● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
1) بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ
وَ العَصرِ (1)
وَ العَصرِ- سوگند به عصر.
بیان- در اینکه «عصر» اقوالی است:
1- سوگند به عصر هر پیغمبری.
2- عصر حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که افضل همه اعصار است.
3- روزگار که مشتمل بر اعاجیب بسیار است برای صاحبان بصیرت، چون مرور شب و روز بر تقدیر و تدبیر مدبری است. بنابراین تعریض است به نفی آنچه مردمان به دهر نسبت دهند، از خسران و غیر آن یا به خدای روزگار سوگند.
4- نماز عصر که صلاة وسطی است به قول اکثر، و مشتمل باشد بر مزیت فضل.
5- تفسیر برهان محمّد بن سنان از مفضل بن عمر روایت نموده که از حضرت صادق علیه السّلام سؤال نمودم از «وَ العَصرِ» حضرت فرمود: «العصر خروج القائم (عجل اللّه فرجه)»«1».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) إِنَّ الإِنسانَ لَفِی خُسرٍ (2)
إِنَّ الإِنسانَ: به درستی که جنس انسانی، لَفِی خُسرٍ: هر آینه در زیانکاری است. به سبب صرف عمر عزیز گران بها در مطالب و مقاصد ناپایدار. یعنی جمیع آدمیان در زیانکاری فاحشاند. چه هر روز که بر انسان میگذرد، از سرمایه عمر چیزی کم شود و تا نگاه کند عمر رفته است و ذخیره آخرت که طاعت و عبادت است، فراهم ننموده و در خسارت دائمی گرفتار شده.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ (3)
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا: مگر کسانی که ایمان آورند به تمام معتقدات ایمانیه، وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ: و به جا آورند کارهای پسندیده و شایسته، زیرا هر روز و شبی که بر ایشان گذشته، به سرمایه عمر خود اکتساب درجهای از درجات بهشت کردهاند. و بدین جهت ربح بردهاند و به حیات سرمدیه و سعادت اخرویه فایز گشتهاند. چنانچه تاجر بعد از ربح، هرگاه راس المال از او فوت شود، او را رابح گویند، نه خاسر. پس اعظم اهل ربح کسانیاند که در دنیا ملازمت حق نمودهاند، از توحید خدا و تصدیق انبیاء و اوصیاء، وَ تَواصَوا: و وصیت کردهاند یکدیگر را، بِالحَقِّ: به امر ثابت راست و درست از اعتقاد و عملی که جایز نباشد عقلا و شرعا انکار آن، مانند توحید و طاعت و اتباع کتب و رسل و زهد در دنیا و رغبت در آخرت، وَ تَواصَوا: و وصیت کردند همدیگر را، بِالصَّبرِ: به بردباری و صبر بر مشقت و تحمل بر طاعت و عبادت، یا صبر بر طاعت و صبر از معصیت و صبر بر مصیبت.
نزد بعضی معنی آنکه آدمی در زیانکاری است که هر مدت عمر که بر او میگذرد، عمرش ناقص میشود و ضعف او میافزاید تا پیر میشود و عملش ضایع میگردد. مگر مؤمنان که چون پیر شوند و قوتشان ساقط گردد، همان عمل که در جوانی کرده باشند، در نامه عملشان مینویسند.
نزد بعضی معنی آنکه جنس آدمی در زیانکاری است، مگر کسانی که ایمان آورند به آیات ما و به جا آورند کارهای شایسته، به مواسات برادران دینی،و وصیت کنند یکدیگر را به امانت و وصیت کنند یکدیگر را به صبر در مشقات.
تفسیر برهان- حضرت صادق علیه السّلام فرمود: استثنا فرموده خداوند سبحان، اهل صفوة از خلق خود را که جنس آدمی در زیانکاری است، مگر کسانی که ایمان آورند به ولایت امیر المؤمنین علی علیه السّلام و وصیت کنند ذراری خود را به ولایت و وصیت کنند کسانی که بعد از ایشانند، به صبر و بردباری به ولایت«1».
تحقیق- از محقق طوسی (رحمه اللّه) تفسیری در اینکه سوره مبارکه نقل شده:
«وَ العَصرِ إِنَّ الإِنسانَ لَفِی خُسرٍ- ای فی الاشتغال بالامور الطبیعیة و الاستغراق فی المشتهیات البهیمیه. الا الّذین امنوا- ای الکاملین فی القوة النظریه. و عملوا الصالحات- ای الکاملین فی القوة العملیه. و تواصوا بالحق- ای الّذین یکملون عقول الخلایق بالمعارف النظریه. و تواصوا بالصبر ای الّذین یکملون اخلاق الخلایق بتبیین المقدمات الخلقیه.»
بیان- سوگند به عصر: به درستی که جنس انسانی در زیانکاری است به سبب اشتغال در امور طبیعی و غرق در شهوات حیوانی. مگر کسانیکه ایمان آورند: یعنی کامل کنندگان در قوه نظریه. و به جا آورند اعمال شایسته:
یعنی کامل کنندگان در قوه عملیه. و وصیت کنند به حق: یعنی کامل میکنند عقول خلایق را بمعارف نظریه. و وصیت کنند به صبر و بردباری: یعنی کامل میکنند اخلاق خلایق را به بیان کردن مقدمات خلقیه.
تتمه- اینکه سوره مبارکه اعظم دلالت است بر اعجاز قرآن مجید. چه با وجود کمی حروف دلالت میکند بر جمیع آنچه محتاجند آدمیان به آن، از علم و عمل، در وجوب تواصی به حق و صبر اشارت است به امر بمعروف و نهی از منکر. پس اینکه سوره داعی است بر توحید حق تعالی و تصدیق به نبوت انبیا و ولایت و امامت اوصیاء و ادای جمیع واجبات و مستحبات و اجتناب از محرمات و منکرات و تخلیه صفات رذیله به ملکات حمیده و مستعد شدن به درک سعادت ابدیه.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
1) وَ الْعَصْرِ
They have mentioned that `Amr bin Al-`As went to visit Musaylimah Al-Kadhdhab after the Messenger of Allah was commissioned (as a Prophet) and before `Amr had accepted Islam. Upon his arrival, Musaylimah said to him, "What has been revealed to your friend (Muhammad ) during this time'' `Amr said, "A short and concise Surah has been revealed to him.'' Musaylimah then said, "What is it'' `Amr replied;
By Al-`Asr. Verily, man is in loss. Except those who believe and do righteous deeds, and recommend one another to the truth, and recommend one another to patience.) So Musaylimah thought for a while. Then he said, "Indeed something similar has also been revealed to me.'' `Amr asked him, "What is it'' He replied, "O Wabr (a small, furry mammal; hyrax), O Wabr! You are only two ears and a chest, and the rest of you is digging and burrowing.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) إِنَّ الإِنسَـنَ لَفِى خُسْرٍ
Then he said, "What do you think, O `Amr'' So `Amr said to him, "By Allah! Verily, you know that I know you are lying.'' I saw that Abu Bakr Al-Khara'iti mentioned a chain of narration for part of this story, or what was close to its meaning, in volume two of his famous book Masawi' ul-Akhlaq. The Wabr is a small animal that resembles a cat, and the largest thing on it is its ears and its torso, while the rest of it is ugly. Musayli- mah intended by the composition of these nonsensical verses to produce something which would oppose the Qur'an. Yet, it was not even convin- cing to the idol wor- shipper of that time. At-Tabarani recorded from `Abdullah bin Hisn Abi Madinah that he said, "Whenever two men from the Companions of the Messenger of Allah used to meet, they would not part until one of them had recited Surat Al-`Asr in its entirety to the other, and one of them had given the greetings of peace to the other.'' Ash-Shafi`i said, "If the people were to ponder on this Surah, it would be sufficient for them.''
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) Malik narrated from Zayd bin Aslam that he said, "It is the evening.'' However, the first view is the popular opinion. Thus, Allah swears by this, that man is in Khusr, which means in loss and destruction.
﴿إِلاَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّـلِحَـتِ﴾
(Except those who believe and do righteous good deeds) So Allah makes an exception, among the species of man being in loss, for those who believe in their hearts and work righteous deeds with their limbs.
﴿وَتَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ﴾
(And recommend one another to the truth,) This is to perform acts of obedience and avoid the forbidden things.
﴿وَتَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ﴾
(And recommend one another to patience.) meaning, with the plots, the evils, and the harms of those who harm people due to their commanding them to do good and forbidding them from evil. This is the end of the Tafsir of Surat Al-`Asr, and all praise and thanks are due to Allah.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر خسروی
1) بعصر سوگند (یعنی قسم بروزگار که در آن عبرتهائی برای اولی الابصار از جهت آمد و شد لیل و نهار و مرور ایّام و ادوار و عجایبی است که در آن مشاهده میشود (بنا بگفته إبن عباس و کلبی و جبّائی) و بقولی بمعنی عشی یعنی بین زوال و غروب آفتاب است (بگفته حسن و قتاده) و بنابراین قول خداوند سبحانه بطرف اخیر روز قسم یاد کرده است چون در آن دلالتی بر وحدانیت حق تعالی به پشت کردن روز و رو کردن شب و رفتن خورشید است همچنانکه (بضحی) قسم یاد فرموده که طرف اوّل روز که ظهور خورشید و پشت کردن شب و رو کردن روز و ملّیین هم اینکه دو وقت را بزرگ میشمارند.
و بقولی (از مقاتل) سوگند بنماز عصر است که نماز وسطی است- و بقولی (از إبن کیسان) روز و شب است که بآنها عصران گویند.
و بقولی قسم بعصر نبوّت است که بهترین اعصار است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) (قسم بعصر) که انسان در نقصان و خسران است (زیرا هر روز از عمرش که سرمایه و رأس المال اوست کاسته میشود و چون سرمایه او برود و بآن کسب طاعتی نکرده باشد از طول زمانش کم شده و زیان کرده است و زیانی بزرگتر از استحقاق عقاب دائم نیست.
و بقولی: لَفِی خُسرٍ یعنی لفی هلکة.
مده به بیهده نقد عزیز عمر ز دست که بس زیان کنی و مر ترا ندارد سود
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) مگر مؤمنانی که تصدیق بتوحید خدا کرده و عمل بطاعت خداوند نمودهاند (و کارهای شایسته و خالصا لوجه اللّه نموده باشند).
4- (و کسانیکه) یکدیگر را توصیه و سفارش بپیروی حق و اجتناب از باطل کنند- و گفتهاند حق قرآن و ایمان و توحید است.
5- (و کسانیکه) یکدیگر را توصیه و سفارش بصبر و بردباری در برابر مشاقّ طاعت خدا و بصبر و شکیبائی از معاصی خدا میکنند (یعنی اینگونه مردمان که اینکه چهار صفت را داشته باشند زیانکار نیستند بلکه در سود بزرگ و رنج
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1) 1 - سوگند خداوند، به عصر پیامبر(ص)
و العصر
حرف «ال» در «العصر»، براى عهد حضورى است; یعنى، سوگند به این عصر!
2 - عصر پیامبر(ص)، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند
و العصر
3 - سوگند خداوند به روزگار
و العصر
یکى از معانى «عصر» دهر است; یعنى، زمانى طولانى و غیر محدود که انقضاى آن، به انقراض اهل آن زمان بستگى دارد. (تاج العروس)
4 - سوگند خداوند، به عصر هر روز و نماز فریضه آن*
و العصر
چنانچه «عصر» به معناى «عشىّ» (بعد از ظهر تا غروب) باشد، سوگند به آن یا ناظر به همان زمان خواهد بود و یا به قرینه ظرف و مظروف، مراد نماز عصر است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) 1 - عموم انسان ها، سرمایه خویش را از کف داده، در زیان بزرگى فرورفته اند.
إنّ الإنسـن لفى خسر
«انسان» اسم جنس و حرف «ال» در آن، براى استغراق افراد است. تعمیم خسارت بر تمامى انسان ها و آنگاه استثناى مؤمنان (در آیه بعد)، بیانگر آن است که اکثریت چشمگیرى از انسان ها، دچار خسارت اند.
2 - خداوند، در تأکید بر خسارت بار بودن وضع انسان ها، به عصر پیامبر(ص) سوگند یاد کرده است.
و العصر . إنّ الإنسـن لفى خسر
3 - بى ایمانى و ترک عمل صالح و تبلیغ نکردن از حق و صبر، زیان بزرگى است.
لفى خسر
نکره آمدن کلمه «خسر»، براى بیان عظمت آن است. استثنایى که در آیه بعد آمده، زیان را به غیر افراد مستثنى، اختصاص داده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر صفی علی شاه
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) جز کسانی کاهل ایمانند و دین کردهاند اعمال نیکو از یقین
سعیشان در کسب طاعاتست بیش کردهاند افزون حیات و خیر خویش
هستشان با هم وصیتها که آن بر حق است و راست در ایمان و جان
همچو توحید خدای بیشریک هم اطاعت بر رسل و اعمال نیک
هم وصیت کردهاند ایشان بصبر زانکه میبکشند ز اعدا ظلم و جبر
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
1) سوگند به روزگار
سوره پیش با هشدار از تفاخر و سرگرم شدن به فزون طلبى و فخر فروشى و فراموش ساختن یاد خدا و سپاسگزارى و فرمانبردارى از او به پایان رسید، اینک در این سوره روشنگرى مى کند که همه انسان ها در زیان و خسرانند، مگر این که خویشتن را دریابند و به برنامه سعادت آفرین آسمان عمل کنند.
نخست مى فرماید:
وَ الْعَصْرِ
به روزگار پیروزى حق و عدالت بر باطل و بیداد سوگند،
آن چه آمد ترجمه اى آزاد از آیه است و در تفسیر آن دیدگاه ها یکسان نیست!
1 - به باور گروهى از جمله «ابن عباس» خداى فرزانه در آغاز این سوره به «روزگار» سوگند یاد مى کند، چرا که در گذشت زمان و گردش چرخ روزگار و دگرگونى آن براى صاحبان بینش و خرد درس هاى عبرت آموز و عبرت انگیز بسیارى است و سراسر زمان و تاریخ انسان سرشار از تجربه هاى ارزشمند، رویدادهاى تکاندهنده و ظهور و سقوطهاى شگفت آور و بیدارگرى است.
2 - اما به باور «حسن» و «قتاده» منظور عصر است و خدا به خاطر اهمیت آن هنگام از روز به آن، سوگند یاد مى کند؛ چرا که بخش پایانى روز به دلیل دگرگونى نظام زندگى و پشت کردن روز روشن و سرشار از تلاش و تحرک و روى آوردن شب تار و آرام و پایان یافتن فرمانروایى خورشید و سر فروبردن آن در سینه مغرب نشانه هاى شگفت آور و روشنى بر یکتایى پدید آورنده هستى و قدرت بى کران اوست.
قرینه درستى این دیدگاه آیه دیگرى است که خدا در آن به آغازین ساعت هاى روز و سر بر آوردن خورشید از افق مشرق و آغاز فرمانروایى آن بر گستره آسمان و روى آوردن روز روشن سوگند یاد مى کند و مى فرماید: والضحى...(292) به روشنایى روز سوگند. با این بیان قرآن به دو بخش حساس از روز که ملت ها هر دو را به خاطر طلوع و غروب تفکرانگیز و تماشایى خورشید، یا آغاز و پایان موقت فرمانروایى آن بزرگ مى دارند، سوگند یاد مى کند.
3 - پاره اى آن را اشاره به عصر مى دانند و مى گویند خدا به نماز عصر که نماز میانه است و مراقبت از آن را سفارش کرده است، سوگند یاد مى کند.
4 - و به باور برخى دیگر بسان «ابن کیسان» منظور شب و روز است، که عرب به آن دو «عصران» مى گوید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) آن گاه در بیان پاسخ این سوگند یا چیزى که سوگند به خاطر توّجه دادن به اهمیت و ارزش آن آمده مى فرماید:
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ
که بى گمان انسان دستخوش زیان و زیانکارى است،
واژه «انسان» در آیه اسم جنس است و اشاره به همه انسان ها دارد، و منظور از زیان و زیانکارى اشاره به طبیعت زندگى انسان مى کند؛ چرا که با گذشت هر لحظه و ساعت یا هر روز از عمر، از گران بهاترین سرمایه او کاسته مى شود. بر این اساس اگر از سرمایه زندگى هر روز کاسته شود و یا در آن کارهاى شایسته اى انجام نشود، در آن صورت، زیان و خسرانى دردناک و جبران ناپذیر دامان او را مى گیرد؛ چرا که زیانى سهمگین تر از کیفر و عذابِ پایان ناپذیر نخواهد بود.
از دیدگاه «اخفش» منظور از زیان و خسران در آیه هلاکت و نابودى است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) اشاره به تنها راه نجات از این زیان بزرگ روشنگرى مى کند که:
إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
آرى، سوگند به عصر که انسان به راستى دستخوش زیان است، مگر آن کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند.
با این بیان در این آیه سرنوشت کسانى که به یکتایى خدا ایمان آورده و در زندگى راه شایسته کردارى و دادگرى را در پیش گرفته اند، به گونه اى دیگر رقم مى خورد و از آن زیان و خسران استثنا مى شوند.
در ادامه آیه مى افزاید:
وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ
و نیز آنان که یکدیگر را به حق پذیرى و حق طلبى و رعایت حقوق مردم و دورى جستن از باطل و بیداد سفارش مى کنند،
به باور گروهى از جمله «حسن» و «قتاده» واژه «حق» در آیه به قرآن اشاره دارد و منظور سفارش به تلاوت و شناخت قرآن و عمل به برنامه هاى آن است، امّا از دیدگاه «مقاتل» منظور از آن سفارش به ایمان و عمل شایسته و یکتاپرستى است.
و به باور برخى منظور این است که: به هنگام مرگ و در آستانه جان دادن، به خاندان و وارثان خویش سفارش کند که جز توحیدگرا و فرمانبردار حق از دنیا نروند.
و در فراز پایانى آیه مى فرماید:
وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ
و به شکیبایى توصیه مى نمایند.
به باور «حسن» و «قتاده» منظور این است که برخى دیگرى را به شکیبایى و مدارا در برابر دشوارى ها و سختى ها در اطاعت خدا، و نیز دورى گزیدن از گناهان سفارش مى کنند. آرى، این گروه هستند که در زیان و زیانکارى نخواهند بود، بلکه به خاطر اطاعت، خدا و رعایت مقررات و هزینه عمر و فرصت ها در راه انجام کارهاى شایسته پاداشى پرشکوه خواهند داشت، چرا که در بازار زندگى آن گاه که سرمایه هزینه گردد، امّا در برابر آن سود چند برابر آید، آن را زیان نمى گویند، بلکه سود به حساب مى آورند.
از دیدگاه پاره اى منظور از زیانکارى و زیاندیدگى، گرفتار آمدن به اثر طبیعى عملکردهاى زشت و ظالمانه و کیفر آن، زیاندیدگى به خاطر مرگ خاندان، و از دست دادن سراى خود در بهشت پرطروات و زیباست.
و از دیدگاه پاره اى دیگر منظور از انسان در آیه دوّم، نه همه انسان ها که فرد مشخص و معلومى است و آن عبارت از «ابوجهل» و یا «ولید» مى باشد.
این سوره و آیه هاى کوتاه آن بزرگ ترین دلیل بر معجزه بودن قرآن در ابعاد گوناگون است؛ چرا که در این سوره در قالب واژه ها و آیاتى چند، همه مفاهیم و مقررات و فرهنگ مورد نیاز دین و دنیاى فرد و جامعه مورد توجه قرار گرفته، و به همگان از نظر علم و عمل، لزوم سفارش به حق گرایى و حق شناسى و رعایت حقوق، و وجوب سفارش به شکیبایى و مدارا و پایدارى در ابعاد گوناگون زندگى، لزوم دعوت به قانون گرایى و رعایت ارزش ها و نهى از گناه و قانون شکنى برنامه اى نجات بخش ارائه شده، و تمامى خردمندان و کمال طلبان به توحید و تقوا، عدل و داد، انجام وظایف و رسالت انسانى و دورى گزیدن از ستم و گناه رهنمون گردیده اند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
1) تنها راه نجات
در ابتداى این سوره با قسم تازه اى روبرو مى شویم ، مى فرماید: به عصر سوگند! (و العصر).
واژه ((عصر)) در اصل به معنى فشردن است ، و سپس به وقت عصر اطلاق شده ، به خاطر اینکه برنامه ها و کارهاى روزانه در آن پیچیده ، و فشرده مى شود. سپس این واژه به معنى مطلق زمان و دوران تاریخ بشر و یا بخشى از زمان ، مانند عصر ظهور اسلام و قیام پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )، و امثال آن استعمال شده است ، و لذا در تفسیر این سوگند مفسران احتمالات زیادى گفته اند:
1 - بعضى آن را اشاره به همان وقت عصر مى دانند، به قرینه اینکه در بعضى دیگر از آیات قرآن به آغاز روز سوگند یاد شده است مانند ((والضحى )) (سوره ضحى آیه 1) - یا - و الصبح اذا اسفر (مدثر - 34).
این سوگند به خاطر اهمیتى است که این موقع از روز دارد چرا که زمان زمان دگرگونى نظام زندگى و حیات انسانها است ، کارهاى روزانه پایان مى گیرد، پرندگان و حیوانات به لانه هاى خود بازمى گردند، خورشید سر در افق مشرق فرو مى کشد، و هوا تدریجا رو به تاریکى مى رود.
این دگرگونى انسان را به قدرت لا یزال الهى که بر این نظام حاکم است متوجه مى سازد، و در حقیقت نشانهاى از نشانه هاى توحید و آیتى از آیات پروردگار است که شایسته سوگند مى باشد.
2 - بعضى دیگر آن را اشاره به سراسر زمان و تاریخ بشریت دانسته اند که مملو از درسهاى عبرت ، و حوادث تکان دهنده و بیدارگر است ، و روى همین جهت آنچنان عظمتى دارد که شایسته سوگند الهى است .
3 - بعضى روى قسمت خاصى از این زمان مانند عصر قیام پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یا عصر قیام مهدى (علیه السلام ) که داراى ویژگى و عظمت خاصى در تاریخ بشر بوده و هست انگشت گذارده ، و سوگند را ناظر به آن مى دانند. <2>
4 - بعضى نیز به همان ریشه لغوى این واژه برگشته ، و سوگند را ناظر به انواع فشارها و مشکلاتى میدانند که در طول زندگى انسانها رخ مى دهد، آنها را از خواب غفلت بیدار مى کند، به یاد خداوند بزرگ میان دارد، و روح استقامت را پرورش مى دهد.
5 - بعضى دیگر آن را اشاره به انسانهاى کامل مى دانند که عصاره عالم هستى و جهان آفرینشند.
6 - بالاخره بعضى آن را ناظر به ((نماز عصر)) شمرده اند، به خاطر اهمیت ویژهاى که در میان نمازها دارد، زیرا آنها ((صلاة وسطى )) را که در قرآن روى آن تاءکید خاصى به عمل آورده نماز عصر مى دانند.
با اینکه تفسیرهاى فوق با هم تضادى ندارد و ممکن است همه در معنى آیه جمع باشد و سوگند به تمام این امور مهم یاد شود، ولى در میان آنها از همه مناسب تر همان عصر به معنى زمان و تاریخ بشر است ، چرا که بارها گفته ایم سوگندهاى قرآن همواره متناسب با مطلبى است که سوگند به خاطر آن یاد شده ، و مسلم است که خسران انسانها در زندگى نتیجه گذشتن زمان عمر آنها است ، و یا عصر قیام پیغمبر خاتم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به خاطر اینکه برنامه چهار ماده اى ذیل سوره در چنین عصرى نازل گردیده .
از آنچه گفته شد عظمت آیات قرآن و گستردگى مفاهیم آن به خوبى
روشن مى شود که یک کلمه از آن تا چه حد پر معنى و شایسته تفسیرهاى عمیق و گوناگونى است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) در آیه بعد اشاره به چیزى مى کند که این سوگند مهم براى آن یاد شده است مى فرماید: به طور مسلم همه انسانها در زیانند (ان الانسان لفى خسر). سرمایه هاى وجودى خود را چه بخواهند یا نخواهند از دست مى دهند، ساعات و ایام و ماه ها و سالهاى عمر به سرعت مى گذرد، نیروهاى معنوى و مادى تحلیل مى رود، و توان و قدرت کاسته مى شود.
آرى انسان ، همانند کسى است که سرمایه عظیمى در اختیار داشته باشد، و بى آنکه بخواهد هر روز بخشى از آن سرمایه ها را از او بگیرند، این طبیعت زندگى دنیا است ، طبیعت زیان کردن مداوم !
یک قلب استعداد معینى براى ضربان دارد، وقتى آن استعداد و توان پایان گرفت قلب خود به خود مى ایستد، بى آنکه عیب و علت و بیمارى در کار باشد، و این در صورتى است که بر اثر بیمارى قبلا از کار نیفتد همچنین سایر دستگاه هاى وجودى انسان و سرمایه هاى استعدادهاى مختلف او.
((خسر)) (بر وزن عسر) و ((خسران )) چنانکه راغب در مفردات مى گوید: به معنى کم شدن سرمایه است ، گاه به انسان نسبت داده مى شود و مى گویند فلانکس زیان کرد، و گاه به خود عمل نسبت داده مى شود و مى گویند: تجارتش زیان کرد، این واژه غالبا در سرمایه هاى برونى مانند مال و مقام به کار مى رود، و گاه در سرمایه هاى درونى مانند صحت و سلامت و عقل و ایمان و ثواب و این همان است که خداوند متعال به عنوان ((خسران مبین )) (زیان آشکار) از آن یاد فرموده آنجا که مى گوید: ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم و
اهلیهم یوم القیامة الا ذلک هو الخسران المبین زیانکاران واقعى کسانى هستند سرمایه وجود خود و خانواده خویش را در قیامت از دست مى دهند، بدانید خسران مبین همین است (زمر - 15). <3>
((فخر رازى )) درتفسیر این آیه سخنى نقل مى کند که حاصلش چنین است : یکى از بزرگان پیشین مى گوید: معنى این سوره را من از مرد یخ فروشى آموختم ، فریاد مى زد و مى گفت : ارحموا من یذوب راءس ماله ارحموا من یذوب راءس ماله !: رحم کنید به کسى که سرمایه اش ذوب مى شود، رحم کنید به کسى که سرمایه اش ذوب مى شود! پیش خود گفتم این است معنى ان الانسان لفى خسر: عصر و زمان بر او مى گذرد و عمرش پایان مى گیرد، و ثوابى کسب نمى کند و در این حال زیانکار است . <4>
به هر حال از نظر جهانبینى اسلام دنیا یک بازار تجارت است همانگونه که در حدیثى از امام هادى (علیه السلام ) على بن محمد النقى مى خوانیم : الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر آخرون : دنیا بازارى است که جمعى در آن سود مى برند و جمع دیگرى زیان . <5>
آیه مورد بحث مى گوید همه در این بازار بزرگ زیان مى کنند مگر یک گروهى که برنامه آنها در آیه بعد بیان شده است .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) آرى تنها یک راه براى جلوگیرى از این خسران عظیم و زیان قهرى و اجبارى وجود دارد، فقط یک راه که در آخرین آیه این سوره به آن اشاره شده است ،
مى فرماید مگر کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، و یکدیگر را به طرفدارى و انجام حق سفارش کردند، و یکدیگر را به صبر و استقامت توصیه نمودند (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر).
و به تعبیر دیگر چیزى که مى تواند جلو این زیان بزرگ را بگیرد و آن را به منفعت و سودى عظیم مبدل کند آن است که در برابر از دست دادن این سرمایه ، سرمایه اى گرانبهاتر و ارزشمندتر به دست آورد که نه تنها جاى خالى آن سرمایه پر شود، بلکه ده ها و صدها و هزاران بار از آن بیشتر و بهتر باشد. هر نفسى که انسان مى زند یک گام به مرگ نزدیکتر مى شود چنانکه امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در آن عبارت نورانیش فرمود: نفس المرء خطاه الى اءجله نفسهاى انسان گامهاى او به سوى مرگ است . <6>
بنابراین ، هر ضربانى که قلب انسان مى زند او را یک قدم به پایان عمر نزدیکتر مى سازد، و به این ترتیب باید در برابر این زیان قطعى کارى کرد که جاى خالى پر شود.
گروهى سرمایه هاى نفیس عمر و زندگى را از دست مى دهند و در برابر آن مالى مختصر یا بسیار، خانه اى محقر یا کاخى زیبا، فراهم مى سازند.
گروهى تمام این سرمایه را براى رسیدن به مقامى از دست مى دهند.
و گروه هائى آن را در مسیر عیش و نوش و لذات زودگذر مادى .
مسلما هیچیک از اینها نمى تواند بهاى آن سرمایه عظیم باشد، بهاى آن فقط و فقط رضاى خدا و مقام قرب او است .
یا همان گونه که امیر مؤ منان على (علیه السلام ) فرموده انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنة فلا تبیعوها الا بها: براى وجود شما بها و قیمتى جز بهشت نیست ، مبادا
آن را به کمتر از آن بفروشید)). <7>
و یا همانگونه که در دعاى ماه رجب از امام صادق (علیه السلام ) آمده است : خاب الوافدون على غیرک و خسر المتعرضون الا لک : آنها که بر غیر تو وارد شوند ماءیوس خواهند شد، و آنها که به سراغ غیر تو آیند زیانکارند! و بى جهت نیست که یکى از نامهاى قیامت ((یوم التغابن )) است ، همانگونه که در آیه 9 سوره تغابن آمده است ذلک یوم التغابن : آن روز معلوم مى شود چه کسانى مغبون شده و زیان کرده اند.
حسن مطلب ، و لطف مساءله اینجا است که از یکسو خریدار سرمایه هاى وجود انسان خداوند بزرگ است ((ان الله اشترى من المؤ منین ...)) (توبه - 111). از سوى دیگر سرمایه هاى کم را نیز خریدارى مى کند: ((فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره )) (زلزال - 7).
و از سوى دیگر بهاى عظیم در برابر آن مى پردازد، و گاه ده برابر و گاه تا هفتصد برابر و گاه بیشتر ((فى کل سنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء)) (بقره 261) و همانگونه که در دعا وارد شده است یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر: اى خدائى که حسنات کم را مى پذیرى و گناهان بسیار را مى بخشى .
و از سوى چهارم با اینکه تمام سرمایه ها را خودش در اختیار گذاشته ، آنقدر بزرگوار است که برمى گردد و همانها را با گرانترین قیمت خریدارى مى کند!
برنامه چهار مادهاى خوشبختى
قابل توجه اینکه قرآن براى نجات از آن خسران عظیم برنامه جامعى تنظیم کرده که در آن بر چهار اصل تکیه شده است :
اصل اول در این برنامه مساءله ((ایمان )) است که زیربناى همه فعالیتهاى انسان را تشکیل مى دهد، چرا که تلاشهاى عملى انسان از مبانى فکرى و اعتقادى او سرچشمه مى گیرد، نه همچون حیوانات که حرکاتشان به خاطر انگیزه هاى غریزى است .
و به تعبیر دیگر اعمال انسان تبلورى است از عقائد و افکار او، و به همین دلیل تمام انبیاى الهى قبل از هر چیز به اصلاح مبانى عقیدتى امتها مى پرداختند، مخصوصا با شرک که سرچشمه انواع رذائل و بدبختیها و پراکندگیها است به مبارزه مى پرداختند.
جالب اینکه ایمان در اینجا به طور مطلق ذکر شده است ، تا شامل ایمان به همه مقدسات گردد، یعنى از ایمان به خدا و صفات او گرفته ، تا ایمان به قیامت و حساب و جزا و کتب آسمانى و انبیاى الهى و اوصیاى آنها. در اصل دوم به میوه درخت بارور و پر ثمره ایمان پرداخته از ((اعمال صالح )) سخن مى گوید.
چه تعبیر وسیع و پر محتوائى ، آرى صالحات همان اعمال شایسته نه فقط عبادات ، نه تنها انفاق فى سبیل الله ، نه فقط جهاد در راه خدا، نه تنها کسب علم و دانش ، بلکه هر کار شایسته اى که وسیله تکامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الى الله و پیشرفت جامعه انسانى در تمام زمینه ها شود.
این تعبیر حتى کارهاى کوچکى همچون برداشتن یک سنگ مزاحم را از سر
راه مردم شامل مى شود، تا نجات میلیونها میلیون انسان از گمراهى و ضلالت و نشر آئین حق و عدالت در تمام جهان .
و اگر در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) اعمال صالح به ((مواسات و مساوات با برادران دینى )) تفسیر شده از قبیل بیان مصداق روشن است .
ممکن است گاهى اوقات اعمال صالح از بعضى از انسانهاى غیر مؤ من سر زند ولى مسلما ریشه دار و پایدار و گسترده نیست ، چرا که از انگیزه هاى عمیق الهى سرچشمه نمى گیرد، و از جامعیت برخوردار نیست .
قرآن در اینجا ((صالحات )) را مخصوصا به صورت جمع آورده ، جمعى که با الف و لام همراه است ، و معنى عموم دارد. و بیانگر این حقیقت است که راه جلوگیرى از آن خسران طبیعى و قهرى بعد از ایمان ، انجام همه اعمال صالح است ، نه تنها قناعت به یک یا چند عمل صالح ، و به راستى اگر ایمان عمیقا در جان انسان جاى گیرد، چنین آثارى را از خود ظاهر مى سازد.
ایمان تنها یک اندیشه و اعتقاد در زوایاى روح و فاقد هر گونه تاءثیر نیست ، ایمان تمام وجود انسان را به رنگ خود درمى آورد.
ایمان همانند چراغ پر نورى است که درون اطاقى روشن شود نه تنها فضاى اطاق را نورانى مى کند، بلکه شعاع آن از تمام دریچه هاى اطاق به بیرون مى افتد، و هر کس از خارج بگذرد به خوبى مى فهمد آنجا چراغ پر نورى روشن است .
همین گونه وقتى چراغ ایمان در سراى در قلب انسان روشن شود نور آن از زبان و چشم و گوش و دست و پاى انسان منعکس مى شود، حرکات هر کدام از آنها نشان مى دهد نورى در قلب است که اشعه اش بیرون تافته .
به همین دلیل در آیات قرآن غالبا عمل صالح همراه ایمان به عنوان
((لازم و ملزوم )) یکدیگر آمده است ، در آیه 97 سوره نحل مى خوانیم : من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤ من فلنحیینه حیوة طیبة : هر فردى از مرد یا زن عمل صالحى انجام دهد در حالى که ایمان دارد ما او را با حیات پاکیزه اى زنده مى کنیم و در آیه 100 سوره مؤ منون مى خوانیم : تاءسف بدکاران بعد از جدائى از این عالم در این است که چرا عمل صالحى انجام نداده اند، و لذا با اصرار زیاد تقاضاى بازگشت براى انجام عمل صالح مى کنند: رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فیما ترکت .
و در آیه 51 سوره مؤ منون آمده است که خداوند به رسولانش دستور مى دهد از طیبات تناول کنید و عمل صالح بجا آورید ((یا ایها الرسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا)).
و از آنجا که ایمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمى یابد مگر اینکه حرکتى در اجتماع براى دعوت به سوى حق و شناخت و معرفت آن از یکسو، و دعوت به استقامت و صبر در طریق انجام این دعوت از سوى دیگر صورت پذیرد، به دنبال این دو اصل ، به دو اصل دیگر اشاره مى فرماید که در حقیقت ضامن اجراى دو اصل اساسى ((ایمان )) و ((عمل صالح )) است .
در اصل سوم به مساءله ((تواصى به حق )) یعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مى کند، تا همگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن را فراموش نکنند در مسیر زندگى از آن منحرف نگردند.
((تواصوا)) از ماده ((تواصى )) همانگونه که راغب در مفردات آورده به معنى آن است که بعضى بعض دیگر را سفارش کنند
و ((حق )) به معنى ((واقعیت )) یا ((مطابقت با واقعیت )) است ، در کتاب ((وجوه قرآن )) دوازده معنى و مورد استعمال براى این کلمه در قرآن مجید ذکر شده است ، مانند خدا، قرآن اسلام ، توحید، عدل ، صدق ، آشکار بودن ،
واجب بودن و مانند اینها، ولى همه آنها به ریشه اى که در بالا گفتیم باز مى گردد.
به هر حال جمله ((تواصوا بالحق )) معنى بسیار وسیعى دارد که هم امر به معروف و نهى از منکر را شامل مى شود، و هم تعلیم و ارشاد جاهل و تنبیه غافل و تشویق و تبلیغ ایمان و عمل صالح را.
بدیهى است کسانى که یکدیگر را به حق سفارش مى کنند، خود باید طرفدار حق و عامل به آن باشند.
در اصل چهارم مساءله شکیبائى و ((صبر)) و استقامت و سفارش کردن یکدیگر به آن مطرح است ، چرا که بعد از مساءله شناخت و آگاهى ، هر کس در مسیر عمل در هر گام با موانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمى تواند احقاق حق کند، و عمل صالحى انجام دهد و یا ایمان خود را حفظ کند.
آرى احقاق حق ، و اجراى حق ، و اداى حق در جامعه جز با یک حرکت و تصمیم گیرى عمومى و استقامت و ایستادگى در برابر موانع ممکن نیست .
صبر در اینجا نیز معنى وسیع و گسترده اى دارد که هم صبر بر اطاعت را شامل مى شود، و هم صبر در برابر انگیزه هاى معصیت ، و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار، و از دست دادن نیروها و سرمایه ها و ثمرات . <8>
با توجه به آنچه در بالا در مورد این اصول چهارگانه که به حق جامع ترین برنامه حیات و سعادت انسانها است گفته شد روشن مى شود که چرا در روایات آمده است که وقتى اصحاب و یاران پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به یکدیگر مى رسیدند پیش از آنکه از هم جدا شوند سوره و العصر را مى خواندند، و محتواى بزرگ
این سوره کوچک را یادآور مى شدند، سپس با یکدیگر خداحافظى کرده به سراغ کار خود مى رفتند. <9>
و به راستى اگر مسلمانان امروز همین اصول چهارگانه را در زندگى فردى و اجتماعى خود اجرا کنند مشکلات و نابسامانیهاى آنها حل مى شود، عقب ماندگیها جبران مى گردد، و ضعفها و شکستها به پیروزى مبدل مى شود، و شر اشرار جهان از آنها قطع مى گردد.
خداوندا! صبر و استقامت و توفیق تواصى به حق و صبر را به ما مرحمت کن .
پروردگارا! همه ما در خسرانیم ، و جبران این خسران جز با لطف تو میسر نیست .
بارالها! ما دوست داریم که به این دستورات چهارگانه اى که در این سوره داده اى عامل باشیم خودت توفیق را رفیق راه ما گردان .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کشاف
1) أقسم بصلاة العصر لفضلها ، بدلیل قوله تعالی : ( والصلاة الوسطی صلاة العصر ، فی مصحف حفصة . وقوله علیه الصلاة والسلام " من فاتته صلاة العصر فکأنما وتر أهله وماله " ولأن التکلیف فی أدائها أشق لتهافت الناس فی تجاراتهم ومکاسبهم آخر النهار ، واشتغالهم بمعایشهم . أو أقسم بالعشی کما أقسم بالضحی لما فیهما جمیعا من دلائل القدرة.أو أقسم بالزمان لما فی مروره من أصناف العجائب .
[ نظرات / امتیازها ]
1)
: خواندن کتابهای عربی عموماً و کتابهای ادبی و تفاسیر عربی خصوصاً بدون اعراب دشوار است. بد نیست اعراب گذاری شوند تا جنبه آموزشی هم داشته باشند.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) والمعنی : أن الناس فی خسران من تجارتهم إلا الصالحین وحدهم ، لأنهم اشتروا الَخرة بالدنیا ، فربحوا وسعدوا ، ومن عداهم تجروا خلاف تجارتهم ، فوقعوا فی الخسارة والشقاوة ( وتواصوا بالحق ) بالأمر الثابت الذی لا یسوغ إنکاره ، وهو الخیر کله : من توحید الله وطاعته ، واتباع کتبه ورسله ، والزهد فی الدنیا ، والرغبة فی الَخرة ( وتواصوا بالصبر ) عن المعاصی وعلی الطاعات ، وعلی ما یبلو الله به عباده . عن رسول الله صلی الله علیه وسلم : " من قرأ سورة والعصر غفر الله له وکان ممن تواصی بالحق وتواصی بالصبر " .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نيره تقي زاده فايند -
تفسیرهدایت
1) [1] انسان چنان گمان دارد که هر چه عمرش دراز شود، بزرگتر و بیشتر میشود، در صورتی که حقیقت کاملا بر عکس اینکه است، و هر چه بیشتر از عمر او بگذرد، اجل به او نزدیکتر میشود و سرمایه زندگیش کمتر میشود، و مقدار باز مانده آن کاهش پیدا میکند، پس افزایش آدمی در دنیای خودش نقصان است، و به فروشنده برفی در روز بسیار داغ میماند که در هر لحظه مقداری از سرمایه خود را از دست میدهد.
قرآن به زمان و عصر سوگند یاد میکند و میگوید:
«وَ العَصرِ- سوگند به زمانه و روزگار» إبن عباس گفته است که: آن سوگندی به روزگار و دهر است، و به نظر من: نزدیکترین عصرها و دورهها آن عصری است که تو در آن زندگی میکنی، وشریفترین آنها در عصر رسالتی است که پیامبر به آن مبعوث شد، و عصر عدالتی است که حجت قائم به آن قیام میکند.
بعضی گفتهاند: زمان از آن نظر به نام عصر خوانده شده است که آدمی به همان گونه فشرده میشود که پارچه شستنی از آب بیرون آمده را میفشارند، و قسم به دهر بدان لحاظ است که آدمی را میفشارد، و هر چه بوده باشد، سوگند خوردن به آن با موضوع آینده متناسب است: یعنی زیان انسان برای عمرش، مگر زمان سبب زیان نیست!
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) [2] اگر آدمی بداند که چگونه یاختههای بدنش تبدل پیدا میکند، و چگونه در هر روز هزاران یاخته از مخ او نابود میشود بی آن که جانشینی جای آنها را بگیرد، و چگونه هر چیز که در پیرامون او است به شتاب در راه نابودی پیش میرود، و حتی خانهای که در آن به سر میبرد، به سرعتی دور از تصور در حال نابود شدن است.
اگر انسان بداند که عمر او در مقایسه با عمر زمین که بر آن زندگی میکند و سپس در رحم آن به خواب ابدی میرود، چیزی قابل ذکر نیست. کوتاهتر از نسیمی است که در یک روز بسیار گرم بر او بوزد، و از ابری که در روز پر باد به حرکت در آید، بلکه همچون برقی ناگهانی و خیالی گذران است.
اگر از آن با خبر باشد که هر لحظه از عمر او برای او مسئولیتی فراهم میآورد که یا سبب برداشتن گامی به سوی فردوس است یا مایه افتادنی در آتش.
اگر همه اینها را بداند به اصلاح خویش بر خواهد خاست، و دیگر خود را تباه نمیسازد و چیزی از عمر خود را ضایع نمیکند، بدان جهت که اگر ایمان نباشد در زیانکاری است.
«إِنَّ الإِنسانَ لَفِی خُسرٍ- که انسان در زیانکاری است.»
زیانکاری چنان او را احاطه میکند که خانه انسان را احاطه میکند. چه زیان بزرگتر از اینکه که هر روز پارهای از عمر و پارهای از سرمایه خویش را از دست بدهد که در نتیجه پارهای از هستی و ذات خویش را از دست داده است. مگر ذاتاو بر ایام زندگیش امتداد نیافته است، پس هر روزی که به پایان برسد، پارهای از ذات او از میان رفته است.
امام علی- علیه السلام- میگوید: «آن کس که بر مرکب شب و روز سوار باشد، هر چند ایستاده باشد او را با خود به پیش میبرد».«1»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) [3] در آن هنگام که مؤمن از اینکه حقیقت آگاه شود، به انجام دادن عمل صالح بر میخیزد تا چنان شود که با هر لحظه از زندگی خود زیان را به رستگاری و امیدواری مبدل سازد، و اگر مبارزه لازم برای زندگی او را گرفتار رنج سازد، با نماز آرامش خود را به دست میآورد و نیروی حیاتی خویش را افزایش میدهد، و چون تلاش فراوان ماهیچههای او را سست کرده باشد، زبان او به شکر و دل او به فکر و نفس او به دوستی و اشتیاق دیدار پروردگار خویش مشغول میشود، و او را میبینی که با تلاش و زحمت فراوان به کار کشتن زمین مشغول است، یا در طلب روزی همه جای زمین را از زیر پا میگذراند، یا آنچه را که در آن است برای بهبود بخشیدن به زندگی مسخر خود میسازد، و در عین حال قلب او را به ذکر خدا و تدبر در آیات او، و زبانش را مشغول به ستایش او میبینی.
چنین شخصی بعدهای متعدد دارد، و از نشاط و فعالیت فراوان بهرهمند است، و از همت بلند و آرزوهای گسترده برخوردار است، بدان سبب که از حقیقت زمان آگاهی حاصل کرده، و به سلاح چالش با آن از طریق کار نیک و عمل صالح مجهز شده است.
«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ- مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند.»
ولی جریان زمان و شهوتهای نفس و عادات اجتماع در جهت غفلت و تنبلی به آنان فشار وارد میآورد، پس مؤمنان چگونه باید اینکه نمود را درمان کنند! با پدید آوردن محیط رشد کردهای که ایشان را احاطه کند! و نگذارد که تن بهآسایش و تنبلی تسلیم کنند. آیا میدانی چگونه! با عملی کردن سفارشهای به یکدیگر درباره حق و صبر.
«وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ- و یکدیگر را به حق و به شکیبایی سفارش و توصیه کردند.»
بزرگ به کوچک سفارش میکند، و کوچک به نوبه خود بزرگ را در معرض سفارش خود قرار میدهد، و دانا نادان را توصیه میکند، و نادان نیز به توصیه دانا میپردازد ... و اینکه اصل دامنه انجام دادن فریضه امر به معروف و نهی از منکر را گسترش میدهد، و به همین گونه امر واجب خواندن مردمان به سوی خدا و به همه رساندن رسالتهای او، و هدایت کردن جاهلان و چیزهای دیگری از اینکه قبیل را به صورتی گستردهتر به جریان میاندازد.
از آن نظر چنین میشود که سفارش دو جانبه درخشندگی روح است و شکفتگی آرزو و سرزنشی لطیف. از اینکه طریق محیطی ایمانی به وجود میآید که تو را بر انجام دادن واجباتت یاری میدهد و حسن همسازگاری اجتماعی را در مسیر صحیح راهنمایی میکند.
گفته شد که باید سفارش دو طرفی به حق باشد و به صبر، آیا آنها چیست!
شناخت حق نیازمند یاری کردن صالحان است و آنان تو را به اینکه شناخت و راههای رسیدن به آن رهبری میکنند، و دشواریها و پیچیدگیهایی را که از تبلیغات گمراهان فراهم آمده است برطرف میسازند. و چون مذهبها با یکدیگر تناقض پیدا کند، و آراء و عقاید مختلف شود، و امر بر تو مشتبه شود، ناگزیر برای رفع گرفتار باید راهنمایی دانشمندان صالح و مؤمنان فهمیده و توصیههای ایشان به حق به مدد گرفتاران بیاید.
چون حق را شناختی، ایستادن در کنار آن و دفاع کردن از آن و استوار ماندن بر آن نیازمند صبری بزرگ است که مؤمنان آن را به یکدیگر سفارش میکنند تا بعضی از ایشان در برابر سختیها و گرفتاریهای زمان از پا در نیایند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» یوسفعلی
1) 6262. Al 'Asr may mean: (1) Time through the Ages, or long periods, in which case it comes near to the abstract idea of Time, Dahr, which was sometimes deified by the Pagan Arabs (see Introduction to S. 76.); (2) or the late afternoon, from which the 'Asr canonical prayer takes its name (see n. 271 to 2:238). A mystic use of both these ideas is understood here. An appeal is made to Time as one of the creations of Allah, of which everyone knows something but of which no one can fully explain the exact significance. Time searches out and destroys everything material. No one in secular literature has expressed the tyranny of "never-resting Time" better than Shakespeare in his Sonnets. For example, see Sonnets 5 ("never-resting Time"), 12 ("Nothing 'gainst Time's scythe can make defense"), and 64 ("When I have seen by Time's fell hand defaced, the rich proud cost of outworn buried age"). If we merely run a race against Time, we shall lose. It is the spiritual part of us that conquers Time. See verse 3 below. For the "afternoon" idea see next note.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) 6263. If life be considered under the metaphor of a business bargain, man, by merely attending to his material gains, will lose. When he makes up his day's account in the afternoon, it will show a loss. It will only show profit if he has Faith, leads a good life, and contributes to social welfare by directing and encouraging other people on the Path of Truth and Constancy.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) 6264. Faith is his armour, which wards off the wounds of the material world; and his righteous life is his positive contribution to spiritual ascent.
6265. If he lived only for himself, he would not fulfil his whole duty. Whatever good he has, especially in moral and spiritual life, he must spread among his brethren, so that they may see the Truth and stand by it in patient hope and unshaken constancy amidst all the storm and stress of outer life. For he and they will then have attained Peace within.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.