سبب معرفت و راه و دَرِ آن قرار داده است تا از در ما اهل بیت وارد شوند.
4 ـ غیر از اهل بیت (علیهمالسلام) انسانهایی دیگر از اعراف به شمار میآیند؛ امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: در روز قیامت ما اهل بیت، پاداش کامل شیعیان را میدهیم تا در اعراف بین بهشت و دوزخ در کنار محمّد، علیّ، فاطمه، حسن، حسین (علیهمالسلام) و پاکان اهل بیت قرار گیرند. آنگاه برخی از شیعیان را میبینیم که در آن عرصه جزو مقصّرانند و در سختی قرار دارند. سپس برخی از نیکان شیعیانمان، چون سلمان، مقداد، ابوذر، عمّار و مانند آنان را در عصر خودشان و همچنین در هر عصری تا روز قیامت، به سوی مقصّران گسیل میداریم تا آنان را برچینند، آنسان که بازِشکاری صید خویش را میگیرد، و به جانب بهشت روانه خواهیم داشت.
5 ـ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبهای میفرماید: «ونحن أصحاب الأعراف؛ أنا وعمّى وأخى وابن عمّى»؛ من وعمویم و برادرم و پسر عمویم اهل اعراف هستیم.
6 ـ امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: اعراف تلّی (جایگاه بلندی) است میان بهشت و دوزخ و مردانی که بر آن توقّف دارند عبارتند از پیشوایان معصوم (علیهمالسلام) که همراه شیعیان گنهکار بر اعراف ایستادهاند و این در حالی است که مؤمنان پارسا پیش از آنان وارد بهشت شدهاند. در این حال ائمّه (علیهمالسلام) به آن گروه از شیعیان گنهکار گویند: به برادران خود بنگرید چگونه بدون حساب وارد بهشت شدهاند و مقصود از آیهای که میفرماید: (سلامٌ علیکم لم یدخلوها وهم یطمعون) همین گروهند که هنوز وارد بهشت نشده ولی آرزوی آن را دارند. سپس به آنان گفته میشود به دشمنان خود که در دوزخ جا گرفتهاند بنگرید و این است معنای (و إذا صُرفت أبصارهم تلقاء أصحاب النّار قالوا ربّنا لا تجعلنا مع القوم الظّالمین) (شیعیان گنهکار وقتی به اهل دوزخ مینگرند هراسان گویند پروردگارا ما را با ستمگران یکجا قرار مده).
در این هنگام اصحاب اعراف (علیهمالسلام) گروهی را که با نشانههایشان میشناسند مخاطب ساخته میگویند: «ما أغنی عنکم جمعکم فی الدّنیا وما کنتم تستکبرون» (آنچه در دنیا گرد آورده بودید و به آن فخر و تکبّر میکردید شما را بینیاز نساخت). آنگاه به دیگر دوزخیان که با آنان دشمنی میورزیدند گویند: این گروه از شیعیان گنهکار ما هستند که شما در دنیا سوگند یاد میکردید که رحمت الهی شامل حالشان نخواهد شد. سرانجام به گروه یاد شده (گنهکاران) گویند: (ادخلوا الجنّة لا خوفٌ علیکم ولا أنتم تحزنون)؛ داخل بهشت گردید که هیج ترس و اندوهی بر شما نیست.
گفتنی است که، طایفه سوم یعنی شیعیان گناهکار به مقتضای جمع میان روایات همان کسانی هستند که فرمان خداوند را انتظار میکشند که یا بر آنان ببخشاید یا کیفرشان کند. از این رو شیخ مفید (رحمهالله) هماهنگ با صدوق (رحمهالله) مینویسد:
در حدیث آمده است که خداوند تعالی در اعراف گروهی را ساکن میکند که کردار نیکشان از سویی بدون کیفر نیست، و از سوی دیگر استحقاق جاوید ماندن در دوزخ را ندارند. البته امیدوار فرمان (مُرْجَوْن لأمر الله) خدا هستند و قابلیت شفاعت دارند. اینان همواره بر اعراف خواهند ماند تا شفاعت پیامبر و امیر مؤمنان و ائمه (صلوات الله علیهم) شامل حالشان گردد و به بهشت وارد شوند.
قالب : تفسیری |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
منبع : کتاب معاد در قرآن ج 2 |
موضوع اصلی : معاد |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
علمدار .ب : سخن در باره ی اینکه اعرا فیان چه کسانی هستند بسیار متناقض است . بطوریکه در جایی اشاره به کودکان نامشروع و افرادی که نیک وبدشان برابر است شده و در عبارت بعد اشاره به شخص پیامبر یا حمزه و علی وجعفر طیار شده .درست است که تفاسیر متعدد و بر اساس برداشتها و بررسی احادیث و... است اما این همه تناقض ؟؟؟
● سوره حدید آیه 20 - مراحل پنجگانه دنیا
بیاعتنایی به دنیا به معنای بیهوده انگاری زمین و آسمان نیست. بیهوده انگاری مظاهر آفرینش خدا از نظر قرآن باطل و بینش کافران است: (و ما خلقنا السّماء و الأرض و ما بینهما باطلا ً ذلک ظنُّ الّذین کفروا فویلٌ للّذین کفروا من النّار)[1]؛ ما آسمان و زمین و هر چه بین آنهاست بازیچه و باطل نیافریدیم. این گمان کافران است. وای بر کافران از عذاب سخت آتش دوزخ. نظام کیهانی بیهدف نیست. این پندار باطل کافران است که میگویند جهان هستی همین دنیاست و بس و این زندگی با مرگ پایان میپذیرد و انسان با مردن نابود میشود و جهان به سمت نابودی در حرکت است؛ سرّ بطلان این پندار این است که خداوند حکیم است و حکیم هرگز کار بیهوده و بیهدف نمیکند و همانطور که قبلا ً بیان شد نظام غیر از «زندگی دنیا» است که به دیدگاه انسان و بینش او ارتباط دارد. قرآن میفرماید: (إعلموا أنّما الحیاة الدّنیا لعِب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الأموال و الأولاد کمثل غیثٍ أعجب الکُفّارَ نباته ثم یهیج فتره مُصفرّاً ثم یکون حُطاماً و فی الآخرة عذاب شدید و مغفرة من اللّه و رضوان و ما الحیاة الدّنیا إلّا متاع الغرور)[2]؛ بدانید که زندگانی دنیا به حقیقت بازیچهای کودکانه است و لهو و سرگرمی و آرایش و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرصِ افزودن مال و فرزندان. این حقیقت دنیاست و در مَثَل مانند بارانی است که به موقع ببارد و گیاهی در پی آن از زمین بروید که برزگر یا کافران دنیاپرست را به شگفت آرد و سپس بنگری که زرد و خشک شود و بپوسد. در جهان آخرت دنیاطلبان را عذاب سخت جهنم و مؤمنان را آمرزش و نیز خشنودی الهی نصیب است. بدانید که دنیا جز متاع فریب و غرور چیزی نیست. بنابراین، غفلت، سرگرمی، تجمّل، تفاخر و تکاثْر دورانهای پنج گانه انسان دنیا مدار را تشکیل میدهد.
نخست دوران کودکی است که زندگی در هالهای از غفلت، بیخبری و بازی فرو میرود. سپس مرحله نوجوانی فرا میرسد و سرگرمی جای بازی را میگیرد. در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدّی دور دارد. مرحله سوم، مرحله جوانی، شور، عشق و تجمّل پرستی است. در مرحله چهارم احساسات کسب «مقام و فخر» در انسان خودنمایی میکند و در مرحله پنجم به فکر افزایش مال و جمع ثروت و نفرات میافتد.
قرآن همه این مراحل را متاع فریب و نیرنگ میداند. بنابراین، دنیا ابزاری است برای خودفریبی و فریبدادن دیگران. این در مورد کسانی است که دنیا را هدف نهایی خود قرار میدهند، به آن دل میبندند، بر آن تکیه میکنند و آخرین آرزویشان دست یازیدن به آن است.
اما اگر مواهب این جهان مادی وسیلهای برای وصول به ارزشهای والای انسانی و سعادت جاودان باشد، هرگز دنیای مذموم نیست، بلکه مزرعه آخرت و پلی برای رسیدن به هدفهای بزرگ است.
توجه به دنیا و مواهب آن به عنوان «گذرگاه» (مَمَرّ، مَعْبَر) یا «قرارگاه» (مَقَرّ) دو جهت گیری مختلف به انسان ارائه میدهد که یکی مایه نزاع، فساد، تجاوز، بیدادگری، طغیان و غفلت است و دیگری وسیله داد، آگاهی، ایثار، فداکاری، برادری و گذشت است. یکی عِفریت جهل و نِفْریت ظلم است و دیگری فرشته علم و همای عدل است، یکی طغوای نابخردان است و دیگری تقوای خردمندان.
قرآن حکیم برای هر یک از مراحل یاد شده دنیای مذموم گاهی یک یا چند آیه نازل فرموده است. گاهی به عنوان «لهو ولعب»، مانند: (و ما الحیاة الدنیا إلّا لعِب و لهو)[1] و گاهی به عنوان «متاع غرور»، مانند: (و ما الحیاة الدّنیا إلا متاع الغرور)[2] و زمانی به عنوان «متاع قلیل»، مانند: (قل متاع الدّنیا قلیل و الآخرة خیر لمن اتّقی)[1]؛ ای رسول ما بگو که زندگانی دنیا متاعی اندک است و جهان آخرت برای هر که خداترس باشد بسیار بهتر از دنیاست و گاهی به عنوان «متاع ناچیز»، مانند: (تبتغون عرض الحیاة الدّنیا)[2]؛ خواهان متاع و سرمایه ناچیز دنیا هستید.
بنابراین، زمین، آسمان، ابر، باد، مه، آفتاب و ماهتاب سراسر آیات الهی و مظاهر جمال و جلال حق، نشانه حق، مجرای فیض، آینه دار خداوند و ظهور حکمت عملی و پیاده شده آن است و هرگز دنیای مصطلح نیست، بلکه دنیا همان قراردادهای ویژهای است که جهت زندگی مادی برنامه ریزی میشود و انسان فریب آنها را میخورد؛ مانند: فخرها، خیال زدگیها، دلباختگیها، پیوندهای اعتباری، القاب، پست و مقام و جاه.
امیر مؤمنان (علیهالسلام) با واژگانی بلیغ و زیبا دنیا را چنین معرفی میفرماید: «تغرّ و تضرّ و تمرّ إنّ اللّه تعالی لم یرضها ثواباً لأولیائه و لا عقاباً لأعدائه وإنّ أهل الدّنیا کرکبٍ بینا هم حَلّوا إذ صاح بهم سائقهم فارتحلوا»[3]؛ دنیا با زینت و آرایش خود فریب میدهد و به بلا و گرفتاریهایش زیان میرساند و به سرعت و شتاب میگذرد. خداوند سبحان بر اثر حقارت و پستی دنیا راضی نگشت که آن را پاداش دوستان خود یا کیفر دشمنانش قرار دهد. اهل دنیا مانند کاروانی هستند که در حالی که فرود آمده اند تا رفع خستگی کنند ناگاه راننده آنان برآنها بانگ زند: کوچ کنید که این مکان جای استراحت نیست. پس کوچ کنند. از این رو با سفارش اکید فرمود: «فعلیکم بالجدّ و الاجتهاد و التّأهب و الاستعداد و التزوّد فى منزل الزّاد و لاتغرنّکم الحیاة الدّنیا کما غرّت من کان قبلکم مِن الأمم الماضیه و القرونِ الخالیة...»[4]؛ بر شما باد به سعی و کوشش به طاعت و بندگی، آماده بودن و توشه برداشتن برای سفر آخرت در جای توشه گرفتن. زندگی دنیا شما را فریب ندهد، چنانکه پیشنیان شما را که گذشتند و رفتند فریب داد؛ آنان که شیر آن را دوشیدند و فریب آن را خوردند و شماره آن را از بین برده روزهایش را به بیخبری به سر بردند و تازه آن را کهنه کردند، خانههایشان گورها و دارایی آنان میراث دیگران گردید. هر که بر سر گورشان آمد نمیشناسند و به کسی که برایشان بگرید اهمیت نمیدهند، و به کسی که آنان را بخواند پاسخ نمیدهند: «فاحذروا الدّنیا فإنّها غدّارة غرّارة خَدوع، معطیة منوع، مُلبسة نزوع، لا یدوم رخاؤها و لا ینقضی عناؤها و لا یرکد بلاؤها»[1]؛ پس از دنیا بپرهیزید که بسیار مکرکننده فریب دهنده و بازی دهنده است. بخشندهای است پس گیرنده و پوشانندهای است کَننده (اگر چند روزی به کسی روی آورد و کالایی به او ارزانی داشت، به زودی به او پشت کرده، از او پس میگیرد). آسایش آن همیشگی نیست، رنج آن به سر نمیرسد،و بلا و درد آن آرام نمیگیرد.
قالب : اعتقادی |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
منبع : کتاب معاد در قرآن ج 1 |
موضوع اصلی : دنیا |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره اعراف آیه 38 - دعوای جهنمیان با یکدیگر
دوزخیان وقتی همه گرفتار آتش شدند، پیروان و دنباله روها میگویند خدایا پیشوایانِ ضلالت، ما را گمراه کردند، تو عذاب آنان را دو چندان کن؛ زیرا آن هم خود معصیت کردند و هم دیگران را به دنبال خویش کشاندند. بنابراین، دو جرم دارند. در برابر، سردمداران فساد و تباهی نیز به مشاجره پیروان پرداخته گویند شما نیز معصیت کار بودید، و بر ما برتری ندارید؛ زیرا به سوء اختیار به دنبال ما آمدید. بنابراین، ما و شما در گناه یکسان و برابریم، خداوند در اینباره چنین میفرماید: (قال ادخلوا فی أممٍ قد خلت من قبلکم من الجنّ و الإنس فی النّار کلّما دخلت أمّة لعنت أختها حتّی إذا ادّارکوا فیها جمیعاً قالت أخراهُم لأولاهم ربّنا هؤلاء أضلّونا فآتِهِم عذاباً ضعفاً من النّار قال لکُلٍّ ضعف ولکن لاتعلمون وقالت أولاهم لأُخراهُم فما کان لکم علینا من فضلٍ فذوقوا العذاب بما کنتم تکسبون)؛ به دوزخیان فرمان داد شما هم در زمره آن گروه از جنّ و انس که پیش از شما روانه دوزخ شدند درآیید. در این وقت هر بار که امّتی در آتش درآید همکیشان خود را لعنت کند تا وقتی که همگی در آتش به هم پیوندند، آنگاه پیروان و دنباله روهایشان درباره پیشوایانشان گویند: پروردگارا، اینان ما را گمراه کردند، پس عذاب آتش دو برابر به آنان بده. خدا میفرماید: برای هر دو دسته (پیشوایان و پیروان) عذاب دو چندان است، ولی شما نمیدانید و نیز پیشوایان به پیروان میگویند: شما را بر ما امتیازی نیست، پس به سزای آنچه به دست آوردید عذاب را بچشید.
اشاره: سرّ مضاعف و دوچندان بودن عذاب سران ضلالت این است که آنان هم گمراه شدند و هم گمراه کردند و در برابر هر گناه کیفر جداگانه است. سرّ مضاعف و دوچندان بودن عذاب پیروان ضلالت این است که آنان هم گمراه شدند و هم امامت امامان حق را رها کرده و زعامت و رهبری رهبران باطل را با سوء اختیار خود قبول کردند. از اینرو چند گناه مرتکب شدهاند و در برابر هر گناه کیفر جداگانهای است.
قالب : تفسیری |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
منبع : کتاب معاد در قرآن ج 2 |
موضوع اصلی : مجرمین |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره حجر آیه 44 - درهای جهنم
رابطه درهای دوزخ با ملکات نفسانی
از آیات قرآن حکیم و احادیث پیشوایان دین (علیهمالسلام) استفاده میشود که درهای دوزخ و طبقات آنکه به نام و عنوانهای مختلف از آنها سخن رفته است ریشه در اخلاق و ملکات انسان دارد؛ یعنی انسان هر اندازه ارزشهای والای معنوی و الهی را بیشتر مورد تهاجم و ستیز قرار دهد، در طبقه سختتری از عذاب قرار خواهد گرفت، و اگر «ارزش ستیزی» ملکه او گردد ناچار از دری از درهای دوزخ وارد گشته، بلکه وجودش جهنّم کوچکی است که بر جهنّم بزرگ وارد شده است:
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حدیث میکند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چهار گروه آنچنان عذابی را تحمّل میکنند که اهل آتش از عذاب آنان در اذیّت قرار میگیرند؛ زیرا که از آب جوشان جحیم به آنان مینوشانند و صدای شیون آنان بلند میشود و... اهل آتش برخی به برخی دیگر میگویند: این چهار گروه چه گناهانی دارند که عذابشان ما را که خود در عذابیم اذیت میکند؟ پس مردی از آنان در تابوتی از آتش آخته معلّق، و گروهی امعا و احشا آنان کشیده میشود. گروه سوم، از دهانشان چرک و خون جاری است، و گروه چهارم گوشت خویش را میخورند و چون از عذاب اینان پرسیده شود، چنین پاسخ میشنوند:
1 ـ آنانکه در تابوت آتشین به دوزخ آویخته کسانی هستند که به مال مردم تجاوز کرده و آنها را میخورند و فکر بازپرداخت آنها نیستند.
2 ـ آنان که امعاء و احشاء آنها کشیده میشود، کسانی هستند که در امر طهارت و نجاست بیموالاتاند، بدن و لباس آنان آلوده به بول و... است [بهداشت گریزان و کثیفان].
3 ـ آنان که از دهانشان، چرک، کثافت و خون جاری است، همان گروهی هستند که هرزه گو، هرزه زبان، یاوهسرا و دهان ناپاکند.
4 ـ گروهی که گوشت بدن خود به دندان میخایند همان غیبتکنندگان و خورندگان گوشت مردم به غیبت، و تهمتزنندگان و سخن چینان هستند.[1]
اشاره: گاهی گناه در حدّ حال است و زمانی در مرز مَلَکه و گاهی از مراحل قبل افزونتر شده به مرتبه تقویم هویّت نه ماهیّت میرسد، که در اینحال به مثابه مقوّم وجودی گنهکار خواهد بود و زمینه خلود او را فراهم میکند.
نامهای طبقات و درهای دوزخ
یک. (وإنّ جهنّم لَمَوْعِدُهُم أجمعِین لها سبعةُ أبوابٍ لکلّ بابٍ منهم جزءٌ مقسومٌ)؛[2] و قطعاً وعدهگاه همه مردم گمراه آتش دوزخ است. آن دوزخ دارای هفت در و هر دری ویژه گروهی از گمراهان است. البته تبیین احادیث وارد در ذیل اینگونه آیات نیازمند توضیح است که در پایان به آن اشاره میشود.
در برخی روایات این هفت دَرْ اشاره به هفت طبقه دوزخ است و گویا هر طبقهای برای خود در ویژهای دارد. از اینرو در روایتی از حضرت باقر (علیهالسلام) ذیل آیه فوق آمده است: حق تعالی جهنّم را هفت طبقه آفریده و هر طبقه نام ویژهای دارد:
1 ـ جحیم: اهل این طبقه بر سنگی آتشین میایستند و مغز سرشان چونان دیگ جوشان میجوشد.
2 ـ لَظی: (کلاّ إنّها لظی نزّاعةً للشّوی تدعوا من أدبر و تولّی و جمع فأوعی)؛[1] آتش زبانه میکشد. پوست سر و اندام را میکَنَد. هر که را در دنیا به حق پشت کرده و از آن روی برتافته و حرام را گرد آورده و جاسازی و ذخیره کرده است، فرا میخواند.
3 ـ سَقَر: (وما أدراک ما سقر لاتُبقی ولاتذر لوّاحة للبشر علیها تسعة عشر)؛[2] و تو چه دانی که آن سقر چیست؟ شراره سقر از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند، آن آتش بر آدمیان رو نماید و روی آنان را دگرگون کند. بر آن آتش نوزده تن گماره شدهاند.
4 ـ الحُطَمة: در هم کوبنده و خرد کننده و شرارههای آن چونان قصر است: (إنّها ترمی بشرر کالقصر کأنّه جمالتٌ صفر)؛[3] دوزخ چون کاخی بلند شراره میافکند، گویی آن شراره شترانی زرد رنگ است.
این آتش واردشوندگان به آن را مانند سُرمه در هم میکوبد و خرد میکند. اما جان انسان نمیمیرد، و هر بار که بدن مانند سرمه گشت دوباره به حال اول باز میگردد تا به عذاب جدید معذّب شود.
5 ـ هاویة: آنگاه که در آتش سقوط کند گوید: ای مالک دوزخ به فریاد ما برس در اینگاه ظرفی از جنس مس گداخته (ظرف مسین در حرارت گزاری مؤثّرتر از برخی فلزّات است) پر از آتش و چرک و کثافت که از پوست بدنهاشان انباشته شده به آنان خواهد داد و چون بیاشامند گوشت صورتهایشان از شدّت حرارت در آن خواهد ریخت. از اینرو خداوند فرمود: (وإن یستغیثوا یغاثوا بماءٍ کالمهل یشوی الوجوه بئس الشّراب و ساءت مرتفقاً).[1]
به هر روی کسی که در این طبقه از دوزخ بیفتد هفتاد سال به طول میانجامد تا به پایینترین نقطه جهنّم برسد و در این اثنا هر چه پوست بدنش بسوزد، برای عذاب مجدّد پوست تازه میروید.
6 ـ السعیر: یعنی آتش فروزان. این طبقه دارای سیصد سرا پرده آتشین و در هر یک سیصد کاخ آتشین، و در هر یک سیصد اطاق آتش است که در هر یک از این اتاقها سیصد گونه عذاب غیر آتش همچون مارهای آتشین، عقربها، غل و زنجیرهای آتشین وجود دارد. از اینرو میفرماید: (إنّا أعتدنا للکافرین سَلاسلا وأغلالا ً و سعیراً).[2]
7 ـ جهنّم: در این دوزخ چاهی است به نام فلق که وقتی باز شود جهنم شعله ور میگردد. در وسط جهنّم کوهی است به نام «صعود» از جنس مس گداخته و آتشین. در دامنه این کوه بیابانی است از مس آب شده و اطراف این کوه جاری است و شدیدترین آتش را جهت عذاب داراست.[3]
در حدیث دیگری آمده که از امیر مؤمنان (علیهالسلام) درباره این هفت طبقه پرسیدند، فرمود: این هفت طبقه برخی فوق برخی دیگر است و یکی از دستها را روی دست دیگر قرار داد. آنگاه افزود: حق تعالی بهشتها را در عرض هم قرار داده و طبقات آتش را بالا و پائین. پائینترین آنها «جهنّم» و فوق آن «لظی» و فوق آن «حُطمة» و زِبَر آن «سَقَر» و بر روی آن «جَحیم» و بالای آن «سَعیر» و بالاتر از همه «هاویة» است. و در برخی روایات برعکس است؛ یعنی جهنّم بالا و هاویه پایین است.[1]
امام صادق (علیهالسلام) اهل این طبقات را چنین برشمرده است: از یک در فرعون و هامان و قارون و از در دوم مشرکان و کافرانی که حتّی یک لحظه ایمان نیاوردند وارد میشوند و دَرِ سوم (لظی) ویژه بنی امیّه. البته در سقر و هاویه نیز از این راه میگذرد. از در چهارم دشمنان اهل بیت و پیکارگران و ستیزهجویان با این خانواده وارد میشوند. این طبقه شدیدترین حرارتها را داراست، و دری ویژه ابوسفیان، معاویه و آلمروان است و....[2]
اشاره: اثبات جزئیات دوزخ که زیرمجموعه مبحث کلامی است نه مقدور برهان عقلی است و نه با حدیث مرسل، مقطوع، موقوف و ضعیف قابل اثبات است و در صورت صحیح بودن حدیث میتوان اسناد ظنّی به معصوم (علیهالسلام) داد نه اسناد جزمی و در مطلبی که اعتقادی است اگر مبادی حصول آن حاصل شد، اعتقاد پدید میآید وگرنه حاصل نخواهد شد. ترتیب اثر عملی و اجتناب از معاصی که از مسائل اخلاقی و فقهی و حقوقی محسوب میشود به استناد حدیث صحیح کاملاً به جا بلکه لازم است.
دو. (فادخلوا أبواب جهنّم خالدین فیها فلبئس مثوی المتکبّرین)؛[3] از درهای جهنم وارد شوید، در حالی که در آن جاودانه هستید. پس چه جای بدی است جایگاه تکبّر ورزان.
امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: در شب معراج جبرئیل از مالک دوزخ خواست طبقهای از طبقات آتش را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بنمایاند. در این هنگام گروهی از دوزخیان را که در طبقهای جای داشتند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمود و چنان آتش به آسمان رفت که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) احتمال داد او را فرا گیرد. آنگاه به جبرئیل فرمود به مالک بگو آتش را باز گرداند. از آن زمان تا زمان مرگ، خنده به لبهای پیامبر نقش نبست و دندانهای مبارک او دیده نشد.[1]
امام المتّقین حضرت علی (علیهالسلام) در این زمینه میفرماید: بدانید این پوست نازک بدن را شکیبایی بر آتش نیست. پس بر خود رحم کنید که شما خودتان آن را در دنیا به مصیبتها و سختیها آزمودهاید. آیا دیدهاید یکی از خودتان از خاری که به بدن او فرو میرود چگونه ناله و اظهار درد میکند و از لغزیدنی که او را خونین میسازد، و از ریگ گرم بیابان که او را میسوزاند؟ پس چه حالتی خواهد داشت هر گاه بین دو تاوه از آتش باشد، در حالی که همخواب سنگ سوزان و همنشین شیطان گردد؟ آیا میدانید که مالک دوزخ هرگاه بر آتش خشم کند از خشم او آتش به جوش و خروش آمده بعضی بعضی را میمالاند و بر روی هم قرار میگیرد؟ و هر گاه آن را بانگ زند شکیبایی از دست داده ناله کنان در میان درهای دوزخ بر اثر زجر او بر جهد؟ ای پیر سالخوردهای که ناتوانی پیری دامنگیرش شده چگونه خواهی بود زمانی که طوقهای آتش به استخوانهای گردن چسبیده شود، و غلّ و زنجیرها بچسبد تا گوشتهای بازوها را بخورد؟ پس ای گروه بندگان از خدا بترسید. از خدا بترسید در حالی که در تندرستی پیش از بیماری، (رسیدن مرگ) و در فراخی و آسایش دنیا پیش از تنگی و سختی قبر آسوده هستید. پس اگر در آزاد کردن گردنهای خودتان از آتش دوزخ بکوشید پیش از آنکه آن گردنها در گرو بروند و رهایی ممکن نباشد، چشمهای خود را بیدار نگهدارید (شب زندهداری کنید) و شکمهاتان را لاغر سازید (روزه بگیرید) و قدمهایتان را به کار برید و اموالتان را در راه خدا ببخشید، و اندامتان را فدای جانهایتان سازید و در این کار بخل نورزید.[1]
سه. (وسیق الّذین کفروا إلی جهنّم زمراً حتی إذا جاؤُوها فتحت أبوابها)؛[2] آنان که کفر ورزیدند گروه گروه به دوزخ رانده میشوند. وقتی به دوزخ رسیدند درهای آن گشوده میشود.
امام سجاد (علیهالسلام) در دعای پس از نماز شب، در ترسیم جهنّم و عذابهای آن عرضه میدارد: «أللّهم إنّى أعوذ بک من نارٍ تغلّظتَ بها علی من عصاک...»؛ خدایا به تو پناه میبرم از آتشی که بر گناهکارانت شدید و غلیظ کردی و میکنی. همان آتشی که به واسطه آن کسی که از خشنودی تو روی گردانده تهدید کردهای. به تو پناه میبرم از آتشی که نور آن تاریکی، و آسان آن دردناک، و دور آن نزدیک است. از آتشی که برخی برخی دیگر را میخورد، و بعضی بر بعضی حمله میکند. از آتشی که استخوانها را میگدازد و میپوساند و پودر میسازد. از آتشی که به اهلش آب جوشان مینوشاند. از آتشی که هر کس بدان لابه کند را باقی نمیگذارد و به کسی که از او تقاضای مهربانی کند رحم نمیکند، و کسی که بر او فروتنی کند و تسلیم او شود را نمیتواند تخفیف دهد. به ساکنانش با گرمترین چیزی که دارد ملاقات میکند، از قبیل عقاب دردناک، مصیبت سخت. خداوندا به تو پناه میبرم از کژدمهای آتشینی که دهان گشادهاند و از مارهایی که نیشها میزنند، و از نوشیدنیهایی که رودهها و دلهای ساکنانش را پاره پاره میسازد و دلهایشان را میکَند.[3]
چهار. (إنّ المنافقین فی الدّرک الأسفل من النّار ولن تجد لهم نصیراً)؛[1] همانا منافقان (چند چهرهها) در طبقه زیرین آتش دوزخ قرار دارند و هرگز برای آنان یاوری نخواهی یافت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «و للمنافق ثلاثُ علاماتٍ: إذا حدّث کذب، وإذا وَعَد أخلف، وإذا ائتمن خان»[2]؛ منافق سه نشانه دارد: وقتی گزارش دهد، دروغ بگوید، و هنگام وعده خلاف کند، و در امانت خیانت ورزد.
امام صادق (علیهالسلام) درباره نشانههای نفاق میفرماید: «أربعٌ من علامات النّفاق: قساوة القلب، وجمود العین، والإصرار علی الذّنب والحرص علی الدّنیا»؛[3] قساوت قلب، خشکی چشم (دل او برای کسی یا چیزی نمیسوزد تا چشم او بگرید) پافشاری بر گناه، و حرص و ولع بر مال و جاه دنیا.
نیز پیامبر مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «علامة المنافق فأربعةٌ: فاجر دخله، یخالف لسانُه قَلْبَهُ، وقولُه فعلَه وسریرتُه علانیتَه. فالویل للمنافق من النّار»؛[4] نشانههای منافق چهار چیز است: دخل و درآمد او با فجور و حرام همراه است، زبان او مخالف چیزی است که در دل او میگذرد، گفتار و کردارش همخوانی ندارد (چیزی میگوید و در عمل خلاف آن را انجام میدهد) باطن و درون او با ظاهر او مخالف است (در پنهان که به گفتار و رفتاری دست میزند در ظاهر خلاف آن را مینماید) پس وای از آتشی که برای منافق آماده است.
قالب : تفسیری |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
منبع : کتاب معاد در قرآن ج 2 |
موضوع اصلی : جهنم |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره مطففین آیه 5 - علت آمدن کلمه عظیم
در آیات قبل بر عدم توجه کم فروشان به روز قیامت نظر داشت و در این آیه برای نشان دادن عظمت روز قیامت و ایجاد ترس و رعب در وجود کم فروشان برای عدم کم فروشی، از صفت عظیم برای وصف روز قیامت استفاده کرده است.
قالب : تفسیری |
گوینده : محمد سجاد ابراهیمی |
منبع : تدبر شخصی |
موضوع اصلی : معاد |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره مطففین آیه 6 - ربوبیت الهی
این آیه به همراه آیه قبلش بیان می دارد که چون خداوند دارای شان ربوبیت است، باید زمانی را برای حسابرسی بندگان داشته باشد تا هر کسی به حق خود برسد فلذا باید معاد تحقق پیدا کند و همه انسان ها با همدیگر حضور بیابند تا حق به منصه ظهور برسد. به همین دلیل از خداوند در این آیه با نام ربّ یاد شده است.
قالب : تفسیری |
گوینده : محمد سجاد ابراهیمی |
منبع : تدبر شخصی |
موضوع اصلی : معاد |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره مطففین آیه 12 - رابطه مکذبین و کم فروشان
این آیه می گوید که کم فروشان یکی از مصادیق مکذبین هستند.
قالب : تفسیری |
گوینده : محمد سجاد ابراهیمی |
منبع : تدبر شخصی |
موضوع اصلی : مکذبین |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.