● کمک گرفتن از نماز در مشکلات
45) امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: هر وقت امرى و پیشامدى على(علیهالسلام) را به وحشت مىانداخت برمیخاست و به نماز مىایستاد و مىفرمود: «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ».
علامه طباطبایی: مضمون حدیث بالا را عیاشى (ج 1 ص 43 ح 39- 40) هم روایت کرده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 230 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : نماز |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کمک از روزه در مشکلات
45) امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: صبر همان روزه است ... هر وقت حادثه اى براى کسى پیش آمد روزه بگیرد تا خداوند آن را برطرف سازد. چون خداى تعالى فرموده است: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ» که منظور از آن روزه است.
علامه طباطبایی: مضمون حدیث بالا را عیاشى (ج 1 ص 43 ح 39- 40) هم روایت کرده است و تفسیر صبر به روزه از باب جرى یعنى تطبیق کلى بر مصداق است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 230 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : صبر- شکیبایی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تاویل صبر به روزه
45) امام علی(علیهالسلام) فرمودند: صبر در این آیه به معناى روزه است و هر گاه امر ناگوارى براى کسى پیش آید روزه بگیرد تا برطرف شود. چون خداى تعالی فرموده است: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ». و خاشع به معناى کسى است که در نماز خود حالت ذلت به خود بگیرد و منظور از خاشعان در این آیه رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) و امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است.
علامه طباطبایی: امام از آیه شریفه استحباب روزه و نماز را در هنگام نزول شدائد و ناملایمات استفاده کرده است و نیز استحباب توسل به رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) و ولى خدا در این گونه مواقع را از آیه شریفه درآورده است و این در حقیقت تاویل کلمه صوم و صلاة به رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) و امیر المؤمنین(علیهالسلام) است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 43 ح 41) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 230 و 231 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : صبر- شکیبایی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مصداق «الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِم»
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 231 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اصحاب پیامبر |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رد اعتقاد به حاکم بودن قوانین مادی در آخرت
48) 1- در ملل قدیم از وثنى ها و دیگران این طرز فکر وجود داشت که معتقد بودند نظام زندگى آخرت نیز مانند نظام زندگى دنیوى است و قانون اسباب و مسببات و ناموس تاثیر و تاثر مادى طبیعى در آن زندگى نیز جریان دارد.
2- در قرآن کریم تمامى این آرای واهیه و پوچ و اقاویل کاذبه و بى اساس ابطال شده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1- لذا براى اینکه از جرائم و جنایاتشان صرفنظر شود، قربانی ها و هدایا براى بت ها پیشکش مى کردند تا به این وسیله آن ها را در برآورده شدن حوائج خود برانگیزند و همدست خود کنند و یا بت ها برایشان شفاعت کنند. یا چیزى را فدیه و عوض جریمه خود می دادند و به وسیله یک جان زنده یا یک اسلحه خدایان را به یارى خود مى طلبیدند. حتى با مردگان خود چیزى از زیور آلات را دفن مى کردند تا با آن وسیله در عالم دیگر زندگى کنند و لنگ نمانند. یا انواع اسلحه با مردگان خود دفن مى کردند تا در آن عالم با آن از خود دفاع کنند. چه بسا با مرده خود یک کنیز را زنده دفن مى کردند تا مونس او باشد. یا یکى از قهرمانان را دفن مى کردند تا مرده را یارى کند. در همین اعصار در موزه هاى دنیا در میانه آثار زمینى مقدار بسیار زیادى از این قبیل چیزها دیده می شود. در بین ملل اسلامى نیز با همه اختلافى که در نژاد و زبان دارند عقائد گوناگونى شبیه به عقائد خرافى گذشته دیده می شود که معلوم است ته مانده همان خرافات است که به توارث باقى مانده است و اى بسا در قرون گذشته رنگ هاى گوناگونى به خود گرفته است.
2- خداى عزوجل درباره اش فرموده است: «(وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» (انفطار/19) و نیز فرمود: «وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» (بقره/166). نیز فرمود: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى، کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَرى مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ» (انعام/94) و نیز فرمود: «هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ» (یونس/30). و همچنین آیاتى دیگر که همه آن ها این حقیقت را بیان مى کند که در موطن قیامت اثرى از اسباب دنیوى نیست و ارتباط هاى طبیعى که در این عالم میان موجودات هست در آنجا به کلى منقطع است و این خود اصلى است که لوازمى بر آن مترتب می شود و آن لوازم به طور اجمال بطلان همان عقائد موهوم و خرافى است. آن گاه قرآن کریم هر یک از آن عقائد را به طور تفصیل بیان نموده و پنبه اش را زده است. از آن جمله مسئله شفاعت و پارتى بازى است که درباره آن مى فرماید: «وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» (بقره/48) و نیز فرمود: «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» (بقره/254) و نیز فرمود: «یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً» (دخان/41) و نیز فرمود: «یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ ما لَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ » (غافر/33) و نیز فرمود: «ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ» (صافات/26). نیز فرمود: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ» (یونس/18) و نیز فرمود: «ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ» (غافر/18) و نیز فرمود: «فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ» (شعرا/101) و از این قبیل آیات دیگر که مسئله شفاعت و تاثیر واسطه و اسباب را در روز قیامت نفى مى کند (دقت فرمائید).
و از سوى دیگر قرآن کریم با این انکار شدیدش در مسئله شفاعت این مسئله را به کلى و از اصل انکار نمى کند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 233 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : آخرت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شفاعت در قرآن
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 235 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نفی استقلال در شفاعت
48) آیاتى که شفاعت را انکار مى کنند، اگر بگوئیم ناظر به شفاعت در روز قیامت است، شفاعت به طور استقلال را نفى مى کند و می خواهد بفرماید: «کسى در آن روز مستقل در شفاعت نیست که چه خدا اجازه بدهد و چه ندهد او بتواند شفاعت کند». آیاتى که آن را اثبات مى کند، نخست اصالت در آن را براى خداوند اثبات مى کند و براى غیر خداوند به شرط اذن و تملیک خدا اثبات می نماید، پس شفاعت براى غیر خداوند هست اما با اذن خدا.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : قرآن کریم با انکار شدیدش در مسئله شفاعت، این مسئله را به کلى و از اصل انکار نمى کند، بلکه در بعضى از آیات مى بینیم که آن را فى الجمله اثبات می نماید مانند آیه «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ» (سجده/4) که مى بینید در این آیه به طور اجمال شفاعت را براى خود خداوند اثبات نموده است. نیز آیه «لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ» (انعام/51) و آیه «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً» (زمر/44) و نیز فرمود: «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ» (بقره/255) و نیز فرمود: «إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ» (یونس/33). نیز فرمود: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ، بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى، وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» (انبیا/28) و نیز فرمود: «وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (زخرف/86). نیز فرموده است: «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» (مریم/87) و نیز فرمود: «ْیومَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً» (طه/110). نیز فرمود: «وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ، إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» (سبا/23) و نیز فرمود: «وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضى» (نجم/26).
این آیات به طورى که ملاحظه مى فرمائید یا شفاعت را مختص به خداى (عزّ اسمه) مى کند، مانند سه آیه اول و یا آن را عمومیت می دهد و براى غیر خداوند نیز اثبات مى کند اما با این شرط که خداوند به او اذن داده باشد و به شفاعتش راضى باشد و امثال این شروط. و به هر حال آنچه مسلم است و هیچ شکى در آن نیست این است که آیات نامبرده شفاعت را اثبات مى کند. چیزى که هست بعضى آن طور که دیدید منحصر در خدا مى کند و بعضى دیگر آن طور که دیدید عمومیتش مى دهد.
این را هم به یاد دارید که آیات دسته اول شفاعت را نفى مى کرد. حال باید دید جمع بین این دو دسته آیات چه می شود؟ در پاسخ مى گوییم نسبتى که این دو دسته آیات با هم دارند نظیر نسبتى است که دو دسته آیات راجعه به علم غیب با هم دارند. یک دسته علم غیب را منحصر در خدا مى کند. دسته دیگر آن را براى غیر خداوند نیز اثبات می نماید و قید رضاى خداوند را شرط مى کند. دسته اول مانند آیه «قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ» (نمل/65) و آیه «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» (انعام/59) و از دسته دوم مانند آیه «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» (جن/27).
هم چنین نسبت میانه آن دو دسته آیات شفاعت نظیر نسبتى است که میان دو دسته آیات راجع به مرگ و نیز دو دسته آیات راجع به خلقت و رزق و تاثیر و حکم و ملک و امثال آن است که در اسلوب قرآن بسیار زیاد دیده می شود. یک جا مرگ بندگان و خلقتشان و رزقشان و سایر نامبرده ها را به خود نسبت می دهد و جایى دیگر براى غیر خود اثبات مى کند و قید اذن و مشیت خود را بر آن اضافه مى نماید. و این اسلوب کلام به ما مى فهماند که به جز خداى تعالى هیچ موجودى به طور استقلال مالک هیچ یک از کمالات نامبرده نیست و اگر موجودى مالک کمالى باشد، خداوند به او تملیک کرده است. حتى قرآن کریم در قضاهاى رانده شده به طور حتم نیز یک نوع مشیت را براى خداوند اثبات مى کند. مثلا مى فرماید: «فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ» (هود/108- 106). ملاحظه مى فرمائید که سعادت و شقاوت و خلود در بهشت و دوزخ را با اینکه از قضاهاى حتمى او است و مخصوصا درباره خلود در بهشت صریحا فرموده است: «عطائى است قطع نشدنى». اما در عین حال این قضا را طورى نرانده است که العیاذ باللَّه دست بند به دست خود زده باشد بلکه باز سلطنت و ملک خود را نسبت به آن حفظ کرده و فرموده است: «پروردگارت به آنچه اراده کند فعال است» یعنى هر چه بخواهد مى کند.
و سخن کوتاه اینکه نه اعطا و دادنش طورى است که اختیار او را از او سلب کند و بعد از دادن نسبت به آنچه داده است ندار و فقیر شود و نه ندادنش او را ناچار به حفظ آنچه نداده است می سازد و سلطنتش را نسبت به آن باطل مى کند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 235 تا 238 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «شفاعت»
48) شفاعت از (شَفع) به معنای (جفت) می آید. در واقع شخص شفاعت کننده با وسیله ناقصی که شفاعت خواهنده دارد، ضمیمه می شود و تشکیل یک زوج می دهند که میتواند به مقاصدی که قبلاً در اثر ضعف به آن نمی رسیده است، برسد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 238 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● موارد استعمال شفاعت
48) به طور کلى در یکى از دو مورد زیر از شفاعت استفاده مى کنیم:
1- در مورد جلب منفعت و خیر آن را به کار مى زنیم.
2- در مورد دفع ضرر و شر.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : البته نه هر نفعى و نه هر ضررى چون ما هرگز در نفع و ضررهایى که اسباب طبیعى و حوادث کونى آن را تامین مى کند از قبیل گرسنگى و عطش و حرارت و سرما و سلامتى و مرض متوسل به شفاعت نمی شویم. وقتى گرسنه شدیم بدون اینکه دست به دامن اسباب غیر طبیعى بزنیم، خود برخاسته و براى خودمان غذا فراهم مى کنیم و همچنین آب و لباس و خانه و دارو تهیه مى کنیم.
و توسل ما به اسباب غیر طبیعى و شفیع قرار دادن آن ها، تنها در خیرات و شرورى و منافع و مضارى است که اوضاع قوانین اجتماعى و احکام حکومت یا به طور خصوص و یا عموم، به طور مستقیم یا غیر مستقیم پیش مى آورد. چون در دائره حکومت و مولویت از یک سو و عبودیت و اطاعت از سوى دیگر، در هر حاکم و محکومى که فرض شود احکامى از امر و نهى هست که اگر محکوم و رعیت به آن احکام عمل کند و تکلیف حاکم و مولى را امتثال نماید، آثارى از قبیل مدح زبانى و یا منافع مادى از جاه و مال در پى دارد و اگر با آن مخالفت نموده و از اطاعت تمرد و سرپیچى کند آثار دیگرى از قبیل مذمت زبانى و یا ضرر مادى و یا معنوى در پى دارد. پس وقتى مولایى غلام خود و یا هر کس دیگرى که در تحت سیاست و حکومت او قرار دارد مثلا امر بکند و یا نهى کند و او هم امتثال نماید، اجرى آبرومند دارد و اگر مخالفت کند عقاب یا عذابى دارد. از همین جا دو نوع وضع و اعتبار درست می شود: یکى وضع حکم و قانون و یکى هم وضع آثارى که بر موافقت و مخالفت آن مترتب می شود. و بنابر همین اساس آسیاى همه حکومت هاى عمومى و خصوصى و مخصوصا حکومت بین هر انسانى با زیر دستش می چرخد.
بنابراین اگر انسانى بخواهد به کمالى و خیرى برسد، یا مادى و یا معنوى که از نظر معیارهاى اجتماعى آمادگى و ابزار آن را ندارد و اجتماع وى را لایق آن کمال و آن خیر نمى داندو یا بخواهد از خود شرى را دفع کند، شرّی که به خاطر مخالفت متوجه او می شود و از سوى دیگر قادر بر امتثال تکلیف و اداى وظیفه نیست، در اینجا متوسل به شفاعت می شود. و به عبارتى روشنتر اگر شخصى بخواهد به ثوابى برسد که اسباب آن را تهیه ندیده است و از عقاب مخالفت تکلیفى خلاص گردد، بدون اینکه تکلیف را انجام دهد در اینجا متوسل به شفاعت مى گردد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 238 و 239 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نحوه شفاعت کردن شفیع
48) شفیع، عاملى از عوامل مربوط به مورد شفاعت و مؤثر در رفع عقاب را مثلا بر عاملى دیگر که عقاب را سبب شده است، حکومت و غلبه می دهد. حال یا آن عامل همانطور که گفتیم صفتى از صفات مولى است یا صفتى از صفات عبد است یا از صفات خودش. هر چه باشد آن عامل را تقویت مى کند تا بر عامل عقوبت یا هر حکمى دیگر که می خواهد خنثایش کند، رجحان داده و کفه ترازویش را سنگین تر سازد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مثلا یا به صفاتى از مولاى حاکم تمسک مى کند که آن صفات اقتضا دارد که از بنده نافرمانش بگذرد. مانند بزرگوارى و کرم او و سخاوت و شرف دودمانش.
و یا به صفاتى در عبد تمسک می جوید که آن صفات اقتضا مى کند مولا بر او رأفت ببرد. صفاتى که عوامل آمرزش و عفو را برمى انگیزد. مانند خوارى و مسکنت و حقارت و بد حالى و امثال آن.
و یا به صفاتى که در نفس خود شفیع هست مانند محبت و علاقه اى که مولا به او دارد و قرب منزلتش و علو مقامش در نزد وى، تمسک می جوید.
پس منطق شفیع این است که می گوید من از تو نمی خواهم دست از مولویت خود بردارى و یا از عبودیت عبدت چشم بپوشى و نیز نمى خواهم حکم و فرمان خودت را باطل کنى و یا از قانون مجازات چشم بپوشى. بلکه می گویم تو با این عظمت که دارى و این رأفت و کرامت که دارى از مجازات این شخص چه سودى مى برى؟ و اگر از عقاب او صرف نظر کنى چه ضررى به تو مى رسد و یا می گویم این بنده تو مردى نادان است و این نافرمانى را از روى نادانی اش کرده است و مردى حقیر و مسکین، مخالفت و موافقت او اصلا به حساب نمى آید و مثل تو بزرگوارى به امر او اعتنا نمى کند و به آن اهمیت نمی دهد و یا می گویم به خاطر آن مقام و منزلتى که نزد تو دارم و آن لطف و محبتى که تو نسبت به من دارى شفاعتم را در حق فلانى بپذیر و از عقابش رهانیده و مشمول عفوش قرار ده.
از اینجا براى کسى که در بحث دقت کرده باشد معلوم و روشن مى گردد که شفیع، عاملى از عوامل مربوط به مورد شفاعت و مؤثر در رفع عقاب را مثلا بر عاملى دیگر که عقاب را سبب شده است، حکومت و غلبه می دهد. حال یا آن عامل همانطور که گفتیم صفتى از صفات مولى است یا صفتى از صفات عبد است یا از صفات خودش. هر چه باشد آن عامل را تقویت مى کند تا بر عامل عقوبت یا هر حکمى دیگر که می خواهد خنثایش کند، رجحان داده و کفه ترازویش را سنگین تر سازد. یعنى مورد عقوبت را از اینکه مورد عقوبت باشد بیرون نموده و داخل در مورد رفع عقوبت نماید. پس دیگر حکم اولى که همان عقوبت بود شامل این مورد نمی شود چون دیگر مورد نامبرده مصداق آن حکم نیست. نه اینکه در عین مصداق بودن حکم شاملش نشود تا مستلزم ابطال حکم باشد و تضادى پیش آید، آن طور که اسباب طبیعى بعضى با بعض دیگر تضاد پیدا نموده و سببى با سبب دیگر معارضه نماید و اثرش بر اثر دیگرى غلبه مى کند. اینطور نیست بلکه حقیقت شفاعت واسطه شدن در رساندن نفع و یا دفع شر و ضرر است به نحو حکومت نه به نحو مضاده و تعارض.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 240 و 241 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مکانیزم شفاعت
48) شفاعت وسیلهاى براى تتمیم سبب است نه اینکه خودش مستقلا سبب باشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : شفاعت خودش یکى از مصادیق سببیت است و شخص متوسل به شفیع، در حقیقت میخواهد سبب نزدیک تر به مسبب را واسطه کند میان مسبب و سبب دورتر تا این سبب جلو تاثیر آن سبب را بگیرد. این آن نکته ای است که از تجزیه و تحلیل معناى شفاعت به نظر ما رسید. البته شفاعتى که خود ما به آن معتقدیم نه هر شفاعتى.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 240 و 241 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شفاعت تکوینی
48) شفاعت در مورد تکوین جز این نمی تواند باشد که علل و اسبابى میان خداوند و مسبب ها واسطه شده و امور آن ها را تدبیر و وجود و بقا آن ها را تنظیم کنند و این همان شفاعت تکوینى است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : انطباق شفاعت از جهت تکوین (یعنی اینکه خداى سبحان مبدا نخستین هر سبب و هر تاثیر است. سببیت هر سببى بالآخره به او منتهى می شود. پس مالک على الاطلاق خلق و ایجاد او است و همه علل و اسباب امورى هستند که واسطه میان او و غیر او و وسیله انتشار رحمت او هستند، آن رحمتى که پایان ندارد و نعمتى که بى شمار به خلق و صنع خود دارد. پس از نظر تکوین سببیت خداوند جاى هیچ حرف نیست) و اینکه اسباب و علل وجودیه کار شفاعت را بکنند بسیار واضح است. براى اینکه هر سببى واسطه است میان سبب فوق و مسبب خودش و روى هم آن ها از صفات علیاى خداوند یعنى رحمت و خلق و احیا و رزق و امثال آن را استفاده نموده و انواع نعمت ها و فضل ها را می گیرند و به محتاجان آن مى رسانند.
قرآن کریم هم این معناى از شفاعت را تحمل مى کند. از آن جمله مى فرماید: «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» (بقره/255) و نیز مى فرماید: «إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ» (یونس/3). در این دو آیه که راجع به خلقت آسمان ها و زمین است، قهرا شفاعت هم در آن ها در مورد تکوین خواهد بود.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 241 و 242 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شفاعت تشریعی
48) شفاعت از جهت تشریع یعنی شفاعت کردن عده اى از بندگان خداوند از قبیل ملائکه و بعضى از مردم به شرط اذن خداوند و به قید ارتضا.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : از جهت تشریع (یعنى تشریع خداى تعالى به ما تفضل کرده، در عین بلندى مرتبه اش، خود را به ما نزدیک ساخته است و براى ما تشریع دین نمود. در آن دین احکامى از اوامر و نواهى و غیره وضع کرد و تبعات و عقوبت هایى در آخرت براى نافرمانان معین نمود. رسولانى براى ما گسیل داشت و ما را بشارت ها دادند و انذارها کردند و دین خدا را به بهترین وجه تبلیغ نمودند و حجت به این وسیله بر ما تمام شد «تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ» (انعام/115))، در این جهت چیزى که می توان گفت این است که مفهوم شفاعت با در نظر گرفتن آن تجزیه و تحلیل که کردیم در این مورد هم صادق است و هیچ محذورى در آن نیست و آیه «یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُإِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا» (طه/109) و آیه «لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» (سبا/23) و آیه «لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضى» (نجم/26) و آیه «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» (انبیا/28) و آیه «وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (زخرف/86) با این شفاعت یعنى شفاعت در مرحله تشریع منطبق هستند. براى اینکه این آیات به طورى که ملاحظه مى فرمایىد شفاعت (یعنى شافع بودن) را براى عدهاى از بندگان خداوند از قبیل ملائکه و بعضى از مردم اثبات مى کند، البته به شرط اذن و به قید ارتضا. این خودش تملیک شفاعت است یعنى با همین کلامش دارد شفاعت را به بعضى از بندگانش تملیک مى کند و می تواند بکند چون (له الملک و له الامر).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 241 و 242 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تبدیل اعمال نیک و بد به یکدیگر
48) قبلا هم روشن کردیم که تاثیر شفاعت از باب حکومت است نه از باب تضاد و تعارض. این مطلب با گفتار خود خداى تعالى که مى فرماید: «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/70) کاملا روشن و بى اشکال می شود چون به حکم این آیه خداوند می تواند:
1- عملى را با عملى دیگر معاوضه کند.
2- یک عمل موجود را معدوم سازد.
3- عملى را مبدل به عملى دیگر کند.
4- عملى اندک را بسیار کند.
5- عملى را که معدوم بود، موجود سازد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1و2- چنانچه خودش هم فرموده است: «وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً» (فرقان/23) و «فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ» (محمد/9) و «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» الخ (نسا/31) و «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ» (نسا/48) و این آیه به طور مسلم در غیر مورد ایمان و توبه است براى اینکه ایمان و توبه شرک قبلى را هم جبران نموده و آن را مانند سایر گناهان مشمول آمرزش خداوند مى کند.
3و4- همچنانکه خودش در این باره فرموده است: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ» (قصص/54) و مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160).
5- در این باره فرموده است: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ» (طور/21) و این همان لحوق و الحاق است و مثلا کسانى که عمل آبا نداشته اند، داراى عمل مى کند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 243 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شفاعت یکی از قوانین الهی است
48) خداوند هر کاری را انجام دهد به خاطر مصلحتى مى کند که اقتضاى آن را داشته باشد و به خاطر علتى انجام می دهد که بین او و عملش واسطه است. وقتى چنین است چه مانعى دارد که یکى از آن مصلحت ها و یکى از آن علت ها شفاعت شافعانى چون انبیا و اولیا و بندگان مقرب او باشد. هیچ مانعى به ذهن نمی رسد و هیچ جزاف و ظلمى هم لازم نمى آید.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 244 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شفاعت خداوند
48) معناى شفاعت - البته منظور از آن شافعیت است - بر حسب حقیقت در حق خداى تعالى نیز صادق است.چون هر یک از صفات او واسطه بین او و بین خلق او در افاضه جود و بذل وجود هستند. پس در حقیقت شفیع على الاطلاق او است همچنانکه خودش به صراحت فرموده است: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً» (زمر/44) و «ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ» (سجده/4) و «لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ» (انعام/51).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 244 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محدوده شفاعت
48) شفاعت تا آن حدى که محذورى ناشایسته به ساحت کبریایى خدائی اش نیاورد، ثابت است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 244 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حقیقت شفاعت
48) ثواب و پاداش دادن به نیکوکار حقیقتى است که عقل آن را صحیح دانسته است و حق بنده نیکوکار می داند، حقى که به گردن مولا ثابت شده است همچنانکه عقاب و امساک کردن از رحمت به بنده مجرم را حقى براى مولى می داند، اما میان این دو حق از نظر عقل فرقى هست و آن این است که عقل ابطال حق غیر را صحیح نمی داند چون ظلم است و اما ابطال حق خویش و صرف نظر کردن از آن را قبیح نمى شمارد و بنابراین عقل جائز می داند که مولایى به خاطر شفاعت شفیعى از عقاب بنده اش و یا امساک رحمت به او که حق خود مولا است، صرف نظر کند و حقیقت شفاعت هم همین است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 244 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اقسام شفاعت شوندگان
48) کسانى که در قیامت شفاعت می شوند عبارتند از:
1- گنهکاران دیندار.
2- متدیّنین به دین حق ولى گنهکار.
این ها هستند که خداوند دینشان را پسندیده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِینَ ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ» (مدّثر/48 - 38). در این آیه مى فرماید: «در روز قیامت هر کسى مرهون گناهانى است که کرده است و به خاطر خطایایى که از پیش مرتکب شده است بازداشت می شود، مگر اصحاب یمین که داراى آن صفات نباشند». یعنى آن صفاتى که در دوزخیان مانع شمول شفاعت به آن ها شد را نداشته باشند. و وقتى آن موانع در کارشان نبود قهرا شفاعت شامل حالشان می شود و وقتى مانند آن دسته در گرو نباشند، لابد از گرو درآمده اند و دیگر مرهون گناهان و جرائم نیستند. پس معلوم می شود که بهشتیان نیز گناه داشته اند، چیزى که هست شفاعت شافعان ایشان را از رهن گناهان آزاد کرده است.
آرى در آیات قرآنى اصحاب یمین را به کسانى تفسیر کرده است که اوصاف نامبرده در دوزخیان را ندارند. توضیح اینکه آیات سوره واقعه و سوره مدثر که به شهادت آیات آن در مکه و در آغاز بعثت نازل شده است و می دانیم که در آن ایام هنوز نماز و زکاة به آن کیفیت که بعدها در اسلام واجب شد، واجب نشده بود. مع ذلک اهل دوزخ را به کسانى تفسیر مى کند که نمازخوان نبوده اند. پس معلوم میشود مراد به نماز در آیه 38- 48 از سوره مدثر، توجه به خداوند با خضوع بندگى است و مراد به اطعام مسکین هم مطلق انفاق بر محتاجان به خاطر رضاى خداست نه اینکه مراد به نماز و زکاة، نماز و زکاة معمول در شریعت اسلام باشد. و منظور از جستجوى با جستجوگران، فرو رفتن در بازیگری هاى زندگى و زخارف فریبنده دنیایى است که آدمى را از روى آوردن به سوى آخرت بازمی دارد و نمى گذارد به یاد روز حساب و روز قیامتش بیفتد و یا منظور از آن فرو رفتن در طعن و خرده گیرى در آیات خدا است، آیاتى که در طبع سلیم باعث یادآورى روز حساب می شود از آن بشارت و انذار می دهد. پس اهل دوزخ به خاطر داشتن این چهار صفت یعنى ترک نماز براى خدا و ترک انفاق در راه خدا و فرورفتگى در بازیچه دنیا و تکذیب روز حساب دوزخى شده اند. این چهار صفت امورى هستند که ارکان دین را منهدم می سازند و بر عکس داشتن ضد آن صفات دین خدا را به پا می دارد. چون دین عبارت است از اقتدارى به هادیانى که خود معصوم و طاهر باشند و این نمی شود مگر به اینکه از دلبندى به زمین و زیورهاى فریبنده آن دورى کنند و به سوى دیدار خداوند روى آورند که اگر این دو صفت محقق شود هم از (خوض با خائضین) اجتناب شده است و هم از (تکذیب یوم الدین). و لازمه این دو صفت توجه به سوى خدا است به عبودیت و سعى در رفع حوائج جامعه که به عبارتى دیگر می توان از اولى به نماز تعبیر کرد و از دومى به انفاق در راه خدا. پس قوام دین از دو جهت علم و عمل به این چهار صفت است و این چهار صفت بقیه ارکان دین را هم در پى دارد. چون مثلا کسى که یکتاپرست نیست و یا نبوت را منکر است ممکن نیست داراى این چهار صفت بشود (دقت فرمائید).
پس اصحاب یمین عبارت شدند از کسانى که از شفاعت بهره مند می شوند. کسانى که از نظر دین و اعتقادات مرضى خداوند هستند، حال چه اینکه اعمالشان مرضى بوده باشد و اصلا محتاج به شفاعت در قیامت نباشند و چه اینکه اینطور نباشند. على اى حال آن کسانى که از شفاعت شدن منظور هستند این هایند. پس معلوم شد که شفاعت وسیله نجات گناهکاران از اصحاب یمین است.
پس معلوم شد که شفاعت وسیله نجات گناهکاران از اصحاب یمین است همچنانکه قرآن کریم هم فرموده است: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» (نسا/31) و به طور مسلم منظور از این آیه این است که گناهان صغیره را خداوند مى آمرزد، و احتیاجى به شفاعت ندارد. پس مورد شفاعت آن عده از اصحاب یمین هستند که گناهانى کبیره از آنان تا روز قیامت باقى مانده است و به وسیله توبه و یا اعمال حسنه دیگر از بین نرفته است. پس معلوم می شود شفاعت، مربوط به اهل کبائر از اصحاب یمین است همچنانکه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرموده است: «تنها شفاعتم مربوط به اهل کبائر از امتم است و اما نیکوکاران هیچ ناراحتى در پیش ندارند».
از جهتى دیگر، اگر نیکوکاران را اصحاب یمین خوانده اند در مقابل بدکارانند که اصحاب شمال (دست چپى ها) نامیده شده اند و چه بسا طائفه اول اصحاب میمنه و طائفه دوم اصحاب مشئمه هم خوانده شده اند. این الفاظ از اصطلاحات قرآن کریم است و از اینجا گرفته شده است که در روز قیامت نامه بعضى را به دست راستشان می دهند و نامه بعضى دیگر را به دست چپشان. همچنانکه قرآن کریم در این باره مى فرماید: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى، فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى، وَ أَضَلُّ سَبِیلًا» (اسرا/72) که ان شاء اللَّه تعالى در تفسیر آن خواهیم گفت که مراد به دادن کتاب بعضى به دست راستشان، پیروى امام بر حق است و مراد به دادن کتاب بعضى دیگر به دست چپشان، پیروى از پیشوایان ضلالت است. همچنانکه در باره فرعون فرموده است: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» (هود/98).
سخن کوتاه اینکه برگشت نامگذارى به اصحاب یمین به همان ارتضا دین است چنان که برگشت آن چهار صفت هم به همان است.
مطلب دیگرى که تذکرش لازم است این است که خداى تعالى در یک جا از کلام عزیزش شفاعت را براى کسى که خودش راضى باشد اثبات کرده و فرموده است: «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» (انبیا/28) و این ارتضا را به هیچ قیدى مقید نکرده است و معین ننموده که آن اشخاص چه اعمالى دارند و نشانه هایشان چیست؟ همچنانکه همین مبهم گویى را در جاى دیگر کرده و فرموده است: «إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا» (طه/109) که مى بینید در این آیه نیز معین نکرده است اینگونه اشخاص چه کسانی هستند؟ از اینجا مى فهمیم مقصود از پسندیدن آنان پسندیدن دین آنان است نه اعمالشان و خلاصه اهل شفاعت کسانی هستند که خداوند دین آنان را پسندیده باشد و کارى به اعمالشان ندارد.
از سوى دیگر در جاى دیگر فرموده است: «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» (مریم/87) و کلمه (شفاعت) در این آیه مصدر مفعولى است، یعنى شفاعت شدن، و معلوم است که تمامى مجرمین کافر نیستند که دوزخى شدنشان حتمى باشد. به دلیل اینکه فرمود: «إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیى، وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى» (طه/75). چه از این آیه بر مى آید که هر کس مؤمن باشد ولى عمل صالح نکرده باشد، باز مجرم است. پس مجرمین دو طائفه اند: یکى آنکه نه ایمان آورده و نه عمل صالح کرده است. دوم کسانى که ایمان آورده اند ولى عمل صالح نکردهاند. پس یک طائفه از مجرمین مردمانی هستند که بر دین حق بوده اند ولکن عمل صالح نکرده اند و این همان کسى است که جمله (إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً) درباره اش تطبیق مى کند. چون این کسى است که عهد خداوند را دارد، آن عهدى که آیه «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» (یس/61) از آن خبر می دهد. پس عهد خدا (وَ أَنِ اعْبُدُونِی) است که عهد در آن به معناى امر است و جمله (هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ) الخ، عهد به معناى التزام است. چون صراط مستقیم مشتمل بر هدایت به سوى سعادت و نجات است. پس این طائفه که گفتیم ایمان داشته اند ولى عمل صالح نکرده اند، آنهایند که عهدى از خداوند گرفته بودند و به خاطر اعمال بدشان داخل جهنم می شوند، به خاطر داشتن عهد مشمول شفاعت شده و از آتش نجات مى یابند.
آیه شریفه «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً» (بقره/80) نیز به این حقیقت اشاره دارد و بنابراین، این آیات نیز به همان آیات قبل برگشت مى کند و بر روى هم آن ها دلالت دارد بر اینکه مورد شفاعت یعنى کسانى که در قیامت برایشان شفاعت می شود عبارتند از گنهکاران دیندار و متدیّنین به دین حق ولى گنهکار. اینها هستند که خداوند دینشان را پسندیده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 256 و 257 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● موانع تحقق شفاعت
48) اهل دوزخ به خاطر داشتن چهار صفت دوزخی شده اند و شفاعت شفاعت کنندگان شامل حالشان نمی شود:
1- ترک نماز براى خدا.
2- ترک انفاق در راه خدا.
3- فرورفتگى در بازیچه دنیا.
4- تکذیب روز حساب.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِینَ ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ» (مدّثر/48 - 38). آیات سوره واقعه و سوره مدثر که به شهادت آیات آن در مکه و در آغاز بعثت نازل شده است و می دانیم که در آن ایام هنوز نماز و زکاة به آن کیفیت که بعدها در اسلام واجب شد، واجب نشده بود. مع ذلک اهل دوزخ را به کسانى تفسیر مى کند که نمازخوان نبوده اند. پس معلوم میشود مراد به نماز در آیه 38- 48 از سوره مدثر، توجه به خداوند با خضوع بندگى است و مراد به اطعام مسکین هم مطلق انفاق بر محتاجان به خاطر رضاى خداست نه اینکه مراد به نماز و زکاة، نماز و زکاة معمول در شریعت اسلام باشد. و منظور از جستجوى با جستجوگران، فرو رفتن در بازیگری هاى زندگى و زخارف فریبنده دنیایى است که آدمى را از روى آوردن به سوى آخرت بازمی دارد و نمى گذارد به یاد روز حساب و روز قیامتش بیفتد و یا منظور از آن فرو رفتن در طعن و خرده گیرى در آیات خدا است، آیاتى که در طبع سلیم باعث یادآورى روز حساب می شود از آن بشارت و انذار می دهد. پس اهل دوزخ به خاطر داشتن این چهار صفت یعنى ترک نماز براى خدا و ترک انفاق در راه خدا و فرورفتگى در بازیچه دنیا و تکذیب روز حساب دوزخى شده اند. این چهار صفت امورى هستند که ارکان دین را منهدم می سازند و بر عکس داشتن ضد آن صفات دین خدا را به پا می دارد. چون دین عبارت است از اقتدارى به هادیانى که خود معصوم و طاهر باشند و این نمی شود مگر به اینکه از دلبندى به زمین و زیورهاى فریبنده آن دورى کنند و به سوى دیدار خداوند روى آورند که اگر این دو صفت محقق شود هم از (خوض با خائضین) اجتناب شده است و هم از (تکذیب یوم الدین). و لازمه این دو صفت توجه به سوى خدا است به عبودیت و سعى در رفع حوائج جامعه که به عبارتى دیگر می توان از اولى به نماز تعبیر کرد و از دومى به انفاق در راه خدا. پس قوام دین از دو جهت علم و عمل به این چهار صفت است و این چهار صفت بقیه ارکان دین را هم در پى دارد. چون مثلا کسى که یکتاپرست نیست و یا نبوت را منکر است ممکن نیست داراى این چهار صفت بشود (دقت فرمائید).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 256 و 257 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اقسام شفاعت کنندگان
48) اقسام شفاعت کنندگان:
1- شفاعت تکوینی که معلوم است از تمامى اسباب کونى سر مى زند و همه اسباب نزد خداوند شفیع هستند. چون میان خدا و مسبب خود واسطه اند.
2- شفاعت تشریعی و مربوط به احکام (که معلوم است اگر واقع شود در دایره تکلیف و مجازات واقع می شود) دو قسم است:
الف) شفاعتی که در دنیا اثر گذارد.
1- توبه از گناه که خود از شفیعان است چون باعث آمرزش گناهان است.
2- ایمان به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) است.
3- عمل صالح.
4- قرآن کریم.
5- هر چیزی که با عمل صالح ارتباطى دارد مانند مسجدها و امکنه شریفه و متبرکه و ایام شریفه و انبیا و رسولان خداوند که براى امت خود طلب مغفرت مى کنند.
6- ملائکه که براى مؤمنین طلب مغفرت مى کنند.
7- خود مؤمنین که براى خود و براى برادران ایمانى خود استغفار مى کنند.
ب) شفیعى است که در روز قیامت شفاعت مى کند، شفاعت به آن معنایى که شناختى:
1- انبیا (علیهم السلام).
2- ملائکه.
3- شهدا.
4-مومنین.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : توبه از گناه: همچنانکه فرمود: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنِیبُوا إِلى رَبِّکُمْ» (زمر/54) که عمومیت این آیه حتى شرک را هم شامل می شود و قبلا هم گفتیم که توبه شرک را هم از بین مى برد.
ایمان به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله): درباره اش فرموده است: «آمِنُوا بِرَسُولِهِ تا آنجا که مى فرماید: یَغْفِرْ لَکُمْ، به رسول او ایمان بیاورید تا چه و چه و چه و اینکه گناهانتان را بیامرزد» (حدید/28).
عمل صالح: درباره اش فرموده است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ» (مائده/9) و «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» (مائده/35) و آیات قرآنى در این باره بسیار است.
قرآن کریم: خودش در این باره فرموده است: «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» (مائده/16).
هر چیزی که با عمل صالح ارتباطى دارد: همچنانکه درباره انبیا فرموده است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً» (نسا/64).
ملائکه: همچنانکه فرموده است: «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» (غافر/7) و «وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (شوری/5).
خود مؤمنین: خداى تعالى از ایشان حکایت کرده است که مى گویند: «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا» (بقره/286).
انبیا (علیهم السلام): قرآن کریم درباره شفاعتشان مى فرماید: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ، تا آنجا که مى فرماید وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» (انبیا/28) که یکى از آنان حضرت عیسى بن مریم (علیه السلام) است که در روز قیامت شفاعت مى کند. نیز مىفرماید «وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (زخرف/86). و این دو آیه شریفه علاوه بر اینکه دلالت مى کنند بر شفاعت انبیا، دلالت بر شفاعت ملائکه نیز دارند چون در این دو آیه گفتگو از فرزند خدا بود که مشرکین ملائکه را دختران خدا مى پنداشتند و یهود و نصارى مسیح و عزیر را پسر خدا مى پنداشتند.
ملائکه: قرآن کریم درباره شفاعت کردن آنان مى فرماید: «وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضى» (نجم/26) و «یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ» (طه/110).
شهدا: آیه «وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (زخرف/86) دلالت بر آن دارد. چون این طائفه نیز به حق شهادت دادند. پس هر شهیدى شفیعى است که مالک شهادت است، چیزى که هست این شهادت همانطور که در سوره فاتحه گفتیم و به زودى در تفسیر آیه «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ» (بقره/143) نیز خواهیم گفت مربوط به اعمال است نه شهادت به معناى کشته شدن در میدان جنگ.
مومنین: براى اینکه خداى تعالى خبر داده است که مؤمنین نیز در روز قیامت ملحق به شهدا می شوند و فرموده است: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ» (حدید/19) که ان شاء اللَّه به زودى بیانش خواهد آمد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 260 تا 263 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● گناهانی که شفاعت آن ها را محو میکند
48) در شفاعت تشریعی، شفاعت در بخشیده شدن گناهان زیر تاثیر گذار است:
1- بعضى در تمامى گناهان از شرک گرفته تا پائین تر از آن اثر مى گذارد. مانند شفاعت و وساطت توبه و ایمان. البته توبه و ایمان در دنیا و قبل از قیامت.
2- بعضى دیگر در عذاب بعضى از گناهان اثر دارد مانند عمل صالح که واسطه می شود در محو شدن گناهان.
3- شفاعت انبیا و غیر ایشان در روز قیامت براى برداشتن عذاب از کسى که حساب قیامت او را مستحق آن کرده است. که این شفاعت مربوط است به اهل گناهان کبیره از اشخاصى که متدین به دین حق هستند و خدا هم دین آنان را پسندیده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 263 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● زمان شفاعت در آخرت
48) شفاعت در آخرین موقف از مواقف قیامت به کار مى رود که یا گنهکار به وسیله شفاعت مشمول آمرزش گشته و اصلا داخل آتش نمی شود و یا آنکه بعد از داخل شدن در آتش به وسیله شفاعت نجات مى یابد. یعنى شفاعت باعث می شود که خداوند به احترام شفیع رحمت خود را گسترش دهد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِینَ ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ» (مدّثر/42) دلالت دارد بر اینکه شفاعت به چه کسانى مى رسد و چه کسانى از آن محرومند. چیزى که هست بیش از این هم دلالت ندارد که شفاعت تنها در فک رهن و آزادى از دوزخ و یا خلود در دوزخ مؤثر است و اما در ناراحتى هاى قبل از حساب، از هول و فزع قیامت و ناگواری هاى آن هیچ دلالتى نیست بر اینکه شفاعت در آن ها هم مؤثر باشد بلکه می توان گفت که آیه دلالت دارد بر اینکه شفاعت تنها در عذاب دوزخ مؤثر است و در ناگواری هاى قبل از آن مؤثر نیست.
این نکته را هم باید دانست که از آیات نامبرده در سوره مدثر می توان استفاده کرد که سؤال و جوابى که در آن شده است مربوط است به بعد از فصل قضا و رسیدگى به حساب ها. بعد از آنکه اهل بهشت جاى خود را در بهشت گرفتند و اهل دوزخ هم در دوزخ قرار گرفتند؛ در چنین هنگامى شفاعت شامل جمعى از گنهکاران شده و آنان را از آتش نجات می دهد. براى اینکه کلمه (فى جنات) الخ، در این آیات آمده است و این کلمه استقرار در بهشت را مى رساند و نیز جمله (ما سلککم) الخ، که در آن هست که از ماده سلوک و به معناى داخل کردن است البته نه هر داخل کردنى، بلکه داخل کردن با نظم و با ردیف خاص (نظیر داخل کردن نخ در دانه هاى تسبیح که از کوچک ترها گرفته تا بزرگ و بزرگ ترها همه را نخ مى کشند). پس در این تعبیر معناى استقرار هست و همچنین در جمله (فما تنفعهم)، چون کلمه (ما) براى نفى حال است (دقت بفرمائید).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 263 و 264 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تفاوت شفاعت، با حضور ائمه در هنگام مرگ
48) نشاه برزخ و ادله اى که دلالت مى کند بر حضور پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) و ائمه(علیهالسلام) در دم مرگ و در هنگام سؤال قبر و کمک کردن آن حضرات در شدائد که روایاتش در ذیل آیه «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ» (نسا/159) خواهد آمد، ربطى به شفاعت در درگاه خداوند ندارد بلکه از قبیل تصرف ها و حکومتى است که خداى تعالى به ایشان داده است تا به اذن او هر حکمى که خواستند برانند و هر تصرفى که خواستند بکنند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : همچنانکه درباره آن فرموده است: «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ، تا آنجا که مى فرماید: وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا یَعْرِفُونَهُمْ بِسِیماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ» (اعراف/49 - 45). و از این قبیل است آیه «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ» (اسرا/71) از این آیه نیز بر مى آید که امام واسطه در خواندن و دعوت است و دادن کتاب از قبیل همان حکومتى است که گفتیم خداوند به این طائفه داده است (دقت بفرمائید).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 264 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شفاعت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ] |
کاربر گرامی شما هم می توانید نظر خود را ثبت کنید |