از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
94) (قل ):(ای پیامبربگو)چون یهودقبلاگفتند:(لن تمسناالنارالاایامامعدوداه (50)،آتش جز چند روزی مارا عذاب نخواهد کرد)،که منظورشان هم ایام عبادت گوساله بود و چون گفتند،(نؤمن بما انزل علینا(51)،به آنچه بر ما نازل شده ایمان داریم )اینهادلالت می کرد که آنها گمان می کنند در آخرت نجات می یابند،پس خدا کذب آنهارا آشکار می کند و با این دروغ مقابله می نماید،(ان کانت لکم الدار الاخره عندالله خالصه من دون الناس ):(اگر خانه آخرت درنزد خدا به طور ناب و خالص از آن شماست ، نه سایر مردم )یعنی اگر مطمئن هستید که در قیامت منجی هستید وسعادت اخروی به حکم خدا واذن او،بدون هیچ عذاب و خواری تنها از آن شماست و سایر مردم از آن بی بهره اند و فقط دین شما صحیح است و سایرادیان باطل می باشد،(فتمنوا الموت ان کنتم صادقین ):(پس اگر راست می گوییدآرزوی مرگ کنید)تا زودتر به آن سعادت اخروی برسیدو این کلام مؤاخذه به یک امر فطری است ، چون انسان یا هر موجود دیگر هنگامی که مخیر باشد، بین آسایش و رنج ، مسلما آسایش را انتخاب می کند بدون هیچ تردیدی ،پس آنها هم اگر راست می گویند باید آرزوی مرگ کنند تا به راحتی و آسایش ابدی برسند. [ نظرات / امتیازها ]
95) (ولن یتمنوه ابدا بما قدمت ایدیهم ):(و هرگز آن را آرزونمی کنند،بواسطه آن اعمالی که دستهایشان پیش فرستاده است )اعمال آنها قتل انبیاء و کفر به موسی و نقض میثاق و گوساله پرستی و... می باشد، پس آنهامی دانند آنچه عمل کرده اند و برای آخرت خود فرستاده اند برای آنها بهره ونصیبی ندارد، لذا آنان اگر مرگ را طلب کنند به زندگی این جهانی خود خسارت می زنند و آخرت را هم که با اعمالی که کرده اند خسارت بار نموده اند ،پس چراآرزوی مرگ کنند؟و اعمال انسان بهترین دلیل بر ضمیر و باطن اوست ،(والله علیم بالظالمین ):(و خداوند از حال ستمکاران آگاه است )یعنی از اعمال بد وزشت آنها، که کاشف از باطن خبیث آنان است که میل به لقاء الهی و مرگ ندارد،آگاه می باشد . [ نظرات / امتیازها ]
96) (ولتجدنهم احرص الناس علی حیوه ):(همانا تو آنان را حریصترین مردم نسبت به زندگانی می یابی ) و این جمله به معنای دلیلی است که چرا آنهامرگ را آرزو نمی کنند، آنچه آنها را از تمنای مرگ باز می دارد همان حرص شدیدآنها به این دنیای فانی است و نکره آوردن (حیاه )به جهت تحقیر دنیاست و آنهادر جستجوی حیات طیبه و سعادتمندی نیستند ،بلکه به هرزندگی پستی رضایت میدهند،(ومن الذین اشرکوا): و حتی از مشرکین هم حریصتر هستندنسبت به زندگی این دنیا در حالی که مشرکان اعتقادی به خدا و روز جزا هم ندارند،(یوداحدهم لو یعمر الف سنه ):(هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمرکند)منظور از هزار سال ، طولانی ترین عمر ممکن است ،(و ماهو بمزحزحه من العذاب ان یعمر):(در حالیکه این زندگی هزار ساله نمی تواند او را ازعذاب دورکند)اگر طولانی ترین عمر را هم بکنند نهایتا در پیشگاه الهی حاضر می شوند وباید جوابگوی اعمال زشت خویش باشند،(والله بصیر بما یعملون ):(و خداوند به آنچه می کنند آگاه و بینا است )بصیر از اسماء حسنای خداست که به معنای آگاه به دیدنیها و مبصرات است . [ نظرات / امتیازها ]
  اسمعيل شيخ محمد - کتاب خلاصه تفاسیر
95) یهود مدعی بودند نژاد برگزیده اند و بهشت برای آنان است و اگر هم به جهنم بروند جزء چند روزی نخواهد بود. در جواب این ادعا آیه 80 فرمود {را به خدا افترا می بندید؟ در اینجا پاسخ دندان شکن دیگری به آنها می دهد و آن اینکه اگر راست می گویید پس تقاضای مرگ کنید و خود را از این زندگی پر مشقت دنیایی برهانید. [ نظرات / امتیازها ]
  سمانه بيات - چکیده تفسیرالمیزان
94) از انجا که یهود معتقد بودند:جز چند روز ی آتش با ما تماس نمی گیرد و در پاسخ اینکه : "ایمان بیاورید بر آنچه خدا نازل کرده"، گفته بودند:" به آنچه بر خود ما نازل شده ایمان می آوریم".
این دو جمله به التزام دلالت می کرد بر اینکه یهودیان مدعی نجات در آخرتند و دیگر ادیان را اهل نجات و سعادت نمی دانند، و نجات و سعادت خود را هم مشوب به شقاوت و هلاکت نم یدانند، چون به خیال خود جز ایامی چند معدب نمی شوند و ان هم به خاطر چند صباحی است که گوساله پرستیدند، لذا خدای تعالی با خطابی با ایشان مقابله کرده که دروغگویی آنان را در دعویشان ظاهر کند.
به طور فطری انسان و هر موجود دارای شعوری وقتی بین راحتی و تعب مختار می شود ، البته راحتی را انتخاب می کند. و اگر میان دو قسم زندگی آمیخته با ناراحتی و زندگی خالص مخیر شود ، بدون تردید عیش خالص را اختیار می کند ، و به فرض هم که بدون اختیار گرفتار زندگی پست شود پیوسته آرزوی نجات از آن و رسیدن به عیش گوارا را در سر می پروراند.
پس اگر یهودیان راست می گفتند باید آرزوی مرگ می نمودند.
[ نظرات / امتیازها ]
  فاطمه پورمحمدي - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏
94) پرسش:
اگر آرزوى مرگ رجحان دارد پس چرا پیامبر اکرم بر طبق روایتى فرمود:
هیچگاه یکى از شما آرزوى مرگ نکند براى ضررى که باو متوجه شد بلکه بگوید:
خداوندا مرا زنده بدار تا زمانى که زندگى براى من خیر است، و مرا بمیران هنگامى که مرگ براى من خیر است.
پاسخ:
منظور این است که آرزوى مرگ اگر دلالت بر جزع و بى‏تابى در برابر ضرر کند نیکو نیست زیرا که صبر و واگذارى امور بخداوند جزء دستورات و آداب است و ممکن است از این جهت باشد که در اثر بقاء حیات امید میرود نافرمانیهاى گذشته جبران شود زیرا که ایمن از نافرمانى در گذشته نیستیم‏ [ نظرات / امتیازها ]
95) ابن جریج میگوید: مقصود: کتمان او صفات نبى اکرم است- که در تورات ذکر شده- و انگیزه اینکه به «ید» نسبت داده شد با اینکه آنان هر چه کردند بوسیله زبان کردند این است که عرب در این قبیل موارد کلمه «ید» بکار میبرد مثلًا میگوید: «هذا ما کسبت یداک» در صورتى که دست کارى انجام نداده و بسبب زبان حاصل شده و علّت این است که چون اکثر جنایات بوسیله دست واقع میشود از این جهت هر جنایتى بدست نسبت داده میشود و اگر چه از آن صادر نشده باشد. [ نظرات / امتیازها ]
95) از کجا معلوم است که آنان آرزوى مرگ در دل خود نداشتند؟
پاسخ:
اگر بمعناى «تمنّى» آرزوى لفظى باشد جواب این سؤال روشن است، و اگر معناى آن امر قلبى باشد جواب این است: که اگر از آرزوى قلبى در آنان وجود میداشت از اظهار آن نباید خوددارى کنند چون براى تکذیب پیامبر در این حکایت چاره‏اى جز اظهار بزبان نبود و علاوه منظور پیامبر آن بود که آنان بزبان اظهار کنند و بسیار آسان بود که بر زبان خود این جمله را جارى کنند: اى کاش مرگ بر ما نازل میشد، و چون از این امر امتناع کردند روشن شد راستگویى پیامبر و تمامیّت حجّت و دلیل او [ نظرات / امتیازها ]
96) أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَیاةٍ ...- آزمندترین مردم نسبت بزندگى و بقاء در دنیا وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا ...- و از کسانى که مشرک شدند.
و در اینجا چند احتمال است.
1- مى‏یابى یهود را آزمندتر از مشرکین نیز که منظور مجوس و کسانى است که ایمان بروز قیامت ندارند یعنى حرص یهود از حرص مشرکین نیز بیشتر است.
2- ابو على جبائى میگوید: جمله «وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا» اول کلام است و منظور این است: بعضى از یهودى که مشرک شدند کسانى هستند که دوست دارند ..
و کلمه «من» قبل از «یودّ» حذف شده است.
على بن عیسى میگوید: این معنا صحیح نیست زیرا که حذف کردن «من» در مثل این مورد جایز نیست.
3- ابو مسلم اصفهانى میگوید: در این آیه تقدیم و تأخیر است و منظور این‏ است: مى‏یابى یهود و طائفه‏اى از مشرکین را که آزمندترین مردم میباشند نسبت بزندگى دنیوى.
من میگویم: اگر جایز باشد که موصوف- بنا بر عقیده ابو مسلم- حذف و صفت جانشین آن شود و کلمه مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا جاى «طائفه» قرار گیرد پس چرا جایز نباشد بنا بر عقیده ابو على که کلمه «من» حذف و صفت که عبارت است از «یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» جانشین آن قرار گیرد و در این صورت حذف جایز است و هر دو قول از نظر صورت و صفت یکسان و از معنا مختلف مى‏باشند نهایت بنا بر این تقدیر کلمه «من» موصوفه است نه موصوله آن طوریکه ابو على تقدیر میکرد.
یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ: دوست دارد یکى از ایشان که هزار سال زندگى و عمر کند.
و ذکر «عدد هزار» براى آن است که آن نهایت عددى است که مجوس نسبت به یکدیگر دعا میکردند و بملوک تحیت میگفتند، چنین میگفتند: زندگانى کن هزار نوروز و هزار مهرگان، ابن عباس میگوید: هنگامى که یکى از آنان عطسه میکرد دیگرى میگفت: هزار سال بزى.
پس این گروهى که مى‏پندارند بهشت براى آنان است آرزوى مرگ نمى‏کنند و حرص آنان نسبت بزندگانى در دنیا از مشرکین نیز بیشتر است و همین طور این گروه چون میدانند که خداوند در آخرت کیفر کفر و عناد آنان را جهنم و عذاب دردناک قرار داده و اهل شرک ایمان بروز قیامت ندارند پس در حقیقت اینان بیشتر از مرگ گریزان و بزندگانى در دنیا آزمندتر هستند از مشرکین زیرا که آنان معتقد به بعثت نیستند. [ نظرات / امتیازها ]
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
94) یهود بر اثر روحیه نژادپرستى و خودبرتربینى و مشاهده کثرت ببعثت انبیاء از بین بنى اسرائیل، خود را اولیاء و احباى الهى بلکه فرزندان خدا مى پنداشتند و با این پندار باطل که هر کس یهودى نباشد به یقین وارد بهشت نخواهد شد، بهشت را از آن خویش دانسته، خود را از عذاب جهنّم مصون مى پندانتد و مى گفتند: به حکم و فرمان خدا آخرت به طور خالص و سالمز شوائب تنه ااز آن ماست، نه این که همچون لذّت هاى دنیا آمیخته با درد و رنج بوده یا اشتراک ناپذیر باشد. گویا اینان تعهدى ز خداى سبحان مبنى بر مصونیت از عذاب دریافت کرده اند؛ حال این که، این ادعا افتراى بر خداست و این گونه دعاوى غیر برهانى آرزویى بیش نیست.

شرط صدق در این ادعا که ا زاولیا و دوستان خدایند و نعمت هاى آخرت ویژه آنهاست، تن دادن به لوازم آن و از جمله آرزوى مرگ است ؛ زیرا اوّلاً، محب و محبوب علاقه مند به دیدار یکدیگرند و راه رسیدن به دیدار خدا مرگ است. ثانیاً لازم یقین به متنعّم شدن از نعمت هاى آخرت استو راه رسیدن به آن نیز مردن است.
[ نظرات / امتیازها ]
95) انسان از آخرت از سفره عمل خویش ارتزاق مى کند؛ بر این اساس، نافرمانى خدا، امید به بهره مندى از نعمت هاى آخرت و اشتیاق به مرگ را از بین برده یا آن را کم مى کند و از عوامل خوف از مرگ است و از همین رو حریص ‍ بودن یهود بر حیات ناپایدار مادى و در نتیجه آلوده شدن آنها به گناه مانع چنان آرزیى بوده و علت هراس آنان از مرگ است. [ نظرات / امتیازها ]
96) شدّت حرص و علاقه یهود به دنى اچنان از وضع و حال آنان نمایان است که آن ر ابه روشنى مى توان یافت. با وجود چنین شیفتگى به دنیا، ادعاى ولّى و حبیب خدا بودن و نیز ادعاى وابستگى به حیات اخروى، دلیل بر تجرّى و تکبّر آنان و نشان عدم صداقت ایشان ر ادعاهاى مزبور است. این دل باختگى منشاء گناهان، ستم ها و دعاوى باطل یهود و هراس آنان از مرگ است و چون محبّت آنان به دنیا از همه بیشتر است، گناهانشان نیز بیش از دیگران است از این رو یهود از مشرکان نیز بدترند؛ زیرا با این که به آخرت معتقد بوده و خود را اهل بهشت مى پندارند، حرص و محبّتشان به دناى از آنان بیشتر است.
راز عنایت و تجوز آیه شریفه در اسناد کارها به دست آن است که بخش مهم گناهان یهود به وسیله دست آنه انجام مى شد؛ مانند کشتن پیامبران و نوشتن کتاب منحول و اسناد دادن آن به خدا.
کاربرد عدد هزار که ناظر به کثرت است، براى بیان شدت محبّت یهود به حیات پست دنیا و براى افاده این معناست که آنان به اندازه که هوس آدمى کشش دارد، خواهان بقاى در دنیا هستند. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نور
95) نترسیدن از مرگ، نشانه‏ى صدق ویقین است. وقتى مرگ از راه مى‏رسد شوخى‏ها، تعارفات و خیالات مى‏گریزند، تنها انسان مى‏ماند و اعمال او. در لحظه‏ى مرگ، انسان باور مى‏کند که متاع دنیا کم است و آخرت بهتر وباقى است. در لحظه مرگ، انسان باور مى‏کند که دنیا غنچه‏اى است که براى هیچکس شکفته نمى‏شود و دوستان دنیوى مگسانند دور شیرینى. انسان اگر به مرتبه یقین برسد، هرچه به مرگ نزدیک‏تر مى‏شود، احساس قرب ووصول به لقا ودیدار الهى مى‏کند. به همین دلیل حضرت على علیه السلام وقتى ضربه‏ى شمشیر را بر فرق خود احساس کرد فرمود: «فزت و ربّ الکعبة» قسم به پروردگار کعبه رستگار شدم. امام حسین علیه السلام در کربلا هر چه به ظهر عاشورا و زمان شهادت نزدیک مى‏شد، صورتش برافروخته و شکوفاتر مى‏گردید، و وقتى در شب آخر از یارانش پرسیدند: مرگ نزد شما چگونه است؟ جملاتى را در جواب عرضه داشتند که نشان دهنده‏ى یقین آنان به حقّانیّت راهشان بود، آنها مرگ را شیرین مى‏دانستند و حتّى برخى از آنان در همان شب آخر با یکدیگر مزاح مى‏کردند. [ نظرات / امتیازها ]
  بهناز سادات متولي - از قرآن حکیم و شرح آیات منتخب با ترجمه آیت الله مکارم شیرازی ص 15
94) 94. نژاد پرستی یهود و برخورد قرآن:
از تاریخ زندگی یهود – علاوه بر آیات قرآن مجید – چنین بر می آید که آنان خود را زا نژادی برتر می دانستند ( چنان که هم اکنون نیز چنین پنداری دارند ) و معتقد بودند که گل سر سبد جامعه ی انسانیت هستند و بهشت به خاطر آنها آفریده شده و آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند و خلاصه، آنچه خوبان همه دارند، آنها به تنهایی دارند. این خود خواهی ابلهانه، در آیات متعددی از قرآن که سخن از یهود گفته، بازگو شده است. در آیه 18 سوره ی مائده از قول آنها می خوانیم: "ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم." در آیه 111 سوره ی بقره نیز می خوانیم: " آنها گفتند: کسی در بهشت داخل نمی شود مگر این که یهودی باشد." این پندار ها از یک سو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت می کرد و از سوی دیگر به کبر و خود پسندی خود برتربینی. قرآن در این آیه پاسخ دندان شکنی به ادعاهای آنها می دهد و می فرماید: " اگر ( آنچنان که مدعی هستید) سرای آخرت نزد خدا مخصوص شماست، نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید، اگر راست مس گویید." یعنی آیا میل ندارید به جوار رحمت خدا پناه برید و نعمت های بی پایان بهشت در اختیار شما قرار گیرد؟ یهودیان با این ادعاها می خواستند مسلمانان را از آیینشان دلسرد کنند؛ ولی قرآن پرده از دروغ و تزویر آنها بر می دارد؛ زیرا آنها حاضر به ترک دنیا نبودند چنان که در آیه 95 اشاره شده است.
اقتباس از نمونه،ج1،ص354
[ نظرات / امتیازها ]
  سيد محمد مهدي منصوري
94) بنی اسرائیل ادهای دروغین وخیال پردازی های فراوان داشتند که برخی از انها عبارت بود از : ما فرزندان ومحبو بان خدا هستیم نحن ابنا ء الله واحبائه ( مائده 18) کسی وارد بهشت نمیشود مگر اینکه یهودی یا نصرانی باشد قالو لن یدخل الجنه الا من کان هودا او نصاری ( بقره 111 ) اتش دوزخ جز چند روزی به مااصابت نمیکند لن تمسنا النار الا ایاما معدوده ( بقره 80 ) این ایه همه بافته های خیالی وموهومات انها را رد کرده ومی فرمایید اگر این ادعا های شما درست باشد وبه این حرف هاایمان داشته باشید دیگر نباید از مرگ بترسید واز ان فرار کنید بلکه باید ارزوی مرگ کنید تا به بهشت وارد شو ید [ نظرات / امتیازها ]
  ابراهيم محمودي - برگزیده تفسیر نمونه
94) گروه از خود راضى! از تاریخ زندگى یهود- علاوه بر آیات مختلف قرآن مجید- چنین بر مى‏آید که آنها خود را یک نژاد برتر مى‏دانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیّتند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده! و آتش جهنّم با آنها چندان کارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاصّ او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند! قرآن مجید در این آیه و دو آیه بعد به این پندارهاى موهوم پاسخ دندانشکنى مى‏دهد مى‏گوید: «اگر (آنچنان که شما مدّعى هستید) سراى آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مى‏گویید» (قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
یهود با گفتن این سخنها که بهشت مخصوص ما است مى‏خواستند مسلمانان را نسبت به آیینشان دلسرد کنند. ولى قرآن پرده از روى دروغ و تزویر آنان بر مى‏دارد، زیرا آنها به هیچ وجه حاضر به ترک زندگى دنیا نیستند و این خود دلیل محکمى بر کذب آنها است.

[ نظرات / امتیازها ]
95) در این آیه، قرآن اضافه مى‏کند: «آنها هرگز تمنّاى مرگ نخواهند کرد، به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستادند» (وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ).

«و خداوند از ستمگران، آگاه است» (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ).

آرى! آنها مى‏دانستند در پرونده اعمالشان چه نقطه‏هاى سیاه و تاریک وجود دارد، آنها از اعمال زشت و ننگین خود مطّلع بودند، خدا نیز از اعمال این ستمگران آگاه است، بنابراین سراى آخرت براى آنها سراى عذاب و شکنجه و رسوایى است و به همین دلیل خواهان آن نیستند
[ نظرات / امتیازها ]
96) این آیه از حرص شدید آنها به مادّیات چنین سخن مى‏گوید: «تو آنها را حریصترین مردم بر زندگى مى‏بینى» (وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَیاةٍ).

«حتى حریصتر از مشرکان» (وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا).

حریص در اندوختن مال و ثروت، حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصارطلبى، آن چنان علاقه به دنیا دارند که: «هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند». (یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ).

براى جمع ثروت بیشتر یا به خاطر ترس از مجازات! آرى! هر یک تمنّاى عمر هزار ساله دارد «ولى این عمر طولانى او را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت» (وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ).

و اگر گمان کنند که خداوند از اعمالشان آگاه نیست، اشتباه مى‏کنند «و خداوند نسبت به اعمال آنها بصیر و بینا است» (وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ).

[ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
94) Muhammad bin Ishaq narrated that Ibn `Abbas said, "Allah said to His Prophet ,


﴿قُلْ إِن کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الاٌّخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن کُنْتُمْ صَـدِقِینَ ﴾


(Say to (them): "If the home of the Hereafter with Allah is indeed for you especially and not for others, of mankind, then long for death if you are truthful.'') meaning, `Invoke Allah to bring death to the lying camp among the two (Muslims and Jews).' The Jews declined this offer by the Messenger of Allah .''
﴿فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ﴾


(Then long for death), means, "Invoke (Allah) for death.'' Also, `Abdur-Razzaq narrated that `Ikrimah said that Ibn `Abbas commented,


﴿فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ﴾


(Then long for death if you are truthful), "Had the Jews invoked Allah for death, they would have perished.'' Also, Ibn Abi Hatim recorded Sa`id bin Jubayr saying that Ibn `Abbas said, "Had the Jews asked for death, one of them would have choked on his own saliva.'' These statements have authentic chains of narration up to Ibn `Abbas. Further, Ibn Jarir said in his Tafsir, "We were told that the Prophet said,


«لَوْ أَنَّ الْیَهُودَ تَمَنَّوُا الْمَوْتَ لَمَاتُوا وَلَرَأَوْا مَقَاعِدَهُمْ مِنَ النَّارِ، وَلَوْ خَرَجَ الَّذِینَ یُبَاهِلُونَ رَسُولَ اللهِصلى الله علیه وسلّم لَرَجَعُوا لَا یَجِدُونَ أَهْلًا وَلَا مَالًا»


(Had the Jews wished for death, they would have died and seen their seats in the Fire. And, those who invoked such curse against Allah's Messenger would have found no families or property had they returned to their homes).''


Similar to this Ayah is Allah's statement in Surat Al-Jumu`ah,


﴿قُلْ یأَیُّهَا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَآءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَـدِقِینَ - وَلاَ یَتَمَنَّونَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّـلِمِینَ - قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَـقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَـدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴾


((Say (O Muhammad ): "O you Jews! If you pretend that you are friends of Allah, to the exclusion of (all) other mankind, then long for death if you are truthful. ''But they will never long for it (death), because of what (deeds) their hands have sent before them! And Allah knows well the Zalimin. Say (to them): "Verily, the death from which you flee will surely meet you, then you will be sent back to (Allah) the Knower of the unseen and the seen, and He will tell you what you used to do.'') (62:6-8).


So they claimed that they are Allah's sons and loved ones and said, "Only those who are Christian or Jews shall enter Paradise.'' Therefore, they were called to invoke Allah to destroy the lying group, be it them or the Muslims. When the Jews declined, every one was sure of their wrong, for had they been sure of their claims, then they would have accepted the proposal. Their lies were thus exposed after they declined the offer to invoke the curse.


Similarly, the Messenger of Allah called a delegation of Najran's Christians to curse after he refuted them in a debate in which they demonstrated stubbornness and defiance. Allah said,


﴿فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتُ اللَّهِ عَلَى الْکَـذِبِینَ ﴾


(Then whoever disputes with you concerning him (`Isa) after (all this) knowledge that has come to you (i.e. `Isa) being a servant of Allah, and having no share in divinity), say (O Muhammad ): "Come, let us call our sons and your sons, our women and your women, ourselves and yourselves ـ then we pray and invoke (sincerely) the curse of Allah upon those who lie.'') (3:61).


When the Christians heard this challenge, some of them said to each other, "By Allah! If you do such with this Prophet, none of you will have an eye that blinks.'' This is when they resorted to peace and gave the Jizyah (tax) in disgrace. The Prophet accepted the Jizyah from them and sent Abu `Ubaydah bin Al-Jarrah with them as a trustee. Similar to this meaning is Allah's command to His Prophet to proclaim to the polytheists:


﴿قُلْ مَن کَانَ فِى الضَّلَـلَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَـنُ مَدّاً﴾


(Say (O Muhammad ) whoever is in error, the Most Gracious (Allah) will prolong him (in it).) (19:75) meaning, "Whoever among us has deviated, may Allah increase and prolong his deviation.'' We will mention this subject later, Allah willing.


The Mubahalah (invocation to Allah to destroy the liars) was called a `wish' here, because every just person wishes that Allah destroy the unjust opponent who is debating with him, especially when the just person has a clear, apparent proof for the truth he is calling to. Also, the Mubahalah involves invoking Allah for death of the unjust group, because to disbelievers, life is the biggest prize, especially when they know the evil destination they will meet after death.




[ نظرات / امتیازها ]
95) ﴿وَلَن یَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّـلِمینَ ﴾


(But they will never long for it because of what their hands have sent before them (i.e. what they have done). And Allah is Aware of the Zalimin (polytheists and wrongdoers).) meaning, "Since they know that they recognize you, and yet disbelieve in you.
This is why Allah said next,

(But they will never long for it because of what their hands have sent before them (i.e.what they have done). And Allah is Aware of the Zalimin. [ نظرات / امتیازها ]
96) وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ
And verily, you will find them (the Jews) the greediest of mankind for life.) meaning, greedy to live longer, because they know their evil end, and the only reward they will have with Allah is total loss. This life is a prison for the believer and Paradise for the disbeliever. Therefore, the People of the Book wish they could delay the Hereafter, as much as possible. However, they shall certainly meet what they are trying to avoid, even if they are more eager to delay the Hereafter than the polytheists who do not have a divine book.


Muhammad bin Ishaq narrated that Ibn `Abbas commented on,


﴿وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ﴾


(But the grant of such life will not save him even a little from (due) punishment.) "Long life shall not save them from torment. Certainly, the polytheists do not believe in resurrection after death, and they would love to enjoy a long life. The Jews know the humiliation they will suffer in the Hereafter for knowingly ignoring the truth.'' Also, `Abdur-Rahman bin Zayd bin Aslam said, "The Jews are most eager for this life. They wish they could live for a thousand years. However, living for a thousand years will not save them from torment, just as Iblis' - Satan - long life did not benefit him, due to being a disbeliever.'' t


﴿وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ﴾


(And Allah is Seer of what they do.) meaning, "Allah knows what His servants are doing, whether good or evil, and will compensate each of them accordingly.''

[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر راهنما
94)
1 - یهود، سراى آخرت و نعمتهاى آن را ویژه خویش مى پندارند.

قل إن کانت لکم الدار الأخرة ... خالصة

تقدیم «لکم» بر «الدار الأخرة» مفید حصر و اختصاص است و «خالصة» - که حال براى «الدار» مى باشد - بر این انحصار و اختصاص تأکید مى کند; زیرا خالص بودن به معناى اختصاص داشتن است.

2 - یهودیان، دیگر مردمان را از نعمتهاى آخرت بى نصیب مى پندارند.

إن کانت لکم الدار الأخرة ... خالصة من دون الناس

3 - قوم یهود، مردمى نژادگرا و خودبرتربین

إن کانت لکم الدار الأخرة ... خالصة من دون الناس

4 - یهودیان، اختصاص یافتن بهشت را به قوم یهود، حکم و تقدیرى الهى مى شمرند.

إن کانت لکم الدار الأخرة عند اللّه

«عند اللّه» متعلق به «کانت» است و مفادش این است که ثبوت آخرت براى یهود در نزد خداست; یعنى، او این معنا را پذیرفته، تحقق بخشیده و مقرر ساخته است.

5 - یهود، همه ادیان جز دین یهود را بى اعتبار و دیگر ملتها را در پیشگاه خدا فاقد قدر و منزلت مى شمرند.

إن کانت لکم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس

6 - یهودیان، مدعى اعتقاد به خدا، قیامت و نعمتهاى اخروى هستند.

إن کانت لکم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس فتمنوا الموت

7 - ادعاى یهودیان (یقین به بهشتى بودن) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است که تمناى مرگ کرده و از آن استقبال کنند.

قل إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت

8 - مرگ، مرحله و گذرى است براى حضور در سراى آخرت و بهره مند شدن از نعمتهاى آن.

إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت

از آن جا که خداوند در پاسخ ادعاى یهود - مبنى بر اختصاص داشتن سراى آخرت به ایشان - فرمود: «پس تمناى مرگ کنید» معلوم مى شود: انسان با مردن قدم به سراى آخرت مى گذارد; یعنى، آدمى پس از مردن تا برپایى قیامت نیز از نعمتهاى آخرت بهره مند و یا به عذابهاى آن گرفتار خواهد شد.

9 - آنان که به بهشتى بودن خویش اطمینان دارند، از مرگ استقبال کرده و در تمناى آن هستند.

إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت

10 - سراى دنیا و نعمتهاى آن در قیاس با آخرت، ناچیز و بى مقدار است.

إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت

چنانچه نعمتهاى دنیا در برابر سراى آخرت ارزشى داشت، تمناى مرگ براى نیل به آن وجهى نداشت.


11 - سراى آخرت و نعمتهاى آن بسى ارجمند و گرانقدر است.

إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت

12 - یهود، بر خلاف ادعایشان، به بهشتى بودن خویش اطمینان نداشتند.

فتمنوا الموت إن کنتم صدقین

جمله «إن کنتم صادقین» اشاره به دروغ گویى یهود دارد; یعنى، آنان خود مى دانند که ادعایشان واقعیت ندارد.

13 - اهل بهشت دانستن فرد یا طایفه اى خاص بدون داشتن برهان، باورى است باطل.

فتمنوا الموت إن کنتم صدقین

14 - ادعاى بدون دلیل، شایسته پذیرش نیست.

فتمنوا الموت إن کنتم صدقین

خداوند، در پى ادعاى یهودیان با جمله «فتمنوا الموت» از آنان مطالبه دلیل مى کند و این درسى است به انسانها که ادعاهاى بدون دلیل مناسب را نپذیرند.

15 - کردار آدمیان و خواسته هاى آنان، بیانگر اعتقاد و اندیشه آنان است.

فتمنوا الموت إن کنتم صدقین

16 - خداوند، آموزگار پیامبر(ص) در چگونه استدلال کردن و پاسخگویى به مخالفان

قل فلم تقتلون ... و لقد جاءکم موسى ... قل بئسما ... قل إن کانت
[ نظرات / امتیازها ]
95)
1 - یهودیان، هرگز - به خاطر یأس از سعادت اخروى - خواهان مرگ نبوده و هیچ گاه از آن استقبال نخواهند کرد.

و لن یتمنوه أبداً

2 - گریز یهود از آرزوى مرگ، نشانه نادرستى ادعاى آنان (بهشتى بودنشان) است.

فتمنوا الموت إن کنتم صدقین. و لن یتمنوه أبداً

3 - یهود، مردمى گنهکار و داراى کردارهایى ناروا

و لن یتمنوه أبداً بما قدمت أیدیهم

مراد از «ما» در «ما قدمت أیدیهم» (آنچه را پیش فرستادند) گناهان و اعمال نارواست.

4 - یهودیان، به خاطر ارتکاب گناهان، امیدى به بهره مند شدن از سراى آخرت ندارند.

لن یتمنوه أبداً بما قدمت أیدیهم

5 - اعمال و رفتار آدمیان، تعیین کننده فرجام آنان در سراى آخرت است.

بما قدمت أیدیهم

6 - گریز باور داران به قیامت از مرگ و ناپسند شمردن آن، به خاطر ارتکاب گناهان و ترس از عذاب اخروى است.

و لن یتمنوه أبداً بما قدمت أیدیهم

«باء» در «بما قدمت» سببیه است. بنابراین جمله «لن یتمنوه ...» گویاى این حقیقت است که گناهان از عوامل ترس از مرگ است. گفتنى است که چون جمله فوق درباره باورداران به خدا و قیامت است، علت یاد شده مخصوص آنان مى باشد.

7 - یهود، مردمى ستم پیشه اند.

و اللّه علیم بالظلمین

از مصداقهاى «الظالمین» - به قرینه صدر آیه و آیات پیشین - یهودیان مى باشد.

8 - گنهکاران، ستمکارند.

بما قدمت أیدیهم و اللّه علیم بالظلمین

9 - خداوند، آگاه به ستمکارى ستمگران است.

و اللّه علیم بالظلمین

10 - ادعاى بهشتى بودن، على رغم ارتکاب گناه، ادعایى ظالمانه است.

قل إن کانت لکم الدار الأخرة ... و اللّه علیم بالظلمین

علت ستمگر خواندن یهود، علاوه بر گنهکار بودنشان، مى تواند به خاطر ادعاى نارواى آنان نیز باشد.

11 - خداوند، ستمکاران را به سزاى اعمالشان خواهد رساند.

و اللّه علیم بالظلمین

هدف از بیان آگاهى خداوند به ستمکاران، تهدید آنان به عذاب مى باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
96)
1 - یهود، حریص ترین مردمان بر زنده ماندن و برخوردار شدن از عمرى طولانى هستند.

و لتجدنهم أحرص الناس على حیوة

2 - یهود، به هر نوع زندگى دنیوى - هر چند پست باشد - حریص و دل بسته اند.

و لتجدنهم أحرص الناس على حیوة

نکره آوردن «حیاة» اشاره به این نکته دارد که: یهودیان بر صرف زنده ماندن با هر ویژگى - هر چند که پست و حقیر هم باشد - حریصند.

3 - روش و منش یهود، نمایانگر حرص شدید آنان بر زندگانى دنیا و ترس از مرگ است.

و لتجدنهم أحرص الناس على حیوة

«لتجدن» مرکب از فعل تجد (مى یابى)، لام قسم و نون تأکید است; یعنى، البته و بدون هیچ تردید مى یابى که یهود حریص ترین مردمند. تأکید بر اینکه مخاطب، دلبستگى یهود را بر زندگى دنیا مى یابد، گویاى این معناست که عملکرد یهود نمایانگر علاقه شدید آنان به حیات دنیاست.

4 - نمایان بودن علاقه یهود به زندگى دنیا، مانع آنان از اظهار اشتیاق به حیات اخروى و تظاهر به نهراسیدن از مرگ

و لتجدنهم أحرص الناس على حیوة

جمله «لتجدنهم ...» استشهادى است براى جمله «لن یتمنوه»; یعنى، این حقیقت که یهود تمناى مرگ و رسیدن به آخرت را ندارند، از زندگى آنان به خوبى معلوم مى شود; به گونه اى که حتى خود آنان نیز نمى توانند آن را انکار کنند.

5 - اشتیاق یهود به زندگى دنیا، حتى از مشرکان فزونتر است.

و لتجدنهم أحرص الناس ... و من الذین أشرکوا

«من الذین» عطف بر «الناس» مى باشد; یعنى: «و لتجدنهم أحرص من الذین اشرکوا; مى یابى آنها را که از مشرکان به زندگى در دنیا دلبسته ترند».

6 - دنیاپرستى یهود از پیشگوییهاى قرآن

لتجدنهم أحرص الناس على حیوة

7 - یهودیان خود نیز بر بى پایه بودن ادعایشان (تقدیر بهشت براى آنان) واقفند.

إن کانت لکم الدار الأخرة ... و لتجدنهم أحرص الناس

جمله هاى «لتجدنهم ...» و «یود أحدهم ...» را مى توان ناظر به ادعاى یهود (إن کانت ... در آیه 94) دانست; یعنى، شما یهودیان از یکسو مدعى هستید که سراى آخرت از آن شماست و از سوى دیگر آرزوى ماندگار شدن در حیات دنیا را دارید، این نشان مى دهد که خود شما نیز آن ادعا را باور ندارید.

8 - فرد فرد یهود، خواهان عمر طولانىِ هزار ساله هستند.

یود أحدهم لو یعمر الف سنة

«یعمّر» از تعمیر و به معناى عمر داده شود، است. آوردن «أحدهم» به عنوان فاعل «یود» و استفاده نکردن از ضمیر جمع (یودون) تصریح به این معنا دارد که: عمر طولانى هزار ساله، خواسته فرد فرد آنان است.

9 - علاقه به دنیا و آرزوى عمر طولانى به خاطر آن، خویى ناپسند و نکوهیده است.

و لتجدنهم أحرص الناس على حیوة ... یود أحدهم لو یعمر الف سنة

لحن آیه گویاى مذمت یهود به خاطر علاقه به دنیا و درخواست عمر طولانى به خاطر آن است.

10 - مشرکان، به زندگى دنیا حریص و دل بسته اند.

لتجدنهم أحرص الناس ... و من الذین أشرکوا

11 - گروهى از مشرکان، خواهان عمرى طولانى هزار ساله هستند.

و من الذین أشرکوا یود أحدهم لو یعمر الف سنة

برداشت فوق مبتنى بر این است که «و من الذین أشرکوا» خبر براى مبتدایى محذوف باشد نه عطف بر «الناس»; یعنى: «و من الذین أشرکوا طائفة یود أحدهم». بر این مبنا، جمله «و من الذین...» جمله حالیه است و «یود أحدهم» توصیف همین دسته از مشرکان خواهد بود. بر این اساس مفاد آیه چنین است: یهودیان از همه مردم به دنیا دلبسته ترند و این در حالى است که گروهى از مشرکان خواهان عمرى هزار ساله هستند.

12 - یهودیان گنهکار به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد.

بما قدمت أیدیهم ... و ما هو بمزحزحه من العذاب

«زحزحة» (مصدر مزحزح) به معناى دور ساختن است.

13 - یأس یهود از سراى آخرت، زمینه ساز حرصشان بر حیات دنیا و آرزوى عمر طولانى است.*

یود أحدهم لو یعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب أن یعمر

14 - زندگانى در دنیا و داشتن عمرى طولانى، نجاتبخش یهود از عذاب اخروى نیست.

و ما هو بمزحزحه من العذاب أن یعمر

«أن یعمر» بدل براى «هو» و یا فاعل براى «مزحزح» است. مآل هر دو به یک معناست; معناى جمله «ما هو ...» چنین است: یهودیان [بر فرض اینکه عمرى هزار ساله داده شوند ]آن عمر طولانى، ایشان را از عذاب رها نخواهد ساخت.

15 - عمر گنهکاران، هر چند طولانى باشد، موجب نجاتشان از عذاب الهى نخواهد شد.

بما قدمت أیدیهم ... و ما هو بمزحزحه من العذاب أن یعمر

16 - خداوند، ناظر بر رفتار و کردار برخاسته از دنیاپرستى یهود است.

و اللّه بصیر بما یعملون
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر مجمع البیان
94) روى سخن در این آیات شریفه نیز همچنان با یهود بهانه جو و تجاوزکار است؛ امّا خطاب به آخرین پیامبر، مى فرماید: اى محمّد! به آنان بگو: اگر براستى بر این اندیشه اید که سراى بازپسین و بهشت پرطراوت و زیباى خدا یکسره ویژه شماست، و دیگر مردم یا آخرین پیامبر و پیروان شایسته کردارش از آن بى بهره اند، پس آرزوى مرگ کنید.

در اینجا یهودیان از آن روى مخاطب قرار مى گیرند که گاه ادّعا مى کردند جز آنان که یهودى یا مسیحى اند، هیچگاه فرد دیگرى وارد بهشت نخواهد شد: «... لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ اِلّا مَنْ کانَ هُودَاً اَوْ نَصارى ...»(195) و یا مى گفتند: «... نَحْنُ اَبْناءُاللَّهِ وَ اَحِبّائُهُ...»(196) (ما فرزندان خدا و دوستان ویژه او هستیم). و گاه مى گفتند: بهشت یکسره از آنِ ماست و نه دیگر امّتها. به همین جهت، قرآن در این آیه شریفه مى فرماید: اگر راست مى گویید، پس آرزوى مرگ کنید. چرا که اگر کسى براستى بر این عقیده باشد، مى داند که مرگ براى او از زندگى در این جهان، با این همه مشکلات و گرفتاریها و غم و اندوه گوناگون بهتر است؛ و یقین دارد که در سراى جاودانه، یکسره در نعمتها غرق مى شود و به حیات ابدى بال مى گشاید؛ از این رو، مرگ را بر زندگى برمى گزیند.

دوّمین امام نور (ع) پدرش امیر مؤمنان (ع) را در کارزار صفّین دید درحالیکه با لباس عادى و بدون داشتن زره، میان دو سپاه قدم مى زد. به او نزدیک شد و گفت: پدرجان! لباسى که بر اندام مبارک شماست، لباس رزم نیست؛ آیا نگران جان خویش نیستید؟

امیر مؤمنان (ع) فرمود:

«یا بنى ان اباک لایبالى وقع على الموت او وقع الموت علیه.»

پسرم! پدرت از این باک ندارد که بر مرگ چیره و برآن وارد شود یا برعکس.

عمّار یاسر نیز با ایمان به سراى آخرت و نعمتهاى خدا، در بحرانى ترین شرایط جنگ صفّین گفت:

«... الآن الاقى الْأحبّة محمّداً و حزبه.»

از مرگ در راه خدا چه باک؟! که اینک دوستان خویش، محمّد(ص) - آن پیام آور برگزیده - و یارانش را دیدار خواهم کرد.

چرا؟

اگر براستى آرزوى مرگ بهتر از دوست داشتن زندگى دنیاست و مردم پرواپیشه باید آن را از خدا بخواهند، پس چرا پیامبر گرامى(ص) که برترین انسانها و نزدیکترین بنده به آفریدگار خویش است، فرمود: هیچگاه کسى از شما بخاطر مشکلات زندگى یا زیانى که به او مى رسد، آرزوى مرگ نکند؛ بلکه دست نیایش به بارگاه خدا بردارد و بگوید: «اللّهم احینى مادامت الحیاة خیراً لى...» (بار خدایا! تا لحظه اى مرا زنده بدار که زندگى براى من شایسته تر است؛ و آنگاه که مرگ پرافتخار برایم بهتر و زیبنده تر است، مرا از این جهان فانى به دیار باقى انتقال ده).

پاسخ

روشن است که از دیدگاه پیامبر(ص) هنگامى که آرزوى مرگ به انگیزه بیتابى و بى اعتمادى به خویش و ضعف دربرابر مشکلات زندگى باشد، ناپسند است و مرگى است فاقد افتخار و آسایش؛ چرا که خدا و پیامبرش ما را به پایدارى و شکیبایى و واگذارى کارها به خدا و تلاش و کوشش شایسته فرمان مى دهند. امّا اگر یقین داشته باشیم که با ادامه زندگى ناهنجار و در غرقاب گرفتاریها، امید و اعتماد به خدا متزلزل و نافرمانى خدا شروع مى شود، در اینجا مرگ بهتر از زندگى در خفّت و اسارت در دام هواى نفس و شیطانهاست؛ و انسان پرواپیشه و باایمان، مرگ را بهتر از زندگى ذلّت بار و گناه آلود مى داند و آرزوى مرگ مى کند. [ نظرات / امتیازها ]
95) «و لن یتمنّوه ابداً بما قدّمت ایدیهم»

ولى بخاطر کارهایى که از پیش انجام داده اند، هرگز آن را آرزو نخواهند کرد

این آیه شریفه نیز درمورد یهود است؛ همان گروهى که در آیه قبل از آنان سخن رفت؛ و روشن مى سازد که آنان بخاطر عملکرد زشت خویش، هرگز آرزوى مرگ را نخواهند کرد.

بعضى گفته اند: منظور از «بما قدّمت ایدیهم»، گناهان و زشتیهاى آنان و دروغ انگاشتن پیامهاى آسمانى و پیامبران خداست. و برخى نیز معتقدند که منظور از آن، پوشیده داشتن ویژگیها و نشانه هاى آخرین پیامبر خدا(ص)، با تحریف تورات است.

و روشن است که از آن جهت گناهان آنان به دستهاى آنان نسبت داده شده است که در فرهنگ عرب در اینگونه امور کارها به دست نسبت داده مى شود، گرچه درحقیقت با زبان انجام شده باشد؛ چرا که دست، رمز قدرت و انجام کار است و بیشتر گناهان و زشتیها با آن انجام مى شود.

«واللَّه علیمٌ بالظّالمین»

و خداوند به حال ستمکاران داناست

با اینکه خداى جهان آفرین از حال همه بندگان آگاه است، از آن جهت در آیه شریفه این آگاهى و دانایى را به ستمگران اختصاص مى دهد که هشدارى براى آنان باشد و آنها را از شقاوت و گناه باز دارد؛ درست همانگونه که ما براى بازداشتن فردى از گناه و اشتباه، به او هشدار مى دهیم که: من مى دانم تو چه مى کنى و چه مى اندیشى؛ پس مراقب باش!

عدّه اى گفته اند: معناى آیه شریفه این است که: خدا آگاه است که چرا آنان آرزوى مرگ نمى کنند؛ به این علّت که آنان حق را رها مى سازند و راه باطل را مى پیمایند.

از پیامبر گرامى(ص) نقل کرده اند که: اگر یهود آرزوى مرگ مى کردند، آرزویشان برآورده مى شد، و آنگاه جایگاه خویش را در دوزخ مى دیدند؛ ازاین رو، خدا فرمود: هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد؛ چرا که دروغشان آشکار مى شود.

در این روایت، نشانه روشن و آشکارى بر درستى رسالت پیامبر(ص) وجود دارد؛ زیرا واقعیتى را بیان مى کند که هنوز تحقّق نیافته بود و پس از تحقّق، درست به همان صورتى که آن حضرت از قبل گزارش کرده بود، اتّفاق افتاد. و نیز روشن مى سازد که آنان بدان دلیل از آرزوى مرگ خوددارى کردند که مى دانستند اگر آرزو کنند، به آن خواهند رسید.

ابن عبّاس از پیامبر(ص) نقل کرده است که آن حضرت به یهود فرمود: اگر شما در گفتار و ادّعاى خویش راستگو هستید، بگویید: «بار خدایا! مرگ ما را برسان.» سوگند به آن خدایى که جان محمّد در کف قدرت اوست، چنین جمله اى را کسى بر زبان نمى آورد، جز اینکه در همانحال مرگ به سراغ او خواهد آمد.

این بیان پیامبر(ص) با یهود، چیزى نظیر «مباهله» بود که با مسیحیان به اجراى آن پیمان بست تا خدا عذاب خویش را بر دروغگو فرو فرستد؛ و آنان در آخرین لحظات پیش از انجام شدن مباهله، به حقّانیت پیامبر(ص) ایمان آوردند و تقاضا کردند که آن حضرت آنان را از مباهله معاف دارد، چرا که به موضع و موقعیت خود اطمینان نداشتند.

و بدینسان، باید پذیرفت همانگونه که مسیحیان از مباهله بازماندند و با این کار، حقّانیت اسلام و آورنده آن و بى پایگى ادّعاهاى خویش را در عمل گواهى کردند، یهود نیز با واماندگى دربرابر سخن پیامبر(ص) و آرزوى مرگ نکردن، حقّانیت پیامبر(ص) و قرآن و دروغگویى خویش را تصدیق کردند.

یک پرسش: شاید یهودیان در دل خویش آرزوى مرگ کردند و به زبان نیاوردند. چه پاسخى مى توان بر این مطلب ارائه داد؟

پاسخ: با توجّه به اینکه «تمنّا» به معناى آرزوى زبانى است، نه قلبى، پاسخ سؤال روشن مى شود؛ امّا اگر این واژه را به مفهوم «آرزوى قلبى» هم بگیریم، باید بیاد داشته باشیم که درست این بود که به زبان آورند؛ چرا که براى دروغگوشمردن پیامبر(ص)، چاره اى جز به زبان آوردن آن نبود؛ بعلاوه، پیامبر هم که در نقطه مقابل آنان بود، اصرار داشت که آنها با زبان آرزوى مرگ کنند، و این جمله را به زبان آورند که: «کاش مرگ ما اینک فرا مى رسید!» و چون از گفتن این جمله خوددارى کردند، بروشنى بر راستگویى پیامبر(ص) و حقّانیت او گواهى دادند و بر ادّعاهاى دروغین خویش خطّ بطلان کشیدند. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نمونه
94)
گروه از خود راضى
از تاریخ زندگى یهود علاوه بر آیات مختلف قرآن مجید چنین برمى آید
که آنها خود را یک نژاد برتر مى دانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیتند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده !، و آتش جهنم با آنها چندان کارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند!
این خودخواهى ابلهانه در آیات مختلفى از قرآن که سخن از یهود منعکس است .
در آیه 18 سوره مائده مى خوانیم : نحن ابناء الله و احبائه : ((ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم )).
و در آیه 111 سوره بقره مى خوانیم : وقالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصارى : ((آنها گفتند کسى در بهشت داخل نمى شود مگر اینکه یهودى یا نصرانى باشد)).
و در آیه 80 سوره بقره مى خوانیم و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودة : ((آتش دوزخ جز چند روزى به ما اصابت نخواهد کرد)).
این پندارهاى موهوم از یکسو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت مى کرد، و از سوى دیگر به کبر و خودپسندى و خود برتر بینى .
قرآن مجید در آیات فوق پاسخ دندانشکنى مى دهد مى گوید: ((اگر (آنچنان که شما مدعى هستید) سراى آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مى گوئید)) (قل ان کانت لکم الدار الاخرة عندالله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین ).
آیا میل ندارید به جوار رحمت خدا پناه برید و نعمتهاى بى پایان بهشت در اختیار شما باشد آیا دوست ، آرزوى دیدن محبوب خود را ندارد؟!
یهود با گفتن این سخنها که بهشت مخصوص ما است یا ما چند روزى بیش در آتش نمى سوزیم ، مى خواستند مسلمانان را نسبت به آئینشان دلسرد کنند.
ولى قرآن پرده از روى دروغ و تزویر آنان بر مى دارد، زیرا آنها به هیچوجه حاضر به ترک زندگى دنیا نیستند و این خود دلیل محکمى بر کذب آنها است ، راستى اگر انسان چنان ایمانى به سراى آخرت داشته باشد چرا اینقدر به زندگى این جهان دل ببندد؟ و براى وصول به آن مرتکب هزار گونه جنایت شود؟ [ نظرات / امتیازها ]
95) ر آیه بعد، قرآن اضافه مى کند: ((آنها هرگز تمناى مرگ نخواهند کرد، به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستادند)) (و لن یتمنوه ابدا بما قدمت ایدیهم ).
((و خداوند از ستمگران ، آگاه است )) (و الله علیم بالظالمین ).
آرى آنها مى دانستند در پرونده اعمالشان چه نقطه هاى سیاه و تاریک وجود دارد، آنها از اعمال زشت و ننگین خود مطلع بودند، خدا نیز از اعمال این ستمگران آگاه است ، بنابراین سراى آخرت براى آنها سراى عذاب و شکنجه و رسوائى است و به همین دلیل خواهان آن نیستند. [ نظرات / امتیازها ]
96) آخرین آیه مورد بحث از حرص شدید آنها به مادیات چنین سخن مى گوید تو آنها را حریصترین مردم بر زندگى مى بینى )) (و لتجدنهم احرص الناس على حیاة ).
((حتى حریصتر از مشرکان )) (و من الذین اشرکوا).
حریص در اندوختن مال و ثروت ، حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصارطلبى ، آنها حتى از مشرکان که طبعا مى بایست در جمع آورى اموال از همه حریصتر باشند و از هر راه بدست آورند باکى نداشته باشند حریصترند.
((آنچنان علاقه به دنیا دارند که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند)). (یود احدهم لو یعمر الف سنة ).
براى جمع ثروت بیشتر یا به خاطر ترس از مجازات !
آرى هر یک تمناى عمر هزار ساله دارد ((ولى این عمر طولانى او را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت )) (و ما هو بمزحزحه من العذاب ان یعمر).
و اگر گمان کنند که خداوند از اعمالشان آگاه نیست ، اشتباه مى کنند ((خداوند نسبت به اعمال آنها بصیر و بینا است )) (و الله بصیر بما یعملون ).
نکته : 1
البته باید توجه داشت که مقصود از هزار سال ، عدد هزار نیست ، بلکه کنایه از عمر بسیار طولانى است و به تعبیر دیگر عدد تکثیر است نه ((تعداد)).
بعضى از مفسران مى گویند: عدد هزار در آن زمان بزرگترین عدد نزد عرب بوده و اعداد بزرگتر از آن نام مخصوصى نداشته است ، ولذا رساترین تعبیر براى فزونى محسوب مى شده است . <159>
نکته : 2
تعبیر به على حیاة (به صورت نکره ) به گفته جمعى از مفسران براى تحقیر است یعنى آنها آنقدر به زندگى دنیا دل بسته اند که حتى پستترین زندگى این جهان را که در نهایت بدبختى باشد بر سراى آخرت ترجیح مى دهند. <160>
نکته : 3
بى شک سرچشمه بسیارى از جنگها و خونریزیها در طول تاریخ بشر برترى جوئى نژادى بوده است ، مخصوصا در جنگ جهانى اول و دوم که بزرگترین رقم تلفات و ویرانى را در تاریخ همراه داشت ، عامل نژاد پرستى آلمانها (یا حزب نازى ) عامل غیر قابل انکارى بود.
و اگر بنا شود نژاد پرستان جهان را رده بندى کنیم بدون شک یهود در رده هاى بالا قرار خواهند گرفت ، هم اکنون کشورى را که آنها به نام اسرائیل تشکیل داده اند بر مبناى همین مساءله نژاد تاءسیس شده ، چه جنایتهاى هولناکى که براى تشکیل آن مرتکب شدند، و چه جنایات وحشتناکى که براى نگهدارى آن مرتکب مى شوند.
آنها حتى آئین موسى (علیه السلام ) را در نژاد خود محصور ساخته اند، و اگر کسى از غیر نژاد یهود بخواهد این آئین را بپذیرد براى آنها جالب نیست ، به همین دلیل تبلیغ و دعوت به سوى آئین خود در میان اقوام دیگر نمى کنند.
همین وضع خاص آنها سبب شده که در انظار جهانیان منفور گردند، چرا که مردم دنیا کسانى را که براى خود امتیازى بر دیگران قائل باشند هرگز دوست ندارند.
اصولا نژاد پرستى شعبهاى از شرک است و به همین دلیل اسلام شدیدا با آن مبارزه کرده و همه انسانها را از یک پدر و مادر مى داند که امتیازشان تنها به تقوا و پرهیزکارى است .
نکته : 4
بیشتر مردم از مرگ مى ترسند و وحشت دارند و پس از تحلیل و بررسى مى بینیم که ریشه این ترس را یکى از دو چیز تشکیل مى دهد:
1 بسیارى از مردم مرگ را به معنى فنا و نیستى و نابودى تفسیر مى کنند و بدیهى است که انسان از فنا و نیستى وحشت دارد، اگر انسان مرگ را به این معنى تفسیر کند حتما از آن گریزان خواهد بود، و لذا حتى در بهترین حالات زندگى و در اوج پیروزى فکر این مطلب که روزى این زندگى پایان مى یابد، شهد زندگى را در کام آنان زهر مى کند، و همیشه از این نظر نگرانند.
2 افرادى که مرگ را پایان زندگى نمى دانند و مقدمه اى براى زندگى در سرائى وسیعتر و عالیتر مى بینند به خاطر اعمال خود و خلافکاریها از مرگ وحشت دارند، زیرا مرگ را آغاز رسیدن به نتائج شوم اعمال خود مى بینند، بنابراین براى فرار از محاسبه الهى و کیفر اعمال ، میل دارند هر چه بیشتر مرگ را به عقب بیندازند، آیه بالا اشاره به دسته دوم مى کند
ولى پیغمبران بزرگ خدا از یکسو ایمان به زندگى جاویدان بعد از مرگ را در دلها زنده کردند و چهره ظاهرى وحشتناک مرگ را در نظرها دگرگون ساخته ، چهره واقعى آن را که دریچه اى به زندگى عالیتر است به مردم نشان دادند.
و از سوى دیگر دعوت به ((پاکى عمل )) کردند تا وحشت از مرگ بخاطر کیفر اعمال نیز زائل گردد، بنابراین مردم با ایمان از پایان زندگى و مرگ بهیچوجه وحشت ندارند. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر کشاف
94) (خالصة) نصب علی الحال من الدار الاخرة. و المراد الجنة، أی سالمة لکم ، خاصة بکم ، لیس لاحد سواکم فیها حق . یعنی إن صح قولکم لن یدخل الجنة إلا من کان هودا. و (الناس ) للجنس و قیل للعهد و هم المسلمون (فتمنوا الموت ) لان من أیقن أنه من أهل الجنة اشتاق إلیها و تمنی سرعة الوصول إلی النعیم و التخلص من الدار ذات الشوائب ، کما روی عن المبشرین بالجنة ما روی . کان علی رضی الله عنه یطوف بین الصفین فی غلالة، فقال له ابنه الحسن : ما هذا بزی المحاربین : فقال : یا بنی لا یبالی أبوک علی الموت سقط، أم علیه سقط الموت . و عن حذیفة رضی الله عنه أنه کان یتمنی الموت ، فلما احتضر قال : حبیب جاء علی فاقة، لا أفلح من ندم . یعنی علی التمنی . و قال عمار بصفین : "الان ألاقی الاحبة محمدا و حزبه ". و کان کل واحد من العشرة یحب الموت و یحن إلیه . و عن النبی صلی الله علیه و سلم : "لو تمنوا الموت لغص کل إنسان بریقه فمات مکانه و مابقی علی وجه الارض یهودی [ نظرات / امتیازها ]
95) (بما قدمت أیدیهم ) بما أسلفوا من موجبات النار من الکفر بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم و بما جاء به ، و تحریف کتاب الله ، و سائر أنواع الکفر و العصیان . و قوله (و لن یتمنوه أبدا) من المعجزات ، لانه إخبار بالغیب ، و کان کما أخبر به ، کقوله : (و لن تفعلوا) فإن قلت : ما أدراک أنهم لم یتمنوا؟ قلت : لانهم لو تمنوا لنقل ذلک کما نقل سائر الحوادث ، و لکان ناقلوه من أهل الکتاب و غیرهم من أولی المطاعن فی الاسلام أکثر من الذر، و لیس أحد منهم نقل ذلک . فإن قلت : التمنی من أعمال القلوب و هو سر لا یطلع علیه أحد، فمن أین علمت أنهم لم یتمنوا؟ قلت : لیس التمنی من أعمال القلوب ، إنما هو قول الانسان بلسانه : لیت لی کذا، فإذا قاله قالوا: تمنی ، و لیت : کلمة التمنی ، و محال أن یقع التحدی بما فی الضمائر و القلوب ولو کان التمنی بالقلوب و تمنوا لقالوا: قد تمنینا الموت فی قلوبنا، و لم ینقل أنهم قالوا ذلک فإن قلت : لم یقولوه لانهم علموا أنهم لا یصدقون . قلت : کم حکی عنهم من أشیاء قاولوابها المسلمین من الافتراء علی الله و تحریف کتابه و غیر ذلک مما علموا أنهم غیر مصدقین فیه و لا محمل له إلا الکذب البحت و لم یبالوا، فکیف یمتنعون من أن یقولوا إن التمنی من أفعال القلوب و قد فعلناه ، مع احتمال أن یکونوا صادقین فی قولهم و إخبارهم عن ضمائرهم ، و کان الرجل یخبر عن نفسه بالایمان فیصدق مع احتمال أن یکون کاذبا لانه أمر خاف لاسبیل إلی الاطلاع علیه (و الله علیم بالظالمین ) تهدید لهم [ نظرات / امتیازها ]
96) (و لتجدنهم ) هو من وجد بمعنی علم المتعدی إلی مفعولین فی قولهم : وجدت زیدا ذا الحفاظ و مفعولاه "هم أحرص ". فإن قلت : لم قال : (علی حیاة) بالتنکیر؟ قلت : لانه أراد حیاة مخصوصة و هی الحیاة المتطاولة، و لذلک کانت القراءة بها أوقع من قراءة أبی (علی الحیاة) (و من الذین أشرکوا) محمول علی المعنی لان معنی أحرص الناس : أحرص من الناس . فإن قلت : ألم یدخل الذین أشرکوا تحت الناس ؟ قلت : بلی ، ولکنهم أفردوا بالذکر لان حرصهم شدید. و یجوز أن یراد: و أحرص من الذین أشرکوا، فحذف لدلالة أحرص الناس علیه . و فیه توبیخ عظیم : لان الذین أشرکوا لایؤمنون بعاقبة و لا یعرفون إلا الحیاة الدنیا، فحرصهم علیها لایستبعد لانها جنتهم ، فإذا زاد علیهم فی الحرص من له کتاب و هو مقر بالجزاء کان حقیقا بأعظم التوبیخ . فإن قلت : لم زاد حرصهم علی حرص المشرکین ؟ قلت : لانهم علموا لعلمهم بحالهم أنهم صائرون إلی النار لا محالة و المشرکون لا یعلمون ذلک . و قیل : أراد بالذین أشرکوا المجوس ، لانهم کانوا یقولون لملوکهم : عش ألف نیروز و ألف مهرجان . و عن ابن عباس رضی الله عنه : هو قول الاعاجم : زی هزار سال . و قیل (و من الذین أشرکوا) کلام مبتدأ، أی و منهم ناس (یود أحدهم ) علی حذف الموصوف کقوله : ( و ما منا إلا له مقام معلوم ) و الذین أشرکوا علی هذا مشار به إلی الیهود، لانهم قالوا: عزیر ابن الله . و الضمیر فی (و ما هو) لاحدهم و (أن یعمر) فاعل بمزحزحه ، أی : و ما أحدهم بمن یزحزحه من النار تعمیره . و قیل : الضمیر لما دل علیه یعمر من مصدره ، و أن یعمر بدل منه . و یجوز أن یکون "هو" مبهما، و "أن یعمر" موضحه . و الزحزحة: التبعید و الانحاء. فإن قلت (یود أحدهم ) ما موقعه ؟ قلت : هو بیان لزیادة حرصهم علی طریق الاستئناف . فإن قلت : کیف اتصل لو یعمر بیود أحدهم ؟ قلت : هو حکایة لودادتهم . و "لو" فی معنی التمنی ، و کان القیاس : لو أعمر، إلا أنه جری علی لفظ الغیبة لقوله (یود أحدهم ) کقولک : حلف بالله لیفعلن . [ نظرات / امتیازها ]
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
94) قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (94)

ما یهود کسى دیگر داخل بهشت نگردد، حق تعالى رد قول آنها را مى‌فرماید:
قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ: بگو اى پیغمبر در جواب آنها اگر به زعم خود اهل سعادت هستید و باشد سراى دیگرى، یعنى بهشت براى شما، عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ‌: نزد خداى تعالى خاصه شما است غیر مردمان مسلمانان دیگر، فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ‌: پس آرزو کنید مرگ را اگر شما راستگو هستید در اینکه بهشت مخصوص شما باشد، زیرا هر که متیقن باشد که از اهل بهشت است لابد مشتاق مرگ خواهد بود و همیشه آرزو دارد بزودى از این دار محنت خلاص شده به سراى آخرت انتقال یابد که محل راحت و آسایش حقیقى است بدون هیچ کدورت و نقصى.
چنانکه مروى است که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام غلاله در سر داشت، امام حسن علیه السّلام گفت: اى پدر بزرگوار این زىّ اهل حرب نیست، فرمود: اى فرزند هیچ باک ندارد پدر تو که بر مرگ وارد شود یا مرگ به او رسد «1». و فرمایش فزت و ربّ الکعبة که وقت ضربت خوردن‌فرمود، نیز به جهت تیقن آن حضرت بود به وصول بهشت. و عمار یاسر در جنگ صفین مى‌گفت: اکنون مى‌رسم به دوست خود که حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم باشد. بنابراین هر که جازم به رسیدن بهشت است، البته تمناى آن کند و تهیه زاد آن نماید به کوشش در عبادات و منتظر باشد که زودتر از نقمت دنیا به نعمت عقبى ارتحال یابد، خصوصا وقتى که متیقّن باشد که بهشت خاصه او خواهد بود و غیرى در آن شریک نیست. [ نظرات / امتیازها ]
95) وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (95)

وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً: و هرگز یهودان آرزو نکنند مرگ را ابدا، بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ‌: به سبب آنچه پیش فرستاده است نفس‌هاى ایشان از کشتن انبیاء و تحریف صفات پیغمبر خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و انکار آن حضرت با وجود علم آنها به حقیقت او، و مخالفت احکام تورات. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ‌: و خداى تعالى داناست به ستمکاران از کافران و فاسقان و دروغگویان. این فرمایش تهدید عظیمى است ایشان را و تنبیه بر آنکه ایشان ظالمان و کاذبانند در ادعا.
تنبیه: فرمایش‌ «وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ» نفى ابد و اخبار به غیب و موافق با واقع باشد، زیرا اگر مرگ را آرزو داشتند، هر آینه اظهار مى‌کردند و مشهور مى‌شد در میان تواریخ اهل اسلام، و تاکنون هیچکس از آنها چنین قولى نقل ننموده.
و در منهج ابن عباس از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نقل نموده که: اگر یهودى تمناى مرگ نمودى، فورا آب دهان در گلوى آنها گرفته شدى و همه مى‌مردند، و در روى زمین یک یهودى باقى نماندى‌
نکته: چون «ید» عامله که مختص به انسان و آلت قدرت او باشد بر عامه صنایع و بیشتر منافع او از آنست، لذا حق تعالى یکبار نفس را تعبیر فرموده به آن مانند آیه‌ «بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ» و یک مرتبه قدرت را به آن تعبیر فرموده مانند آیه‌ «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ». [ نظرات / امتیازها ]
96) وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‌ حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ (96)

وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ‌: و به خدا قسم هر آینه مى‌یابى تو در عقل خود یهودان را حریص‌تر از جمیع مردمان، عَلى‌ حَیاةٍ: بر زندگانى دنیا، وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا: و همچنین حریص‌ترند از کسانى که مشرکند، مراد مجوسند، چه هیچکس در زندگانى حریص‌تر از ایشان نیست. یَوَدُّ أَحَدُهُمْ‌: دوست دارد هر یک از ایشان، لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ: کاش عمر داده مى‌شد هزار سال، وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ‌: و حال آنکه نیست یکى از ایشان که دور گرداند و برهاند او را از عذاب جهنم، أَنْ یُعَمَّرَ: این که عمر داده شود، یعنى طول عمر دافع عذاب الهى نیست، وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ‌: و خداوند تعالى بینا است به آنچه مى‌کنند یهود و مجوس و غیر آنها از آدمیان، پس همه را موافق عمل آنها جزا خواهد داد. این کلام تهدید و وعید ایشان است بر ترک قبایح.

تبصره: آیه شریفه دلالت دارد برآنکه حرص بر طول عمر، مذموم است، لکن آنچه محمود باشد طلب ازدیاد عمر است در طاعت و تلافى آنچه فوت شده به توبه و تدارک سعادت به اخلاص عبادت؛ و به این معنى حضرت‌امیر المؤمنین علیه السّلام اشاره فرمود: بقیّة عمر المؤمن لا قیمة لها یدرک بها ما فات و یحیى بها ما امات: یعنى بقیه عمر مؤمن قیمت ندارد، زیرا به آن دریابد آنچه از او فوت شده از سعادت و عبادت، و زنده نماید به آن آنچه او را میرانیده از بطالت و معصیت. [ نظرات / امتیازها ]
 » روان جاوید
94) قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (94)

ترجمه‌

بگو اگر باشد از براى شما سراى آخرت نزد خدا خالص غیر از مردم پس آرزو کنید مرگ را اگر هستید راستگویان..

تفسیر
بگو اى محمد باین یهود که بهشت را مختص بخودشان میدانند و میگویند آن جاى تو و اهل بیت تو نیست و ما گرفتار شما شدیم و خدا ما را در معرض امتحان قرار داده است و ما اولیاء اللّه و بندگان خاص با خیر خدا هستیم و مستجاب الدعوه ایم که دعاى ما رد نمیشود اگر راست میگوئید بهشت مخصوص بشما است و جاى من و اهل بیت من و اهل ایمان از امت من نیست بخواهید از خدا مرگ را براى دروغگو از خودتان و کسانیکه با شما مخالفت دارند با آنکه من و على (ع) میگوئیم ما مستجاب الدعوه و اولیاء خدائیم و بگوئید خدا یا مرگ ده دروغگو را چه از ما باشد چه بر ما تا راست‌گویان آسوده شوند و حجت خدا بر خلق بکمال وضوح برسد با آنکه واضح‌است و حضرت ختمى مرتبت بعد از تلاوت این آیه براى یهود فرمود هیچیک از شما تکلم نمى‌کند باین کلام مگر آنکه هنوز آب دهان خود را فرو نبرده میمیرد و چون آنها میدانستند که دروغ گویند جرئت نکردند دعا کنند فیض ره فرموده مشهور آنستکه مراد آرزو کردن آنها است مرگ را براى خودشان چونکه آنها مدعى بودند که مائیم اولیاء اللّه و أحباؤه و میگفتند داخل بهشت نمیشود مگر کسیکه یهودى باشد و در توریة نوشته است که اولیاء خدا آرزوى مرگ میکنند و از مردن باک ندارند و راه این مطلب آنستکه کسیکه یقین داشته باشد اهل بهشت است مشتاق میشود بوصول آن و خلاص از دنیا و زحماتش چنانچه امیر المؤمنین (ع) فرموده است باک ندارم که من بمرگ برسم یا مرگ بمن و عمار در صفین فرموده الان ملاقات میکنم دوستان خود محمد (ص) و اتباعش را و در خصال است که از امیر المؤمنین پرسیدند چرا طالب ملاقات پروردگار شدى فرمود چون دیدم موفق داشت مرا بدین ملائکه و انبیاء و رسلش دانستم خداوندى که چنین کرامتى بمن عطا فرموده فراموش نمیکند مرا و طالب شدم ملاقات او را، بنظر حقیر فرق است بین اشتیاق و باک نداشتن از مرگ و بین آرزو و طلب مرگ آنچه را ایشان در مقام تأیید مشهور بیان فرموده‌اند مثبت معنى اول است و در اثبات معنى دوم چیزى نقل نفرمودند جز عبارت توریة که لفظ آرزو داشت آنهم ظاهرا مراد اشتیاق است و مبین بباک نداشتن از مرگ شده بود و در ادعیه ماثوره طلب زیادتى عمر بسیار است و طلب مرگ مرجوح است چون دنیا مزرعه آخرت است زارع مشتاق بزرع هست ولى طالب خرابى مزرعه نیست از امیر المؤمنین (ع) نقل شده است که فرمود من یکروز دنیا را نمیدهم هزار روز آخرت را بگیرم شاید حکمتش آن باشد که با یکروز دنیا ممکن است نعیم هزار روز آخرت را هزار برابر کرد علماء بطول عمر انبیاء و اولیاء تمسک مى‌کنند براى اثبات فضل آنها و این اگرچه علت تامه نیست ولى مقتضى هست و فرق بین طلب و اراده در علم اصول معنون است که گاهى شوق مؤکد هست ولى طلب نیست و گاه بعکس است تمنى طلب لازم دارد و ظاهر آیه آنستکه یهود مأمور بطلب مرگ شدند نه مأمور باشتیاق بآن چون معلوم است خداوند در مقام محاجه با آنها است و حجت تمام نمیشود مگر ببیان امام (ع) و الا اگر مراد بیان مشهور باشد ممکن است آنها معارضه بمثل نمایند و بگویند شما هم که بهشت را مخصوص بخودتان‌
میدانید پس آرزوى مرگ کنید و اگر اهل ایمان بگویند ما آرزو نمیکنیم براى تکمیل درجات جواب گویند ما هم بهمین لحاظ طالب نیستیم علاوه بر آنکه یقین ببهشت هم آسان نیست حتى براى اولیاء چون احتمال بدا در حق آنها هم جاریست و تضرعات ائمه اطهار در ادعیه شاید محمول بر این باشد در هر حال مؤمن باید بین خوف و رجاء باشد و از خداوند در هر حال حسن عاقبت را طلب نماید و از اینجا معلوم میشود که باب علم قرآن خانواده عصمت و طهارتند نه غیر آنها. [ نظرات / امتیازها ]
95) وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (95)

ترجمه‌
و هرگز آرزو نکنند آنرا هیچوقت براى آنچه پیش فرستاده است دستهاشان و خدا دانا است بستمکاران..

تفسیر

آنچه را پیش فرستادند موجبات دخول در آتش است مانند کفر بمحمد (ص) و آل او (ع) و انکار قرآن و تغییر توریة و خدا دانا است بستم ستمکاران که آن ادعاء امرى است که در آنها نیست و انکار کسانى است که اهل و لایق این ادعا هستند. [ نظرات / امتیازها ]
96) وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‌ حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ (96)

ترجمه‌

و هر آینه مى‌یابى ایشانرا حریص‌ترین مردم بزندگى و از آنانکه مشرک شدند دوست میدارد هر یکشان کاش عمر میکرد هزار سال با آنکه نیست او دور کننده‌اش از عذاب آنکه عمر داده شود و خدا بیناست بآنچه بجا میاورند.

تفسیر

حرص بزندگى دنیا براى یأس از نعیم آخرت است چون مستغرق کفر شدند و میدانستند نصیبى نیست آنانرا با این حال در هیچیک از خیرات بهشت و کسانیکه مأیوس از رحمت خدا شدند که یهودند حریصترین مردم بدنیا هستند حتى از اهل شرک که مجوسند و معتقدند بانحصار نعیم بدنیا و انتظار خیرى در آخرت ندارند و اینکه مجوس از میان مردم اختصاص بذکر یافته براى زیادتى ملامت یهود است که آنها با آنکه معتقد بجزا نیستند حرصشان بدنیا از اینها کمتر است پس یهود که معتقد بدار جزا هستند و حریص‌تر از مجوسند بدنیا معلوم میشود براى آن است که یقین دارند تا مردند وارد جهنم میشوند و این است نکته عطف خاص بر عام حقیر عرض میکنم البته کسیکه یقین داشته باشد بمجرد مرگ وارد آتش میشود بیشتر طالب حیاة است‌از کسیکه قائل بعذاب نیست و اینکه اهل شرک را بمجوس تفسیر فرمودند براى آن است که مشرک حقیقى آنها هستند که خودشان هم اقرار دارند و معروف به ثنویه میباشند و در علم الهى قولشان معنون است و افلاطون و ارسطو هر یک ببیان وافى از شبهه آنها جواب گفته‌اند و بیهود و نصارى هم اگرچه نسبت شرک در قرآن داده شده است ولى فرق است میان آنکه بفرقه نسبت شرک داده شود بمناسبت لازمه اعتقادشان یا آنکه مشرک بگویند و اراده کنند آن فرقه را که در صورت اول شهرت بشرک لازم ندارد بخلاف صورت ثانى که باید معروف بشرک باشند و تنکیر حیاة شاید براى اشاره به حقارت و مقارنت با ذلت باشد و تکرار کلمه یعمر فرمودند براى رفع اشتباه عود ضمیر هو است به تمنى با آنکه مرجع ضمیر عمر یافتن است و محتمل است احد باشد. [ نظرات / امتیازها ]