از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
1) (الم ):اجمالابین حروف مقطعه درسوره هایی که باحروف مقطعه آغازمی شود و بین معنی کلی آن سوره ارتباطی وجود دارد و گفته شده که مراد ازآن دلالت براسماءخدای تعالی است ،والله یعلم . [ نظرات / امتیازها ]
2) (ذلک الکتاب ):مقصود ازآن کتاب قرآن است ،کتابی که شامل تمام معارف موجود احکام الهی ،ادله عقلی و مواعظ اخلاقی برای هدایت مردم به راه سعادت ایشان به سوی نظام الهی است که تمام شئون انسانی را ارتقاءمی دهد.(لاریب فیه ):یعنی هرگزباطل درآن راه ندارد(لایأتیه الباطل من بین یدیه ولامن خلفه )(18)،و علوم آن برهانی وعقلی است و هرگزبرآن تغییر وتحریف عارض نمی شود و مقدمات علوم آن همگی ازیقینیات می باشدکه هیچ توهم وشائبه ای درآنها نیست ،(هدی للمتقین ): تقوی صفتی است که جامع همه مراتب ایمان است و تقوی ملتزم بودن است به حدود اوامر و نواهی شرعی ، وصفات متقین پنج چیز است :-1 ایمان به غیب .-2 برپاداشتن نماز(به عنوان مظهر عبودیت ).-3 انفاق ازآنچه خدا روزی نموده است (زکات به عنوان مظهروظایف اجتماعی ).-4 ایمان به آنچه خداوند برانبیاء خود فرو فرستاده .-5 ایمان و یقین نسبت به عالم آخرت .پس متقین به تحقیق به لباس هدایت پروردگارشان ملبس شده اند به سبب متصف شدن به صفاتی که برشمردیم ، لذا متقین دارای دو هدایتند، یک هدایت اولی ) که بخاطر آن متقی شدندو یک هدایت ، ثانوی ) که خداوندبه پاس تقوایشان به ایشان کرامت فرمود،پس هدایت اول هدایت فطری است و هدایت ثانوی متقین بوسیله قرآن صورت می گیرد، و هردوی آنها درمقابل گمراهی وضلالت است ،یعنی گمراهی هم دو مرتبه دارد،گمرامی اول ) آنچه که موجب صفات خبیثه درگمراهان شده است ، و گمراهی دوم ) ضلالت و کوری که گمراهی اولشان راتشدیدنموده که اولی منسوب به خود آنان و دومی منسوب به خدای تعالی است (فی قلوبهم مرض ،فزادهم الله مرضا)(19)،(درقلبهای ایشان بیماری است و خدابرآن بیماری می افزاید)،(ومایضل به الا الفاسقین )(20)،(وگمراه نمی شودبوسیله قرآن مگر فاسقان ). [ نظرات / امتیازها ]
  فاطمه پورمحمدي - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏
1) الم (در آن و امثالش وجوهى گفته شده است که نقل خواهیم نمود) این کتاب جاى هیچ شکى در آن نیست راهنماى پرهیزکارانست.
حروف اوائل سوره‏ها
در باره حروفى که در اوائل بعضى از سوره‏ها آمده است نظریات و وجوهى بیان شده است که أهمّ آنها از اینقرار است:
1- جز خدا کسى نمیداند
از متشابهاتى است که جز خدا کسى معناى آنها را نمیداند و باین مضمون روایاتى از ائمه علیهم السلام وارد شده است.
اهل سنت از امیر المؤمنین علیه السلام نقل کرده‏اند که آن حضرت فرمود: براى هر کتاب قسمت‏هاى بر گزیده ایست و برگزیده این کتاب «حروف تهجى» است.
شعبى میگوید براى خدا در هر کتاب سرّیست و آن سرّ در قرآن، همان حروف تهجّى است که در اوائل سوره‏ها ذکر شده است.
2- نام سوره‏ها
نام‏هاى سوره‏هایى است که باین حروف آغاز شده است.
3- اشاره باسم و یا صفتى از خدا
هر یک از آنها و یا مجموعشان اشاره باسم و صفتى از صفات خدا است مثلًا
«ا لم» 1- انا (من) ل- اللَّه- م اعلم و مجموعاً: «انا اللَّه اعلم» (من خداى دانایم).
و «المر» اشاره به: «انا اللَّه اعلم و ارى» (من خدایاى دانا و بینایم).
ابن عباس در باره «ا لم» میگوید: «الف» بر اسم خدا و «لام» بر اسم جبرئیل و «میم» بر اسم محمّد دلالت میکند. ابو اسحاق ثعلبى در تفسیرش حدیثى را از على بن موسى الرضا علیه السلام نقل میکند که از امام صادق علیه السلام در باره «ا لم» سؤال شد؟
حضرت فرمود: در الف نمونه‏هایى از صفات خدا است باین ترتیب:
الف ابتداء حروف است و خدا ابتداى جهان 2- الف مستقیم است و انحراف ندارد و خدا عدل مطلق است 3- الف فرد و تنها است و خدا بى نظیر و واحد است 4- الف به حروف دیگر چسبیده نیست ولى حروف دیگر بدان پیوسته‏اند خدا با صفات مخصوصش از همه خلق جداست ولى همه موجودات باو پیوستگى دارند. 5- الف از الفت و انس مشتق است زیرا او سبب ترکیب و تألیف حروف دیگر میشود همانطور که خداوند سبب الفت خلق، و ترکیب و تالیف جهان آفرینش است.
4- حروف پراکنده اسم اعظم‏
سعید بن جبیر میگوید این حروف مفردات پراکنده از اسم اعظم حق‏اند که اگر کسى بتواند آنها را درست با هم ترکیب کند اسم اعظم را خواهد فهمید مثلًا از ترکیب «الر» و «حم» و «ن» کلمه «الرحمن» بدست میآید و همچنین حروف دیگر که تشکیل اسمهاى دیگرى را مى‏دهد ولى ما این توانایى را نداریم‏
5- سوگندهاى قرآن‏
ابن عباس میگوید این حروف قسم‏هاى قرآن است و اخفش میگوید علت اینکه خداوند باین حروف سوگند میخورد، شرافت و برترى آنها است زیرا همین حروف شالوده و پایه همه جمله بندى‏ها در کتاب‏هاى آسمانى است که بزبان‏هاى مختلف میباشد و نیز اسم‏هاى الهى و سخن گویى مردم همه و همه بر پایه همین حروف است و از ترکیب مختلف همین حروف است که مردم با هم سخن میگویند و بذکر و توحید و
ثناى حق میپردازند و خدا با این حروف قسم خورده است که قرآن کتاب و کلام اوست.
6- براى ساکت کردن مردم‏
برخى میگویند این حروف آورده شده تا به سبب تازگى و نامأنوس بودن سبب سکوت مردم شود زیرا مشرکان بنا گذاشته بودند که به سخن رسول اکرم گوش ندهند و شلوغ کنند و حرف بزنند تا کسى سخن آن حضرت را نشنود همانطور که قرآن میگوید: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ» اینان براى اینکه کسى بسخن پیامبر گوش ندهد گاهى دست میزدند گاهى فریاد میکشیدند و نیز میخواستند تا خود پیامبر هم بغلط افتد و اشتباه کند (بخیال خودشان).
خداوند این حروف را که کاملًا تازگى داشت نازل نمود تا توجه آنان را بخود جلب کند و کلمات قرآن به گوش آنها خورده و شاید بدلشان راه یابد و بآنچه خیر و صلاح آنها است آنان را برساند.
7- قرآن از همین حروف است‏
منظور اینست که قرآنى را که شما از آوردن آن ناتوانید از جنس همین حروفى است که با آنها سخن مى‏گویید پس وقتى نمیتواند نظیر آن را بیاورید بدانید که از طرف خداست‏ [ نظرات / امتیازها ]
2) چرا فقط متقین؟
با اینکه قرآن هدایت براى همه مردم است علت اینکه تنها پرهیز کاران را ذکر میکند اینست که آنان از این کتاب استفاده کرده بنور آن هدایت شده‏اند مانند آیه کریمه: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشاها» «2» (فقط تو کسى را که از رستاخیز مى‏ترسد بیم میدهى) با اینکه رسول اکرم براى انذار و ترساندن و بشارت بهمه مردم آمده بود ولى انذار آن حضرت در باره کسانى مؤثر افتاد که خوف از قیامت و رستاخیز داشتند با آنچه گفتیم، هدایت بودن قرآن براى متقین، منافات ندارد با اینکه براى همه مردم نیز راهنما باشد همانطور که در آیه کریمه دیگر در باره قرآن میفرماید:
«هُدىً لِلنَّاسِ» «3» (این قرآن هدایت براى همه مردم است).
تقوى چیست؟
کلمه تقوى از واژه‏هاى مخصوص قرآن و آئین ما است و رسول اکرم آن راجع بین عدل و احسان معرفى میکند.
بعضى گفته‏اند شخص با تقوى کسى است که از گناهان پروا داشته باشد و واجبات را انجام دهد برخى دیگر میگویند: چون پرهیز کار با اعمال نیک، خود را از آتش جهنم و عذاب الهى نگاه میدارد باو متّقى و خود دار گفته شده است.
عمر بن الخطاب از کعب الاحبار راجع به تقوى پرسید او در جواب گفت آیا راهى خار دار رفته‏اى؟
عمر گفت: آرى، کعب پرسید: در این راه چه میکنى؟
عمر جواب داد دامن را بالا میزنم و با احتیاط قدم بر میدارم.کعب گفت: تقوى همین است «1».
از رسول اکرم نقل شده است که فرمود: بمردم پرهیز کار بدین جهت متقین (خویش دار) گفته‏اند که آنان از انجام کارى که خود گناه ندارد ولى ممکن است سبب ارتکاب گناه گردد خود دارى میکنند.
عمر بن عبد العزیز میگوید همانطور که شخص محرم در حرم از انجام پاره‏اى امور خوددار است همچنین شخص با تقوى خود را کنترل میکند.
بعض گفته‏اند تقوى آنست که خدا تو را گرد محرمات و دور از واجبات نبیند. [ نظرات / امتیازها ]
  فاطمه فيض اصفهاني - تفسیر اثنی عشری
1) سید مرتضی فرمود : این قرآن که شما عاجز از آوردن مثل آن هستید ، از جنس همین حروف مستعمل در محاورات می باشد . [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر راهنما
1) الف، لا، میم.

1 - «عن على بن الحسین (ع) فى دعاء له: الهى و سیدى ... قلت: ... «الم ذلک الکتاب لاریب فیه ...» ثنیت بالکتاب مع القسم الذى هو اسم من اختصصته لوحیک و استودعته سرّ غیبک ...;(1)

از امام سجاد (ع) روایت شده که در ضمن دعایى به درگاه خدا عرض کرد: اى معبود من! و اى سید من! ... فرمودى: ... «الم ذلک الکتاب ...» [و بدین طریق] سخن از کتاب خود را توأم با قسمى آوردى که نام کسى است که او را به وحى خود اختصاص دادى و راز غیب خویش را به ودیعت به او سپردى ...».

2 - از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «الم» رمز و اشارة بینه و بین حبیبه محمّد (ص) أراد أن لا یطلع علیه سواهما...;(2)

«الم» رمز و اشاره است بین خدا و حبیب خود، محمّد (ص) که خواسته است هیچ کس غیر از خود و رسولش، از آن آگاه نشود ...».

3 - سفیان ثورى مى گوید: «قلت لجعفر بن محمّد (ع) ... یا بن رسول اللّه ما معنى قول اللّه عز و جل الم ... قال (ع) أما «الم» فى أول البقرة فمعناه أنا اللّه الملک ...»(3)

از امام صادق (ع) از معناى «الم» سؤال کردم ... حضرت فرمود: اما «الم» در ابتداى سوره بقره ; یعنى «أنا اللّه الملک» من خدایى هستم که پادشاهى از آن من است...».

4 - از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «الم» هو حرف من حروف اسم اللّه الأعظم المقطع فى القرآن، الذى یؤلفه النبى و الإمام فإذا دعا به أجیب ...;(4)

«الم» حرفى از حروف اسم اعظم خداست که در قرآن تقطیع شده است و پیامبر و امام آن را ترکیب مى کنند. پس هرگاه خدا را با آن بخوانند دعایشان مستجاب مى شود».

5 - از ائمه ـ علیهم السلام ـ روایت شده: «ان الحروف المفتحة بها السور من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلمها و لایعلم تأویلها إلا هو;(5)

حروف [مقطعه] ـ که سوره ها با آنها آغاز مى شود ـ از متشابهاتى است که خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأویل آنها را غیر از او کسى نمى داند».
[ نظرات / امتیازها ]
2) این کتاب که هیچ شکّى در آن نیست هدایتى است براى تقواپیشگان.

1 - قرآن کتابى کامل و با عظمت

ذلک الکتب

«ذلک» مبتدا و «الکتاب» خبر آن است. بر این مبنا «ال» در الکتاب براى استغراق صفات است و دلالت بر کمال دارد.

2 - کتابت آیات قرآن و تدوین آن، پس از نزول آن بر پیامبر (ص)

ذلک الکتب

اطلاق کتاب (نوشته و نگارش یافته) بر قرآن یا بدان جهت بوده که آیه هاى آن پس از نزول نوشته مى شده است و یا توصیه اى است از جانب خداوند که باید به صورت نوشته درآید و یا به صورت مکتوب بر پیامبر (ص) نازل مى شده است. احتمال اول و دوم گویاى برداشت فوق است.

3 - قرآن کتابى متقن و منزه از هر گونه زمینه تردید افکن و شبهه ساز در حقانیت آن

لاریب فیه

«ریب» به معناى شک و نیز چیزى که مایه شک باشد، آمده است. برداشت فوق با توجّه به معناى دوم استفاده شده است. بر این مبنا «لاریب فیه» یعنى در قرآن مسأله اى که موجب شک در حقانیت آن بشود، هرگز وجود ندارد.

4 - توان قرآن بر هدایت و تربیت انسانهاى پرهیزگار، دلیل و گواهى کافى بر اتقان و حقانیت آن است.

لاریب فیه هدًى للمتقین

«هدًى للمتقین» به منزله استدلال براى جمله «لاریب فیه» است.

5 - قرآن کتاب هدایت و راهنماى اهل تقوا به مراحل والاى آن

هدًى للمتقین

6 - هدایت داراى مراتب و مراحل

هدًى للمتقین

با توجّه به توصیفى که در آیات بعد، بویژه در آیه پنجم (أولئک على هدًى)، از اهل تقوا شده، معلوم مى شود آنان هدایت یافتگان هستند. بنابراین مراد از هدایت در «هدًى للمتقین» هدایتى والاتر از مرتبه اى است که تقوا پیشگان حایز آن هستند.

7 ـ هدایتهاى قرآن، به دور از هر کاستى و پیراسته از کمترین پیامد ناهنجارى است.

هدًى للمتقین

«هدًى» مصدر و در اینجا به معناى اسم فاعل (هادى) است. به کارگیرى مصدر به جاى اسم فاعل اشاره به این حقیقت دارد که قرآن محض هدایت است; یعنى رهنمودهاى قرآن مستلزم هیچ ضلالت و مشوب به هیچ گمراهى و سردرگمى نیست.

[ نظرات / امتیازها ]
  ابراهيم چراغي - برگزیده تفسیر نمونه
1) ((الـم)) (الم) درآغاز 29 سوره از قرآن با حروف مقطعه برخورد مى کنیم و این حروف همیشه جز کـلـمـات اسـرار آمـیـز قرآن محسوب مى شده ، و با گذشت زمان وتحقیقات جدید دانشمندان ، تـفـسـیـرهـاى تازه اى براى آن پیدا مى شود و جالب اینکه در هیچ یک از تواریخ ندیده ایم که عرب جاهلى و مشرکان وجود حروف مقطعه رادر آغاز بسیارى از سوره هاى قرآن بر پیغمبر(ص) خرده بگیرند، و آن را وسیله اى براى استهزا و سخریه قرار دهند و این مى رساند که گویا آنها نیز از اسرار وجـودحروف مقطعه کاملا بى خبر نبوده اند به هرحال چند تفسیر که هماهنگ با آخرین تحقیقاتى اسـت کـه در ایـن زمـیـنه به عمل آمده ، و ما آنها را به تدریج در آغاز این سوره ، و سوره هاى ((آل عمران)) و ((اعراف)) بیان خواهیم کرد، اکنون به مهمترین آنهامى پردازیم :.

این حروف اشاره به این است که این کتاب آسمانى با آن عظمت و اهمیتى که تمام سخنوران عرب و غـیـر عـرب را متحیر ساخته ، و دانشمندان را از معارضه باآن عاجز نموده است ، از نمونه همین حـروفـى اسـت کـه در اخـتـیار همگان قرار دارد درعین اینکه قرآن از همان حروف ((الف با)) و کـلـمات معمولى ترکیب یافته به قدرى کلمات آن موزون است ومعانى بزرگى در بردارد، که در اعماق دل و جان انسان نفوذ مى کند، روح را مملو از اعجاب و تحسین مى سازد، و افکار و عقول را در برابرخود وادار به تعظیم مى نماید.

درست همانطور که خداوند بزرگ از خاک ، موجوداتى همچون انسان ، با آن ساختمان شگفت انگیز، و انواع پرندگان زیب، و جانداران متنوع ، و گیاهان و گلهاى رنگارنگ ، مى آفریند و ما از آن کاسه و کـوزه و مـانـند آن مى سازیم ، همچنین خداونداز حروف الفبا و کلمات معمولى ،مطالب ومعانى بـلـنـد را درقـالـب الـفـاظ زیـبـا وکـلـمات موزون ریخته و اسلوب خاصى در آن بکار برده ، آرى همین حروف دراختیار انسانهانیز هست ولى توانائى ندارند که ترکیبها وجمله بندیهائى بسان قرآن ابداع کنند.

[ نظرات / امتیازها ]
2) بـعـد از بـیان حروف مقطعه ، قرآن اشاره به عظمت این کتاب آسمانى کرده مى گوید: ((ایـن هـمان کتاب با عظمت است که هیچ گونه تردید در آن وجود ندارد))(ذلک الکتاب لاریب فیه).

ایـنـکـه مى گوید هیچ گونه شک و تردید در آن وجود ندارد این یک ادعا نیست بلکه آنچنان آثار صـدق و عـظـمت و انسجام و استحکام و عمق معانى و شیرینى وفصاحت لغات و تعبیرات در آن نـمـایان است که هرگونه وسوسه و شک را از خوددور مى کند جالب اینکه گذشت زمان نه تنها طـراوت آن را نـمـى کاهد بلکه هر قدرعلم به سوى تکامل پیش مى رود درخشش این آیات بیشتر مى شود، سپس در ادامه مى افزاید: این کتاب ((مایه هدایت پرهیزکاران است)) (هدى للمتقین).

کلمه ((هدایت)) در قرآن به دو معنى بازگشت مى کند:

1ـ.

((هدایت تکوینى)).

و مـنظور از آن رهبرى موجودات به وسیله پروردگار زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندى هاى حساب شده جهان هستى است.

2ـ.

((هدایت تشریعى)).

کـه بـه وسیله پیامبران و کتابهاى آسمانى انجام مى گیرد و انسانها باتعلیم وتربیت آنها در مسیر تکامل پیش مى روند.

مـسـلـمـا قـرآن براى هدایت همه جهانیان نازل شده ، ولى چرا در آیه فوق هدایت قرآن مخصوص پـرهـیـزکـاران مـعـرفى گردیده ؟ علت آن این است که تامرحله اى از تقوا در وجود انسان نباشد (مـرحله تسلیم در مقابل حق و پذیرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است) محال است انسان از هـدایت کتابهاى آسمانى ودعوت انبیا بهره بگیرد ((زمین شوره زار هرگز سنبل برنیارد، اگر چه هـزاران مرتبه باران برآن ببارد)) سرزمین وجود انسانى نیز تا از لجاجت و عناد و تعصب پاک نشود، بذر هدایت را نمى پذیرد، و لذا خداوند مى فرماید: ((قرآن هادى و راهنماى متقیان است)).

[ نظرات / امتیازها ]
  مرتضي عبدالعلي واحد - تفسیر نمونه
2) چرا هدایت قرآن ویژه پرهیزکاران است ؟
مسلما قرآن براى هدایت همه جهانیان نازل شده ، ولى چرا در آیه فوق هدایت قرآن مخصوص پرهیزکاران معرفى گردیده ؟
علت آن این است که تا مرحله اى از تقوا در وجود انسان نباشد محال است انسان از هدایت کتابهاى آسمانى و دعوت انبیاء بهره بگیرد
[ نظرات / امتیازها ]
  سيد مصطفي فاطمي کيا - تفسیر نور : حجت الاسلام قرائتی
1) سیماى سوره بقره‏
این سوره که دویست و هشتاد و شش آیه دارد، در مدینه نازل شده و بزرگترین سوره قرآن است.
علت نامگذارى آن به بقره، داستان بسیار زیباى گاو بنى‏اسرائیل است که در آیات 67 تا 73 بیان شده است.
محتواى سوره به علت طولانى بودن، دربردارنده مطالب گوناگون اعتقادى، فقهى، عبادى از قبیل توحید و هستى‏شناسى و معاد و حیات پس از مرگ، تشریع قوانین عبادى، اخلاقى و فردى و اجتماعى بسیارى است. همچنین مسائل مربوط به وحى و اعجاز کتاب آسمانى و خدمات اجتماعى از قبیل بخشش و انفاق و احسان و جنگ و جهاد با دشمنان و قانون قصاص را در خود جاى داده است.
در این سوره آیة الکرسى و آیه دین که بزرگترین آیه قرآن است، ماجراى تغییر قبله، بهانه تراشى‏هاى بنى‏اسرائیل، آفرینش حضرت آدم و نافرمانى شیطان و فرازهایى از تاریخ تعدادى از پیامبران مانند حضرت آدم و ابراهیم و موسى‏علیهم السلام و داستان هاروت و ماروت و طالوت و جالوت بیان شده است.
از آنجایى که دو سوره بقره و آل عمران احکام فقهى و اسماء و صفات نورانى الهى بسیارى را در خود جاى داده‏اند، به آنها «زهراوان» یعنى دو سوره بسیار درخشان گفته‏اند.
از رسول خداصلى الله علیه وآله پرسیدند کدام سوره‏هاى قرآن از همه برتر است، فرمودند: سوره بقره و سؤال کردند کدام آیه برتر است؟ فرمودند: آیة الکرسى.(97)97) تفاسیر نورالثقلین و مجمع البیان. [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - یوسفعلی
1) 25. These are abbreviated letters, the Muqatta'at, on which a general discussion will be found in Appendix I (at the end of this Surah). The particular letters, Alif, Lam, Mim, are found prefixed to this Surah, and Surahs 3, 29, 30, 31 and 32 (six in all). In 2 and 3 the argument is about the rise and fall of nations, their past, and their future in history, with ordinances for the new universal people of Islam. In 29 a similar argument about nations leads off to the mystery of Life and Death, Failure and Triumph, Past and Future, in the history of individual souls. The burden of 30 is that Allah is the source of all things and all things return to Him. In 31 and 32 the same lesson is enforced: Allah is the Creator and He will be the Judge on the Last Day. There is therefore a common thread, the mystery of Life and Death, Beginning and End. Much has been written about the meaning of these letters, but most of it is pure conjecture. Some commentators are content to recognize them as some mystic symbols of which it is unprofitable to discuss the meaning by more verbal logic. (R). . [ نظرات / امتیازها ]
2) 26. Taqwa , and the verbs and nouns connected with the root, signify: (1) the fear of Allah, which, according to the writer of Proverbs 1:7 in the Old Testament, is the beginning of Wisdom; (2) restraint, or guarding one's tongue, hand, and heart from evil; (3) hence righteousness, piety, good conduct. All these ideas are implied: in the translation, only one or other of these ideas can be indicated, according to the context. See also 47:17; and 74:56, n. 5808. [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
2)
چرا اشاره به دور ؟
میدانیم کلمه ((ذلک )) در لغت عرب اسم اشاره بعید است ، بنابر این ذلک الکتاب مفهومش ((آن کتاب )) است ، در حالى که در اینجا باید از اشاره به نزدیک استفاده مى شد، و ((هذا الکتاب )) مى گفت چرا که قرآن در دسترسى مردم قرار گرفته بود.
این به خاطر آن است که گاهى از اسم اشاره بعید براى بیان عظمت چیز یا شخصى استفاده مى شود، یعنى آنقدر مقام آن بالا است که گوئى در نقطه دور دستى در اوج آسمانها، قرار گرفته است در تعبیرات فارسى نیز نظیر آن را داریم فى المثل در حضور افراد بزرگ مى گوئیم : ((اگر آن سرور اجازه دهند چنین کار را مى کنیم )). در حالى که باید این سرور گفته شود، این تنها براى بیان عظمت و بلندى مقام است .
در بعضى دیگر از آیات قرآن تعبیر به ((تلک )) شده که آنهم اشاره بعید است مانند تلک آیات الکتاب الحکیم )) (لقمان آیه 2).
[ نظرات / امتیازها ]
  ولي اله سوراني
2) خداوند فرموده اند این کتابی است برای هدایت پرهیزکاران که در آن هیچ شکی نیست
هر شخص که پای در راهی می گذارد اگر بخواهد به سلامت آن راه را طی کرده و به منزل مقصود برسد باید اطلاعاتی از مسیر و خطرات و وسایلی را که باید با خود داشته باشد و ... را داشته باشد که در غیر این صورت ممکن است به بیراهه رفته و مسیر را اشتباه برود یا اندوخته اش پایان یافته و در راه بماند و یا گرفتار خطرات راه شودو یا ... حال انسانی که می خواهد با خدای خود آشنا شده و طریق او را بپیماید باید منبعی داشته باشد که بتواند به آن توسل جسته و راه را از بیراهه و خطرات بر سر راه و ... را در آن بیابد .
پس چه کتابی میتواند مرجع کاملی باشد؟
مطمئنا کتابی که از سوی خدا آمده و در آن با توجه به اسرار و خواسته ها و خصوصیات انسانها راه را نشان داده و هر راه دیگری را بجز آن راه را بیراهه معرفی کند .
اگر در سخنان خداوند متعال تامل کنیم و با دیدی باز به آن بنگریم حقانیت قرآن برما آشکار خواهد شد
هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند سخنان خداوند متعال نیز چون برای سعادت انسانهاست همانند سخنی است که از دل درآمده است [ نظرات / امتیازها ]
  سيدابراهيم غياث الحسيني - تفسیر نور
1) سیماى سوره بقره‏
این سوره که دویست و هشتاد و شش آیه دارد، در مدینه نازل شده و بزرگترین سوره قرآن است.
علت نامگذارى آن به بقره، داستان بسیار زیباى گاو بنى‏اسرائیل است که در آیات 67 تا 73 بیان شده است.
محتواى سوره به علت طولانى بودن، دربردارنده مطالب گوناگون اعتقادى، فقهى، عبادى از قبیل توحید و هستى‏شناسى و معاد و حیات پس از مرگ، تشریع قوانین عبادى، اخلاقى و فردى و اجتماعى بسیارى است. همچنین مسائل مربوط به وحى و اعجاز کتاب آسمانى و خدمات اجتماعى از قبیل بخشش و انفاق و احسان و جنگ و جهاد با دشمنان و قانون قصاص را در خود جاى داده است.
در این سوره آیة الکرسى و آیه دین که بزرگترین آیه قرآن است، ماجراى تغییر قبله، بهانه تراشى‏هاى بنى‏اسرائیل، آفرینش حضرت آدم و نافرمانى شیطان و فرازهایى از تاریخ تعدادى از پیامبران مانند حضرت آدم و ابراهیم و موسى‏علیهم السلام و داستان هاروت و ماروت و طالوت و جالوت بیان شده است.
از آنجایى که دو سوره بقره و آل عمران احکام فقهى و اسماء و صفات نورانى الهى بسیارى را در خود جاى داده‏اند، به آنها «زهراوان» یعنى دو سوره بسیار درخشان گفته‏اند.
از رسول خداصلى الله علیه وآله پرسیدند کدام سوره‏هاى قرآن از همه برتر است، فرمودند: سوره بقره و سؤال کردند کدام آیه برتر است؟ فرمودند: آیة الکرسى.(97)97) تفاسیر نورالثقلین و مجمع البیان. [ نظرات / امتیازها ]
  مرتضي عزتيان
1) (الم)یکی از قدیم‌ترین و پرطرفدارترین نظریه‌ها در تفسیر حروف مقطعه این است که دلیل آغاز شدن ۲۹ سوره قرآن با این حروف، آن است که تازیان بفهمند این قرآنِ معجز، از همان حروفی نظم و تألیف یافته است که با آن سخن می‌گویند و متون معمولی خود را با آن تألیف می‌کنند، پس اگر مدعی‌اند این قرآن کلام خدا نیست، مثلش را بیاورند. [ نظرات / امتیازها ]
  عبدالله عبداللهي - تفسیر احسن الحدیث
2) الم ذٰلِکَ اَلْکِتٰابُ لاٰ رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ لفظ «لاٰ رَیْبَ فِیهِ » قید است براى «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ » یعنى: در اینکه این کتاب براى پرهیزکاران هدایت است شکى نیست مانند: تَنْزِیلُ اَلْکِتٰابِ لاٰ رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (سجده 2) یعنى، این کتاب بى شک از جانب خداست، مراد از «الکتاب» مجموع آنست که تا وقت نزول این سوره نازل شده بود و نیز آن قسمت که در علم خدا بود که نازل شود منظور از متقین ظاهرا کسانى هستند که روح تقوى دارند نه متقیان اصطلاحى مثل: وَ نَفْسٍ وَ مٰا سَوّٰاهٰا فَأَلْهَمَهٰا فُجُورَهٰا وَ تَقْوٰاهٰا (شمس 8) روح فجور و تقوى در هر انسانى هست مردم در برابر حقائق دو گونه اند: منصف و لجوج منصف بمجرد درک حقیقت آن را قبول مى کند و تسلیم مى شود مانند ابو ذر تا قرآن را شنید اسلام آورد، چون روح تقوى و انصاف داشت ولى ابو جهل با آنکه فهمید تسلیم نشد چون روح تقوى در او مرده بود قرآن مجید منصفان و متقیان را هدایت مى کند ولى نسبت بلجوجان بر پلیدى آنها مى افزاید: وَ أَمَّا اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزٰادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ (توبه 125) در جاى دیگر، کسى که روح تقوى دارد زنده نامیده شده و براى کافران فقط حجت تمام مى شود لِیُنْذِرَ مَنْ کٰانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ اَلْقَوْلُ عَلَى اَلْکٰافِرِینَ (یس 7) [ نظرات / امتیازها ]